
دیدگاهها و ویژگیهای اخلاقی است، ملاحظات اخلاقی با باورپذیری آن اثر ارتباط تنگاتنگی دارد. با این حال، ناقص بودن دیدگاه اخلاقی موجود در اثر با باور پذیری آن ارتباطی ندارد. اگر یک اثر هنری، غیرقابل فهم و باور باشد، معنای خود را از دست خواهد داد. از این رو، مخاطب نمیتواند به خوبی درگیر داستان مورد نظر شود. بنابر این، ویژگیهای اخلاقی یک اثر «گاهی» به افزایش یا کاهش ارزش هنری آن کمک میکنند. برخی از ویژگیهای اخلاقی یک اثر از نظر باورپذیری و برخی دیگر از نظر میزان شایستگی مورد بررسی قرار میگیرند و تنها نوع اول به جنبهی زیباشناختی اثر مربوط میباشد. بر همین اساس مدل تحلیل در دیدگاه کییران به صورت زیر است:
1ـ ابتدا قابلیت ارزیابی اخلاقی داشتن فیلم بررسی شود.
2ـ ویژگیهای اخلاقی فیلم استخراج شود.
3ـ میان ویژگیهای استخراج شده از منظر اخلاقی تفکیک قایل شود و حسنها از قبحها جدا شوند.
4ـ از میان ویژگیها، آنهایی که مؤلفهی باورپذیری اثر در ارتباطند شناسایی شوند.
5ـ ویژگیهای به دست آمده، از این منظر تحلیل شوند که آیا باعث افزایش باورپذیری اثر میشوند یا نه و آنها که تأثیری در افزایش یا کاهش باورپذیری اثر ندارند، حذف شوند.
6ـ ویژگیهای باقیمانده، به عنوان نقص زیباشناختی فیلم به شمار میروند، اگر اخلاقاً معیوب هستند و همچنین به عنوان حسن زیباشناختی به شمار میروند، اگر اخلاقاً خوب باشند.
7ـ جنبههای زیباشناختی اثر تحلیل شود.
8ـ حاصل ارزیابیها در قالب اصول «تا آنجا که» و «از تمام جهات» بیان شوند.
2ـ تطبیق مبانی نظری بر موردهای مطالعاتی
آنچه بخش پیشین بیان شد به این معنا نیست که خود اخلاقگرایان میانهرو چنین مدلی را به این صورت ارایه کردهاند، بلکه این مدلها بر اساس مبانی نظری آنها از دیدگاه آنها به دست میآید. برای آنکه نشان دهیم این مدلها تا چه اندازه کارآمد هستند و در عمل قابل استفاده میباشند، در این بخش از این مدلها برای تحلیل دو مورد مطالعاتی استفاده میشود. برای این منظور دو اثر شاخص از دو کارگردان بنام انتخاب شده است که میتوانند موردهای مناسبی برای تطبیق مبانی نظری و مدلهای تحلیل باشند. در همینجا باید ذکر کنیم که هدف از بررسی این فیلمها، ارایهی تحلیل نهایی از این دو فیلم نیست، از اینرو در این بخش به جنبههای زیباشناختی این دو فیلم کاری نخواهیم داشت، زیرا هدف از بررسی این دو مورد صرفاً تطبیق مبانی نظری و نشان دادن چگونگی تحلیل اخلاقی ـ زیباشناختی فیلم بر اساس دیدگاه میانهرو است. بر این اساس در این تحلیلها به سراغ اصل «از تمام جهات» نخواهیم رفت و تنها با استفاده از اصل «تا آنجا که» به ارزیابی اخلاقی ـ زیباشناختی این فیلمها میپردازیم.
در ادامه برای هر فیلم ابتدا اطلاعات فیلمشناختی آنها ارایه میشود و پس از تبیین چگونگی قبح اخلاقی در این دو اثر، به سراغ تحلیل آنها بر اساس دیدگاه میانهرو میرویم.
2ـ1ـ گریز
فیلم «گریز»432 (1972) یکی از آثار مهم سم پکینپا433 است. این فیلم در گونههای حادثهای و جنایی جای میگیرد و محصول امریکا است. فیلم به صورت رنگی در 122 دقیقه به زبانهای انگلیسی و اسپانیایی تولید شده است. با آنکه گاهی این اثر را یکی از صدها نمونهی مقلد «بانی و کلاید»434 (1967) به عنوان فیلمهای مربوط به زوجهای تبهکار معرفی کردهاند،435 میتوان گفت این اثر از بهترینهای پکینپا و دههي هفتاد به شمار میرود که بسیار مدیون اقتباس درخشان و جزیینگرانهی فیلمنامهنویس، والتر هیل436 بر اساس رمانی به همین نام از جیم تامپسن437 است. بازیگران عمدهی آن عبارتند از: استیو مکویین،438 الی مگرا،439 بن جانسن،440 سلی استرادرز،441 آل لتییری،442 اسلیم پیکنز،443 داب تیلر444 و بو هاپکینز.445 مکویین در کنار همسر بعدیاش (مگرا)، تصویری جاودانه از اسطورهی مردانگی ارایه میدهد. همچنین موسیقی کویینسی جونز446 و فیلمبرداری لوشن بالارد،447 آن را به یادماندنی کرده است. در سال 1994 به همین نام به کارگردانی راجر دانلدسن448 بازسازی شد.
این فیلم داستان فردی به نام داک مککوی (مکویین) است که به جرم سرقت مسلحانه به ده سال زندان محکوم شده و پس از تحمل چهار سال زندان و رعایت رفتار خوب، باز هم درخواست بخشش او رد میشود. به درخواست داک، کارول (مگرا) همسر داک، به دیدار تاجری خلافکار و با نفوذ به نام جک بنیان (جانسن) میرود. بنیان از نفوذش استفاده کرده و آزادی مشروط داک را میگیرد و در قبال آن شرط میکند که داک و کارول و دو نفر از طرف بنیان، بانکی را سرقت کنند. سرقت با کمی مشکلات به پایان میرسد و در اختلاف میان داک و بقیه دو نفر دیگر زخمی و کشته میشوند. داک در ملاقات با بنیان برای تقسیم پولها متوجه میشود بنیان با همسر او رابطهی نامشروع داشته و به این جهت آزادی او را فراهم کرده است. کارول در همان دیدار بنیان را میکشد. ادامهی داستان درگیری داک و کارول با افراد بنیان، پلیس، دزد در ایستگاه راهآهن و رودی (لتییری) همکار سرقت که زخمی میشود، را نشان میدهد تا اینکه داک و کارول موفق میشوند از کشور به مکزیک فرار کنند.
2ـ1ـ1ـ تبیین جنبههای اخلاقی فیلم
همانطور که پیشتر عنوان شد، در انتخاب فیلم برای ارزیابی اخلاقی، نخستین مؤلفه داشتن قابلیت ارزیابی اخلاقی است. پیش از آنکه قابلیت «گریز» برای ارزیابی اخلاقی از منظر سه دیدگاه میانهرو بررسی شود، ابتدا باید جنبههای اخلاقی این اثر تبیین شود تا بتوانیم بر اساس آن نسبت به قابلیت این فیلم دیدگاهی اتخاذ کنیم. با نگاه حداکثری شاید بتوان تمام جزییات تک تک پلانها را یک ویژگی اخلاقی برای اثر در نظر گرفت، اما به طور قطع چنین رویکردی در این تحلیل مراد ما نیست، بلکه باید به دنبال ویژگیهایی بود که بتوان آنها را دیدگاهی اخلاقی برای اثر به شمار آورد که در شکلگیری درام داستانی نیز نقش داشته باشند. به نظر میرسد به توجه به این امر، این فیلم چهار جنبهی مهم اخلاقی دارد:
2ـ1ـ1ـ1ـ خشونت
خشونت یکی از مؤلفههای اصلی مهمترین آثار پکینپا است که «گروه خشن»449 (1969) اوج این امر به شمار میرود که حتی برای تحریک سربازان نیجریهای پیش از نبرد استفاده شده است.450 این فیلم در کانزاس سیتی با 35 دقیقه حذف و با حضور پلیس اکران شد. پکینپا در بارهی خشونت در فیلمهایش، بر این باور است که خشونت در همهجا و درون همه است که ممکن است بازتابی از شرایط سیاسی جهان امروز باشد. او در مصاحبهای بیان میکند که هالیوود خشونت را به شکلی مخدوش که ملموس و زیبا است آن را به تصویر میکشد، اما باید آن را به صورتی که هست به تصویر کشید. پکینپا خشونت را زشت میداند، اما بر این امر تأکید دارد که باید به این امر اذعان کنیم که خشونت در همهی ما هست و برای بقای ما لازم است. او قصدش را از ارایهي خشونت با جزییات، ـ همچون دیدگاه ارسطویی ـ با اشاره به تراژدیهای یونانی، تزکیه معرفی میکند. پکینپا بارها در مصاحبههایش بر این دیدگاهها در بارهی خشونت تأکید دارد.451
پکینپا در پاسخ به امکان تأثیر خشونت فیلمها بر رفتار مخاطبان، این نظریه را مزخرف میخواند و بیان میکند که برای لذت مخاطب خشونت را نشان نمیدهد و میخواهد مخاطبان بفهمند که واقعیت آن چیست، اما متاسفانه اغلب مردم آن را میبینند چون دوستش دارند و این خود پدیدهای قابل مطالعه در طبیعت انسان است که او را ناراحت میکند.452
برای آنکه بتوانیم خشونت در این فیلم را ذیل یکی از عنوانهای قبح یا حسن اخلاقی قرار دهیم، ابتدا نیاز است خشونت را تعریف کنیم. برخی خشونت را رفتاری با قصد و نیت آشکار ـ یا رفتاری با قصد و نیت پنهان اما قابل درک ـ برای وارد آوردن آسیب فیزیکی به فرد دیگر تعریف کردهاند.453 در تعریفی دیگر، خشونت به رفتاری آگاهانه تعریف شده است که نتایج احتمالی آن ایجاد آسیب فیزیکی یا درد در فرد دیگر است.454 در جمعبندی تعریفهایی که از خشونت ارایه شده است، میتوان گفت که خشونت عملی آسیبرسان است که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و به اشکال فیزیکی (ضرب و شتم، قتل)، روانی (داد و فریاد، تحقیر کلامی، دشنام، تهدید)، اجتماعی (ایجاد محدودیت در برقراری روابط اجتماعی با افراد دیگر) و اقتصادی (تخریب اموال) دیده میشود.455
طبق این تعریف به طور قطع نشان دادن خشونت در یک فیلم را میتوان جنبهای دانست که قابلیت اخلاقی دارد. اما در چه حالتی به تصویر کشیدن خشونت ذیل قبح یا حسن اخلاقی قرار میگیرد؟ روشن است که خشونت ذاتاً امری قبیح یا نیکو نیست، زیرا فرد عامل خشونت، هدف و نیت، کسی که خشونت ضد او صورت میپذیرد، چگونگی خشونت و عاملهایی از این دست میتوانند در قرار گرفتن خشونت در یک فیلم ذیل حسن یا قبح اخلاقی مؤثر باشند. از یک منظر، زمانی این خشونت قبح اخلاقی است که در تقلید خشونت تأثیر علّی داشته باشد و اگر چنین نباشد حسن اخلاقی دارد، اما چنین رویکردی در بحث ما کاربردی نخواهد داشت، زیرا بررسی تأثیر و تأثر خشونت خود پژوهشی جدا میطلبد و در دیدگاه میانهرو نظریه فارغ از این تأثیرها و تأثرها صورتبندی شده است. از اینرو باید از منظری دیگر به این مسأله پرداخت.
در واقع میتوان ملاک قبیح یا نیکو بودن خشونت در یک فیلم را منوط به چگونگی بازنمایی آن دانست. یکی از مهمترین مؤلفهها این است که خشونت در فیلم در خدمت چه چیزی است. اگر فیلمی خشونت را عاملی برای دفاع از کشور یا امری همچون دین مطرح میکند، این فیلم از این منظر دارای حسن است و اگر خشونت را ابزاری مناسب برای تفریح معرفی میکند، دارای قبح اخلاقی است. مؤلفهی دیگر، شیوهی روایت، دکوپاژ و میزانسن عامل خشونت در فیلم است. میتوان فیلمی که صحنههای خشونت را به صورتی جذاب به تصویر میکشد، در زمرهی فیلمهای دارای قبح اخلاقی دانست، زیرا در دیدگاه میانهرو، این فیلم توصیهکنندهی پاسخی غیراخلاقی (لذت بردن از قتل و خشونت) به شمار میرود. مراد از بازنمایی جذاب این نیست که هر فیلم دارای خشونتی که دارای جذابیتهای ساختاری و بصری بود، دارای قبح اخلاقی است، بلکه منظور نوعی تهییج مخاطب با صحنههای خشونتآمیز است. برای نمونه، صحنههای قتل در فیلمهای هیچکاک456 با آنکه بازنمایی استادانهای از خشونت است، اما تهییج مخاطب نیست. صحنههای حمله پرندگان در فیلم «پرندگان»457 (1963) یا صحنهی قتل در وان حمام در فیلم «روانی»458 (1960) را در نظر بکیرید. به روشنی میتوان میان این صحنهها با صحنههای قتل در فیلمهای سلاخی459 همچون «شب مردگان زنده»460 (1968)، «کابوس خیابان الم»461 (1984) یا «جیغ»462 (1996) تفاوت قایل شد. تمام این نمونهها ـ فیلمهای هیچکاک یا فیلمهای سلاخی ـ ارزشهای ساختاری و بصری وجود دارد، اما آنچه گروه اول را از گروه دوم متمایز میکند، شیوهی بازنمایی قتل و خشونت است. به نظر میرسد در گروه دوم، خشونت و قتل به صورتی است که به مخاطب توصیه میکند، از این خونپاشیها و دریدنها لذت ببرد. با آنکه در بسیاری نمونههای سلاخی همچون مجموعه فیلمهای «اره»463 (2004ـ2010) یا «مقصد نهایی»464 (2000ـ2011) نشان دادن تمام جزییات کشته شدنها امری ضروری برای روایت فیلم نیست، این آثار تأکید زیادی بر بازنمایی تمام جزییات دارند. بنابر این به نظر میرسد میتوان از منظر اینکه خشونت در فیلم در خدمت چیست و چگونه بازنمایی میشود، آن را ذیل حسن یا قبح اخلاقی قرار داد.
خشونت در «گریز» مربوط به درگیری میان گروههای تبهکار با یکدیگر و گاهی با پلیس است. با توجه به نگرش شخصی پکینپا میتوان گفت این خشونتها بازنمایی مردانگی داک در مقابله با مشکلات است، اما همچنان این نکته باقی میماند که آیا برای نشان دادن مردانگی داک نیاز است صحنههای قتل و پاشیدن خونها به صورت حرکت آهسته و مهیج باشد؟ همچنین آیا نشان دادن جزییات خاص رفتار خشونتآمیز رودی با زن و شوهری که با آنها بد رفتاری میکند، ضروری
