
شهودگرا97 یا ناطبیعتگرا98 خوانده میشوند. این افراد بر این عقیدهاند که ارزش تعلق به اشیا دارد و مستقل از اینکه ما به آنها تمایل داشته باشیم، از آنها لذت ببریم یا برای آنها ارزش قایل شویم و حتی مستقل از موضع خدا نسبت به آنها وجود دارند.99
در دههی اخیر بسیاری از نویسندگان، از جمله فلاسفهی تحلیلی و اگزیستانسیالیستها،100 این دیدگاه را اتخاذ کردهاند که اصطلاحات ارزشی برای خصایص، طبیعی یا ناطبیعی، وضع نشده و احکام ارزشی گزارههایی نیستند که خصیصهای را به موضوعی نسبت دهند، بلکه معنا یا کارکردی از نوع دیگر دارند. این افراد را ناشناختگرایان101 و ضد توصیفگرایان102 نامیده شدهاند. برخی از آنها استدلال کردهاند که احکام ارزشی به کلی یا در درجهی اول تجسم یا بیان نگرش، عاطفه یا تمایل است و یا ابزارهایی برای برانگیختن واکنشهای مشابه در دیگران است. افرادی همچون آیر،103 راسل104 و استیونسن105 در این گروه جای میگیرند. برخی دیگر از ناشناختگرایان، بر این باورند این تبیین کافی نیست و باید احکام ارزشی را تجویز، توصیه، فعل درجهبندی یا صرف ارزشیابی و نه هیچ چیز دیگر تلقی کرد. هیر،106 تیلور، تولمین،107 ناول ـ اسمیت،108 سیلار109 و اُرمسون110 در این دسته قرار میگیرند.111
2ـ3ـ قبح اخلاقی فیلم
ابتدا باید این مطلب ذکر شود که برای بررسی تعریف قبح اخلاقی فیلم، نباید این امر را در زمینهی قدرت علّی فیلم در سوق دادن مخاطب به قبح اخلاقی دنبال کرد و به آن مرتبط دانست، زیرا این امر یعنی تأثیر فیلم و تأثر مخاطب را باید در ارتباط با تجربههای روانشناختی و جامعهشناختی تبیین کرد و از همین رو این مسأله از حوزهی پرسش اصلی و رویکرد این پژوهش خارج است. بر این اساس باید در جای دیگری به دنبال تعریف قبح اخلاقی فیلم بود، تا در پی آن تکلیف یکی از متغیرهای پرسش پژوهش مشخص گردد. این امر را باید در «فرااخلاق»112 جستوجو کرد.
فرااخلاق در کنار «اخلاق توصیفی»113 و «اخلاق دستوری» یا «اخلاق هنجاری»114 یکی از شاخههای سهگانهی فلسفهی اخلاق است که گاهی به آن «اخلاق نظری»،115 «اخلاق فلسفی»،116 «منطق اخلاق»117 و گاهی نیز «فلسفهی اخلاق»118 (به معنای خاص) اطلاق میشود. در واقع فرااخلاق ماهیت و روش احکام اخلاقی را بررسی میکند و پرسشهایی از قبیل اینکه مراد از «خوب» و «بد» چیست؟ یا چه باید باشد؟ معیارهای صحیح خوب یا بد دانستن چیزها کدامند؟ چه تفاوتی میان احکام راجع به خوب و بد (احکام ارزشی) و احکام ناظر به واقعیت خنثا از ارزش وجود دارد و به چه نحو احکام دستهی اول به احکام دستهی دوم وابستهاند؟ در آن میگنجد.119
در باب معنای حسن و قبح اخلاقی و همچنین تعریفپذیری یا تعریفناپذیری این مفاهیم، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است. به طور کلی میتوان این دیدگاهها را در قالب سه دستهی «تعریفگرایی»،120 «ناتعریفگرایی»121 یا «شهودگرایی»122 و «ناشناختگرایی»123 یا «توصیفناگرایی»124 قرار داد که هر کدام طیف گستردهای از دیدگاهها را در خود جای میدهد. در ادامه به صورت اجمالی این دیدگاهها بیان میشود و در پایان معنای قبح فیلم تببین میگردد.
2ـ3ـ1ـ تعریفگرایی
بر طبق دیدگاههای تعریفگرایانه، میتوان اصطلاحات اخلاقی را بر اساس اصطلاحات غیراخلاقی تعریف کرد و میتوان جملات اخلاقی را به جملات غیراخلاقی از نوع ناظر به واقع برگرداند.125 در این دیدگاه، اصطلاحات اخلاقی علامت و نشانهی خصایص اشیا هستند، مانند مطلوب بودن یا رهنمون بودن به سعادت و همچنین اینکه احکام اخلاقی صرفاً گزارههایی هستند که این خصایص را به اشیا نسبت میدهند. از این رو در تعریفگرایی، میتوان «باید» ر ا بر اساس «است» و «ارزش» را بر اساس «واقعیت» تعریف کرد، زیرا اگر چنین تعاریفی قابل قبول باشند، میتوان بر مبنای آنها، از «است» به «باید» یا از «واقعیت» به «ارزش» منطقاً گذر کرد. برای نمونه، اگر «ما باید فلان کار را انجام دهیم» معنایش این باشد که «ما از سوی جامعه ملزم به انجام آن کار هستیم»؛ آنگاه از «جامعه ما را ملزم میکند که به وعدهها وفا کنیم»، نتیجه میشود که «باید به وعدهها وفا کنیم».126
دیدگاههای تعریفگرایانه به دو دستهی کلی «طبیعتگرایی اخلاقی»127 و «نظریههای مابعدالطبیعی»128 تقسیم میشود:
2ـ3ـ1ـ1ـ طبیعتگرایی اخلاقی
در میان تعریفگرایان کسانی که همچون پری میگویند احکام اخلاقی بیانهای تغییر شکل یافته در بارهی واقعیت تجربیاند، طبیعتگرایان اخلاقی خوانده میشوند. بر اساس دیدگاه طبیعتگرایانه، دقیقاً همانطور که میتوان جملات عادی و علمی ناظر به واقع را با تحقیق تجربی توجیه کرد، احکام اخلاقی را نیز میتوان توجیه کرد.129 طبیعتگرایی بر آن است که اصطلاحات اخلاقی همچون قبح، بر وفق اصطلاحات غیراخلاقی قابل تعریف است و احکام اخلاقی اقسامی از احکام تجربیاند. در واقع اصطلاحات اخلاقی برای خصایص طبیعی محض وضع شدهاند.130 میتوان گفت که همانطور که افلاطون منشأ اخلاق دینی و ایدهآلیستی بود، ارسطو سنت طبیعتگرایانه را به وجود آورده است. در سراسر تاریخ بعدی تمدن غربی، دیدگاههای اخلاقیای که به یک مبدأ فوق طبیعی همچون خدا یا عقل محض، برای معیارهای ارزشیابی نظر داشتهاند، وامدار افلاطوناند، در حالی که فلاسفهی طبیعتگرا که معیارهای ارزش را در نیازها، گرایشها و قابلیتهای بنیادی انسان یافتهاند، از جانب ارسطو هدایت یافتهاند.131
در بحث رابطهی منطقی میان واقعیات و ارزشها، نظریات طبیعتگرایانه با تعریف «خوب» و مفاهیم وابسته بر طبق معیارهای قابل مشاهده همچون ایفای گرایشهای طبیعی (ارسطو)، ارضای تمایل (هابز132 و اسپینوزا)، ایجاد لذت برای بیشترین افراد (فایدهگرایی)،133 باعث پیشرفت تاریخی شدن (اسپنسر134 و مارکس)135 یا مؤثر بودن وسیلهها در غایات (دیویی) ارزشها را به واقعیتها مرتبط ساختهاند.136
دیدگاههای طبیعتگرایانه دستکم به سه دسته تقسیم میشوند:
1ـ نظریههای زیستشناختی137 که مفاهیم اخلاقی را با کمک مفاهیم زیستی تعریف میکنند.
2ـ نظریههای جامعهشناختی138 که از مفاهیم اجتماعی در تعریف مفاهیم اخلاقی بهره میجویند.
3ـ نظریههای روانشناختی139 که برای تبیین و تحلیل مفاهیم اخلاقی دست به دامان مفاهیم روانشناختی میشوند.140
2ـ3ـ1ـ2ـ نظریههای مابعدالطبیعی
در میان تعریفگرایان کسانی که احکام اخلاقی را بیانهای تغییر شکل یافته در بارهی واقعیتهای مابعدالطبیعی یا کلامی میدانند اخلاقگرایان مابعدالطبیعی نامیده میشوند. ایشان بر این باورند که برای توجیه احکام و مفاهیم اخلاقی میتوان از همان روشی که در توجیه قضایای مابعدالطبیعی به کار میرود، استفاده کرد.141
نظریههای مابعدالطبیعی در تحلیل و تعریف مفاهیم اخلاقی از مفاهیم فلسفی، کلامی یا الهیاتی بهره میگیرند. برای نمونه، در نظریهی مشهور «امر الهی»142 که یکی از دیدگاههای مابعدالطبیعی اخلاقی به شمار میرود، مفاد مفاهیم اخلاقی امر و نهی الهی است. در این معنا «باید» به معنای «متعلق امر خدا» است و بر این اساس، معنای گزارهی «باید به عدالت رفتار کرد» این است که «عدالتورزی متعلق امر خدا است».143
2ـ3ـ2ـ ناتعریفگرایی، شهودگرایی
با وجود اختلافاتی که شهودگرایان دارند، در این امر اتفاق نظر دارند که اخلاق خودآیین144 است، زیرا حداقل میباید یک اصطلاح اخلاقی اولیه که ابزاری برای یک کیفیت، نسبت یا مفهوم ناطبیعی است، وجود داشته باشد. این اصطلاح اخلاقی اولیه، تعریفناپذیر145 است و واقعیتی که این اصطلاح برای آن وضع شده است، واقعیتی عینی است که باید بیواسطه شناخته شود. چنین واقعیتی به واسطهی برهان اثبات نشده و نیز وجودش از طریق مشاهدهی تجربی تأیید یا رد نمیشود. شناخت بنیادین از خوب یا بد به این طریق حاصل میشود که یا بیواسطه از آن آگاهیم یا نیستیم. مور «خوب» را اصطلاح اخلاقی اولیهی خود تلقی کرده است و دیگران «درست»، «باید» یا «مناسب» را چنین اصطلاحی دانستهاند. حتی برخی دیگر دو اصطلاح اولیه «درست» و «خوب» را پذیرفتهاند. در هر صورت باید یک اصطلاح از این دست وجود داشته باشد که وضع شده و باید آن را به صورت شهودی درک کرد. گونههای مختلفی از شهودگرایی وجود دارد. بر طبق یک گونه از آن ما خوبی ذاتی افعال را شهود میکنیم و بر طبق گونهای دیگر، چیزی که ما شهود میکنیم خصیصهی الزامآور یک فعل است. برخی از شهودگرایان بر این باورند که ما از درستی، خوب یا الزام افعال یا مواقف خاص بیواسطه آگاهیم. برخی دیگر تأکید دارند که ما فقط از بداهت مبادی کلی و کاملاً انتزاعی رفتار، بیواسطه آگاهیم. اما همهی آنها در این امر اتفاق نظر دارند که چنین حقایقی ضروری و همترکیبیاند و وقتی میگوییم حقیقت آنها را شهود میکنیم، معنایش این است که نوعی آگاهی معرفتبخش، غیرحسی و بیواسطه از حقیقت ضروری مدعیات اخلاقی معین داریم.146 نظرات ناطبیعتگرایانه بر این امر تأکید میورزند که معنای اصطلاحات اخلاقی از واقعیتهای مشاهده پذیر که احکام اخلاقی بر آنها مبتنی است، فراتر میرود و این مؤلفهی اضافی معنا را خارج از طبیعت قرار میدهند. این مؤلفه را افلاطون در صور انتزاعی، مسیحیت در ارادهی خدا، شهودگرایان در تشخیص بیواسطهی کیفیت درستی و نظریهپردازان حس اخلاقی در احساس تصویب جای دادهاند.147
2ـ3ـ3ـ ناشناختگرایی، توصیفناگرایی
عنوان ناشناختگرایی از جهتی برای این گروه نامناسب است، زیرا تنها شمار معدودی از آنها بر این باورند که هیچ شناختی از خوب و بد وجود ندارد. ناشناختگرایان انکار میکنند که گفتههای اخلاقی تنها و گاهی حتی در اصل، گفتههایی باشند که خصیصهای را به چیزی نسبت دهند و گاهی نیز انکار میکنند که گفتههای اخلاقی تنها یا در اصل برای خصایص از هر نوع وضع شدهاند.148 از منظر ایشان، احکام اخلاقی، اظهارات یا گزارههایی نیستند که اوصافی را به افعال، اشخاص یا اشیا نسبت دهند یا از آنها سلب کنند و آنها دارای منطق، معنا یا استعمال کاملاً متمایزی هستند.149
ناشناختگرایان اختلافات بسیاری در میان خود دارند. برخی، گفتههای اخلاقی را الگو گرفته از اوامر میدانند. برخی دیگر آنها را الگو گرفته از انتخاب اصول، تصمیمات یا اعلام نیت تلقی میکنند. برخی دیگر نیز بر این باورند چیزی که یک گفته را به عنوان گفتهای اخلاقی یا هنجاری متمایز میکند، این است که آن گفته بیانگر مواقف گوینده است و مستعد آن است تا مواقف مشابهی را در شنونده برانگیخته یا فراخوانی کند. در این دیدگاه، مدعیات اخلاقی بنیادین نه موضوع شناخت بلکه موضوع بیان نگرش، انتخاب اصل یا اعلان نیت است و عنوان ناشناختگرا نیز از همین جهت به آنها داده شده است. مفاد زبان اخلاقی تنها توصیف واقعیات امور نیست، بلکه توصیهی انجام کاری است یا ارزشیابی چیزی است که هست، بوده است یا ممکن است باشد.150
2ـ3ـ4ـ تعریف قبح اخلاقی فیلم
نظریات فرااخلاقی در باب معنای قبح اخلاقی که در قالب دستهبندی پیشین نیز جای میگیرند، گسترهی زیادی دارند151 و با توجه به هر دیدگاه میتوان قبح اخلاقی فیلم را به صورتی تعریف کرد، اما آیا با در نظر گرفتن پرسش اصلی این پژوهش، اتخاذ یک رویکرد در معنای قبح اخلاقی و انتخاب یک دیدگاه ضروری است؟ از آنجایی که در این نوشتار به دنبال بررسی نسبت قبح اخلاقی با ارزش زیباشناختی فیلم هستیم، بحث اصلی باید در زمینهی بررسی این نسبت از منظر اخلاقگرایان میانهرو باشد و در اثبات وجود نسبت میان قبح اخلاقی و ارزش زیباشناختی یا رد وجود این نسبت، نیازی به اتخاذ مبنا در معنای قبح اخلاقی فیلم نداریم، زیرا اثبات وجود نسبت میان این دو ارزش و چگونگی آن از منظر اخلاقگرایی میانهرو برای پاسخ به پرسش اصلی کفایت میکند. از این رو در این نوشتار، همانطوری که گات اشاره میکند، به سراغ یک تعریف کلی میرویم که میتواند هر یک از نظریات در باب تعریف قبح اخلاقی را در خود جای دهد؛
