
با تجربهی دیگران است و باعث میشود با دقت بیشتری به اثر توجه داشته باشیم.
6ـ استدلال دیگر با عنوان مناسبترین383 دیدگاه مطرح شده است که بیان میکند ما در بررسی دیدگاههای مربوط به تحلیل نسب هنر با اخلاق و شیوههای برگرفته از آنها در تحلیل آثار هنری، به این نتیجه میرسیم که مناسبترین شیوه اخلاقگرایی است، زیرا دیگر دیدگاهها همچون خودآیینیگرایی یا نااخلاقگرایی با اشکالات بیپاسخی روبرو هستند.384 اشکال این استدلال این است که اصلاً استدلال به شمار نمیرود، زیرا بر فرض که دیدگاههای دیگر با مشکلات جدی روبرو باشند و نتوانند استدلالی برای مدعای خود اقامه کنند، اما آیا این امر باعث میشود اخلاقگرایی بر حق باشد و مدعای آن یعنی نسبت میان جنبهی اخلاقی و زیباشناختی را ثابت کند؟ گات که خود این استدلال را در مقالهاش بیان کرده است، در ویرایش دوم دانشنامهی راتلج، به کلی این استدلال را حذف کرده است.385
گات پس از بررسی این استدلالها به سراغ استدلال اصلی خود، یعنی «استدلال پاسخ درخور» میرود.386 این استدلال را نخستین بار هیوم مطرح کرده بود387 و کرول نیز این استدلال را مطرح کرده است که در بخش پیشین بیان شد. یک بار دیگر استدلال کرول را مرور میکنیم. کرول توضیح میدهد که آثار روایی به عنوان یک هدف زیباشناختی، پاسخهای خاصی را برای مخاطبانشان طراحی میکنند. به طور کلی هدف اصلی اثر، جذب مخاطبان و فراخواندن آنها به توجه و علاقه به اثر است. البته ممکن است ژانرهای خاص آثار روایی هدف ویژهای داشته باشند، مانند اینکه تراژدی میخواهد مخاطبانش نسبت به شخصیت اصلی احساس ترحم داشته باشند. نقصهای اخلاقی در اثر باعث میشود مخاطبان اخلاقاً حساس قادر نباشند پاسخ توصیه شده را تجربه کنند. نتیجه اینکه نقصهای اخلاقی در اثر هنری، زمانی که باعث عدم توانایی ابراز پاسخ مشخص شده از سوی مخاطب شود، نقص زیباشناختی به شمار میروند. گات نسبت به این استدلال اشکالاتی مطرح میکند:
1ـ توسل به مخاطب اخلاقاً حساس صحیح نیست، زیرا این مخاطب چه نقشی در درک ارزش زیباشناختی دارد و چه تفاوتی نسبت به مخاطبان دیگر دارد.
2ـ اینکه نقص اخلاقی مانع پاسخ مناسب از سوی مخاطب شود، عدم توانایی روانی است که ربطی به جنبهی زیباشناختی ندارد.
3ـ کرول بزرگترین هدف اثر هنری را جذب مخاطب میداند و این صحیح نیست. این امر برخلاف دیدگاه برشت388 در «اثر بیگانهسازی»389 است و آثار طبق این دیدگاه برای اجتناب از جلب معمولی مخاطب طراحی میشوند (نمایش حماسی).390 همچنین جذب شدن الزاماً با جنبهی زیباشناختی اثر ارتباط ندارد و ممکن است جذب اثری به خاطر بد بودنش بشیم یا به این خاطر که میخواهیم بدانیم چرا این اثر اینقدر افتضاح است.
صورتبندی گات از «استدلال پاسخ درخور» به این شرح است. آثار هنری علاوه بر آنکه تخیل وقایع خاص را پیشنهاد (توصیه، تجویز) 391 میکنند، همچنین پاسخهایی نیز برای این وقایع تخیلی پیشنهاد میکنند. برای نمونه یک فیلم ترسناک، علاوه بر اینکه تخیل حمله یک هیولا به یکسری نوجوان را توصیه میکند، با موسیقی ناموزون و گوشخراشش واکنش همراه با ترس به این صحنهها را نیز توصیه میکند. حال اگر یک اثر همراه با پاسخی اخلاقاً معیوب باشد، مخاطب به این اثر پاسخ درخور نخواهد داد. یک فیلم را در نظر بگیرید که سرگرم شدن به واسطهی رنج کشیدن ناحق شخصیت داستان را توصیه میکند. اما یک واکنش دیگری نیز میتواند اینجا وجود داشته باشد و آن عدم رضایت از این است که اثر ما را به راحتی فریب دهد و به سرگرمی نسبت به رنج کشیدن ناحق شخصیت داستان وا دارد.
واکنش نخست از سوی اثر توصیه میشود، اما واکنش دوم با آنکه از سوی اثر توصیه نمیشود، اثر بیانگر آن است. این اعتراض (واکنش دوم) آشکارکنندهی یک توصیهی دیگر است، این توصیه از مرتبهی بالاتری392 صادر میشود که میگوید با واکنش اول (سرگرم شدن به واسطهی رنج کشیدن ناحق) مخالفت کند، به این دلیل که این نوعی سنگدلی و بیاحساسی است و از اینرو شایسته نیست. بنابر این باید مجموع توصیههایی که یک اثر ارایه میدهد آزموده شود. این بررسی شامل تفسیر وقایع و جزییات داستانی برای کشف نگرش اخلاقی آن میشود.
این پاسخها (واکنشها) صرفاً تخیلی نیستند. یک اثر صرفاً وقایعی را بازنمایی نمیکند، بلکه یک دیدگاه را نسبت به آن موقعیت بیان میکند، دیدگاهی که از احساسات واقعی، عواطف و خواستها تشکیل شده است و مخاطب به سوی آن توصیه میشود. برخی از فیلسوفان این امر را نفی کردهاند که ما در مقابل موقعیتهای خیالی، عواطف واقعی احساس میکنیم، اما دلایل قابل قبولی برای این امر وجود دارد.393 ممکن است یک اثر هنری پاسخی را توصیه کند، اما این بدین معنا نیست که در ساختن پاسخ درخور هم موفق هست. برای نمونه، ممکن است یک فیلم ترسناک، ترسناک نباشد یا یک کمدی، سرگرمکننده نباشد. این نکته به این معنا نیست که فیلم ترسناکِ غیرترسناک، نتوانسته ترس ایجاد کند، بلکه ممکن است برخی افراد بترسند، اما این ترس به واسطهی شیوهای درخور نباشد. مهم است که واکنش و پاسخ مناسب، درخور طرحی باشد که از سوی اثر توصیه میشود. اگر من از فیلمی بترسم به خاطر وجود یک قربانی بدون دفاع در آن که شباهت به یکی از خویشاوندان من دارد، این ترس درخور نیست.
از آنجایی که ممکن است ارزیابی من از اثر متهم به بد فهمی رخداد در آن اثر باشد، واکنش توصیه شده از سوی اثر باید به واسطهی یک معیار ارزیابی شود. برخی از معیارهایی که بتواند واکنشهای توصیه شده در اثر را مورد ارزیابی قرار دهد، معیارهای اخلاقی هستند. واکنشهای بیرون از هنر میتوانند سوژهی ارزیابی اخلاقی شود. فرض بگیرید شیوهی کسب درآمد فردی در ذهنش این باشد که افراد دیگری را فریب میدهد و به قتل میرساند تا پول به دست آورد و از این تخیل ذهنی لذت میبرد. این اتفاق ربطی به واقعیت ندارد، اما آیا این درست است که نمیتوان این نوع تخیل او را ارزیابی اخلاقی کرد؟ به روشنی، آنچه فرد تخیل میکند و آنگونه واکنشی که به آن تخیل ابراز میکند، نقش مهمی در ویژگی اخلاقی شخصیت او دارد. این به آن معنا نیست که میگوییم این تخیلات بد است چون او در آینده اینگونه رفتار خواهد کرد، اما باز هم همین تخیلات را ارزیابی اخلاقی میکنیم. اما باید این امر را در نظر داشت که این امر تخیلی نیز باعث واکنش احساسی میشود و این واکنش احساسی پسزمینهی رفتار در زندگی واقعی را شکل میدهد، زیرا شیوهی فهم مفاهیم و چگونگی به کار گرفتن آنها در دنیای واقعی، میتواند از تخیلات در دنیای خیالی منشا بگیرد. گاهی هم نشانگر نوع شخصیت او در دنیای واقعی است. مثلا اینکه کسی برای یکی از اقوام ایرانی لطیفه بسازد، این امر میتواند برای او در زندگی واقعی، نوعی نگرش بد نسبت به آنها ایجاد کند.394
همانطور که واکنشهای بیرون از هنر میتواند سوژهی ارزیابی اخلاقی شوند، همین امر در بارهی واکنشهایی صادق است که به موقعیتهای خیالی بازگشت میکنند. این واکنشها حقیقی هستند و صرفاً تخیل به شمار نمیروند. اگر مخاطب واقعاً از نمایش سادیستی جنسی لذت ببرد یا با آن سرگرم شود، این امر نشاندهندهی آن است که مشکلی در شخصیت اخلاقی او وجود دارد و او شایستهی نکوهش است. اگر یک اثر هنری، واکنشی را توصیه کند که ناشایست باشد، در هدف درونیاش با شکست روبرو میشود و این یک نقص است. اما تمام نقصها در اثر زیباشناختی نیستند. برای نمونه، نقاشیهای تینتورتو395 از این جهت که بزرگ و شکننده هستند و به سادگی قابل حمل ساده نیستند، مشکل دارند، اما این یک وجه زیباشناختی نیست. آیا شکست در جلب واکنش شایسته به چیزی که اثر توصیه میکند، نقص زیباشناختی است؟
در بسیاری از ژانرهای هنری این امر صادق است. تریلرهایی که شایستهی به هیجان آوردن مخاطبانشان نیستند، تراژدیهایی که ترس و ترحم شایسته نسبت به شخصیت اصلیشان در برندارند، کمدیهایی که سرگرمکننده نیستند، ملودرامهایی که شایستهی حزن و ترحم نیستند، همگی از منظر زیباشناختی نیز شکست خوردهاند. آثار دیگری به غیر از این ژانرها که همینگونه با مشکل مواجه باشند و واکنش شایستهای در بر نداشته باشند نیز شکست زیباشناختی دارند. به طور کلی، یک اثر هنری بد به شمار میرود زمانی که باعث خستگی شود یا سرگرمی در پی نداشته باشد. نه تنها برای یک اثر، در پی داشتن واکنش اهمیت دارد، همچنین کیفیت این واکنش نیز مهم است. لطیفه ممکن است خام، تصورناپذیر و سطحی باشد یا ممکن است الهامبخش، عمیق و امیدبخش باشد. از اینرو یک ارزیابی خوب، باید مناسب بودن واکنشی که حقیقتاً اثر توصیه میکند را بررسی کند.
در نتیجه، اگر واکنشها به خاطر غیراخلاقی بودن شایسته نبود، مخاطب دلیلی برای واکنش نشان دادن مطابق توصیه اثر ندارد. نداشتن دلیل برای نشان دادن واکنش درخور نسبت به توصیه اثر، یک شکست برای اثر است و این یک نقص زیباشناختی به شمار میرود. پس ویژگی اخلاقاً معیوب یک نقص زیباشناختی است. برای نمونه، یک کمدی موقعیتهایی ارایه میکند و پیشنهاد میکند که واکنش خندهآور به آنها نشان دهیم، اما این موقعیت شامل سرگرم شدن با رفتار سادیستی سنگدلانه نیز میشود، ما دلیل نداریم که جذب اثر (سرگرم شدن با اثر) شویم. بنابر این، جنبهی طنز اثر دارای نقص است و این یک نقص زیباشناختی است. همچنین اگر یک کمدی موقعیتی همراه با توصیه واکنش خندهآور دارد و صورتی پدید میآید که ما اخلاقاً جذب اثر میشویم، ما برای واکنش در خور داشتن دلیل داریم و این موفقیت زیباشناختی اثر به شمار میآيد.
میتوان این استدلال را شناختی ـ عاطفی کرد که بگوییم هنر به ما آموزش میدهد که چه چیزی اخلاقاً صحیح است و زمانی این آموزش اخلاقی، زیباشناختی است که اثر نشان دهد این آموزش یک واکنش توصیه شده از سوی آن بوده است.
صورتبندی گات ممکن است با اشکالاتی مواجه باشد که او به آنها پاسخ میدهد.396 این اشکالات عبارتند از:
1ـ این استدلال از «اصالت اخلاق» پشتیبانی نمیکند. گفتن اینکه واکنش توصیه شده ناشایست است، به این معنا است که اثر از منظر احساسی نتوانسته مخاطب را درگیر کند و شکست اثر به واسطهی شکست در درگیر کردن مخاطب است و ربطی به فساد اخلاقی ندارد. در واقع، اگر با وجود فساد اخلاقی، اثر بتواند مخاطب را از نظر احساسی درگیر کند، بدی اخلاقی نقص زیباشناختی نیست و مهم درگیر شدن مخاطب است.
پاسخ این است که این اعتراض، نتیجهی تفسیر بد استدلال است، زیرا واکنش مناسب همان احساسات است. یک اثر هنری ممکن است مخاطب را احساساً درگیر کند، حتی اگر شایسته نباشد، اما فقط احساسات شایسته به استدلال ما مربوط میشود. یکی از معیارهای احساسات شایسته نیز اخلاقی بودن آن است و جایی که اخلاقی نباشد و احساسات شایسته رخ ندهد، این نقص زیباشناختی است.
2ـ استدلال از نظر ساختار نادرست است. با ادعا در بارهی شایستگی اخلاقی آغاز میشود و با ادعا در بارهی شایستگی زیباشناختی به پایان میرسد. استدلال مرتکب مغالطهی اشتراک لفظ397 میشود و از دلیل اخلاقی به دلیل زیباشناختی انتقال مییابد و منابع لازم برای این انتقال را ندارد. واکنش درخور اخلاقی است و تبدیل به زیباشناختی میشود. در واقع در استدلال شایستگی (درخور بودن) در دو معنای اخلاقی و زیباشناختی بدون شواهد به کار میرود.
این اشکال وارد نیست، زیرا اینجا مغالطهای در کار نیست.398 در استدلال ابتدا از پاسخ درخور آغاز میشود که امر زیباشناختی است و این پاسخ درخور جایی از استدلال در معنای امر اخلاقی به کار نمیرود، بلکه صرفاً اخلاق جایی وارد استدلال میشود که به عنوان یکی از معیارهای درخور بودن به کار میرود. از اینرو اشتراک لفظ در کار نیست.
3ـ شکست در واکنشهای توصیه شده الزاماً قابل تحویل به نقص زیباشناختی اثر نیست. در حالی که برخی از آثار به طور واضح پاسخهایی را توصیه میکنند، آثار دیگری هستند که چنین چیزی نیاز ندارند یا اگر دارند
