
ناب الهي و مصون از خطاست ـ نهفته است. از سوي ديگر جريان معنوي و باطني كه در عالم اسلام، كه توسط عدهاي از علاقهمندان زهد و پارسائي در عالم اسلام و براساس هدايتهاي باطني و فطري شكل گرفت و منجر به يك رشته اعمال و گرايشات معنوي و دستيابي به دركهائي معنوي شد، تا حدودي تحت تأثير مستقيم و غيرمستقيم تعليمات معنوي اهلبيت( قرار گرفت. بر اين اساس اولين فرضيه اين تحقيق وجود اصول و مباني سلوك در احاديث، ادعيه و سيره عملي معصومين( و فرضيه دوم تأثيرپذيري مستقيم و غيرمستقيم صوفيه از تعاليم معنوي اهلبيت( است.
4. اهميت و ضرورت
اهميت و ضرورت اين نوشتار را در دو مسأله اصول تعاليم سلوكي اهلبيت( و تأثير آن بر تصوف پي ميگيريم. اهميت گفتگو درباره مباني، اصول و چارچوب كلي تعاليم سلوكي اهلبيت(، برخاسته از اهميت و جايگاه علم سلوك الي الله در بين ساير معارف اهلبيت( است. آشنائي با اصول و شيوه صحيح سير و سلوك عرفاني و ايجاد زمينه تربيت و تزكيه بر اساس تعاليم اهلبيت(، ارائه معيار و ميزاني براي ارزيابي معنويتهاي عرضه شده در جهت ارضاي ميل معنويت خواه انسان، و تنگ كردن عرصه براي مدعيان دروغين و عرضه كنندگان حرفهاي معنويت بدلي، و نيز شناخت، نقد و دفع انحرافات و آسيبهاي دامنگير تصوف و عرفان اسلامي، ضرورتي است كه تنها با پرداختن به مسائلي چون ضرورت، چيستي، موضوع، مبادي، مباني، مسائل، روش و غايت سلوك در تعاليم اهلبيت( دستيافتني است.
همچنين بررسي ميزان و نوع تأثير گذاري مستقيم يا غير مستقيم تعاليم اهلبيت( بر جريان معنويت در عالم اسلام كه به صورت تصوف در اواسط قرن دوم تبلور يافت ضرورتي در جهت آگاهي از عناصر و آموزههاي سلوكي ناب و مورد تأييد اهلبيت( و بازشناسي آسيبها و عناصر آفت زده و مضر در عرفان و تصوف بر اساس تعاليم معنوي اهلبيت( است.
5. هدف و فايده تحقيق
معرفي مجموعه اصول و مباني سلوك الي الله در تعاليم اهلبيت(، رسالت و هدف اصلي اين نوشتار است، بهگونهاي كه يك عرفانپژوه، با اصول و مباني علم سلوك در فرهنگ اهلبيت( آشنا گردد و با مجموعه آداب و اعمال سلوكي اين مذهب آشنا گردد. بررسي ميزان تأثير مستقيم يا غيرمستقيم، آگاهانه يا ناآگاهانه معارف سلوكي اهلبيت( بر تصوف و جريان معنويت و همچنين نوع و چگونگي اين تأثير هدف بعدي اين نوشتار است. ان شاء الله در اين نوشتار قدمي هر چند اندك به اين نتايج و رهيافتها آرماني بر خواهيم داشت و به ارائه تصويري كامل از اصول و مباني سيروسلوك در تعاليم اهلبيت( و تأثيرات تاريخي و محتوائي اهلبيت( بر آموزههاي تصوف اندكي نزديك خواهيم شد. ارزيابي ميزان هماهنگي آموزههاي سلوكي تصوف با تعاليم اهلبيت( و نيز آسيبشناسي و آسيبزدائي از تعاليم صوفيانه بر اساس معارف اهلبيت( كارهاي بر جا ماندهاي است كه قدمي كوتاهتر به سوي آن برداشته شد و البته رسالت اين نوشتار هم نبود.
6. پيشينه تحقيق
موضوع اين نوشتار، اصول و مباني تعاليم سلوكي اهلبيت( است. چنانكه خواهيم گفت، اين تعاليم بهطور مفصل، واضح و البته پراكنده در كتب بهجا مانده از معصومين( و با اندكي تدوين و تبويب، در جوامع روائي اوليه به ميراث گذاشته شده است. تقريباً تمام آنچه درباره سيروسلوك ميدانيم، در اين آثار آمده است. نهجالبلاغه، صحيفه سجاديه، رسالة الحقوق، مصباح الشريعه، همچنين ابوابي از كتب روائي مانند اصول كافي(كليني( م329)، التوحيد (صدوق( م381)، مصباح المتهجد(شيخ طوسي( م460)، عوالي اللئالي (ابنابيجمهور( م901)، الوافي(فيض كاشاني( م1091)، محجة البيضاء، بحار الانوار(علامه مجلسي( م1111) و مجموعههاي نفيس ادعيه و مناجات مانند اقبال الاعمال(سيدبن طاوس( م664)، فلاح السائل، المصباح (كفعمي( م905)، مفتاح الفلاح(شيخ بهائي( م1031)، الذريعة الضراعة(فيض كاشاني() و زاد المعاد(علامه مجلسي() بخشي از اين گنجينه پرارج هستند.
پس از آن شروح عرفاني احاديث، زيارات و ادعيه و جوامع عرفاني علماء شيعه به شرح و بسط و دستهبندي مباحث فوق پرداختند. آفرينندگان آثار ماندگاري چون عدة الداعي، التحصين في صفات العارفين، جامع الاسرار، المجلي، مشارق انوار اليقين، زاد السالك، كلمات مكنونه، تشويق السالكين، فصل الخطاب، رساله سيروسلوك بحرالعلوم، بحر المعارف، لطائف العرفان، ميزان الصواب، تذكرة المتقين، لب اللباب، رساله في الاخلاق سيد بحراني، رساله لقاء الله ملكي تبريزي، رسالة الولاية، مصباح الهداية و آثار عرفاني ديگر بهطور مفصل و نظاممند، تعاليم معنوي اهلبيت( را سامان دادند و راهي به فهم اين تعاليم گشودند.
با ورود جدي سلوك عرفاني به حوزه شيعي بويژه در مكتب عرفاني نجف تحليلهاي عرفان كه محصول تلاقي تعاليم اهلبيت( و تجربيات سلوكي عارفان بود، به شكل ناب شيعي نمايان شد. سالكان شيعي عرفان، نظير ملاحسينقلي همداني( و پيروان او در قرون بعدي، به تهذيب و تكميل آموزههاي سالكانه در مكتب نوراني اهلبيت( پرداختند. اين تلاشها در آثار و دستنوشتههاي بزرگاني مثل آقا محمد بيدآبادي( (م1198)، سيدبحرالعلوم( (م 1212) ملاحسينقلي همداني( (م 1311)، سيد احمد كربلائي( (م1332)، شيخ محمد بهاري همداني( (م1333)، ميرزاجواد ملكي تبريزي( (م 1343)، سيد علي قاضي( (م1366)، و شاگردان اين مكتب تا علامه طباطبايي(، امام خميني( و محمدتقي بهجت( به چشم ميخورد. محصول اين معارف و ميراث مكتب نجف، توسط برخي بزرگان عرصه معرفت و تقوي مانند سيد محمدحسين طهراني(، شيخ علي سعادتپرور(پهلواني() ماندگار شد.
امروزه آموزههاي عرفاني بر اساس تعاليم ناب معصومين و تحت عنوان عرفان اهلبيت( توجه بسياري از عرفانپژوهان را به خود جلب كرده است و در اين زمينه از آثار خوبي چون «سير و سلوك: طرحي نو در عرفان عملي شيعي» نوشته، علي رضايي تهراني، تا آثار بسيار بد كه از آن نام نخواهم برد، گرد آمده است. در كتاب «سلوك اخلاقي» نوشته امير غنوي به طرحهاي روائي از مراحل سلوك اخلاقي پرداخته شده است، همچنين در كتاب «شاخصههاي عرفان ناب شيعي» نوشته محمد فنائي اشكوري، به ويژگيهاي كلي عرفان اهلبيت( مورد بررسي قرار گرفته است. اخيرا و بويژه در همين دانشگاه، پاياننامههائي به بررسي تطبيقي عناصري از علم سلوك با احاديث اهلبيت( پرداختهاند كه آينده روشني را در اين مباحث نويد ميدهد.
درباره تأثير اهلبيت( بر تصوف به لحاظ تاريخي و محتوائي ديدگاههاي متفاوتي مطرح شده است. تأثيرپذيري كامل صوفيه از اهلبيت( (بلكه اعتقاد به تشيع بسياري از صوفيه) و تقابل كامل جريان تصوف با مكتب اهلبيت( سقف و كف اين ديدگاهها است. همسوئي كامل صوفيه و اهلبيت( در آثار ناقدان سني تصوف مثل ابنخلدون و تقابل كامل اهلبيت( با تصوف در آثار ناقدان شيعي تصوف نظير شيخ حر عاملي (در رساله الاثني عشرية)، محمدجعفر بهبهاني(فضائح الصوفية) مطرح شده است. اما اعتقاد به درجهاي از هماهنگي، تأثيرپذيري و همسوئي تصوف با مكتب اهلبيت( رويكرد بسياري از تصوفپژوهان و شيعه پژوهان است. اين رويكردها در ارتباط تصوف و تشيع را ميتوان در آثار عالماني چون سيد حيدر آملي، علامه طباطبائي و عرفان پژوهاني چون ماسينون، پل نويا، هانري كُربن، عبدالرحمن بدوي، سيدحسين نصر و مصطفي شيبي جستجو كرد. آثاري چون «الصله بين التصوف و التشيع» نوشته مصطفي كامل شيبي، «بين التصوف و التشيع» نوشته هاشم معروف حسني، مقاله «پيوندهاي ماهوي و تاريخي تصوف با تشيع» نوشته سيدحسين نصر و مقاله «تبيين تطورات سياسي تصوف و نسبت آن با تشيع» نوشته احمد رهدار را ميتوان بخشي از تحقيقات نوين و امروزي از اين بحث دانست. كتاب «نقد صوفي: بررسي انتقادي تاريخ تصوف با تکيه بر اقوال صوفيان تا قرن هفتم هجري» نوشته محمدكاظم يوسفپور، و همچنين آثاري از برخي منتقدان سني تصوف مانند «العلاقة بين الصوفية و الامامية» نوشته زياد الحمام و «العلاقة بين التشيع و التصوف» نوشته فلاح اسماعيل، ناخواسته به زوايائي از رابطه تشيع و تصوف اشاره كردهاند.
همچنين كتابهائي چون «معروف الكرخي: تلميذ الامام الرضا( و استاد العرفاء» نوشته قاسم طهراني و مقالاتي چون «امام موسي كاظم( و اخبار اهل تصوف» نوشته حامد الگار، «توضيحاتي درباره روايت ملاقات شقيق بلخي با امام كاظم(» نوشته محمدرضا انصاري قمي و «حارث محاسبي زنجيرهاي مفقود ميان عرفان و تشيع» نوشته طاهره توكلي و «تأملی در پیوند تاریخی بایزید بسطامی با امام جعفر صادق(» نوشته محمدجوادشمس، به گوشههائي از ارتباط و پيوند محتوائي اهلبيت( و تصوف پرداختهاند.
7. روش تحقيق
از آنجا كه موضوع بحث نظري و مرتبط با علم عرفان عملي ميباشد، روش بحث نيز تحليلي خواهد بود. روش ما در بحث و نحوه دسيتيابي به نظرات، مراجعه به ميراث مكتوب درباره تعاليم و سيره عملي اهلبيت( و آثار مربوط به تصوف است و به تعبير رايج، روش تحقيق كتابخانهاي ميباشد. عدم دسترسي به برخي منابع تأثير گذار در نتيجه تحقيق، به دليل عدم نشر يا عدم دسترسي به نسخه خطي (مثلا روايت شيعي از تفسير امام صادق()، و نيز عدم اطلاع از تمام كارهاي انجام شده در اين عرصه به دليل عدم نشر يا اطلاعرساني، برخي از مشكلات نگارش است.
بخش اول: تعاليم عرفاني اهلبيت(
➢ فصل اول: اهلبيت( خاستگاه عرفان ناب
➢ فصل دوم: ويژگيهاي تعاليم سلوكي اهلبيت(
➢ فصل سوم: تاريخ عرفان اهلبيت(
فصل اول: اهلبيت( خاستگاه عرفان ناب
➢ گفتار اول: اهلبيت( منبع عظيم معنويت
➢ گفتار دوم: شيعيان آغازگر زهد و عرفان
درآمد
آنچه در اين فصل به آن پرداخته ميشود، اين نكته پوشيده مانده است كه روش تهذيب و تصفيه در اسلام كه ريشه در قرآن و سنت نبوي دارد، پس از پيامبر اكرم(، با تعاليم باطني و معنوي اهلبيت( ـ كه برگرفته از تعاليم قرآن و نبي اكرم( بود ـ و به مدد حضور معنوي عدهاي از اصحاب سر و پيروان معنوي ايشان و نيز گروهي از دوستداران و شيفتگان زاهدپيشه ايشان آغاز گرديد. اين بحث با دو گفتار با عنوان «اهلبيت( منبع عظيم معنويت» و «شيعيان آغازگر زهد و عرفان» سامان خواهد يافت.
گفتار اول: اهلبيت( منبع عظيم معنويت
در اين گفتار پس از بررسي جايگاه معنوي اهلبيت( در جامعه اسلامي، و نيز معناي اصطلاحي و مصاديق اهلبيت(، به مسئله مهم و مورد غفلت واقع شده، يعني اهميت بُعد معنوي و عرفاني اهلبيت( (در مقابل بعد سياسي) پرداخته در پايان به بخشهائي از سيره عرفاني زندگي اهلبيت( به عنوان منبع ناب عرفان ميپردازيم.
جايگاه معنوي اهلبيت(: اينك و پس از حدود دو قرن پژوهش تاريخي، ديگر ترديدي در خاستگاه اسلامي عرفان و تصوف نيست. امروزه، جستجوي يك منشأ غيراسلامي براي عرفان اسلامي ـ كه مدتها معماي جالبي براي چندين نسل از مستشرقان بود ـ متوقف گرديده و براي محققان و عرفانپژوهان اين نكته مسلم است كه اسلام، منشأ و خاستگاه عرفان اسلامي ميباشد و اين فرضيه كه منشأ عرفان و تصوف در منابع غيراسلامي است ديگر موجه و معقول نيست و به قول برخي عرفانپژوهان معاصر، از مقوله خيالبافيهاي شاعرانه و در دنياي علمي، شوخچشمي و گستاخي بهنظر ميآيد و قابل دفاع نيست.10 البته اين به معني انكار هر نوع تأثير و تأثر ميان عرفان اسلامي و ديگر مكاتب عرفاني نيست. اما با وجود نوعي اجماع در منشأ اسلامي تصوف، اثبات خاستگاه شيعي عرفان هنوز ژرفكاوي بيشتري در جهت دستيابي به شواهد تاريخي و ماهوي روشنتري را ميطلبد. بررسي دقيق و همه جانبه پيوندهاي ماهوي و تاريخي تشيع و تصوف ميتواند وجوه مختلف اين ارتباط را آشكارتر سازد. اينك نيازمند يافتن پاسخ براي پرسشهاي ديگري هستيم: آيا علاوه بر قرآن و سنت نبوي(، تعاليم معنوي اهلبيت( خاستگاه و منشأ عرفان و تصوف بوده است يا نه؟ عرفان اسلامي تا چه ميزان مستقل از جريان تصوف و با خاستگاه شيعي تبلور يافته است؟ نحوه تعامل اهلبيت
