
برای ارتباط با کتابخانه، ما در آغاز وارد فضایی نیمه باز در زیر سطح اصلی کتابخانه می شویم در حقیقت تا به حال وارد ساختمان کتابخانه شده ایم، اما برای رسیدن به سطح کتابخانه وارد پلکانی می شویم که متعلق به حریم فضایی نمایشخانه است.و یا برای دسترسی به بخش اداری، پس از دالان را طی کردیم، قبل از آنکه وارد آن شویم، به داخل حریم فضایی نگارخانه می افتیم.همچنین در جبهۀ جنوبی، ساختمان باریکی است که از 3 دهانه تشکیل شده است، که دو غرفۀ فروش کتاب در آن جای گرفته اند. در پس آن ساختمان نمایشخانه قرار دارد. برای ارتباط با نمایشخانه، نخست باید از میان این ساختمان گذشت.
نگارخانه: فضای دالان ووردی بگونه ای است که نوعی کنجکاوی را برای رسیدن به یک مقصود هدف برمی انگیزد. تاریک بودن فضا، که به وسیلۀ شکافی نورانی تشدید شده، شیب ملایمی که ایجاد حرکت می نماید و نیز پیچش آن که زاویۀ در را می بندد و حس کنجکاوی را برمی انگیزد، به همۀ و همه باعث می شوند که جویای دستیابی به یک مقصد باشیم گرچه باریک بودن و تاریکی آن باعث می گردد که فضای نگارخانه وسیعتر و روشن تر نماید (چرا که فضای نگارخانه خود به دوکس) اما عدم وجود یک تمامیت و شکل واحد در این بخش نمی تواند تصور رسیدن به یک فضای کامل را ایجاد کند. چرا که فضای نگارخانه خود به دو بخش :تقسیم می شود و با ورود به بخش اول، هنوز فضایی دیگر در پیچش است. عوامل دیگری که نیز بر کشش مخاطب به سمت بخش دوم تأثیر می گذارند، وجود پنجرۀ وسیع در دیوارۀ انتهایی ـ وسعت فضای بخش دوم ـ قلیل بودن سطح بخش اول. همچنین به دلیل وجود یک نورگیر در وسط، دو کانال تأسیساتی در طرفین آن و دو مسیر ارتباطی در کنار دیواره ها، فضایی مجزا، در میان دو بخش نگارخانه ایجاد شده است.این امر یکپارچگی فضای نگارخانه را تقلیل می دهد و حرکت مداوم و بی انقطاعی در این فضا را غیرممکن ساخته.
قرارگرفتن بخش دوم در دو نیم طبقه ـ بالا و پایین ـ و وجود نورگیر مرکزی و متمایز شدن کف این قسمت، نوعی ارتباط و پیوستگی را میان این دو نیم طبقه ایجاد کرده است و چرخشی را میان این دو ایجاد می کند. و نتیجتاً ارتباط از یک سطح به سطح دیگر از طریق ورود به فضای بخش اول صورت می گیرد.نمایش خارجی نگارخانه به صورت یک حجم توپر و سنگین است که ترکیبی از بتن و سطوح مرمرین می باشد و قرار گرفتن سطح مرمرین درون قاب بتونی، قدرت تاب با بیشتر کرده و تأکید برقاب، ساختمان را پر صلابت نموده است.نزدیک بودن رنگ بتن و مرمر، مکعب حجم را بیشتر می نمایاند. چنانچه تفاوتی کامل میان قاب وسطح میانی آن ایجاد شود ممکن است که ستونها برجسته تر شده نمای اصلی این مجموعه به سمت باغ است. در جبهۀ طرف حیاط، وجود حفره های کوچک (نسبت به سطح بزرگ) بسته بودن حجم را تأکید کرده است.
بخش نمایش: در این بخش مهمترین فضا، نمایشخانه است پلکان عریضی نیز برای دسترسی به آن از طرف حیاط ایجاد شده است. قرار است که مخاطب از این پلکان به نمایشخانه برسد. اما دیده می شود که فضای اتصالی بین این دو یک راهرو است. راهرویی که در یک سوی آن پنجره ای و در سوی دیگرش، پلکانی ارتباطی با طبقات وجود دارد. این دو نقطه نمایانترین بخشهای راهرو هستند. به همین دلیل محصوری فرضی بین این دو ایجاد شده است و نتیجتاً نقاط بدنۀ راهرو کم ارزش گذشته اند. درهای نمایشخانه در این بدنه قرار گرفته اند و از اجزاء دیگر متمایز نمی شوند و در نتیجه این راهرو، از نظر فضایی ـ عنصر مناسب برای هدایت مخاطب از پلکان اصلی به طرف نمایشخانه (بدلیل شکل خود) عنصر مهمی گشته، حال آنکه رابطه بین آن و سالن بسیار ضعیف عمل می کند.این نکته نیز جالب است که با وجود ضعف این راهرو در حل ارتباط فضایی، در این آنکه درهای خروجی از نمایشخانه راهروهایی منتهی به این فضا را باز می شوند، بر اهمیت راهرو تأکید شده است.
کتابخانه: این بخش، ساختمانی است که در یک گوشۀ حیاط واقع شده و خود را به طرف حیاط به عنوان یک عنصر فرعی متظاهر می سازد تمامی دید اصلی آن قسمت جنوب و خارج مجموعه است. این بخش از دو طبقه تشکیل شده است. بخش اول فضای نیمه بازی است که گویا با بخش غذاخوری در ارتباط بوده است. و طبقه دوم آن سالن کتابخانه است. فضای داخل کتابخانه، با پنجره ای وسیع به سمت جنوب و به منظرۀ شهر نگاه می کنند و از پنجرۀ دیگر نیز نیم نگاهی به حیاط فرهنگسرا دارد. مخاطب در آن می پندارد، در ساختمانی رو به منظرۀ شهر قرار گرفته، که از طرفی نیز همجوار یک حیاط است. نکته ای که قبلاً خاطر نشان شد، این است که دو طبقه این بخش، در محل ارتباط عمودی، با ساختمان نمایشخانه در هم می آمیزد.همچنین با وجودیکه طبقات، متعلق به یک مجموعه واحدند، هر کدام با یکی از طبقات بخش غذاخوری در ارتباطند و در نتیجه استقلال ضعیف شده.
بخش اداری: مجموعه ای است از یک سری اتاق با حائل های شفاف که به گرد یک مرکز ـ در دو طبقه حلقه زده اند.
در محل این مرکز، نورگیری در سقف وجود دارد، اما چنین نمی یابند که مجموعه اتاقها به مرکز نگاه می کنند زیرا که دیوارهای شفاف آنها آنقدر وسیع اند که همانند پنجره ای رو کرده به یک سمت نمی باشند. «معمولاً وجود پنجره زمانی حس می شود که یک دیواره شکافته شود. تا که آن سوی آن دیده شود». به این ترتیب وجود حائلهای شیشه ای صرفاً باعث پیوستگی فضا می شود.مکعب بخش اداری در تظاهر خارجی به صورت تکراری بیرون زده از مجموعه می نماید. که هر چرخیدن یک پیشاننی در بالای بدنۀ نماهای آن، تمام شدن و کامل بودن مکعب را تقویت می نماید و در عین حال تا انتهایی قابهایی برای نگاه کردن به خارج باز شده اند. این بخش همانند کتابخانه به فضای خارج نگاه می کند.
نهارخوری: دارای سه ورودی می باشد: از حیاط دری، از ورودی نگارخانه و بخش اداری و در آخر از کتابخانه.
پنجره ای باز به سمت حیاط دارد. همچنین از طریق نورگیری که در سقف آن تعبیه شده، از طبقه دوم نیز نور دریافت می کند.
مجسمه ها: دیبا از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری، محوطه سازی و بازسازی خود، استفاده فراوان کرده است. برای فرهنگسرای نیاوران سه پیکره به پرویز تناولی سفارش داد. میل پیکره ها همه افراد معمولی بودند که برحسب اتفاق وقت می گذارندند این پیکره ها بسیار مورد استقبال عموم قرار گرفت. عکاسانی با گرفتن تصویر مردم در کنار آنها یا دست به گردن آنها امرار معاش می کردند.
3-3-2- مركز بين المللي فرهنگي اصفهان
مـــــــــــــــــکان : اصفهان
کـــــارفـــــــــرما : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
مســــــــــــاحت : 12000
طراحی : در اين طرح که از لحاظ هندسي از تقارن قوي برخوردار است، تودهاي از مادّه در مرکز بنا با آسمان تهي شده و چون گردابي، آسمان را ابتدا به مرکز و سپس به قعر خودفرو برده، در حالي که از سوي ديگر ماده با ارتعاشات متواترِ فرارونده به صورت پلکاني به سوي آسمان سرکشيده است. اين حفره که در جهت خورشيدي از ميان به دو نيم گرديده ، اسطوره شکاف عالم را به ذهن ميآورد. سطح پلکاني که دربيرون بنا وبر بام آن امكان نمايش در فضاي باز را فراهم مي سازد، تالارهاي نمايش را در زير خود جاي داده است .
در كانون تالارها، يک فضاي هشتضلعي به ارتفاع سه طبقه نهاده شده که لايه زيرين آن چون يک حوضخانه، فضاي چايخانه اي را به دور خود سازمان داده است. بر فراز آن تالار انتظار و بالاخره در سطح سوم فضايي با ديوارهاي کدر وسنگين و سقف شفاف قرار گرفته است. اين فضاي كشيده كه بر تارك نور دارد ودر بن آب،فضاي مقدس معابدِ آب و نور را به ذهن متبادر ميسازد. در دو سوي اين مركز تهي ،فضا هاي نيمه شفافي استقرار يافته که پلهاي معلق وشفاف از درون آن عبور و به وروديهاي جانبي متصل ميشوند. در زير اين پل ها و اضلاع شرقي و غربي، نگار خانه ها قرار گرفتهاند. اين دو فضاي نيمه شفاف که شبها با نور لاجوردي روشن ميشوند، در ترکيب با ساختمان توپر آجري مانند کاشيکاري، جدارههاي سبک و با تلألؤ ايجاد ميکنند.
چهار برجک در چهار کنج و در ميان حياطهاي مرکزي در نگارخانه ها، تربيع کنجها (فرشتههاي نگهبان) را که امري کهنالگويي است، به نمايش ميگذارند. در جداره شمالي اين بنا يک آبنماي وسيع قرار دارد که جداره هاي آن با رواقها و بازارچه هنر تعريف شده است. مخاطبين پس از عبور از دروازهها، از طريق دو پل به يک جزيره مياني وارد شده ، سپس از روي سنگ ها، بر فراز آب، گذر كرده با انجام نمادين آيين وضو ، واردفضاي تهي مركزي ميشوند. اين در حالي است که ورودي فضا، از ميان کوشک و دروازه جداره شمالي که با پيادهروي شهر ترکيب شده است، در محور ديد قرار ميگيرد و همچون ديگر ابنيه سنتي دسترسي از اين دروازه به درون ، بدون گذر از مسير گفته شده مقدورنيست.
در واقع اين طرح از دو بخش اندروني وبيروني تشكيل شده است كه بخش بيروني، كاركردهاي نمايشي وارائه كالا وآثار را در غالب فضاهاي گفته شده دربرمي گيرد و بخش اندروني اين بنا كه در سه سطح در حول سه حياط مرکزي ممتد که هر يک واجد هويت ويژهاند شکل گرفتهاست، مجموعه فضاهاي آموزشي، اطلاعاتي و مديريتي را در خود جاي داده است . در انتها مي توان گفت ؛در شکلگيري اين طرح، ارتباط با فرهنگ منطقهاي، از سه مسير گفته شده مفاهيم و معاني ،هندسه و اشكال و نوع مواد و مصالح به کار گرفته شده، صورت گرفته است. در حالي که فن آوري نوين ساختماني در سازه و تأسيسات و با کاربرد موادي مانند فولاد و شيشه و بتون در ترکيب وارد شدهاست ، براي ايجاد خلوص و سادگي در ساختار فضا از زبان هندسي روشن استفاده گرديده و بدين ترتيب تفکر منطقهاي و جهاني در هم آميختهاند تا هويت ويژهاي را آشکار سازند.
3-3-3- مرکز فرهنگی دزفول
دانشـــــــــــگاه : هنر تهران
مـــــــــــــــــکان : دزفول
سال طـــــراحی : 1380 Before
مســــــــــــاحت : 6000
کـــــارفـــــــــرما : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
ایده های طراحی : طرحي است که در طول پنج سال محقق شد، و چند سال بعد به عنوان پروژه منتخب در جشنواره روروز در نروژ برگزيده گشت. اين طرح که در دوره بحراني جنگ با استفاده از بودجه بازسازي مناطق جنگي و با پايمردي کارفرما در شرايط دشواري به پايان رسيد، از اين بابت مورد توجه قرار گرفت که به ترتيبي منعکسکننده مفاهيم بنيادين اين دياردر ايجاد فضا و استفاده از هندسه مالوف در تركيب با مصالح بومي بود، در حاليکه از احکام و فن آوري دوران معاصر (مدرن) بهره ميگرفت. در واقع ساختماني با ويژگي هاي منطقه اي بود که امكان درك جهاني را داشت . ساختار اين طرح بر مسيري حلزوني و چرخان استوار بودكه همراه با حرکت آب، از يک حياط مربع بر سطح زمين آغاز شده ، با چرخشي از درون يك مخروط معكوس شفاف، بر روي شيبرويي مدور به حياطي هشت ضلعي در عمق زمين ميرسيد، تا با اين ايهام داستان گذر انسان را از جهان مادّي به بهشت متمثل سازد. نقشه ساختمان از پردازش يک شمسه در سه بعد به دست آمده و بادگيرهاي چهارگانه پرّان در اطراف اين حياط بهشتي نيز نوعي نگاه به آسمان را تشديد مينمود. در اين طرح پشتبامهاي ساختمان، جزئي از محوطه و تداوم درون ساختمان به بيرون تلقي شده و بدنه ساختمان به صورت لايهلايه به تدريج عرصههاي دروني باز و بسته را تعريف ميکند.نماي يکپارچه آجري خارجي که در بخشهايي از داخل به صورت نماي ساروج سفيد درآمده، در نقاطي با معقليهايي از کاشي فيروزهاي و لاجوردي در نقش گره ترکيب شده و با ايجادسوراخهاي لانه كبوتري در لبههاي پشتبامها به نوعي با معماري منطقه قرابت يافته است. اين در حاليست که بخش اعظم ساختمان در مخزن بزرگي از بتون در داخل زمين قرار گرفته و سازه ساختمان به صورت ترکيبي از فولاد و بتون و سقف تالارها از تاوههاي پيشساخته استفاده شده که در اغلب فضاها به صورت نمايان ديده ميشودو در نتيجه بدين ترتيب به اصول فروتني و صداقت پاسخ گفته شده است. در اين طرح و نيز ديگر طرحها به نوعي از تعاريف متداول فاصله گرفته شده و مرکز فضا تهي و به جاي مادّه از فضا
