
ویژه مسیحیت، امپراطوری روم و نژاد و ملیتهای آلمانی بود. نظریات عدالت اجتماعی در غرب، برداشتی از تورات و انجیل، قوانین و حقوق مدنی روم و متفکرین آلمانینژاد به شمار میرفت. مفهوم “عدالت اجتماعی” در عصر فئودالیسم اروپا با ظهور انقلاب فرانسه و پیدایش واحدهای جدید بینالمللی «ملت ـ دولت» تغییر نمود؛ و ابعاد و مکاتب مختلف کنونی و رایج امروزی را به وجود آورد.
علیرغم این تلاشهای فکری، نقصانهای متعددی در آثار اندیشمندان غربی [و حتی شرقی] در مقایسه با آراء امام علی( پیرامون عدالت اجتماعی وجود دارد؛ ضمن آنکه این نقصها عموماً در عرصهی نظر است و معلوم نیست هنگام اجـرا در عمل چه چیزی رخ دهد. اما آنچــه در بیان امیر مؤمنان( است، در عمل و رفتار و سیرهی اجتماعی و حکومتی حضرت نیز ترسیم و نمودار گشت و میتوان با قوت و جدیت مضاعفی بر آن گفتار یا رفتار استناد کرد.
بررسی عدالت از دیدگاه امام علی( مستلزم توجه به دو موضوع است؛ یکی خاستگاه اندیشهی آن حضرت( و دیگری شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعهی اسلامی پس از رحلت رسول خدا( .
شکی نیست که مقولهی عدالت در نگرش امام(، خاستگاهی جز وحی و سیرهی انبیای الهی و پیامبر اکرم( ندارد. امام (که ادامهدهندهی رسالت پیامبر( است، همواره می کوشد رسالت پیامبر اسلام( را که هدایت جامعه به سوی قسط و عدالت است، جامهی عمل بپوشاند.
از اینرو، نگاه امام علی( به مقولهی عدالت ریشه در جهانبینی الهی دارد. بنابراین، نباید عدالت را از دیدگاه حضرت( قراردادی، مبتنی بر رسوم و سنن و قواعد و پذیرههای اجتماعی تلقی کرد؛ بلکه مقولهای است که ذات هستی حامل آن بوده و بر سراسر وجود جاری و ساری است. توجه گسترده و بنیادین امام به عدالت را میتوان در گفتارهای گوناگون حضرت( جستجو کرد که بخش اساسی آن متوجه تعاملات انسانی و اجتماعی است.
یادآوری این نکته نیز به جاست که امام( پس از نبی مکرم( فقط پنج سال و شش ماه در صدر خلافت و زمامداری کشور وسیع اسلامی و بزرگترین قدرت و حکومت دنیای آن زمان قرار گرفتند. ولی همین مدت کم و همین بیانات کمشمــار [در مقابل احتمالاً بیانات فراوان حضرت]، تأثیرگذاری فراوانی در عرصهی نظری و عملی عدالت اجتماعی داشته است.
در طول تاریخ، نام علی( با نام عدالت قرین شدهاست. از عالمان سنی و شیعه؛ ابنمقفع و ابویوسف گرفته تا ابنقتیبه و فارابی، از غزالی و طوسی گرفته تا ابنخلدون؛ از کلینی و صدوق تا امام خمینی (ره)، متفکرین و اندیشمندان اسلامی عدالت اجتماعی را در آثار اندیشههای سیاسی خود گنجانیدند و همواره در این مسیر متأثر از دیدگاههای امام علی( بودند.
امام، “عدالت” را موجب سعادت پایانی انسان، نظامبخش حکومت، فضیلت انسان، فضیلت فرمانروا، برترین ویژگی نیکو، غنیترین ثروت، ساماندهندهی شهروندان، زیبایی حاکمان، تدام بخش قدرت، زیبایی سیاست، سامانبخش و نجاتدهندهی دولت، برترین سیاستها، رفع کنندهی اختلافات و عامل همبستگی، رأس ایمان و همسان با احسان و بالاخره بالاترین مرتبهی ایمان دانسته است.174
این تعابیر به خوبی نشاندهندهی اهمیت عدالت برای یک حیات معقول انسانی است و در حقیقت، به ضرورت وجــودی عدالـت به عنوان ارزش ذاتی برای جامعهی انسانی اشاره میکند. این ارزش آنچنان است که در بعضـی تعابیر امام(، عدالـت در کنار جهاد، صبر و یقین به عنوان یکی از ستونهای چهارگانهی ایمان قلمداد میشــود.175
اهمیت عدالت در نظر آن حضرت( تا جایی است که در مقام پاسخگویی به پرسشی در باب برتری “عدل” یا “بخشش”، میفرماینـد:
«عدالت افضل است [و منظور از عدل، وضع امور در موضع خودش است]؛ عدل، کارها را به جای خود مینهد [و نظم اجتماعی و اقتصادی کامل فراهم میکند] ولی بخشش، آنها را از همان راهی که باید، بیرون میبرد. عدالت، راهبری فراگیر است و بخشش حالتی ویژه؛ [از این رو] عدالت گرامیترین و برترین آن دو است.»176
در نگاه امیر مؤمنان(، اگر کسی به ضرورت و اهمیت عدالت واقف باشد و آن را رعایت کند، در نگاه علاوه بر سعادت اخــروی، از زندگی مناسب دنیوی نیز برخوردار خواهد شد:
«همانا آنچه بیش از همه چشم فرمانروایان به آن روشن میگردد، برقراری عدالت در جامعه و گسترش دوستی بین شهروندان است.»177
در بیانات فراوان دیگری حضرت(، به آثار عدل اشاره میکنند:
• عدل، مالکیت و تمکن به ارمغان میآورد،
• باعث حاکمیت و قدرتمندی میشود؛
• موجب پایداری حکومت میگردد؛
• قدرت آفرین است؛
• ثبات حاکمیت و حکومت را در پی دارد؛
• سبب افزایش برکات [آسمانی و زمینی] میشود؛
• رحمت الهی را جلب میکند؛
• آرامش خاطر و رضایت رعایا را به همراه خواهد آورد و …..178
4-3-2. عدالــت سیاسی، اجتماعی
بدون شک رویکرد امام علی( به سیاست و اجتماع، رویکردی عدالـتمحور است؛ زیرا امام علی( سیاستی را مورد توجــه قرار میدهد که در آن رستگاری و پرهیزگاری توسعه یافته و بنیان آن بر عدالت باشد. بر این اساس، در نگاه حضرت( هستهی اصلیِ سیاست، عدالت است. سیاستی که فضیلتگرایانه به انسان و تعاملات انسانی در جامعه مینگرد؛ نه سیاستی که تشخیص هدف و تحصیل هرنوع وسیله برای وصول به آن باشد. هدف امیر مؤمنان( در سیاست و حکومت فراتر از دستیابی به قدرت سیاسی بود. از اینرو، حضرت( با پایبندی عمیق به اصول و ارزشهای اخلاقی تنها به اجرای صحیح و پایدار تعالیم و دستورات الهی اسلام میاندیشید.179
امام( هرگز سیاست را در معنای فریبکاری و ستمپیشـگی آن نپذیرفت و این همان نقطهی کانونیِ عدالت اسلامی است. حضرت( در رعایت سیاست عادلانه میفرمایند:
«به خداوند سوگند معاویه از من زیرکتر نیست، ولی حیلهگر و ستمپیشه است و اگر نبود بیزاریِ من از فریبکاری، بیشک از زیرکترین انسانها بودم.»180
حضرت( در عبارات متعددی بر وفاداری خود به میزان، حق و عدالت تأکید دارند و به جــِد مسیر خود را از حیله و ظلم جدا میشمــارند. این ایستادگی تا جایی بود که حضرت(، در این راه به شهادت رسیدند.
«آنان که در حکومت من به سر بردند (و اکنون به معاویه پیوستند)، عدل را شناختند، دیدند، شنیدند و دانستند. مردمی که نزد ما هستند در حق برابرند؛ پس فرار کردند تا اینکه سودی را به خود اختصاص دهند.»181
یکی از چیزهایی که رضایت عموم بدان بستگی دارد و در عرصهی عدالت سیاسی و اجتماعی باید به عنوان سیاست اصلی اتخاذ شود این است که حکومت با چه دیدی به توده مردم و به خودش نگاه میکند؟ با این نگاه که آنها برده و مملوکاند و او خود مالک و صاحب اختیار است؟ و یا این که آنها صاحب حقاند و او تنها وکیل و امین و نماینده است؟ در صورت اول، هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان، برای حیوان خویش انجام میدهد و در صورت دوم از نوع خدمتی است که امین صالح انجام میدهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعد بر نفی حاکمیت آنها باشد از شرایط اولیهی جلب رضا و اطمینان آنان است.182
مطلب دیگر در تعیین سیاستگذاری عدالت در جامعه، پیوند “عدالت” با “دانایی و علم” است. در ذیل مقولهی عدل، حضرت( آن را در چهارشاخهی: “دقت در فهمیدن درست”، “رسیدن به حقیقت دانایی”، “حکم نیکو” و “استوار داشتن بردباری” توضیح میدهند. سپس اضافه میکنند:
«پس هرکه فهمید، حقیقت دانایی را دریافت؛ و هرکه حقیقت دانایی را دریافت، از روی قواعد دین حکم نیکو صادر کرد؛ و هرکه بردبار بود، در کار خود کوتاهی نکرد.»183
به هر روی حضرت( بر این مبنا چند اصل اساسی را در نظام حکومت خویش استوار نمودند:
• قاطعیت در اجرای عدالت،
• لغو هرگونه امتیاز حاصل از برتری جوییهای اجتماعی و قومی،
• عدم تغییر موضع قبل و بعد از رحلت پیامبر(،
• و در مجموع، احیای سنتها و ارزشهای الهی و اخلاقی.
این اصول در واقع، همان دیدگاههای بنیادینی بود که بر سراسر حکومت امام علی(حاکمیت یافت.
اما با این حال، در مسیر تحقق عدالت، موانعی وجود دارد که از منظر حضرت( عبارت است از انحصارطلبی نظام سیاسی، مصلحت اندیشی به ناحق، بیتوجهی به رعایت حقوق شهروندان، دنیاگرایی نظام سیاسی، هوای نفس زمامداران، سودجویی نظام سیاسی و… که در ادامه به آنها نیز خواهیم پرداخت.
4-3-3. توزیع عادلانه امکانات
اولین محــور و مؤلفهی تشکیل دهندهی عدالت اجتماعی که باعث تحقق عدالت در اجتماع میشود، توزیع عادلانهی امکانات است. از شاخصههای اصلی گفتار و رفتار حضرت( خصوصاً در همان روزهای نخستین حکومت، تأکید بر همین رعایت مسـاوات در توزیع امکانات و سرمایهها و داراییهای حکومت در بین طبقات مردم بود.
«بدانیـــد که مــردم نزد ما، در حـــق و عدالـــت برابرنـد.»184
در این رویکرد، حضرت( به دنبال مقابله با مظالم و مفاســد اقتصادی شبیه ویژهخواری، افزایش شکاف و فاصله طبقاتی، فرارهای از قانون به خاطر سوابق قبلی و یا ارتباطات سیاسی و امثال این موارد است. لذا بر توزیع عادلانه امکانات دولتی و حکومتی، خصوصاً ثروت و بیت المال در بین اقشــار مختلف و محلهای گوناگون تأکید میورزند.
در اینجــا باید با در نظر گرفتن معنی عدالت و تمایز آن با مساوات، نکتهای را بیان کنیم. در نگاه حضرت( اگر بر اثر بی ملاحظگی و ظلم حاکمــان در ادوار قبلی یا در اثر وقوع حادثه یا جنگی، بخشی یا طبقهای از مردم دچــار آسیب شدند، آیا در چنین شرایطی حضرت( همچنان باید به نحــو مساوی با دیگران از امکانات و مساعدتهای حاکمیت برخوردار باشند؟ پر واضــح است که اگر چنین باشد آرمان فقرزدایی و دادرسی مظلوم محقق نمیشود و در این صورت مطابق عدل رفتار نشده است؛ اگر چه مساوات به اجرا در میآید.
رویکرد حضرت( در چنین مواقعی آن است که به داد بیچارگان برسید و از آنها حمایت خاص و ویژه [و البته مقطعی] کنید تا توان بازپروری و رشــد خود را بازیابند.
«[ای مالک]تو را و خدای تو، تو را و خدای تو (از خدا بترس) دربارهی طبقات پایین جامعه، یعنی بیچارگان و درماندگان که هیچ دستاویزی در جامعه ندارد… برای رضای خدا آنچه از حق خود دربارهی ایشان به تو امر فرمودهام به جای آور و قسمتی از بیت المال را که در دست داری و قسمتی از غلات و بهرههایی که از زمینهای غنیمت اسلام به دست آورده، در هر شهری برای ایشان مقرر دار؛ زیرا دورترین ایشان همان نصیب و بهره است که نزدیکترین آنها داراست.»185
4-3-4. عدالت در قضاوت
در نظر عموم مردم، وقتی سخــن از عدالت به میان آید ناخودآگاه موضوع قضاوت، دادگاه و فرآیند دادرسی تداعی می شود؛ حال آنکه عدالت دارای ساحتهای گوناگون و متعددی است و عدالت قضایی در عرض موارد دیگر موضوعیت مییابد و با توجه به جایگاهی که دارد[رسیدگی به امور پسینی زندگی انسانی]، چه بسا متأخـر از سایر ساحتهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی باشد؛ ولی به خاطــر نمودی که قسط، برابری و عدالت در این ساحت خواهند داشت، تجلیگری مفهوم عدالت در این حوزه رخ داده است.
عدالت را به اعطاء حق و رساندن حق به صاحب حق و گرفتن حق از غاصب تعریف نمودیم. این تعریف بیش از هر جا در دادگاههایی به چشم میخورد که طرفین نزاع که علیالظاهر هر دو خود را ذیحق میداننـد به دنبال کسب حق آمده و قاضی سعی میکند تا با عمل قضاوت خود حق را به صاحب واقعی حق بدهد و طرف ظالم یا متوهم را محکوم کند.
در تاریخ زندگی امام علی( همواره صحنههای قضایی و قضاوتهای تاریخی حضرت چشـمنواز است؛ بعضی از صحنههای قضاوت حضرت( به مثابهی داستانهایی درآمــده است که واقعیت، حل مساله، عدالت، جذابیتهای داستانی از قبیل تعلیق و امثال آن یکجا جمع شده است و افراد مختلف با آنها انس میگیرند. در این بخش بیش از آنکه بخواهیم این داستانها را مطرح و دنبال کنیم درصــدد آن هستیم
