
ناپسند چون عجب، كبر، خودپسندي، بخل و مانند آن مراحل ابتدائي سلوك معنوي است.
2ـ درجات ايمان:
درجات اسلام را ميتوان مقامات ابتدائي و مربوط به سالكان مبتدي دانست، پس از آن براي سالكان در مراحل مياني، مقامات و احوالي حاصل ميگردد كه از آن ميتوان مراتب متوسطين نام برد. مقامات ايمان و تقوي را كه در ادامه ذكر ميكنيم، براي سالكان در مراحل مياني سلوك ميباشد. مقامات و احوالي چون «يقظه، توبه، محاسبه، انابه، زهد، رياضت، ذكر، قصد، عزم، استقامت، همت اراده، اعتصام، فرار» و مانند آن دانست. روح كلي اين مرحله از سلوك يعني مرحله ايمان را ميتوان همان يقظه، توبه، زهد، طلب، و اعتصام دانست كه به اين مقامات بر اساس تعاليم اهلبيت( ميپردازيم. عزمي جزم، توبهاي بيبازگشت و چنگزدن بيانقطاع به حق، سالك را به مقامات و احوالي بالاتر از درجات تقوي و يقين ميرساند.
مقام يقظه: اميرالمؤمنين( در مناجات شعبانيه، بيداري و يقظه را مقدمه توبه و ترك معصيت ميداند و در مقام مناجات با خداوند عرضه ميدارد: «خداوند مرا تواني براي جدا شدن از گناهان نيست مگر آن زماني كه مرا با محبت خود بيدار و متبِنبه گرداني».581 درخواست سالكع در همه مراحل سلوك، بيداري و يقظه است، و يكي از شكوههاي سالك در مناجات با خدا اين است كه عمر خويش را در بيهودگي گذرانده و جواني را در مستي دوري از حق تباه كرده و در اين ايام بيدار نشده است؛582 و باز اعتراف ميكند كه تنها با اين بيداري و يقظه است كه ميتواند از به طهارت باطني دست يابد و سوي قرب حق سفر كند.583 دركِ اينكه «گمشدهاي دارم» دركي والا و معنوي است كه نصيب بردگان لذائذ و شهوات و اسيران در چنگال تعلقات بدن نميگردد و اين درك و بيداري به دنبال جذب و نفحهاي ملكوتي حاصل ميشود، اما پيروي از شهوات و نفس و خودكامگيها اين چراغ را كمفروغ و خاموش ميكند و لذا فراوانند انسانهايي كه چنين بيداري و ادراك خوشي را تجربه ميكنند، اما به جهت عدم استقامت در سلوك تنها خاطرهاي و افسوسي براي آنها از آن باقي ميماند.584
عامل يقظه و بيداري براي سالك هر چه باشد تحت عنوان كلي «نفحات رحماني» خداوند قرار دارد. يقظه همان قرار گرفتن سالك در معرض نفحاتي است كه از پروردگار در ايام روزگار و زندگي جريان دارد. «إنّ لربّكم في أيام دهركم نفحات.»585 مصيبت هولناك، برخورد با انسان كامل و صاحب نَفَس، توجه و عنايت اهلبيت(، قرائت قرآن، تجربه شكست در محبت به غير خدا، و هر امر ديگري ميتوان عامل يقظه و بيداري گردد. هر چه قوت اين يقظه بيشتر و تنبه و بيداري عميقتر باشد، تعالي و سيروسلوك سالك و سرعت طي مراحل قرب بيشتر ميگردد. و لذا گرچه اين يقظه براي برخي در دوران ميانسالي يا پيري اتفاق ميافتد اما در همان ما بقي عمر به درجات بالائي از قرب و معرفت ميرسند و گاهي ره صد ساله يك شبه طي ميشود. افرادي چون زهير بن قين، حر بن يزيد رياحي، بشر حافي كه در ارتباط مستقيم با امام معصوم به مقام يقظه دست يافتهاند، به سرعت به مقامات عالي معنوي نائل ميشوند.
مقام توبه:586 حقيقت توبه در تعاليم اهلبيت( رشته و ريسمان اتصال به خداوند و مدد عنايت اوست و بنده بايد در هر حالي بر توبه مداومت ورزد. توبه دري بسوي عفو خداوند و باب قرب الي الله است و مسلمان در صورت غفلت از اين درب عذري ندارد.587 آغاز توبه با احوالي مانند پشيماني، خضوع، سرافكندگي و خجلت است؛588 سپس سالك از خداوند درخواست توبه ميكند چه توبه عبد محفوف به دو توبه از حق تعالي است.589 توبه بازگشت و تغيير مسير از دوري حق به سوي تقرب به خداوند است امام سجاد( در آغاز مناجات تائبين احساس سالك كه او را بسوي توبه رهنما ميگردد، چنين ترسيم نموده اند: توبه پس از احساس مسكنت و بيچارگي و ذلت و خواري حاصل از دوري از حق حاصل كي شود. سالك در پي اين احساس مسكنت و دريافت تجربي اينكه توان و قدرتي براي رهائي و نجات از اين هلاكت ندارد لم يكن لي حول فانتقل به عن معصيتك. با تجربه سالكانه مييابد كه آثار و شكستگي حاصل ار اشتباهات و گناهان او را كسي جز حق تعالي نميتواند جبران كند؛590 و اين تجربه فوق العاده ارزشمندي است كه سالك دست از حول و قوت خود ميكشد و خود را به حول و قوت خدا ميسپارد.591
آثار توبه: برخي آثاري كه به صورت حال يا مقام براي سالك تائب حاصل ميشود عبارتند از احياء قلب او كه با معاصي مرده بود،592 جبران شكستگي ها، ريزش گناهان، پوشيده شدن عيوب و چشيدن خنكي عفو و رحمت حق.593 خداوند گناهان و خطايا را ميپوشاند عفو ميكند دل و جان را ميشويد و در نهايت تبديل به حسنات ميكند.
مقام زهد: درباره زهد و قناعت و رياضت، پيش از اين در فصل اول همين بخش به تفصيل سخن گفته شد. در اين مقام تنها اشاره ميكنيم كه زهد به عنوان يكي از مقامات قلبي سالك است كه با طي درجاتي از سلوك در او تمكن مييابد. همانگونه كه پيش از اين بيان شد، حقيقت زهد، بيميلي قلبي به امور دنيوي و مشتهيات نفساني، بدليل توجه قلبي به امور معنوي و اخروي است. پس زهد، گذر از توجه به ماديات و بيرغبتي در دل و انديشه است. اما سجاد( در مناجات زاهدين دنيا و زهد در آن را اينگونه بيان ميكنند: «خداوندا، ما را در خانهای(دنيا) جا دادهای، كه سر راه ما گودالهای نیرنگ را كنده و در دامهای فریب خود ما را به چنگالهای مرگ آویخته، پس به سوی تو پناه آوریم، از دامهای فریبش و به تو نگهداری، جوئیم، از مغرور شدن به زر و زیور آراستهاش، زیرا كه دنیا جویندگانش را به هلاكت اندازد و واردین خود را نابود كند؛ آكنده از بلا و زیان و پر از رنج و سختی است. خدایا پس ما را در دنیا زاهد كن و به وسیله توفیق و نگهداری خود ما را از شرورش سالم بدار و بیرون آر از… و دوستی دنیا را از دلهای ما بیرون كن چنانچه درباره برگزیدگانت و نیكان از خواص درگاهت چنین كردی.»594
مقام طلب و اراده: چون سالك از خواب غفلت بيدار گرديد و با توبهاي نصوح از گناهان پاك گرديد و با زهدورزي از آلوده شدن به دنيا و بازگشت به بديها مصون شد؛ آنگاه با عزمي جزم و همت و ارادهاي محكم، در طلب قرب الي الله با سلوك طريق قرب استقامت ميورزد. در اين حال در برابر خود، راهي باريك و پر فراز و نشيب ميبيند، و با اعجاب و خوف گويد: پروردگارا چقدر راه به سوي تو بدون راهنمائي تو باريك و پيمودن آن دشوار است،595 اما از خداوند طلب هدايت ميكند و اعتراف ميكند كه اين مسير تنها با هدايت او روشن و قابل سلوك است؛596 پس اراده وصول به حق، وفود بر او،597 ملحق شدن به بندگان سالك، اطراق كردن بر در حق،598 عبادت دائمي، اشراب از حب الهي و سيراب شدن از شراب محبت، چشيدن لذت مناجات با حق،599 جذب درگاه الهي، حظ و بهره وافر از حق، منزلت رفيع نزد او، محبت لبريز، معرفت روز افزون600، بريدن از هر چه غير او، و در نهايت لقاء و رؤيت وصل او و تمكن در قرب و جوار حق ميكند.601 در دعائي از امام سجاد( (كه در نماز شب و در هنگام تهجد بايد خواند) اينگونه آمده است كه «خداوندا، دانستم كه توشه كسي كه به سوي تو سفر كند، همان عزم و ارادهاي است كه با آن طالب و مشتاق تو ميگردد. به مسيري قدم گذارد كه به تو ميرسد، پس خداوندا من نيز با عزم و اراده قلبي تو را ميخوانم.»602
مقام شكوه و شكايت: سالك در ناتواني و شكستها در مسير سير الي الله و معمولا در حالت قبض و گرفتگي با شكايت بردن به خداوند و بيان دلتنگيها سبك بال شده به حال بسط و نشاط ميرسد.603 شكوه و شكايت سالك در مقام مناجات با خدا، از زيباترين احوال سالكان است كه در متون عرفاني كمتر به آن پرداخته اند. اين شكايت بردنها در ابتدا نوعي درگيري با خود در مجاهده و سركوبي نفس اماره است و در ادامه گاهي مقدمه ناز و غنج و دلال با خداست.
شكايت از نفس به خاطر فرمان دادن به بدي ها، شتافتن به سوي لغزشها، حرص و آزمندي به گناهان و كشاندن سالك به پرتگاههاي نابودي آغاز شكوه به درگاه خداست.604 نفس امارهي پُر بهانه، دراز آرزو، بيتاب در سختيها، بخيل در توانمندي، متمايل به لهو و لعب، شتابان به سوي گناهان در حالي كه توبه را امروز و فردا ميكند توان سالك را بريده، بهگونهاي كه شكايت او را به درگاه الهي ميبرد.605 شكايت ديگر سالك از شيطان فريبنده است؛ شيطاني كه سينه سالك را آكنده از وسوسهها كرده، قلبش را با خواطر فراگرفته و به ياري نفس اماره بر ميخيزد و اين دو با آراستن دنيا در نظر سالك بين او و طاعات و قرب حق حائل ميگردند.606 شكوه ديگر سالك به خداوند قساوت قلب و دلسنگي خويش است قلب زنگار گرفته و مهر خورده كه خواطر و وسوسهها او را ناآرام كرده است. همچنين گله از خشك چشمي و بياشكي و فقدان سوز و آه بخش از دردمندي و شكوه و شكايت سالك است.607 اين شكايت گاهي در مقام بسط و انس و خلوت با خداست، كه از حالات و مقامات عالي سالك و نوعي غنج و دلال محسوب ميشود و گاهي در مقام قبض و توبه و مانند آن است كه از گرفتاريهاي نفساني شكايت ميكند. در پايان اين شكوه و با وزيدن نفحات بسط و جمال، سالك نويد از خود، به دامن كبرياي الهي چنگ زده معتصم به حول و قوه او ميشود و گويد خداوندا مرا تواني نيست جز قدرت تو و راه نجاتي نيست جز حفظ و عصمت تو، پس اميدوار به رحمت و لطف او راه سلوك را طي ميكند.608
مقام اعتصام و توسل: اعتصام به حق در تمام مراحل سلوك، براي سالك در هنگام سختي و قبض رخ ميدهد. سالك آنگاه كه اراده حق كرد و بعد مسير و كمي توشه را ديد به خداوند پناه ميبرد. از خدا ميخواهد كه او را در نزديكترين راه به سوي خود قرار دهد.609 سالك آنگاه كه تنها وسيله نجات خود را چنگ زدن به رأفت حق ديد و تنها توشه خود را شفاعت اولياء معصوم او يافت به ايشان پناه برده، راهي به سوي قرب حق ميجويد؛ پس به كرم حق و شفاعت اولياء متوسل ميگردد و اينگونه مناجات ميكند: «خدايا اگر رحمت تو در ابتدا از خوش اقبالي مرا فرا نميگرفت، پس چه كسي مرا در اين راه روشن بسويت آورد، و اگر حلم و بردباري تو مرا بدست آرزو و ميل سركش سپارد چه كسي مرا از زمين خوردنها حفظ كند و اگر در هنگام جنگ با نفس و شيطان ياري تو شامل حالم نباشد، محروم از درگاهت ميگردم؛ خدايا تو بخوبي مرا ميبيني؛ نزدت نيامدهام؛ جز به اميدواري؛ به سر رشتههاي فضل و كرمت چنگ زنم، چرا كه گناهان مرا از خانه وصال دور سازد، پس چه بد مركبي است اين مركب هوي و هوس، كه نفس من بر آن سوار شده، پس واي بر اين نفس كه گمانهاي باطل و آرزوهاي بيجايش. خدايا من در رحمتت را بدست اميدم كوبيدم، و از فرط هواهاي نفساني با حال پناهندگي بسوي تو گريختم، به كرم تو چنگ زدم.»610
اعتصام به حق و توسل به اولياء او دو راه ادامه سلوك در سختيهاست كه امام سجاد( در مناجات متوسلين اين دو را سبب رسيدن رضوان حق معرفي ميكنند.611 توسل به معصومين در دعاي توسل بسيار زيبا بيان شده است؛ پس از واسطه قرار دادن چهارده معصوم، يعني پيامبر اكرم( و اهلبيت( او در پايان از ايشان طلب نجات از گناهان و قرب به خدا درخواست ميشود: «ای آقایان و سرورانم، من رو آوردم بوسیله شما پیشوایان و ذخیرگانم در روز نداری و نیازمندی بدرگاه خدا و توسل جستم بوسیله شما به درگاه خدا و شفاعتجویی كردم بوسیله شما به درگاه خدا پس شفاعت كنید برای من در پیشگاه خدا و از او بخواهید مرا از گناهانم نجات دهد زیرا شمایید وسیله من به درگاه خدا و بوسیله دوستی و قرب به شما، امید نجات از خدا دارم پس شما هم مایه امید من به درگاه خدا باشید»612
3ـ درجات تقوي
درجات اسلام، همان مقامات ابتدائي سالكانِ مبتدي بود، پس از آن براي سالكان در مراحل مياني، مقامات ايمان و تقوي ميباشد كه پيش از اين مقامات ايمان بررسي شد. مقامات و احوالي چون «حزن، خوف، قبض، اشفاق، تبتل، رجاء، رغبت، تسليم، ثقه، صبر، شكر، توكّل، تفويض، شكر، بسط، صفا، سرور، شوق، قلق، عطش» و مانند آن دانست. روح كلي اين مرحله از سلوك يعني مرحله تقوي را ميتوان همان خوف، رجاء، صبر، شكر، توكل و شوق دانست، كه به اين مقامات بر
