
یکسان است. در واقع با آنکه با اضافه کردن مؤلفههای ثابت/پیچیده و مثبت/منفی، تقسیمبندی دوم تصویری روشنتر از اختلاف دیدگاهها ارایه میدهد، اما به نظر میرسد بیشتر با هدف نقد دیدگاه میانهرو کرول از جانب گات طراحی شده است، زیرا در این تقسیمبندی اخلاقگرایی میانهرو کرول ذیل شاخهای قرار میگیرد که نااخلاقگرایی میانهرو را نیز در خود دارد. دلیل این امر قید «گاهی»217 در دیدگاه کرول است که تنها نسبت حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی را گاهی جاری میداند و این بدان معنا است که دیدگاه او نه تنها فقط در برخی از آثار (آثاری که چنین تحلیلی بپذیرند) جاری است، در همین آثار هم تنها «گاهی» نسبت برقرار است. نتیجهی این دیدگاه این است که در برخی موارد نیز قبح اخلاقی، ارزش زیباشناختی تلقی شود و این مطابق دیدگاه نااخلاقگرایی میانهرو است.
با این حال باید توجه داشت که تقسیمبندی گات یک اشکال اساسی دارد و آن اینکه در جهت نقد دیدگاه کرول، اخلاقگرایی میانهرو او را از زمرهی اخلاقگرایی در تقسیم سهگانهی خودآیینیگرایی، اخلاقگرایی و بافتمحوری خارج میکند و این امر میتواند یک مشکل اساسی باشد، زیرا در اخلاقگرایی میانهرو کرول، پس از جاری بودن تمام شرایط ـ آنگونه که بیان خواهد شد ـ نسبت ثابت برقرار است و آن مواردی که از این نسبت خارج هستند، به دلیل دیگری از موضوع تحلیل اخلاقی خارج میشوند. همچنین در تقسیمبندی دوم، جایگاه جواز نقد اخلاقی یا ممنوعیت آن که باعث تمایز میان خودآیینیگرایی میانهرو و خودآیینیگرایی افراطی میشود، حذف شده است و این امر سبب آن میشود که این اختلاف اساسی (جواز نقد اخلاقی) در تقسیمبندی نادیده انگاشته شود و دو جریان خودآیینیگرا با هم در یک جایگاه قرار گیرند. همین اشکال در بارهی اخلاقگرایی افراطی و اصالت اخلاق گات که خود نوعی از اخلاقگرایی میانهرو است، دیده میشود و طبق تقسیمبندی دوم این دو جریان با وجود اختلافهای فراوانی که با یکدیگر دارند، در یک جایگاه قرار گرفتهاند.
در مجموع به نظر میرسد، تقسیمبندی نخست با آنکه در هیچ منبعی به این صورت کامل بیان نشده و استخراج نگارنده است، تمایز دقیقتری میان دیدگاههای موجود برقرار میکند و تداخل دیدگاههای ناهمگون با یکدیگر را نیز در خود ندارد.
1ـ4ـ قرارداد اصطلاحات
همانطور که پیشتر ملاحظه شد، برای هر یک از این دیدگاهها عناوین مختلفی وضع شده است و این امر ما را در خلال بخشهای بعدی با مشکل مواجه خواهد کرد. از اینرو در این بخش برای هر یک از دیدگاهها یکی از اصطلاحات بیان شده انتخاب میشود تا به صورت قراردادی در بخشهای بعدی هر کدام بیانگر دیدگاه به خصوصی باشند. این اصطلاحات و دیدگاهها عبارتند از:
1ـ اخلاقگرایی افراطی: دیدگاهی که نسبت میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی ثابت و مثبت میداند و شامل افلاطونگرایی، آرمانشهرباوری و اخلاقگرایی متغیر جامع میشود.
2ـ اصالت اخلاق: دیدگاه گات.
3ـ اخلاقگرایی میانهرو: دیدگاه کرول.
4ـ میانهروترین اخلاقگرایی: دیدگاه کیيران. با آنکه دیدگاه کییران در واقع با نااخلاقگرایی میانهرو همخوانی دارد، اما او نوعی از اخلاقگرایی میانهرو را مطرح میکند و آن را «میانهروترین اخلاقگرایی» نامگذاری میکند.
5ـ زیباگرایی: دیدگاهی که نسبت میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی نفی میکند و نقد اخلاقی هنر را نیز جایز نمیداند.
6ـ خودآیینیگرایی میانهرو: دیدگاهی که نسبت میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی نفی میکند و نقد اخلاقی هنر را جایز میداند.
7ـ نااخلاقگرایی افراطی: دیدگاهی که نسبت میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی ثابت و منفی میداند.
8ـ نااخلاقگرایی میانهرو: دیدگاهی که نسبت میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی پیچیده و منفی میداند. یعنی در برخی موارد قبح را ارزش اخلاقی تلقی میکند.
از این پس بر همین اساس در تمام متن از این اصطلاحات استفاده میشود و هر اصطلاح شامل اصطلاحات هممعنای خودش نیز میشود که به صورت کامل در تقسیمبندی نخست بیان شد.
2ـ خودآیینیگرایی
از آنجایی که این پژوهش در پی بررسی پرسشی از منظر دیدگاه اخلاقگرایی میانهرو است، به صورت مختصر و در حد نیاز دیدگاه جریانهای دیگر نیز تبیین میشود. یکی از این جریانها «خودآیینیگرایی» است که نسبت و ارتباط میان حسن (قبح) با ارزش (نقص) زیباشناختی را نمیپذیرد. این جریان به دو گروه تقسیم میشود.
2ـ1ـ زیباگرایی
زیباگرایی نخستین بار در قرن نوزدهم به این معنا ظهور یافت که تنها زیبایی در قیاس یا و حتی در تقابل با ارزشهای دیگر اهمیت دارد و به همین جهت اخلاقگرایی و فایدهگرایی در هنر کوتهنظری است. هنر فقط هنر است و نه چیز دیگر و اینکه ارزش هنر را باید در تجربهی بیواسطهی آن دریافت و نه در تأثیرها و پیامدهای ادعایی آن بر نحوهی رفتار مردم.218 از اینرو ملاک ارزیابی یک اثر، لذت زیباشناختی219 بیواسطهای است که از آثار هنری حاصل میشود. اینکه هنر ارزش ذاتی دارد از کانت220 شروع شد و یکی از مهمترین مؤلفههایش این بود که لذت باید به شیوهای خاص ادارک شود و برای آن نام «لذت زیباشناختی» در نظر گرفت. فرم، ساختار و محتوای بالقوهی آثار هنری، به افزایش لذتهای زیباشناختی متمایزی میانجامد که طبیعت یا اشیای روزمره به تنهایی قادر به تولید آنها نیستند. این وجه تمایز هنر با دیگر اشیا است.221 موازین اخلاقی، دینی و فلسفی هیچ ارتباطی با ارزش آثار ادبی و هنری ندارند. محتوا اگر اهمیتی هم داشته باشد، فقط از آن رو است که در ایجاد تأثیر زیباشناختی نهایی به عنوان جزیی از کار عمل کند و کار منتقد این است که با برداشتن موانع راه رسیدن به دریافت مناسب را فراهم آورد.222
زیباگرایی کاربردهای مختلفی دارد که تمام آنها مربوط به بحث ما نمیشود. در یک تعبیر به عنوان نگرشی به هنر به شمار میآید و معادل «هنر برای هنر»223 است.224 در تعبیری دیگر به عنوان نگرشی به زندگی لحاظ میشود که «زیباگرایی متاملانه»225 نام دارد و به این معنا است که باید در پرتو روحیهی هنری با تجربه مواجه شد و از این عمل لذت زیباشناختی برد. همچنین به عنوان گرایشی عملی در ادبیات و هنر و به تبع آن در نقد ادبی و هنری به کار میرود که از شناختگرایی اجتناب میکند و از این که هنر درس اخلاق دهد یا فلسفهای عرضه کند، بیزار است. در این دیدگاه هنر هیچ ارتباطی با زندگی ندارد و در نتیجه هیچ دلالت اخلاقی و هیچ معنای آموزندهای در آن یافت نمیشود.226 آنچه در این بخش برای ما مهم است، زیباگرایی به معنایی است که گرایشی در نقد ادبی و هنری به شمار میرود. در این معنا، از منظر زیباگرایی، حسن یا قبح اخلاقی آثار هنری به هیچ وجه به معنای حسن یا قبح زیباشناختی آنها نیست و نقد اخلاقی ارتباطی به نقد هنری و زیباشناختی اثر ندارد.227 حتی برخی از زیباگرایان میگویند که نقد اخلاقی آثار هنری از لحاظ هستیشناختی نامعقول است، زیرا تنها فاعلان را میتوان چنین نقدی کرد و آثار هنری به معنای دقیق خود فاعل نیستند.228
2ـ2ـ خودآیینیگرایی میانهرو
خودآیینیگرایی میانهرو نخستین بار به وسیلهی اندرسون229 و دین230 صورتبندی شد.231 در این دیدگاه بیان میشود که برخی از آثار را میتوان نقد اخلاقی کرد؛ آثاری که چنین قابلیتی داشته باشند، اما حسن (قبح) اخلاقی هیچ ارتباطی با ارزش (نقص) اخلاقی ندارد و از لحاظ مفهومی232 جدایند.233 این دیدگاه شبه فرمالیستی234 بیان میکند که ویژگی اخلاقی یک اثر هنری، به شیوهای غیرمستقیم، بر ارزش هنری آن در صورتی و فقط در صورتی تأثیر میگذارد که ویژگیهای زیباشناختی ارزشمند اثر هنری همچون انسجام، پیچیدگی، شدت یا کیفیت گسترش دراماتیک، را یا ضایع کند و یا ارتقا دهد. بر این اساس، نقد کردن اثر هنری بر مبنای این دلیل که توصیف ویژگیهای اخلاقیاش منطبق با حقیقت نیست، ربطی به ارزش آن در مقام هنر ندارد. اما اگر مضمون اخلاقاً معیوب به نحوی ناخوشایند و نامسنجم شکل گرفته باشد، که این هر دو ممکن است ناشی از تأثیر غیرمستقیم سرشت اخلاقی اثر هنری باشد، آنگاه آن اثر در مقام هنر تا حد قابل توجهی کاهش مییابد.235 تفاوت این نوع از خودآیینیگرایی نسبت به زیباگرایی این است که در زیباگرایی نقد اخلاقی به کلی مردود شمرده میشود، اما در خودآیینیگرایی میانهرو، در برخی مواردی که شرط لازم را دارند، نقد اخلاقی جایز است. البته هر دو دیدگاه در این امر اشتراک دارند که جنبهی اخلاقی و جنبهی زیباشناختی هیچ ارتباطی مفهومی با یکدیگر ندارند.
2ـ3ـ تحلیل و بررسی
استدلالهایی از جانب زیباگرایان یا خودآیینیگرایان میانهرو ضد اخلاقگرایی بیان شده است که با اشکالاتی همراه است و نمیتوانند اخلاقگرایی را مخدوش نمایند.236 از این امر که بگذریم، خودآیینیگرایی خود با حسنها و مشکلاتی روبرو است.
از جمله حسنهای این دیدگاه این است که به نظر میرسد پاسخگوی این پرسش است که چرا ارزش اثر هنری به پیام آن قابل تقلیل نیست. از اینرو، اثر هنری خوب را نمیتوان جایگزین اثری کرد که تنها همان محتوا را در چارچوب موعظه، تاریخ، جامعهشناسی یا فلسفه بازسازی میکند، زیرا آن اثر واجد ویژگیهای زیباشناختی است که ما به هنگام درک هر اثر هنری به آنها توجه نشان میدهیم. همچنین این مکتب به ما این امکان را میدهد که با تأکید بر نیاز به تمایز جنبههای شناختی، تخیلی و زیباشناختی، توضیح دهیم که چرا به تحسین آثاری میپردازیم که با مضمونشان سخت مخالفیم. این مکتب درک هنر را به منزلهی عملی کاملاً متمایز قلمداد میکند، زیرا درگیر شدن و درک کردن اثری به منزلهی هنر مستلزم توجه به ساز و کار هنری و به حد بالا رساندن ویژگیهای زیباشناختی است. هدف خاص و مستقل هنر، ارتقای ارزشهای زیباشناختی است، هدفی که هر موضوع دیگری در مقایسه با آن فرعی مینماید. از اینرو این مکتب میتواند تمایزی را که اغلب میان هنرهای فاخر یا زیبا و فرهنگ عامهپسند مطرح میشود با تأکید برمتمایز بودن لذتهای زیباشناختی توضیح دهد. این حسنها را کییران برای این دیدگاه برمیشمارد،237 اما در واقع با توجه به دیدگاه اخلاقگرایی میانهرو نیز میتوان به این دستاوردها دست یافت و نمیتوان این نکات را حسنهای اختصاصی خودآیینیگرایی قلمداد کرد، زیرا علاوه بر آنکه اخلاقگرایان میانهرو به تکثر ارزشها باور دارند238 و ارزشهای دیگر همچون ارزشهای زیباشناختی را نادیده نمیگیرند، ارزش اخلاقی را به گونهای تبیین میکنند که با ارزش زیباشناختی در ارتباط است و این امر به معنای جداسازی فرم و محتوا نیست. همچنین با دیدگاه اخلاقگرایی میانهرو تفسیر آثار باارزش و غیراخلاقی امکانپذیر است که در جای خودش تبیین میشود.
البته اگر ـ طبق آنچه در اخلاقگرایی میانهرو بیان میشود ـ به این نتیجه برسیم که ارزش اخلاقی اثر نیز در برخی موارد با ارزش زیباشناختی در ارتباط است، دیگر نمیتوان این امر را یک حسن دانست، زیرا صرفاً یک برداشت اشتباه از اخلاقگرایی است یا فقط مربوط به اخلاقگرایی افراطی میشود.
البته کییران در همان مقاله به اشکالات خودآیینیگرایی نیز اشاره میکند.239 از جمله اینکه دیدگاه ایشان در زمینهی اهمیت تجربهی زیباشناختی در بارهی برخی هنرها همچون هنر مفهومی240 با مشکل دچار میشود، زیرا هنر مفهومی غالباً آشکارا فاقد ویژگیهای زیباشناختی است. در واقع، در اکثر آثار هنر مفهومی، همچون آثار دوشان،241 ظاهراً تجربهی اثر به خودی خود اغلب مسألهی اصلی نیست، زیرا هنر مفهومی متوجه بازشناسی مفهومی مشخص است. بر این اساس، میتوان ادعا کرد که تمام آثار هنری خوب توان انتقال تجربهی زیباشناختی لازم را ندارند. اشکال مهمتر زمانی آشکار میشود که با آثاری مواجه میشویم که ارزش آنها فارغ از امتیازات زیباشناختیشان به دلیل ضعف محتوایی کاهش مییابد. به طور معمول،
