
ر نشانه ها، به بررسی مجموعه های معنادار که در برگیرنده نشانه های گوناگون هستند میپردازد؛ در نتیجه متن و کلام به عنوان مجموعه های معنادار اهمیت مییابد. از دیدگاه معناشناسی، هر آن چه دریافتنی و درک شدنی باشد متن است. متن مجموعه داده ها و پدیده هایی است که قابلیت تجزیه و تحلیل شدن دارند، اما کلام، فعالیت یا عملیاتی است گفتمانی، که به تولید گفته منجر میشود28.
علی رغم توجه معناشناسی به بررسی رمزها و نظام آن ها، حتی خارج از چارچوب زبان، تأکید معناشناسی در میان نظام رمزها بر زبان است. به طور یقین، فعالیت کلامی دارای معنای کاملی است و تنها از واژگان شکل نیافته است؛ بلکه پدیده های کلامی جمله هایی هستند که نشانه های آن ها به مکث یا وقف یا امثال آن مشخص می شود. اگر این مسلم باشد، پس معناشناسی متکی بر واژه ها نیست، زیرا کلمات، تنها واحدهایی هستند که سخن گویان، کلامشان را از آن میسازند نمیتوان هر یک از آن ها را پدیده کلامی مستقل و قائم به ذات محسوب نمود.29
اگر بتوان برای گفتمان، معنای ابتدایی و ثانوی قائل شد، معناشناسی در جست و جوی معنای ابتدایی و شناساندن آن است. از این دیدگاه، کلام مجموعه منسجمی است که معناشناس، کشف انسجام و بررسی آن را به عهده دارد. چنین کشفی ممکن نیست مگر آن که وی، توجه خود را بر مطالعه فرآیندی متمرکز کند که در آن، حیات یا موجودیت کلام رقم میخورد؛ این فرآیند همان عمل گفتمان است. اعتقاد به عامل گفتمان به عنوان مرجع معنایی، یعنی اعتقاد به وجودی زنده و حساس که در فرآیند گفتمان، تحت تأثیر زیبایی، هیجان، دانسته ها و حضور دیگران، به فعالیت گفتمانی میپردازد، در معنا شناسی دیده میشود .30
بنابراین معناشناسی، کار کشف ساز و کار های معنا را با مطالعه ای علمی به عهده دارد؛ معنایی که در پس لایه های متن ذخیره شده و هر چه متن پیچیده تر، ادبی تر، چندلایه ای تر و در صدد انتقال معانی بیشتر با حجم زبانی کم تر باشد، کار معناشناسی به همان میزان سخت تر و پرهیجان تر می شود و نیاز به قواعد منظم و قانون های منسجم بیشتر رخ مینماید .31
قرآن کریم در عین برخورداری از پیوستگی معنایی (احکام) ظاهری مشروح و به نظر غیر پیوسته (تفصیل) دارد؛ بدان معنا که جنبه های مختلف یک مسأله در جایگاه های متفاوت بیان میدارد. بنابراین برای دستیابی به مفهوم دقیق یک موضوع از دیدگاه قرآن کریم، نیازمندی نگاهی جامع به این کتاب شریف است تا جایی از مسأله مغفول نماند.32 معناشناسی به عنوان ابزاری برای مطالعه علمی معنا، به توصیف پدیده های زبانی در چاچوب یک نظام میپردازد 33 و به تمامی عوامل مؤثر در استنباط معنای صحیح توجه مینماید.34
2ـ 3ـ 2 شاخه های معناشناسی
معناشناسی با علوم مختلفی از جمله ریاضی، زبان شناسی، فلسفه و منطق ارتباط دارد. از این رو هر علم، از دیدگاهی به معناشناسی مینگرد و به همین سبب روش های مختلفی در مطالعه معنا ایجاد شده است که این بخش متکلف بیان آن است:
2ـ 3ـ 2ـ 1 معناشناسی فلسفی:35
شاخهای از مطالعات فلسفی است که نسبت به معناشناسی منطقی و زبانی از قدمتی بسیار طولانی برخوردار است و حتی به قرن 4 ق.م و آراء و افکار فلسفی سقراط و افلاطون درباره معنا در رساله های سوفیست، کراتیلوس و لاخس باز می گردد. سیر تاریخی مطالعات زبان شناسی نشان میدهد که بررسی های فلسفی در این زمینه، در راستای شناخت جهان و کشف ارتباط موجود میان زبان و جهان است و به ماهیت دلالت و چگونگی درک معنا باز میگردد .36
2ـ 3ـ 2ـ 2 معناشناسی منطقی:37
بخشی از معناشناسی صوری است که از معناشناسی زبان های صوری برای مطالعه معنا در زبان های طبیعی بهره میگیرد و منطق ریاضی بخشی از این نوع معناشناسی است. معناشناسان منطقی، زبان را ابزاری برای ارجاع به حهان خارج درنظر میگیرند. در این نوع معناشناسی سعی بر آن است تا با توجه به موقعیت جهان خارج، صدق یا کذب، یا به عبارت دقیق تر، ارزش صدق هر جمله زبان تعیین شود. پیشگامان این روش مطالعه معنا را میتوان ب.بولزانو، گ.فرگه و ب.راسل دانست. نظریه هایی که در معناشناسی منطقی معرفی شده اند، دو گروه نظریه های خرد و کلان قابل طبقه بندی است.38
2ـ 3ـ 2ـ 3 معناشناسی زبانی:39
معناشناسی زبانی بخشی از دانش زبان شناسی است که در آن توجه، معطوف به خود زبان است. معناشناسی زبانی با مطالعه معنا، به دنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در درک معنا، از طریق خود زبان است و در اصل بازنمودهای ذهن آدمی را باز میکاود. این شیوه مطالعه معنا را رهیافتی بازنمودی مینامند.40 معناشناسی زبانی برحسب روش مطالعه معنا در قالب نظری یا کاربردی اش، در دو گونه معناشناسی نظری و کاربردی قابل طبقه بندی است. معناشناسی زبانی معادل واژه فرانسوی(semsntic) است.41 در نهایت معناشناسی زبانی بخشی از دانش زبان شناسی است که معنای واژه ها، جملات و متون را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.42
این پژوهش به دنبال آن است تا به تبیین مفهوم واژه «حسنه» در قرآن کریم، با نگاهی معناشناختی بپردازد و از میان شاخه های مختلف این علم، معناشناسی زبانی را برگزیده است؛ چرا که به دنبال درک معنا و تحلیل واژه «حسنه» است. از همین رو اهتمام خود را به بررسی واژه «حسنه»، کاربردهای متفاوت آن در قرآن کریم و جملات در بردارنده این واژه اختصاص می دهد تا معنایی کامل از این مفهوم ارائه نماید.
2ـ3ـ 3 واحدهای مطالعه معنا
از میان عناصر گفتار، تکواژ به عنوان کوچک ترین واحد معنادار زبان، یکی از واحدهای کار معناشناسی است.43 اگر چه در بسیاری از موارد، حاصل جمع معنای تکواژها، مفهوم واژه را روشن می کند، اما گاه معنای واژه چیزی غیر از مجموع معنای تکواژهاست؛ بنابراین معناشناسی به واحی بزرگتر از تکواژ یعنی واژه نیازمند است.44 آگدن و ریچاردز معنای یک جمله ادغام معانی حلقه های زنجیره آن میدانند؛ اما معنای جملات گاه چیزی غیر از ترکیب معنای واژگان است؛ بنابراین تکواژ، واژه و جمله از واحدهای مطالعه معنا در معناشناسی در نظر گرفته میشود. هم چنین اصطلاح که توالی تعدادی واژه است که معنای کل آن را نمی توان از معنای تک تک واژگان آن بدست آورد، یک واحد معنایی محسوب میشود.45
2ـ 3ـ 4 روابط مفهومی
منظور از روابط مفهومی، روابطی است که در نظام معنایی زبان، میان مفاهیم واژه به چشم میخورد و در سطح واژه ها قابل طرح است. از مهم ترین این روابط می توان به شمول معنایی، هم معنایی، چند معنایی و تقابل معنايی اشاره نمود.46
2ـ3ـ 4ـ 1 شمول معنایی47
آن گاه که مفهومی به دلیل فراگیری بتواند یک یا چند مفهوم دیگر را شامل شود، رابطه شمول معنایی مطرح است؛ در چنین رابطهای واژه فراگیر، با عنوان «شامل»48 و واژه های زیر بخش، با نام «شمول»49 مشخص میشوند. گفتنی است واژه های زیرشمول، نسبت به یکدیگر «هم شمول»50 هستند. این امکان وجود دارد که لفظی واحد برای واژه شامل و یکی از واژه های زیرشمول به کار رود؛ این نوع شمول معنایی را میتوان «شمول معنایی همنام» و غیر آن را «شمول معنایی ناهمنام» نامید.51 به عنوان مثال واژه «حسنه» شامل مواردی مانند برّ، خير، احسان، عمل صالح ، معروف و طيب است که یک شمول معنایی را تشکیل می دهد،كه مثلا واژه احسان واژهای شامل است که میتوان ﴿ايتاءذي القربي﴾ را زیر شمول آن دانست. يا واژه «جزا» معنايي شامل دارد كه واژههاي «ثواب» و «عقاب» زير شمولهاي آن محسوب ميشوند. ثواب و عقاب نسبت به هم، همشمول شمرده ميشوند. يا واژه« صفح» (گذشت همراه با چشم پوشي) معنايي شامل دارد و « عفو» (گذشت و بخشش) زير شمول آن است.
جدول شمول معنایی حسنه (2ـ1)
جدول شمول معنایی جزا (2ـ2) جدول شمول معنایی صفح (2ـ3)
رابطه شمول معنایی را میتوان از طریق رابطه منطقی استلزام توضیح داد؛ بدین معنا که صحت یک جمله با واژه زیرشمول، مستلزم صحت همان جمله با واژه شامل است و نه برعکس و درحقیقت واژه زیرشمول، نوعی از واژه شامل است .52
این امکان وجود دارد که شمول معنایی در سطح جملات رخ می دهد، وقوع واژه شامل و واژه زیرشمول درون یک جمله و به جای یکدیگر، جملاتی را حاصل می آورد که جمله شامل و جمله زیرشمول تلقی خواهد شد.53
2ـ3ـ 4ـ 2 هم معنایی54 (ترادف)
«هم معنایی» در اصطلاح، به معنی « یکسانی معنا» است و رابطه میان واحدهایی است که اگر جانشین یکدیگر شوند، شم زبانی سخنگوی زبان، تغییری در معنای زنجیره زبان در نیاید.55 در هیچ زبانی هم معنایی مطلق وجود ندارد، یعنی هیچ دو واژه ای را نمیتوان یافت که در تمام جملات زبان بتوانند به جای یکدیگر به کار روند و تغییری در معنای آن زنجیره پدید نیاورند.56 چرا که وجود دو واحد هم ارزش در یک نظام امکان پذیر نیست؛ زیرا ماهیت وجودی هر واحد، به نقشی وابسته است که این واحد را در تقابل واحدهای دیگر قرار می دهد. حضور واحدی تازه در چنین نظامی یا باعث حذف واحد هم ارزش قدیمی تر میشود یا تغییری در ارزش آن ایجاد مینماید.57 مانند واژه شهرداری که باعث حدف بادیه شده و یا واژه روحانی که در ارزش هم معنای سابق خود، یعنی آخوند تغییر ایجاد کرد. در واقع میتوان ادعا کرد که هم معنایی واقعی بین واژه ها وجود ندارد و هیچ دو واژه ای دقیقا دارای یک معنا نیستند.58ولي ترادف در اصطلاح لغوييون به كلمات هم معنايي گفته ميشود كه در هر سياق و عبارتي قابل تبادل و جايگزيني با هم باشند.59
گاه هم معنایی در سطح جملات واقع میشود؛ بدان معنا که جمله ای در زنجیره گفتار، جانشین جمله دیگر میشود، بدون آن که معنای کل زنجیره گفتار تغییر یابد. هم معنایی در سطح جمله نیز نسبی است، زیرا هم معنایی مطلق میان هیچ دو جمله ای وجود ندارد و هیچ دو جمله ای را نمیتوان در تمامی بافت های زبانی به جای یکدیگر به کار برد.60
برخی هم چون ایزوتسو معتقدند، قانون اساسی اقتصاد به دو کلمه کلیدی شبه مترادف اجازه نمیدهد که به نحو مسالمت آمیز هم زیستی کنند و در نتیجه در اغلب موارد، میان دو واژه، کشمکش، رقابت و مسابقه ای برای تفوّق یکی بر دیگری پدیدار میشود و اکثر این رقابت به گونه ای پایان مییابد که مثلا واژه الف و ب کل قلمرو معنایی را به دو جزء تقسیم میکنند و این وضعیت تا زمانی که عامل جدیدی توازن نیروها را بر هم نزند، دوام مییابد.61
اکثر کلماتی که معمولا هم معنا خوانده میشوند، از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند و هر گاه که دو یا چند کلمه از جهاتی مشترک و از جهاتی مختلف باشند، بین آن ها رابطه هم معنایی ناقص برقرار است. از این رو هم معنایی رابطه ای نسبی است که کمترین تشابه در کاربرد معنایی دو کلمه، نوعی هم معنایی ناقص بین آنها به وجود میآورد.62
2ـ 3ـ 4ـ 2ـ 1 انواع هم معنایی
هم معنایی به چند دسته قابل تقسیم است که عبارتند از:
2ـ3ـ4ـ2ـ1ـ1 هم معنایی بافت مقید:
زمانی رخ می دهد که واژه برحسب بافت، جانشین واژه دیگر شود و در چنین شرایطی هم معنای با آن تلقی گردد؛ مانند ماست خریدن و ماست گرفتن.
2ـ3ـ4ـ2ـ1ـ2 هم معنایی تحلیلی:
آن است که واژه ای با شرایط لازم و کافی مفهوم خود، هم معنا محسوب شود؛ مانند هم معنایی عمو با برادر پدر.
2ـ3ـ4ـ2ـ1ـ3 هم معنایی ضمنی:
آن است که دو یا چند واژه در مفهوم ضمنی شان با یکدیگر هم معنا شوند؛ مانند هم معنایی خر و گاو در مفهوم حماقت.63
2ـ3ـ4ـ2ـ2 نمونه هایی از هم معنایی در حوزه «حسنه»
حسنه با واژگان متفاوتي هم معنا ميشود؛ مانند:
2ـ3ـ4ـ2ـ2ـ1 هم معنايي عمل صالح با حسنات
عمل صالح را ميتوان از حسنات برشمرد.
﴿إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً﴾64
2ـ3ـ4ـ2ـ2ـ2 هم معنايي معروف با احسان
از نگاه حضرت علي عليه السلام، هر كاري كه «معروف» خوانده ميشود، «احسان» نيز گفته ميشود: «كل
