
124:1391)
دست آوردههاي آماري در فرانسه و ايالات متحده آمريكا مويد تفوق مزومورفها در بين نوجوانان بزهكار است. بنا به اعتقاد نگارنده اظهار نظر قطعي در اين زمينه جز با مطالعه وتحقيقات ميداني ميسر نمي باشد ولي مطالعاتي كه در جريان است نشان ميدهد كه در بين افراد بزرگ سال تيپهاي مزومورف و اندومورف (صفراوي ودموي مزاج ها ) آمادگي بيشتري براي سازگاري وجود دارد.
يکي از تيپشناسيهاي نسبتاً متفاوت با ساير روشها،سيستم ويليان شلدون(1942) است که فيزيک(بدن) و خلق و خو را به هم مرتبط ميسازد.سيستم شلدون از روانشناسي صرف گذر کرده و توسط طيف وسيعي از درمانگران و مشاروان به کار ميرود.البته به نظر ميرسد اين سيستم هم مانند رويکرد نيمکرهاي،بيش از آنکه ابزار دقيقي جهت درک شخصيت بدست دهد، مجموعهاي از عقايد زمينهاي باشد.مانند رويکرد نيمکرهاي راست و چپ مغز، سيستم شلدون نيز از نگرشهاي روانشناسي مردمي پيرامون تيپهاي بدني حمايت کرده،با آنها همراه است :
اينکه افراد چاق بيخيال و خونگرماند، لاغر تنيده و تفکر محورند و تيپهاي عضلاني فعال و جسور.با اين حال، نبايد از نظر دور داشت که نمايزگذاري شلدون ميان تيپ اندومورف(نرم،چاق يا متمايل به چاق،گرد)، مزومورف(ماهيچهاي،تنومند و قوي)، و اکتومورف(باريک،شکننده و سينه تخت) بر اساس يافتههاي پژوهشي صورت گرفته است(تحليل روي نمونه اول،چهارهزار آزمودني را شامل ميباشد و چيزي فراتر از يک نقسيمبندي سادهي سهگانه بود) و بسياري اوقات صحيح ميباشد.
شلدون براي اندازهگيري هر يک از ابعاد سهگانه، يک مقياس 7 درجهاي را در نظر ميگيرد.به طوري که يک شخص با درجات 1-1-7 يک اندومورف پيور(خالص) بوده و درجات 2-2-5 نمايانگر فردي با گرايشات شديداً اندومورف ميباشد و … . يافتههاي پژوهشي شلدون و جمعبندي مقياسهاي درجهبندياش،موجب پيدايش 343 تيپ بدني گوناگون گرديد.
مزاجها(خلق و خوها)يي از نظر شلدون به هر يک از سه تيپ غالب فيزيک مربوط ميشوند از اين قرارند: شخص اندومورف لذت گراست و اين لذتجويي عموماً ب شکم پرستي عجين است.در واژگان سنتي، اندومورف يک بلغمي مزاج خونسرد و عموماً از ناحيهي چهارگانه خاک است. تيپ مزومورفيک،فعاليت گرا است:او عاشق کار و تحرک و ماهيچههايي تنومند دارد.به لحاظ خلقي در دستهي صفراييها(تندخو و آتشي مزاج) و از ناحيه چهارگانه آتش است و اکتومورف يک انديشه ورز است؛ او به هشياري فرون از حد و عقلگرايي شديد دچار است.اکتومورف همچنين بازدارندگي شديدي را تجربه ميکند و خلق و خويي سوداوي(ماليخوليايي،ملانکوليک) داشته، عموماً از ناحيه چهارگانه آب است.نکتهي جالب اينکه در طبقهبندي شلدون،هيچ تيپي به عنصر هوا (در ميان عناصر چهارگانه)نسبت داده نشده است: از اين رو ميتوان حدس زد که شايد نيپهاي بدني مورد نظر او با تمايز آيوروديک ميان ساتوا،راجاس و تاماس همخواني و سنخيت بيشتري داشته باشند.
تيپهاي رواني- جسماني سهگانهي شلدون همچنين ميتوانند با نسخههاي سهگانهي باستاني که پيرامون بافتهاي (سنجهاي) روياني شناسايي شده است، مرتبط باشند: لايه اندودرم که سرانجام اندرونه و امعاء و احشاء را شکل ميدهد، لايهي مزودرم که به ماهيچه و استخوان تبديل ميشود و لايهي اکتودرم که مغز، سيستم عصبي و پوست را ايجاد ميکند.اين لايههاي سهگانه همچنين در شخصيتشناسي و درمان ديويد بودلا- که خود يکي از پست ريکينهاست- نيز حائز اهميت بسياري هستند(بودلا،1987).شلدون بر اساس اين تمايزات بنيادين، مجموعهي پيچيده اما منطقي(پذيرفتني و موجهي) از چهرههاي ترکيبي شخصيتها ايجاد کرد.
عکسهاي بسياري از شلدون از نيمرخهاي بدني آزمودنيها به دست آورد نشان دادند که اکثر افراد آشکارا يک تيپ ترکيبي هستند:
مثلا اندومورفيکِ مزومورف، پراستقامت و قدرتمند است؛
اکتومورفيکِ مزومورف، ترکهاي و ماهيچهاي است؛اکتومورفيکِاندومورف بدون آنکه ماهيچهاي باشد بلند قامت و درشت است و غيره… .
چارچوب تبييني شلدون براي رابطه ميان تيپ بدني(سنخ تني) و خلق، پيچيده و باريک بينانه بوده، ترکيبي از مباحث فيزيولوژي و سنجش را به دست داده است.مثلاً شلدون مطرح ميکند که متابوليسم پايه،ضربان قبل،نحوهي تنفس و حرارت بدني اندومورف، همه و همه کندتر و پايينتر از متوسطاند.تمايل اين تيپ به تنبلي و آسودگي نيز به همين خاطر است.
شلدن آمريكايي و همكارانش درصدد برآمدند كه سجاياي برجسته منش انساني را بر حسب نسبت متقابل آنها دسته بندي كنند. نتايجي كه شلدن ازتحقيقات خود به دست آورد تشخيص سه تيپ اصلي بوده است كه هر تيپ با بيست صفت اصلي يا خصلت شناخته ميشود.
شلدن ، در طي سال تحصيلي، روزانه با 33 تن دانشجو مصاحبه ميكرد تا پنجاه اثر يا خصلت منش آنها را ارزيابي نمايد. پس از آنكه كليه ارزشيابيها را جمعآوري نمود به جستجوي وجود همبستگي بين اثرهاي مذكور و محاسبه انها پرداخت و چنين دريافت كه برخي از اثرها با يكديگر همبستگي مثبت دارند و برخي ديگر منفي. ميزان همبستگيهاي مثبت از صفر تا 86ر0 + و ميزان همبستگيهاي منفي از صفر تا 73ر 0 – تغيير مييابد.
شلدن براي اجتناب از خطا و به منظور اين كه متغييرهاي مشكوك و ترديد آميز در گروه منشها راه نيابد بر آن شد كه فقط خصائلي را مورد توجه قرار دهد كه در مقايسه با ساير خصلتهاي گروه حداقل داراي يك همبستگي مثبت 60ر0 + و يك همبستگي منفي 30ر0 – باشد. به اين ترتيب براي هر يك از گروههاي اصلي سه گانه ويسروتوني، سوماتوتوني و سربروتوني نخست بيست و دو خصلت به دست آورد ولي براي اطمينان خاطر بيشتر، با رعايت ضابطه فوق، سرانجام، از 22 خصلت، بيست خصلت براي هر گروه و در جمع شصت خصلت متمايز براي سه گروه برگزيد (اين شصت خصلت را با روش بسيار دقيق از بين ششصد و پنجاه خصلت برگزيد، بدان سان كه خصلتي را نتوان نتيجه دو يا چند خصلت ديگر شناخت و هر خصلت مستقل باشد.
سه تيپ اصلي شلدن بدين شرح است :
– تيپ ويسروتونيك: افراد اين تيپ خود را آرام و بسيار اجتماعي نشان ميدهند. مردمي هستند راحت طلب، خوش خوراك، خوشگذران، اهل صحبت و معاشرت، و داراي طبعي ملايم (لين العريكه)، با كسي مخالفت ندارند و گفتار ديگران را تصديق ميكنند اگر چه ناراحت و پريشانحال باشند. به اشياء و اشخاص زود دل ميبندند و به همان سرعت نيز از آنها دل برميكنند. اين افراد تابع وضع اعمال جهاز هاضمه خود ميباشند و اگر عمل هضم در آنها به طور طبيعي و رضايتبخش باشد هيچگونه دغدغه خاطري ندارند. به طور خلاصه ميتوان گفت كه عمل جهاز هاضمه نقش بزرگي در زندگي آنان دارد.
– تيپ سوماتوتونيك: خود را جدي و استوار در وضع و رفتار نشان ميدهند؛ مردمي پر جنب و جوش و حادثه جو و اهل هياهو و زورگو هستند؛ نه فقط از خطر گريزان نيستند، بلكه ميل دارند كه از خطر استقبال كنند. قدرت طلبي و حب جاه در آنان شديد است. تا حدي قسي القلب هستند. اين تيپ مردان عمل ميباشند، مخصوصاً در پريشانحالي بيشتر به فعاليت ميپردازند.
– تيپ سربروتونيك: مرداني با وضع و حال ناراحت، عكسالعملهاي خيلي سريع، با حدت ادراك فوقالعاده، اهل تفكر، كم تظاهر، خوددار، مردم گريز جلوه ميكنند. به اشخاص و اشياء دير دل ميبندند ولي در دوستي و دلبستگي سخت پايدارند. فعاليت عقلاني اين تيپ بسيار است؛ با اينكه ظاهري جوان دارند، در قيافه آنان هميشه يك خستگي مزمن پديدار است؛ در پريشانحالي به انزوا پناه ميبرند.
خصوصيات و ابتكار سيستم شلدن در اين است كه در هر فرد مخلوطي از اين سه تمايل وجود داردريال به بيان ديگر، اين سه تمايل منش فردي محسوب ميشوند شلدن به هر يك از تمايل سه گانه هر فرد، بر حسب درجه توسعه و رشد آنها از يك تا هفت نمره ميدهد و درجه سربروتوني، ويسروتوني و سوماتوتوني او را معين ميكند. بر طبق اين درجه بندي ويسروتون محض يا خالص با شماره 711 و سروبروتون خالص با 117 و فرد متعادلي كه از هر سه تمايل به يك درجه مساوي برخوردار است با شماره 444 نموده ميشود كسي كه حائز نمره 371 شود از لحاظ ويسروتوني متوسط و از حيث سوماتوتوني بسيار قوي و از جهت سربروتوني بسيار ضعيف خواهد بود.
شصت خصلتي را كه شلدن براي سه تيپ برگزيده در جدول (3-5) نموده شده و تازه براي اينكه فردي في المثل از تيپ سربروتونيك باشد ضرورت ندارد هر بيست اثر گروه سربرتوني در او جمع باشد.
تحقيقات آماري براي يافتن وجود همبستگي بين دو نوع طبقه بندي : شلدن و همكاران او بر آن شدند تا به اين مساله پاسخ دهند كه آيا بين طبقه بندي منشي و طبقه بندي از نظر شكل ظاهر بدن يا سيماشناسي، همبستگي وجود دارد؟ براي اين منظور دانشجويان جواني را كه بر طبق اين دو سيستم طبقهبندي در طي پنج سال دقيقاً آزمودهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه به نسبت 80 درصد آندومورفي همراه با ويسروتوني ميباشد. همچنين ميان مزومورفي و سوماتوتوني و ميان اكتومورفي با سروبروتوني به ترتيب تا 82 و 83 درصد همبستگي وجود دارد. به بيان ديگرافراد آندومورفي و مزومورفي و اكتومورفي به ترتيب داراي خصلتها و صفات رواني هستند كه براي ويسرتونها، سوامتوتونها و سربروتونها برشمردهايم. گفتني است کلمات داخل پرانتز در جدول ذيل کلماتي مي باشند که نگارنده اضافه نموده است.علت اين امر نيز آن است که بين خصلت ها و صفات رواني که “شلدن” نقل مي کند با خصلت ها و ويژگي هاي سه مزاج گفته شده شباهت هاي بسيار زيادي وجود دارد و البته مطالعه آن مي تواند فهم مسئله ي اخلاط که در صفحات بعد خواهد آمد را راحت تر کند. که اين رابطه در جدول 3-5 ، 3-6 و 3-8 به صورت ذيل نشان داده مي شود.
جدول (3-5) همبستگي بين رفتار وشکل ظاهري بدن يا سيما شناسي از منظر شلدن
ويسروتوني ( بلغمي )
سوماتوتوني ( صفراوي)
سربروتوني ( سوداوي)
1- سستي و نرمي در رفتار و حركت
2- علاقمندي با اسايش بدني
3- كندي واكنشها
4- شكم پرستي – عشق به غذا
5- ميل به همگاني شدن ارزاق
6- التذاذ در هضم غذا
7- دلبستگي به تشريفات و نزاكت
8- جامعه دوستي
9- همه را بدون تشخيص به دوستي گرفتن
10- خواستار محبت و موافقت
11- توجه به سوي ديگري
12- يك نواختي عاطفي
13- مدارا- تسامح
14- از خود راضي
15- خواب عميق
16- بي خاصيت
17- سهولت در ابراز احساسات – زود آشنايي و برون گرايي
18- مستي و جامعه دوستي تحت تاثير الكل
19- نياز به ديگران در پريشانحالي
20- توجه به روابط دوران كودكي و خانوادگي
1- سختي و استحكام در رفتار و حركات
2- علاقمندي به فعاليتهاي بدني
3- فعال و پرتحرك
4- نياز به ورزش و لذت بردن از ان
5- برتري جويي و قدرت طلبي
6- گرايش به خطر
7- رفتار بي پروا
8- شجاعت بدني در پيكار
9- پرخاشگري و مبارز طلبي
10- روان دشواري – بي حسي عاطفي
11- ترس از تنهايي
12- فقدان رحم و ظرافت
13- صداي بلند
14- بي اعتنايي در برابر درد
15- ميل به راه انداختن سر و صدا
16- ظاهري زياد از حد پخته
17- برون گرايي
18- پرمدعايي و پرخاشگري در اثر الكل
19- احتياج به كنش در پريشانحالي
20- توجه سوي هدفها و فعاليتهاي جواني
1- خودداري در رفتار و حركت
2- واكنشهاي بدني شديد
3- واكنشهاي خيلي سريع
4- تمايل به محروميت و رياضت
5- فعاليتهاي دماغي و ذهني،تنيدگي،سرعت ادراك
6- رازداري و پنهان داشتن هيجانات
7- كنترل حركات چشمان و چهره
8- ترس از جامعه
9- خواستار رفاه اجتماعي ممنوع
10- مقاومت در برابر عادت و ضعف حركات خود به خودي
11- ترس از مجامع
12- غير قابل پيشبيني بودن وضع و رفتار
13- صداي آهسته – ترس از راه انداختن سر و صدا
14- حساسيت زياد در برابر درد
15- خواب سبك – خستگي مزمن
16- جوان نمايي در رفتارها و ظاهر امر
17- درون گرايي
18- بدون مقاومت در برابر الكل و مواد مخدر
19- احتياج به انزوا در پريشانحالي
20- توجه به سوي هدفهاي آحرين دوران زندگي
مأخذ : ( کي نيا 551:1388
جدول (3-6) همبستگي بين مولفههاي مربوط به سيماشناسي
