
را سالم به مقصد رسانده گويي باقي مسير تا بقاء بالله و دستگيري از سالكان همگي با عنايت الهي خواهد بود و بخش دشوار سلوك گذشتن از خود و فناء در حق بوده است. پيامبر اكرم( فرمودند: «علي( ممسوس في ذات الله»، همين تعبير از امام حسين( در مورد حضرت علياكبر( در روز عاشورا نقل شده است.
عبدالرزاق لاهيجي در اين باره گويد:
بدان كه راه خداي تعالي را نه راهي است كه جز به پاي عجز و نيستي، انديشه سلوك آن توان نمود كه مشت خاك را با خالق پاك چه مناسبت ـ ما للتّراب و ربّ الأرباب ـ مخلوق را با خالق و ممكن را با واجب، و حادث را با قديم، و فاني را با باقي، هيچگونه مناسبتي نيست كه دست توسّل در آن زده متوجه درگاه او توان شد، مگر به سلب همه نسبتها، كه چون نسبتها همه مسلوب گشت و پردههاي وهم و خيال از پيش نظر برخاست و يأس كلّي حاصل شد، نويد اميد كلّي باشد… و مقصود محققين صوفيه از دعوي وحدت وجود و ادّعاي مرتبه فناي مطلق، زياده بر اين معني كه اشاره به آن شد، نميتواند بود، هرچه غير از اين شنوي زنهار نشنوي.308
بهشت و رهايي از آتش: رسيدن به بهشت، يا رهايي از آتش در برخي احاديث و ادعيه بيان ديگري از نهايت آرزوي سالك است در ادعيه و مناجاتهاي اهلبيت( در بخشهاي حساس دعا با شدت و غلظت و مقدمات خاصي از خداوند ورود به بهشت يا آزاد شدن از عذاب و جهنم درخواست ميشود. درخواست ورود به بهشت در مناجاتهاي نهاني اهلبيت( كه درآن عاليترين درخواستها مطرح ميشود،309 حاكي از مقامات عالي است كه فهم آن براي عموم سالكان مشكل است دخول در جنت همان وصول الي الله و غايت سلوك است. (من احصاها دخل الجنة).
در پايان دعاي عرفه، امام حسين( با الحاح و اصرار و پس از مناجاتي عاشقانه و عارفانه با خدا در صحراي عرفات و در عصر عرفه و در همه شرائط استجابت، سر و ديده خود را بسوي آسمان بلند كرد در حالي كه از ديدههاي مباركش مانند دو مشك آب، اشك ميريخت، بصداي بلند گفت: «اي شنواترين شنوندگان، اي بيناترين بينايان و اي سريعترين حسابرسان و اي مهربانترين مهربانان، بر محمد و آل محمد درود فرست، و از تو اي خدا درخواست كنم، حاجتم را كه اگر آنرا به من عطا كني، ديگر هرچه را از من دريغ كني زيانم نزند و اگر آنرا از من دريغ داري، ديگر سودم ندهد، هرچه به من عطا كني و آن اين است كه از تو خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد گرداني».310 در دعاي مجير داعي با خواندن اسماء حق طلب نجات از آتش را دارد با اين تعابير أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ311، در دعاي جوشن كبير نيز دعاكننده خداوند را با اسماء هزارگانه ميخواند و پس از هر ده اسم رهايي از آتش را با اين زمزمه طلب ميكند: سُبْحَانَكَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب.
گفتار دوم: قرب و محبت به اهلبيت(
معرفت، حب و قرب به اهلبيت(: در عرفان شيعه، غايت زندگي، طي مراتب و مقامات معنوي و وصول به حق با پيروي و تأسي كامل به پيامبر( و اهلبيت( است. هدف غايي سير و سلوك، يعني وصول به حق با طي مسافت تقرب به حق و بيرون رفتن از حجاب و منيت حاصل ميشود؛ از سويي قويترين وسائل تقرب الي الله پيامبر اكرم( و اهلبيت( هستند. بلكه حقيقت عرفان همان دريافت ساحت باطني قرآن و حقيقت باطني خليفه و حجت الهي (در رأس آن پيامبر اكرم( و اهلبيت( و ساير انبياء( و اوصياء ايشان) است و اين دو باطن و حقيقت يك حقيقت واحده است. باطن ولي خدا و اهلبيت( اگر مكتوب گردد، عرفان ناب است. اين حقيقت و بطن كه در امت خاتم و با نزول قرآن و بعثت پيامبر اكرم( به عاليترين صورت تجلي يافت در اهلبيت( استمرار يافت و شعاعي از اين حقيقت ولايت بر برخي از اصحاب و پرورشيافتگان و امان ولايت تابيد و استمرار يافت.
در توقيع شريفي كه از ناحيه مقدسه به محمد بن عثمان بن سعيد، رسيد، در دعاي روزهاي ماه رجب اينگونه آمده است: «فرقي بين ايشان(معصومين() و تو نيست، مگر اينكه ايشان بندگان و مخلوق تو هستند، آغاز ايشان از تو و بازگشت ايشان به سوي توست …. پس با ايشان آسمان و زمين پُر شد، تا اينكه آشكار شد كه خدايي جز تو نيست»312 دعوت به اهلبيت( دعوت به توحيد، قرب به ايشان قرب به خدا، ولايت و محبت ايشان، ولايت و محبت به خداست. بر اين اساس حقيقت سلوك همان سير در مراتب ولايت، به مدد صاحبان ولايت تا رسيدن به وجود جمعي اين حقيقت، كه همان قرآن كريم يا باطن ولي خدا است ميباشد. اسوه بودن نبياكرم( و اهلبيت( و لزوم تبعيت از ايشان در راستاي رسيدن به اين حقيقت است. قرآن تجلي اسماء و صفات و ذات خداست؛ اسماء حسني الهي همان اولياء خدا و اهلبيت( هستند و هدف سلوك نيز درك و مشاهده صورت جمال و جلال حق در هستي است و اين درك و مشاهده با تلبس و تحقق به اين اسماء حاصل ميگردد. تحقق، تخلق، تلبس و… مراتب اين سيروسلوك در اسماء الهي است. در زيارت جامعه كبيره آمده است «هر که شما را دوست دارد، خدای را دوست داشته و هر که شما را دشمن دارد، خدای را دشمن داشته و هرکس به شما محبت داشته باشد به خدا محبت داشته و هرکس با شما کینه توزد با خدا کینهتوزی کرده است»313
انسان كامل، صراط، مسير و غايت سلوك: انسان كامل صراط سلوك و راهنماي سلوك است سلوك در متن صراط سلوكي انسان كامل انجام پذيرد و فناء در حق با فناء در انسان كامل حاصل گردد. امام هادي( در باره جايگاه و منزلت سلوكي اهلبيت( فرمودند: «هر که آهنگ خدا کند، از شما باید شروع کند و هر که قصد او کند به شما رو کند… و با شما به سوي رضوان الهي بايد سلوك كرد.»314
همانگونه كه حقيقت آفرينش، تجلي حقيقت انسانيه (حقيقت محمديه) و بسط تنزل آن در در اجزا و مظاهر خود درقوس نزول و در نهايت هبوط خليفة الله بر زمين است، همانگونه نيز بازگشت و معاد همان عروج انسان كامل به همراه مظاهر و فروع آن در سير صعودي و معراج است. مسير اين سير در قوس صعود و نزول حقيقت انسانيه است كه همان صراط مستقيم وجودي و سلوكي ميباشد. پس خليفه الهي و ولي خدا معبر و مسير اين سير براي قافله هستي است و اين قافله از صبح ازل در متن صراط مستقيم كه حقيقت انسان كامل است در حركتند و تا شام ابد به سوي كمال حقيقي خود و فناء مطلق در اين حقيقت و بقاء بالله روانند باب ورود در كمال ورود در صراط مستقيم انساني است لذا انسان كامل باب الله است باب الله الذي منه يؤتي. مسير اين سير نيز انسان كامل است نحن الصراط المستقيم نهايت اين سير نيز فناء كثرات در حق و بقاء به اوست. راهبر و راهنماي اين مسير نيز انسان كامل است كه با احاطه سرياني و معيت قيومي خود همه موجودات را به اذن حق به سوي كمال راهبري ميكند پس همه هستي به مدد انسان كامل به كمال خود ميرسند و «جميع كائنات به قافله سالاري خليفة الله و در سايه ولايت و سرپرستي ولي الله به سوي خداوند در سيرند.»315 در زيارت جامعه كبيره آمده است «هر که به شما چنگ زند، به خدا چنگ زده؛ شما راه راست و گواهان در این دار فانی و شفیعان در خانه ابدي و رحمت پیوسته حق هستيد. هر که به نزد شما آمد، نجات یافت و هر کس نیامد، هلاک شد؛ مردم را بسوی خدا میخوانید و به او راهنمائی ميکنید و مردم را به سوي او ارشاد ميكنيد.»316
اكسير اين سير، سر سپاري به انسان كامل است، چرا كه انسان كامل به امر الهي مأمور به هدايت همه و ايصال به مطلوب و غايات است و كمال هر موجودي با سر سپاري به او حاصل گردد. و سر اين هدايت و ايصال به كمال همان آگاهي انسان كامل از همه استعدادها و كمالات نهفته در موجودات كه همان سر خلافت است ميباشد. «مراتب نزول حقيقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقيقت در افق تعينات «ليالي» است و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقيقت از آفاق تعينات «ايام» است و به اعتباري قوس نزول «ليلة القدر محمدي» و قوس صعود «يوم القيامة احمدي» است».317 بنابرين، محبت به اهلبيت( و قرب به ايشان، در حقيقت محبت و قرب به خداست و اين، دو غايت متفاوت و دو آدرس جداگانه نيست؛ سالك در مسير قرب اهلبيت( به قرب خدا ميرسد، و محبت به ايشان، نشانه محبت به خداوند است.
در يك جمع بندي راه كمال، سلوك در متن صراط انسان كامل و در سايه او تا رسيدن به فناء در حق و برخاستن تمام تعلقات و اتصاف به تمام كمالات اسمايي حق و در نهايت بقاء به حق است؛ اين سلوك مستلزم عشق به حق و اولياء حق و در رأس آن اهلبيت( است. اين عشق در مسير قرب و فناء مانند يك كاتاليزور عمل كرده بر سرعت اين سير ميافزايد. سالك در اين سير به مدد ارواح انبياء و اولياء و با امداد خاصه خليفه و ولي زنده حق منازل قرب را ميپيمايد و در هر منزلي، از تعلقي رها شده، به سوي فناء مطلق و بقاء به حق، به اندازه استعداد خود پيش ميرود.
بخش سوم: اصول سلوك در تعاليم اهلبيت(
➢ فصل اول: زهد و تقوي بسان زاد و توشه سلوك
➢ فصل دوم: رياضت بسان ركن اصلي سلوك
➢ فصل سوم: ذكر بسان برجستهترين آيين سلوك
➢ فصل چهارم: اهلبيت( راهبران سلوك
➢ فصل پنجم: منازل سلوك بسان نقشه راه
درآمد
در بخش دوم، به مباني سيروسلوك عرفاني پرداخته شد، در اين بخش اصول و اركان سلوك معنوي در تعاليم اهلبيت( را دنبال خواهيم كرد، اين مسايل را با پرداختن به مباحثي درباره زهد، تقوي، رياضت، ذكر، استاد سلوك، منازل و مقامات سلوك و مباحثي مرتبط با اين اصول و اركان در ضمن پنج فصل سامان خواهد يافت.
فصل اول: زهد و تقوي بسان زاد و توشه سلوك
➢ گفتار اول: زهد و قناعت دارايي شيرين سالك
➢ گفتار دوم: تقوي همراه هميشگي سالك
گفتار اول: زهد و قناعت، دارايي شيرين سالك
فراغت از برون و توجه به درون همواره براي انسان گرفتار در تعلقات و تمنيات دنيوي جذاب و آرزويي ديرياب بوده است، لذا گرچه زهد كم كردن زاد و بار و توشه است، اما اين سبكبالي خود توشه سفر است،318 بيزادي خود زاد سالك است.
مرحوم شيخ محمد بهاري در كتاب پر ارج تذكرة المتقين دربارة شروط طالب معرفت گويد:
[شرط] چهارم: باري و أن يكون فارغ البال من أمر المعاش… و باز سالك اگر در قواي خود ميبيند، رضايت به فقر مالي بدهد و در هر حال فقر و قناعت به حال سلوك مناسبتر است تا تمول و ثروت. فراغ بال براي سلوك با قناعت و اكتفا به كفاف آسانتر است. البته اگر سالك نفس قوي و همت بلند دارد… الوصول الي السعادة الأبدية بالفقر أيسر و أسهل.319
پس اگر سالك ثروت و تمكن مالي ندارد و بايد در كنار تلاش براي كسب روزي در جهت تحصيل قناعت و تقويت همت خود و خانواده بر رضايت به فقر تلاش كند و اين نيز بخشي از سلوك است. در هر حال هدف اصلي فراغ بال جهت سيروسلوك و كسب نورانيت دل است كه اين هدف يا در غني و ثروت و يا در زهد و قناعت و فقر براي سالك حاصل ميگردد. اميرالمؤمنين( يكي از ثمرات و اهداف رياضت نفس را قانع ساختن نفس ياد ميكند و ميفرمايد: «به خدا سوگند، كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هر گاه بيابم شاد شود، و به نمك به جاي نان خورش قناعت كند.»320
زهد و پارسايي: حقيقت زهد، ترك هر چيزي است كه سالك را از ياد خدا باز دارد، بدون آن كه بر آنچه كه از دستش رفته، تأسف خورد، يا در اين ترك مغرور شود، و چشمداشتي دنيوي از آن نداشته باشد، و در پي ستايش ديگران نباشد، بلكه از دست دادن آنها را آسايش بداني وخودِ آنها را آفت.321 زهد در تعاليم اهلبيت(، كليد دروازه آخرت، برائت از آتش و آسودگي از آفات دنياست. در ميان آموزههاي معنوي و مواعظ امام علي( در نهج البلاغه شايد عنصر«زهد» بعد از عنصر«تقوا» بيش از همه تكرار شده باشد. زهد، بيميلي قلبي به امور دنيوي و مشتهيات نفساني، بدليل توجه قلبي به امور معنوي و اخروي است. پس زهد يعني گذر از توجه به ماديات و بيرغبتي در دل و انديشه. امام علي( فرمودند: «زهد، كوتاهي آرزو، و سپاسگزاري هنگام نعمت،
