
نبوت داده كه مشتمل است بر اصول معارف و فروع شرايع، و معناى آيه اين است كه شما مردم به من خبر دهيد كه اگر من فرستادهاى از ناحيه خداى تعالى به سوى شما باشم و مرا به وحى معارف و شرايع اختصاص داده باشد و با آيتى روشن كه دلالت بر صدق من در ادعايم مىكند تاييد كرده باشد باز هم من در رأى و روشم سفيه هستم؟335
﴿وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ برخى گفتهاند: منظور از روزى نيكو در اين جا مقام نبوت است. و حسن گفته: معناى اين جمله آن است كه خداوند مرا به دين خود هدايت كرده و روزى خود را بر من وسيع گردانده، چون مال زيادى داشت. و برخى گفتهاند: هر نعمتى كه از طرف خداى سبحان به انسان برسد همان روزى وسيع است.336
3ـ 7ـ2ـ 1ـ 1ـ 1 نتيجه گيري
طبق آياتي كه در آن از رزق حسن آمده، ميتوان نتيجه گرفت كه رزق حسن، رزقي است هم دنيوي و هم اخروي . شايد يكي از معاني رزق نيكو آن باشد كه چون از آن ميبخشد، پس چنين روزياي نيكو است، يا چون نيكوست از آن ميتواند انفاق كند (نحل/75). همان طور كه خداوند در دنيا به بندهاش رزق نيكو ميدهد، به بندهاي كه در راه او قدم بردارد رزق نيكوي اخروي خواهد داد و اساسا حركت نياز به رزق دارد و خداوند خير الرازقين است(حج/ 58) به بهشت هايي راهنمايي ميكند كه مايه خوشنوديشان باشد(حج/59). رزق حسن ميتواند بينه اي از جانب خدا باشد چنين رزقي اجازه مخالفت از خدا را از انسان گرفته و نتيجه چنين رزقي اين است كه او را متوكل ميكند(هود/88).
3ـ7ـ 2ـ 1ـ 2 آيات مشتمل بر رزق كريم
الف: ﴿وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً﴾337
كرم: ( بر وزن فرس) و كرامت به معنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزّت است.338كريم به معنى نفيس و عزيز است.
معناى آيه اين است كه هر يك از شما همسران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براى خدا و رسول او خاضع شود، و يا ملازم اطاعت و خضوع براى خدا و رسول باشد، و عمل صالح كند، اجرش را دو باره مىدهيم، يعنى دو برابر مىدهيم، و برايش رزقى كريم، يعنى بهشت آماده مىكنيم.339 طبرسي آن را روزى سالم يعنى بزرگ منزلت و بلند مرتبه دانسته است. بعضى گفتهاند كه رزق كريم آن است كه از هر آفت و بلا سالم و مصون باشد. و برخى هم گفتهاند: آن ثواب چناني است كه ابتداء به مثل آن نيكو نيست.340
ب: ﴿أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ﴾341
مراد از درجات مراتب قرب به خدا است. كلمه” مغفرت” به معناى گذشت الهى از گناهان است، و” رزق كريم” نعمتهاى بهشتى است كه نيكان از آن ارتزاق مىكنند، و اين تعبير در چند جاى قرآن واقع شده، مانند آيه ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ. وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ﴾342 و امثال آن.343
طبرسى در اين آيه رزق كريم را بزرگ و پر قيمت معنى كرده است. در ذيل آيه74 از همين سوره، رزق كريم را عظيم و واسع و آن چه ناگوارى در آن نيست معنا كرده و در اقرب الموارد آمده: «رِزْق كَريمٌ اىْ كَثيرٌ» اين ها همه مصداق شرافت و نفاستاند.344
ج: ﴿فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ ﴾345
رسول را امر مىكند به اين كه رسالت خود را به انذار و بيان نتايج ايمان و عمل صالح كه همان اجر جميل، يعنى آمرزش گناهان و رزق كريم، يعنى بهشت با همه نعمتهاى آن است، و نيز نتايج كفر و انكار و آثار سوء آن، كه همنشينى با جهنميان و خلاصى نداشتن از عذاب است را اعلام بدارد.346
د: ﴿لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ﴾ 347
اين آيه يكى از دو سبب قيام قيامت را شرح مىدهد و مىگويد براى اين است كه خداى سبحان افراد با ايمان و داراى عمل صالح را به مغفرت و رزق كريم كه عبارت است از بهشت و آن چه در آن است جزاء ميدهد. سبب دومى قيام قيامت را جمله ﴿وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ … ﴾ بيان مىكند.348
3ـ7ـ2ـ 1ـ 2ـ1 نتيجه گيري
طبق آيات ذكر شده در بخش رزق كريم، ديده ميشود كه براي رسيدن به اين رزق بالا رتبه بايد مراحلي را طي كرد. ايمان به خدا و رسول شرط اوليه آغاز حركت بنده در اين راه است (احزاب/31). پس از آن براي تثبيت ايمان، با انجام اعمال صالح بايد ايمان را به ظهور واقعياش رسانيد(حج/50 ـ سبا/ 4). در اين مرحله خطاها پوشيده ميشود و در بيشتر موارد رزق كريم كنار مغفرت الهي نشسته كه نشان از وعده الهي براي رسانيدن او به رزقي داراي كرامت است (انفال/ 4). شايد كاربرد رزق حسن بيشتر براي انجام اعمال جوارحي مثل جهاد و انفاق باشد ولي براي رسيدن به رزق كريم اعمال قلبي مثل ايمان لازم است.
3ـ 7ـ 2ـ 2 جانشيني اجر محسنين با اجر مصلحين و مؤمنين
﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ﴾ 349
در اين آيه شريفه فضل و نعمت را نكره آورد، هم چنان كه رزق را هم در آيات قبل سربسته ذكر كرد و نفرمود كه آن رزق چيست، و اين براى آن بود كه ذهن شنونده در باره فضل و نعمت و رزق تا هر جا كه ممكن است برود، و باز به همين جهت خوف و حزن را در سياق نفى مبهم آورد، تا دلالت بر عموم كند، و بفهماند كشته شدگان در راه خدا هيچ نوع از انواع خوف و حزن را ندارند.
و از دقت در اين آيات اين معنا به دست مىآيد كه در درجه اول در صدد بيان اجر مؤمنين است، در درجه دوم مىخواهد بفهماند كه اين أجر كه نزد خداى سبحان است رزق ايشان است، در درجه سوم اين رزق نعمتى و فضلى از خدا است، در آخر اين نعمت و فضل عبارت از اين است كه نه خوفى دارند و نه حزنى.350
﴿وَ الَّذينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ﴾ 351
در مجمع البيان گفته است:” امسك و مسك و تمسك و استمسك بالشىء” همه در معنا يكى است و به معناى دست آويختن به آن چيز است.352
اگر از ميان همه اجزاى دين تنها اقامه نماز را ذكر كرد براى شرافتى است كه نماز بر ساير اجزاى دين دارد، چون نماز ركن دين است، بوسيله نماز ياد خدا و خضوع در برابر او كه جان همه شرايع دينى است حفظ مىشود.
اين آيه تمسك به كتاب را اصلاح خوانده، و مقابل اصلاح، افساد در زمين و يا افساد جامعه بشرى است، و زمين و يا جامعه بشرى در زمين فاسد نمىشود مگر با فساد طريقه فطرت، آن طريقهاى كه خداوند مردم را بر طبق آن آفريده. و به طور كلى هر دينى از اديان كه داراى كتاب است در هر عصرى كه نازل شده باشد متضمن طريقه فطرت است، چيزى كه هست در هر عصرى از احكام فطرت آن مقدارى را متضمن است كه اهل آن عصر استعداد پذيرفتن آن را دارند، دليل اين مدعا آيات قرآنى است كه مىفرمايد: «دين قيم و آن شريعتى كه تمامى حوائج زندگى بشر را بر مىآورد همان فطرتى است كه خداوند بشر را بر طبق آن خلق كرده و هيچ تبديلى در خلقت خداوند نيست، اين است آن دين قيم و ليكن بيشتر مردم نمىدانند.»
آن چيزى كه واقعيت انسان طبيعى اقتضاى آن را دارد خضوع در برابر مبدء غيبى است كه وجود، بقا، سعادت و توفيق وى در شؤون زندگى و قوانين حاكم در عالم، قائم به او است، و اين خضوع همان دينى است كه ما آن را اسلام ناميده و قرآن و ساير كتب آسمانى كه بر انبياء و رسولان خدا نازل شده بشر را به سوى آن دعوت مىكنند.353
به عبارت ديگر آن چيزى كه به منطق دين الهى، بشر به سوى آن دعوت شده همانا شرايع و سننى است كه مصالح او را در زندگى دنيوى و اخرويش تامين مىكند نه اين كه اول مجموعهاى از معارف و شرايع از پيش خود وضع نموده و سپس ادعا كند كه اين شرايع با مصالح بشر تطبيق نموده و مصالح بشر با آن منطبق است.
كوتاه سخن اين كه، كتاب الهى مصالح بشر را متضمن است، و اجراء دستوراتش تمامى مفاسد جامعه بشرى را اصلاح مىكند، و اصولا ما آن كتابى را كتاب الهى مىناميم كه اين طور باشد، و آن دينى را صحيح مىدانيم كه مجموعهاى از قوانين مصلح باشد هم چنان كه مجموعه قوانين مصلح را دين مىدانيم.354
آيه مورد بحث گر چه با صرفنظر از آيات قبل و بعدش عام و مستقل است، و ليكن از آن جا كه در سياق گفتار در باره بنى اسرائيل قرار گرفته آن ظهور در عموميت را از دست داده و تنها مربوط به بنى اسرائيل شده است، و بنا براين، مقصود از كتابى كه در آن نامبرده شده نيز فقط تورات و يا تورات و انجيل خواهد بود.355
﴿ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ﴾356
اين آيه حق تخلف از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از اهل مدينه و اعرابى كه در اطراف آن هستند سلب نموده، سپس خاطر نشان مىسازد كه خداوند در مقابل اين سلب حق، براى ايشان در برابر مصيبتى كه در جهاد ببينند از قبيل گرسنگى و عطش و تعب و در برابر هر سرزمينى كه بپيمايند و بدان وسيله كفار را به شدت خشم دچار سازند، و يا هر بلائى كه به سر آنان بياورند، يك عمل صالح در نامه عملشان مىنويسد، چون در اين صورت نيكوكارند و خدا اجر محسنين را ضايع نمىسازد، اين معناى ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأ﴾ است.
آن گاه مىفرمايد: هزينهاى كه در اين راه خرج مىكنند، چه كم و چه زياد، و هم چنين هر وادى كه طى مىنمايند، براى آنان نوشته مىشود و نزد خدا محفوظ مىماند، تا به بهترين پاداش جزا داده شوند.357
3ـ 7ـ 2ـ 2ـ 1 نتيجه گيري
با بررسي روابط جانشيني در سه آيه اخير تحليلي كه مي توان داشت اين است كه مفهوم «مصلحين» را به كاربرد، به خاطر اين كه تمسك به كتاب و برپايي نماز را اصلاح خوانده، و زمين و يا جامعه بشرى در زمين فاسد نمىشود مگر با فساد طريقه فطرت، آن طريقهاى كه خداوند مردم را بر طبق آن آفريده و آن دينى صحيح است كه مجموعهاى از قوانين مصلح باشد هم چنان كه مجموعه قوانين مصلح دين است. وقتي از واژه «محسنين» استفاده شد كه سخن از مصيبت در جهاد، از قبيل گرسنگى و عطش و تعب در به شدت به خشم دچار ساختن كفار، و يا هر بلائى به سر آنان آوردن و يك عمل صالح در نامه عملشان نوشتن به ميان آمده و اين را لازمه نيكوكاري دانسته و اين كه خدا اجر محسنين را ضايع نمىسازد. در آيه اي كه اجر را مخصوص «مؤمنين» دانست به خاطر اين است كه بفهماند مومنين كشته شدگان در راه خدا هستندكه هيچ نوع از انواع خوف و حزن را ندارند.
3ـ7ـ 2ـ 3 جانشيني حسنه با سراء
﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ﴾358
تبديل چيزى به چيز ديگر، نهادن دومى است در موضع اولى. و معناى كلمه” سيئه” و” حسنه” معلوم است، و مراد از آن ها گرفتارى و آسايش و ناامنى و امنيت و خلاصه نقمت و نعمت است، به شهادت اين كه در آخر همين آيه مىفرمايد: ﴿قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ﴾
كلمه” عفوا” از ماده” عفو” است كه به معناى كثرت تفسير شده، يعنى تا آن كه زياد كردند مال و اولاد را بعد از آن كه خداوند با فرستادن بلا كم كرده بود مال و اولادشان را ممكن هم هست كه به معناى محو اثر بوده باشد . بنا بر اين احتمال، معناى جمله چنين مىشود كه: ايشان به وسيله حسنه و نعمتهايى كه به آن ها داده شده بود آثار سوء سيئات و نقمتهاى قبلى را محو
