
اعمال و ملکات و بين اوضاع و احوال و عوامل خارج از ذات آدمي که در محيط و جو زندگي او وجود دارند، مانند آداب و سنن و رسوم و عادتهاي تقليدي.اين عوامل انسان رابه موافقت خود دعوت کرده و از هر کاري که با آنها ناسازگار است باز مي دارد. زماني نمي گذرد که اين عوامل ذهني ثانويه اي را ايجاد مي کنند که اين تصور موجب تطابق اعمال آدمي بر اوضاع و احوال محيطي که انسان بدان انس يافته است مي گردد.”
(طباطبائي ، 1397 هـ .ق:204).
خلق و خوي انسان از يک سو محصول وراثت و محيط انسان است و از سوي ديگر تحت تأثير عوامل سومي به نام اختيار. اين مجموعه نيز دست به دست هم داده هيئت و حالت نفساني انسان را مي سازد. همچنين اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام نيز در خطبه 234 نهج البلاغه با بيان دليل تفاوت صورت و سيرت آدميان و اشاره بيان تأثير ويژگي هاي ظاهري بر شخصيات و خلقيات رواني افراد مي پردازند (پوررشيدي،1389). لذا ترجمه فارسي اين خطبه عيناً نقل مي گردد:
اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام فرمودند: “اختلاف و تضاد ظاهري و باطني آدميان، به دليل سرشت و فطرت و نطفه آنان است. زمين و خاک شور و شيرين و سفت و سست در سازندگي آنان سهيم است. از اينرو مردم به دليل نزديک بودن به هم و زيستن در يک قطعه خاک و يا دوري از هم وزندگي کردن در قطعه خاک هاي جدا از هم، سرشت و فطرتشان با هم متحد يا مختلف مي گردد. بنابراين در ميان مردم، زيبا روي کم خرد، سرو قد دون همت، نيکوکار زشترو، کوتاه قامت دورانديش، پاک طبع نيک کردا، سرگشته دل پريشان عقل، خوش بيان قوي القلب بسيار ديده مي شود.
يکي ديگر از معاني شاکله، عبارت است از حاجت و نياز، نيازهاي يکي ديگر از زيربناهاي رفتاري انسان هستند.نيازها را ميتوان به دو دسته تقسيم کرد : الف- نيازهاي فيزيولوژيک ب- نيازهاي رواني.
– نيازهاي فيزيولوژيک که در اثر به هم خوردن تعادل شيميائي بدن به وجود ميآيند، در اساس و بنيان، در نوع بشر ثابتند.نياز گرسنگي، نياز تشنگي و نياز جنسي از جمله نيازهاي فيزيولوژيک به شمار ميآيند.
نيازهاي فيزيولوژيک هرچند که در اصل، خود آموختني نيستند، ولي نحوهء ارضاء و برخورد با آنها کاملاً آموختني و بستگي به نوع شخصيت و شاکلهء فرد دارند.گرسنگي نياز عمومي بشر است، ولي نحوهء برخورد با آن و نحوهء ارضاء آن و تلقي از آن در آحاد بشر شکل واحد و ثابتي ندارد.يکي اين نياز را با مصرف کمترين مقدار ممکن از غذا تأمين کرده و ديگري پرخور و شکمباره است. اين تفاوت در واقع تفاوت در شخصيت است، نه تفاوت در نياز فيزيولوژيک.نيازهاي ديگر فيزيولوژيک نيز چنين هستند.
– نيازهاي رواني، نيازهاي رواني انسان داراي منشأ و کنش آشکار فيزيولوژيک نيستند، لکن در برخي از موارد در نوع انسان غالباً ديده ميشوند.نياز به تعلق داشتن و نياز به امنيت، از جمله نيازهائي هستند که در نوع بشر ديده ميشوند.به اين نيازها نيازهاي رواني غيراکتسابي ميگويند.علاوه بر اين نيازها، نيازهاي رواني ديگري نيز هستند که جنبهء اکتسابي داشته و از فردي به فرد ديگر، از افراد جامعهاي به افراد جامعهء ديگر تفاوت ميکنند.پرخاشگري، رياکاري، صلحجوئي و …نيازهاي اکتسابي هستند که در افراد و جوامع مختلف به صور گوناگون ديده ميشوند.
2-2-1-3- مذهب
مذهب به معناي راه و محل رفتن است و در اصطلاح به آئين و دين آدمي نيز مذهب گفته ميشود.به عبارت جامعتر، به روش و برنامهاي که يک فرد در زندگي خود پيشه کرده و جهان و آينده و گذشته را بر اساس آن تفسير ميکند، مذهب گفته ميشود.مذهب معمولاً دو بعد دارد : الف- بعد شناختي يا جهانبيني، ب- بعد تکليفي يا ايدئولوژي.
معمولاً دين انسان بر اساس آموزشهاي محيطي و القائات اجتماعي شکل ميگيرد، ، محيط با فشارهاي خاصي که بر انسان ميآورد، او را با خود همسو کرده و باورهاي خود ره او منتقل ميسازد. و از دوران کودکي او را با اينگونه باورها از لحاظ رواني شکل ميدهد.
2-2-1-4- هيئت و ساخت رواني
اصليترين معناي “شاکله” هيئت و ساخت رواني است چنانکه در تحليل موارد چهارگانهء فوق ديديم، تمامي آنها به چگونگي ساخت رواني انسان ارجاع داده ميشد.هيئت رواني انسان مجموعهء واحدي است که نيات از آن برميخيزد.خلق و خوي حاصل آن است، مذهب بر اساس آن پذيرفته شده و خود موجد شکلپذيري آن ميشود و بالاخره نيازها در بروز و ظهور خود متأثر از آن هستند.
در بحثهاي پيش ملاحظه کرديم که هيئت و ساخت رواني انسان مجموعهء واحدي است که پيوسته در حال تعامل با عوامل محيطي و سرشتي از يک سو و اختيار از سوي ديگر است. در جريان اين تعامل، نوعي دگرگوني بطئي (و گاه سريع) در درون ان اتفاق ميافتد با توجه به اين مطلب و با توجه به اين نکته که هيئت رواني انسان جامع تمامي معاني ديگر شاکله است، از اين رو ميتوان، شاکله را به کمک آن، اينگونه تعريف کرد :
“شاکله عبارت است از ساخت و هيئت واحد رواني انسان که در اثر تعامل وراثت محيط و اختيار شکل گرفته، به گونهاي که محرکات محيطي را منطبق با خود تفسير کرده و در مقابل آنها به شيوهاي خاص پاسخ ميدهد.” (احمدي ، 21:1390)
چکيده اين تعريف را با نقل آيات 82 تا84 سوره مبارکه اسري و تفسير بخشهائي از آنها، مورد تأکيد و تأييد قرار ميدهيم.
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا و اذا انعمنا علي الانسان اعرض و نا بجانبه و اذا مسه الشرکان يوسا قل کل يعمل علي شاکلته فربکم اعلم بمن هو اهدي سبيلاً. ( و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاي دل و رحمت الهي براي اهل ايمان است (وليکن) کافران را به جز زيان چيزي نخواهد افزود.و ما هرگاه به انسان نعمتي عطا کرديم (کفران کرد) و رو بگردانيد و دوري جست و هرگاه شر و بلائي به او روي آورد، به کلي (از خدا مهربان) مأيوس و نااميد شد.بگو که هر کس بر حسب شاکلهء خود عمل ميکند خداي شما به کسي که راهش از هدايت بيشتري برخوردار است، داناتر است.)
در اين آيات يک پيام و محرک واحد، يعني قرآن کريم توسط دو گروه مؤمنين و کافران به اقتضاي شاکلهاي که دارند به دو گونهء مختلف تفسير شده و در نتيجه به دو شيوهء مختلف نيز در مقابل آن عکسالعمل نشان ميدهند.علامه طباطبائي در اين رابطه چنين ميفرمايد :
“گوئي خداي تعالي بعد از آنکه فرمود مؤمنين از کلام او شفاء و رحمت استفاده نموده و ظالمين از آن محرومند، و بلکه استفادهشان از قرآن بيشتر شدن خسران ايشان است، کسي اعتراض کرده است که چرا خداوند بايد ميان بندگانش فرق بگذارد؟! اعتراض ديگر اينکه اگر اين تفاوت را قائل نميشد و قرآن را براي هر دو فرقه شفا و رحمت قرار ميداد، غرض رسالت بهتر حاصل ميشد، و به حال دعوت نافعتر بود، پس چرا چنين تفاوتي قائل شد؟ لذا در آيه مورد بحث رسول گرامي خود را دستور ميدهد که ايشان را پاسخ دهد.
به وي ميفرمايد تا به ايشان بگويد” کل يعمل علي شاکلته” (اسراء، 82) يعني ما تفاوت قائل نشدهايم، اين خود مردمند که اعمالشان بر طبق شاکله و فعاليتهاي موجودشان صادر ميشود.آنکس که داراي شاکله معتدل است، راه يافتنش به سوي کلمهء حق و عمل صالح و برخورداري از دين قدري آسانتر است و آن کس که شاکلهء ظالم و سرکشي دارد، او هم ميتواند به سوي کلمهء حق و دين راه يابد، اما براي او قدري دشوارتر است،و بيشتر به آن راه نميآيد و در نتيجه از شنيدن دعوت دين حق جز خسران عايدش نميشود. و خدائيکه پروردگار شما و داناي به ضميرها و سريرههاي شما ومدبر امر شماست بهتر ميداند که چه کسي شاکلهء معتدل دارد و چه کسي شاکله عادله دارد و آسانتر به راه حق ميافتد و به استفاده و بهرهمند شدن از نعمت دين نزديکتر است و همچنين آن پيغمبري که خداي عليم به او خبر داده و او را واقف ساخته ميداند که مؤمنين راه يابندهترند، و در نتيجه شفا و رحمت هم مختص آنان خواهد بود و از قرآن براي ظالمان چيزي جز بيشتر شدن خسران نميماند، مگر آنکه از ظلم دست بردارند و از قرآن منتفع شوند.
2-3- شکل گيري شاکله يا شخصيت در دوران جنيني
در سوره مومنون در آيات 12 الي 14 چنين مي آيد: “همانا انسان را از گل خالص آفريديم سپس او را به صورت نطفه در محلي استوار جاي داديم.سپس نطفه را به علقه تبديل کرديم و سپس علقه را به پارهء گوشتي تبديل کرديم و سپس پاره گوشت را به استخوان تبديل کرديم و سپس استخوان را با گوشت پوشانيديم و سپس آن را خلقي جديد ساختيم.پس خجسته است بهترين آفرينندگان”.
خداوند متعال در اين آيات مراحل رشد جنيني انسان را بيان فرموده است، اين مراحل در اين تقسيمبندي پس از آمدن از خاک به ترتيب نطفه، علقه، مضغه و سپس دارا شدن استخوان و گوشت و در نهايت دميده شدن روح به آن ميباشد، در واقع اين آيات ويژگيهاي دوران جنيني انسان را بيان ميفرمايد. براي پي بردن به مفهوم دقيقتر اين مراحل بهتر است هر يک از مفاهيم فوق را مورد بحث و بررسي بيشتر قرار دهيم.
– نطفه در لغت به معناي آب اندکي است که در ظرف و يا دلو ميماند.معناي ديگر عبارت است از آب خالص کم باشد، يا زياد.به ماده مترشحه از دستگاه تناسلي زن و يا مرد نيز نطفه گفته ميشود.مفردات راغب آن را به معني آب خالص آورده و مي گويند از نطفه تعبير به مني نيز ميشود.علي (ع) آن را در معناي خاصي نيز به کار برده است که قابل توجه است.هنگامي که حضرت آهنگ جنگ با خوارج داشتند، خدمتشان عرض شد که که آنان از پل نهروان گذشتهاند فرمود : مصاعِهم دون النطفه، والله لا يفلت منهم عشره و لا يهلک منکم عشره.جاهاي فتادن (و کشته شدن) آنها نزد آب (نهروان) است.به خدا ده نفر از آنان از مرگ رهائي نمييابند و از شما هم ده نفر کشته نخواهد شد.در برخي از کتب به ماحصل ترکيب سلول جنسي نر وسلول جنسي ماده نيز نطفه گفته شده است.
– علقه : انسان رشد صعودي خو را از دوران جنيني آغاز مي کند. قرآن کريم ابتداي خلقت او را از خاک دانسته و در موارد متعددي انسان را برآمده از “گل” مي نامد. منشأ پيدايش انسان در قرآن با تعابيري همچون حمامسنون (لجن گنديده)، سلاله طين (پاره گل يا گل خالص) وصلصال کالفخار (گل خشک مانند سفال) آورده شده است. به عبارت ديگر خداوند متعال انسان را به طور خلاصه موجودي خاکي و برآمده از خاک يا ماده مي نامد. اين موجود خاکي در طي تحولاتي که از سر ميگذارند، مراحل مختلفي از رشد را طي مي کند و سرانجام به مرحله اي مي رسد که لياقت پذيرش “روح خدائي” را يافته و به اين ترتيب اين روح در او دميده مي شود.
مراحل مختلف اين سير در موارد متعددي از قرآن مشاهده مي شود. از آن جمله در سوره مؤمنون راجع به جريان خلقت آدمي چنين آمده است.
علق به معناي خون بسته آمده و علقه چيزي است که فرزند از آن به وجود مي آيد چنانکه قرآن ميفرمايد: “خلق الانسان من علق”.
با توجه به ريشه لغوي علقه، معناي ظريف آن روشن مي شود. جنين هنگامي که به شکل يک توده سلولي وارد رحم مي شود، قطر آن در حدود 3/0 ميلي متر، يعني قطر اوليه اوول مي باشد. اين توده سلولي قبل از اينکه داراي جفت شود و از طريق بند ناف تغذيه کند، همچون زالو به ديواره رحم ميچسبد و از آن تغذيه مي کند. پس ازاين مرحله است که جنين شروع به رشد کرده، در آن سه لايه مجزا به وجود مي آيد و به مرور زمان اندامهاي مختلف از رشد، هر يک از اين لايه ها، شکل ميگيرد.
– مضغه: در انسان تکه گوشتي است که اگر آن سالم شود و صحت بيابد، به وسيلهء آن ساير اندامها سالم ميشوند و اگر بيمار شود،به وسيلهء آن ساير اندامها نيز بيمار خواهند شد و آن قلب است. مضغه به معناي پارهء گوشت است، که قرآن کريم به مرحله ماقبل پيدايش استخوانبندي در جنين مضغه گفته است.اين نکته با توجه به نحوهء رشد جنين در رحم مفهومي روشن دارد.پس از اين مرحله استخوانبندي جنين شکل ميگيرد و استخوانها به وسيله ماهيچه پوشانيده ميشوند.
هنگامي که جنين مراحل فوق را ميگذراند آماده پذيرش روح ميشود:
في الدر المنثور اخرج ابن ابي حاتم عن علي (ع) قال : اذا تمت النطفه
