
هدف خود را – که سعادت در آخرت – است دنبال میکند و انسان کور، دنیا را هدف نهایی میداند. انسان بصیر، از دنیا توشهی آخرت برمیدارد و کور، برای دنیای بهتر توشه میخواهد.»161
3-3. عدالت در بعد جسمانی انسان
به نظر میرسد يكى از اصولیترين رفتارها در جهت انجام مسـئوليت اخلاقـى و رعایت حق نفس، رعایت حدود اضرار به نفس و در نظر گرفتن اصول بهداشـتى در ارتباط با جسم است. امام على( موضوع مراقبت از جسم را يك امر ضروری میدانند از این منظر، آنچه حضرت در باب حقوق جسم برمیشمارند، جــزء مفاد عدالت در قلمرو نفس است.
برخى مكاتـب بشـری آدمـى را اختيـاردار جسـم خويش دانسته و هرگونه زيان رساندن به جسم و يا حتى پايان دادن به حيات خود را جايز میشمارند. ولی از نگاه دين مبين اسلام، هر گونه زيانرسانى جـدی به بدن رفتاری غيرشرعى و غيراخلاقى است؛ كسى كه به بدن خويش آسـيب برسـاند بايـد در برابر خداوند به خاطر زيان رساندن به جسم خويش پاسخگو باشد.
از حضرت( احادیث مختلفی رسیده است که در خصوص حفظ تعادل جسمانی تأکید ورزیدهاند:
« عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ فِي الْمَطَاعِمِ فَإِنَّهُ أَبْعَدُ مِنَ السَّرَفِ وَ أَصَحُ لِلْبَدَنِ وَ أَعْوَنُ عَلَى الْعِبَادَةِ ؛ در خوردنیهـا ميانـه روى كنيـد؛ زيـرا ايـنكـار از اسـراف دورتـر و بـراى بـدن سلامت بخشتر و براى عبادت كمك كارتر است.» 162
در خصوص رفتار با جسم در جهت تأمين سلامت جسـمانى خـويش و اهميـت و لـزوم آن شايد نياز به تطويل نباشد؛ چراكه عموم انسانها بر آن اذعان داشته و بر مراقبت از جسم خويش اهتمام میورزند. بنابراين به روشنى پيداست كه توجه قرآنكريم و روایات علوی به غذا و نوشیدنی انسان، نوع و چگـونگى تهيهی آن، حاكى از تأثير زياد آن در وجود انسان است. ايـن امـر نـه تنهـا در آيـات قـرآن كـريم انعكاس يافته، بلكه در سيرهی معصومان( نيز آشكارا مشاهده می شود. امام على( در اينباره به كميلبنزياد میفرمايند:
«يَا كُمَيْلُ اللِّسَانُ يَنْزَحُ مِنَ الْقَلْبِ وَ الْقَلْبُ يَقُومُ بِالْغِذَاءِ فَانْظُرْ فِيمَا تُغَذِّي قَلْبَكَ وَ جِسْمَكَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ حَلَالًا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَسْبِيحَكَ وَ لَا شُكْرَكَ؛ اى كميـل؛ زبـان از قلـب سرچشـمه میگيرد و قلب، نيروى خود را از غذا به دست میآورد. پس در غذايى كه به قلـب و جسـم خـود میدهى دقت كن و آگاه باش كه اگر آن غذا حـلال نباشـد، خداونـد سـتايش و شـكرگزاريت را نخواهد پذيرفت.»163
بدين ترتيب توجه به پاكى و حليت غذايى كه تنـاول مى شود و آشامیدنی كه نوشـيده مـیشـود، نقش مهمى در سلامت روحى و معنوی به دنبال خواهد داشـت. از دیدگاه آمـوزههـای دينـى، اهميت این تاثیرگذاری بيش از اثر گذاری آن بر سلامتى جسم است. نکتهی ديگری كه باید در خوردن و آشاميدن مورد توجـه قـرار گيـرد، پرهيـز از پرخـوری است؛ امری كه اگر محقق شود ضمن تأمين سلامتى جسم، نورانيت دل و قلب را به دنبال دارد. اگر انسان در دام پرخوری گرفتار آيد، افزون بر فراهم آمدن زمينهی ابتلا به بيماری های مختلـف جسمى و روحى، قساوت قلب و تاريكى دل را به دنبـال خواهـد داشـت. امام على( نيز در خصوص كم خوردن و آثار مطلوب آن میفرمايند:
« مَنْ قَلَ أَكْلُهُ صَفَا فِكْرُهُ ؛ هركس غذايش كم باشد، فكرش روشن میگردد.» 164
«أقلل طعاما تقلل سقاما أقلل كلامك تأمن ملاما؛ كم غـذا بخور تا از بيماریهايت بكاهى.» 165
بدین ترتیب در منظومهی نظریهی عدل امام علی(، تمام ساحات زندگی انســان حتی ساحت جسمانی او مغفول نمانده است. حضرت(، علاوه بر توصیههای اختصاصی، پیوند این ساحتها را با یکدیگر و با عدالت معلوم ساختهاند.
فصل چهارم
(انسان و عدالت اجتماعی)
4-1. مقدمه
وقتی سخن از عدالت به میان میآید، معمولاً زمینــههای اجتماعی آن بیش و پیش از هر چیزی به ذهن میرسد. عدالت اجتماعی گستردهترین عرصهی نظریهپردازی عدالت است؛ اوج تجلی عدالت ورزی امام علی( نیز در همین زمینه بر همگان روشن است. در اینجا به صورت مقدمهای باید دو معنای عدل را در مباحث اجتماعی بیان کنیم:
اول. عدل به معنای عام که منظور از آن اطاعت از قانون است و کل فضیلتهای اخلاقی در واقع به آن باز میگردد؛ عدالت بدین معنا جزئی از فضیلتهای اخلاقی به شمار نمیآید؛ بلکه تمام فضیلت است و البته مساوق آن در مصداق166 و متفاوت با آن در مفهــوم.
دوم. عدل به معنای خاص که عبارت است از عدالت توزیعی؛ یعنی توزیع عادلانه امکانات در حوزههای اجتماعی و اقتصادی در جامعه.167 عدالت در قضاوت به معنای اعطاء حق افــراد جامعه و ستاندن حق از دیگران، از جمله مباحث ذیل همین معنای عدالت است. بنابراین با در نظر گرفتن معانی فوق مباحث این فصل در ابعاد مختلف عدل انسانی، به شرح زیر ارائه میشود:
• عدل به معنای اطاعتپذیری اجتماعی،
• عدالت در توزیع امکانات و یا عدل حکومتی [که شامل عدل قضایی هم میشود]،
• رفتار عادلانه در برابر دیگران.
به عبارت دیگر سه محور بحث در این فصل مربوط میشود به تحلیل ابعاد حضور اجتماعی یک انسان که شامل ارتباط دو سویهی او با حکومت و ارتباط انسانها با یکدیگر میگردد.
4-2. اطاعتپذیری اجتماعی
از جملهی حقوق متقابل مردم و رهبری یا حکومت آن است که نسبت به یکدیگر احــترام گذاشته و حقوق همدیگر را رعایت کنند. همانطور که خواهد آمد حکومت نسبت به مردم جامعهی خود دارای تکالیفی است و باید حقوق ایشان را تأمین کند. دفاع از مردم و جامعه در مسائل امنیتی و نظامی [تجاوزهای درون و بیرون از جامعه]، عدالت اجتماعی، اقتصادی و قضایی و … از جملهی حقوق مردمان است. لکن حقوق حاکمان در قبال این عدالتورزی و حمایت از جامعه چیست؟ به دیگر سخــن، مردم چه تکالیفی را باید در قبال حاکمان و حاکمیت انجــام دهند؟
البته باید متذکر بود که از نگاه امام علی( رهبری سیاسی جامعه در چارچوب این آیین، منافاتی با حقوق مردم ندارد؛ بلکه حق رهبر سیاسی در گروی ادای حقوق مردم از سوی وی است. مردم نیز، در صورتی موظف به اطاعت و حمایت از رهبر هستند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود. امام( در این زمینه، چنین فرموده است:
«أمّا بَعدُ، فَقَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ لی عَلَیکُم حَقّا بِوِلایَةِ أمرِکُم، ولَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقَّی مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم، فَالحَق أوسَعُ الأَشیاءِ فی التَّواصُفِ و أضیَقُها فی التَّناصُفِ، لایَجری لأَحَدِ إلا جَری عَلَیهِ، و لا یَجری عَلَیهِ ألا جَری لَهُ؛ بعد از حمد وستایش خدا؛ همانا خداوند سبحان، با سرپرستی و ولایت در کارهایتان، حقی برای من بر عهدهی شما گذاشته است و در مقابل، برای شما نیز همانند آن، حقی بر گردن من نهاده است. پس حق مردم در مقام توصیف، از هر چیز فراختر و در مقام انصاف در عمل، تنگتر و باریکتر است. حق به سود کسی نیست مگر آنکه به زیان او نیز هست و بر زیان کسی نیست، مگر اینکه به سود او نیز خواهد بود.» 168
«اى مردم! مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، كه در آينده خود را سرزنش مىكنيد. خود را در آتش فتنهاى كه پيشاپيش افروختهايد نيفكنيد، راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنهها كشانده مىشود دورى كنيد. به جانم سوگند كه مؤمن در شعلهی آن فتنهها نابود شود؛ اما مدعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود. همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم، كه هر كس به آن روى مىآورد از نورش بهرمند مىگردد. اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى حفظ كنيد، گوش دل خود را باز كنيد تا گفتههاى مرا بفهميد.»169
آن حضرت، در سخنی دیگر، حقوق متقابل مردم و رهبری را چنین بیان میکند:
«حَقُّ عَلَی الامامِ أن یَحکُمَ بِما أنزَلَ اللهُ و أن یُؤَدِّیَ الأمانَةَ، فَإذا فَعَلَ فَحَقُّ عَلَی الناسِ أن یَسمَعوا لَهُ و أن یُطیعوا، و أن یُجیبوا إذا دُعوا؛ بر امام واجب است که طبق آنجه خداوند مقرر کرده است، حکومت کند و امانتی را که خداوند به او سپرده، ادا نماید. هرگاه چنین کرد، بر مردم واجب است که سخنش را بپذیرند و فرمانش را اطاعت کنند و هنگامی که فراخوانده میشوند اجابت نمایند.» 170
اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقى واجب شده است. حق شما بر من آن كه از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد. و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد؛ هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.
در این سخنان، نه تنها حق رهبر در گرو ادای حقوق مردم گذاشته شده؛ بلکه حق امامت و ولایت رهبری نیز به عنوان حق امانتداری، مطرح گردیده است. در گذر تاریخ اسلام، پس از دوران پیامبر خدا(، روزگار امیرالمومنین علی( استثنایی بود برای استقرار عدالت اجتماعی و گسترش قسط و احقاق حقوق مردم که متأسفانه، مردم در کشاکش غوغاسالاریهای فتنه جویان، فرصت بهرهوری از این موقعیت را از دست دادند و به واقع بر حکومت او ستم روا داشتند.
به فرموده امام علی (:
« إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُو حَيْفَ رُعَاتِهَا وَ إِنَّنِى الْيَوْمَ لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي؛ اگر در گذشته، مردم از ستم والیان شکوه میکردند، من امروز از ستم مردمان خود، شکوه دارم.» 171
«به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاه بر يمن تسلط يافته، سوگند به خدا مىدانستم كه مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد. زيرا آنها در يارى كردن باطل خود وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرقايد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خيانتكاريد. آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى؛ [آنقدر فرومايهايد که] اگر من كاسهی چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مىترسم كه بند آن را بدزديد.»172
«خدايا، من اين مردم را با پند و تذكرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته نمودند؛ آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دلشكستهام. به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلط كن. خدايا، دلهاى آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مىشود، آب كن!
به خدا سوگند، دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراسبنغنم مىداشتم كه اگر آنان را مىخواندى، سوارانى از ايشان نزد تو مىآمدند، مبارز و تازنده چون ابر تابستانى.»173
شبیه به این اعتراضها در کلمات امیر مؤمنان( بسیار فراوان است و میتوان گفت [شاید] مهمترین دلیل آن که حرکت و پروژه عدالت امام به معنای کامل محقق نشد، همین کوتاهیهای مردم زمانه است.
بدین ترتیب میتوان نتیجــه گرفت که عدالت در قلمرو اجتماع، حداقل دوبعد دارد این دو بعد به مثابه دو طرف حق و تکلیف است که باید دستیابی به جامعهی آرمانی توأمان انجام گیرد.
4-3. عدالت توزیعی
وقتی سخن از عدالت توزیعی یا عدل حکومتی به میان میآید، عرصههای فراوانی از مباحث اجتماعی و حکومتی پیشروی اندیشمندان باز میشود: حوزهی مشارکتطلبی سیاسی حاکمیت، مدیریت اقتصاد و توزیع ثروت، بهداشت و درمان، حمایتهای سیاسی و امنیتی از اجــزاء جغرافیایی و صنفی و مردمان جامعه، رسیدگی به امور قضاوت و حل مشکلات و دادرسیهای مطرح در جامعه و امثال این موارد.
4-3-1. اهمیت عدالت اجتماعی از دیدگاه امام علی(
مفهوم عدالت اجتماعی در تمدن باستانی و قرون وسطای غرب، حاصل آلودگیها و جمعآوری سازمانهای بزرگ آن زمان به
