
آنهم درگرو پیشبینی حجم فروش برای آینده نزدیک است.(نوو،1385)
2-1-14 استراتژیهای مدیریت سرمایه در گردش
سیاستهای سرمايه در گردش شامل برخي اصول و برنامههایی است كه شامل اقداماتي در خصوص داراییها و بدهیهای جاري میشود (فتحی ،1388)
مدیران میتوانند با انتخاب استراتژی مختلف میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند .معیار تفاوت این استراتژیها ریسک و بازده است . یعنی درزمینه دارایی جاری میتوان استراتژی محافظهکارانه یا جسورانه را به کاربست و درزمینه بدهی جاری نیز میتوان یکی از دو استراتژی محافظهکارانه یا جسورانه را انتخاب نمود. استراتژیهای سرمایه در گردش به دو قسمت تقسیم میشوند : استراتژیهای محافظهکارانه و استراتژیهای جسورانه .(تهراني، 1385)
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای انتفاعی موجب گردیده که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرار گیرد .واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند.این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند . بهطورکلی مدیران اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند و یا اینکه خطر گریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند .( رهنمای رودپشتی و همکاران ، 1385 )
بسیاری از نویسندگان و محققین به سه نوع سیاست سرمایه در گردش اشارهکردهاند: جسورانه، متعادل و محافظهکارانه . تفاوت اساسی این سیاستها در میزان سرمایه در گردش خالص است که برابر با تفاضل داراییهای جاری و بدهیهای جاری میباشد.(انصاری ،1392)
سیاست مدیریت سرمایه در گردش که آن را بهاختصار ، سیاست سرمایه در گردش نیز مینامند شامل برخی اصول و برنامههایی است که شامل اقداماتی در خصوص داراییها و بدهیهای جاری میشود .بسیاری از نویسندگان و محققین به سه نوع سیاست سرمایه در گردش اشارهکردهاند :جسورانه (تهاجمی)، متعادل و محافظهکارانه ، تفاوت اساسی این سیاستها در میزان سرمایه در گردش خالص است که برابر تفاضل داراییهای جاری و بدهیهای جاری است.(عربصالحی ،1390 )
در اجراي اين سياست سعي میشود ريسك ناشي از ناتواني بازپرداخت بدهیهای سررسید شده به پایینترین حد خود برسد. مدير در اين نوع راهبرد میکوشد تا مقدار داراییهای جاري را در سطح بالايي نگه دارد .در مقابل مدير سرمايه در گردش با راهبرد جسورانه میکوشد با داشتن كمترين ميزان دارايي جاري از بدهیهای جاري بيشترين استفاده را ببرد .در اجراي اين راهبرد ريسك نقدينگي بسيار بالا خواهد بود . از سوي ديگر چون حجم داراییهای جاري به پایینترین حد خود میرسد، نرخ بازده سرمایهگذاری بسيار بالا خواهد بود. (فتحی ،1388)
در مورد سرمایه در گردش استراتژیهای گوناگونی وجود دارد که از تلفیق استراتژی داراییهای جاری و بدهیهای جاری حاصل میشود .در مدیریت سرمایه در گردش با توجه به شرایط مختلف باید استراتژیهای مناسب را برای شرکت انتخاب نمود تا بتواند به نحو مؤثر داراییهای جاری و بدهیهای جاری یک واحد تجاری را اداره کرده و نیازهای تأمین مالی واحد تجاری بهدرستی تأمین شود از این طریق بازده سهام شرکت را بالابرده و ثروت سهامداران حداکثر شود . (حسنپور،1388)
نظریههای مدرن دو استراتژی جایگزین در مدیریت سرمایه در گردش را پیش نهاد میدهند (ارائه میدهند.) . این دو استراتژی جایگزین عبارتاند از سیاست مدیریت سرمایه در گردش محافظهکارانه و سیاست مدیریت سرمایه در گردش متهورانه. درحالیکه سیاستهای سرمایه در گردش متهورانهتر با بازده بالاتر و خطر همراه هستند، سیاست سرمایه در گردش محافظهکارانه هم خطر کمتر و هم بازده کمتری را ارائه میدهند. (Mwangi etal ,2014)
استراتژیهای داراییهای جاری :
داشتن نوعی استراتژی در اداره امور سرمایه در گردش مستلزم تعیین و حفظ سطح معینی از هر یک از اقلام دارایی جاری کل داراییهای جاری میگردد. (نوو،1385)
استراتژی محافظهکارانه31 :
مفهوم این راهبرد ان است که شرکت با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابلفروش میکوشد نقدینگی خود را حفظ کند .خطر این روش بسیار اندک است زیرا قدرت نقدینگی نسبتاً زیاد ،به شرکت این امکان را میدهد که موجودی به مقدار کافی در دسترس باشد .خطر از دست دادن مشتری بسیار اندک است ،توان پرداخت تعهدات بالا است و شرکت کمتر با خطر ورشکستگی مواجه خواهد شد. ( رهنمای رودپشتی و همکاران ، 1385)
ویژگی این استراتژی عبارت است از نگهداری زیاد دارایی جاری (وجه نقد ، موجودی کالا ) نتیجه این استراتژی این است که چون وجه نقد و موجودی کالا زیاد نگهداری میشود هزینه بیشتری به شرکت تحمیلشده و بازده کاهش مییابد . اما از سوی دیگر ریسک از دست دادن مشتری یا نداشتن موجودی نقد نیز به حداقل میرسد . (تهراني، 1385)
استراتژی محافظهکارانه آن است که شرکت با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابلفروش میکوشد قدرت نقدینگی خود را حفظ کند.ریسک این استراتژی بسیار اندک است زیرا داشتن قدرت نقدینگی نسبتاً زیاد به شرکت این امکان را میدهد که موجودی کالا را به مقدار کافی تهیه و اقدام به فروش نسیه کند .ازاینرو برای این شرکتها ریسک از دست دادن مشتری بسیار اندک است از طرف دیگر نقدینگی نسبتاً زیاد به آنها این امکان را میدهد که بدهیهای سررسید شده را بهموقع بپردازند و با خطر ورشکستگی مواجه نشوند .معمولاً مدیران مالی اصول مطالبات را بهعنوان یکی از منابع تهیه پول برای پرداخت بدهیهای خود بهحساب میآیند و توقع دارند که با اصول آنها بتوانند بدهیهای جاری خود را بپردازند اگر در مواردی وصول مطالبات کمتر از مبلغ مورد انتظار شود یا شرکت نتواند برخی از اقلام بدهی را که سررسید شدهاند تمدید کند آنگاه قدرت نقدینگی شرکت این توان را به وی میدهد که از عهده پرداخت این نوع بدهیها برآید مدیر مالی که در اداره امور سرمایه در گردش محافظهکارانه عمل میکند بازده اندکی خواهد داشت زیرا پول نقد و اوراق بهادار قابلفروش یا اصلاً بازدهی ندارند یا بازدهی بسیار ناچیزی خواهند داشت بعلاوه اجرای این سیاست گاه باعث میشود که سطح موجودی کلاً به چندین برابر مقدار موردنیاز برسد زیرا نظر مجری این سیاست این است که بتواند پاسخ گوی سفارشهای پیشبینینشده مشتریان احتمالی باشد .وجوه به کار گرفتهشده در موجودی کالای اضافی هیچ نوع سودی را عاید شرکت نخواهد کرد ازاینرو نرخ بازدهی شرکت کاهش مییابد (نوو،1385)
استراتژی جسورانه32 :
در این رویکرد مدیران سرمایه در گردش میکوشند تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابلفروش را به حداقل ممکن برسانند و میزان سرمایهگذاری در موجودی کالا را کاهش دهند ریسک این رویکرد بسیار بالا است و خطر عدم توان پرداخت تعهدات و از دست دادن مشتری بسیار زیاد است اما در مقابل بازدهی شرکت به خاطر دارائیهای ثابت و گردش عملیاتی زیاد داراییهای جاری افزایش مییابد .
در مقابل استراتژی محافظهکارانه در این رویکرد مدیران سرمایه در گردش همواره میکوشند تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابلفروش را به حداقل ممکن برسانند .بهعبارتدیگر ،گردش عملیاتی داراییهای جاری را افزایش میدهند .این روش پرمخاطره است و خطر از دست دادن مشتری کاهش توان پرداخت تعهدات در زمره خطرات آن قرار دارد.( رهنمای رود پشتی و همکاران ، 1385)
ویژگی این استراتژی نگهداری کمتر دارایی جاری است . نتیجه این استراتژی ان است که چون موجودی کالا و وجه نقد کم نگهداری میشوند ،هزینههای مربوط کمتر و بازدهی افزایش مییابد . اما ریسک از دست دادن مشتری یا اختلال در تولید و عدم پرداخت بهموقع بدهیها افزایش مییابد.(تهراني، 1385)
مدیری که از استراتژی جسورانه استفاده میکند همواره میکوشد تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابلفروش را به حداقل ممکن برساند اگر مدیر جسورانه عمل کند درصدد برمیاید تا وجوهی را که در موجودی کالا سرمایهگذاری میشود به حداقل برساند شرکتی که شهامت این را دارد تا وجوه نقد و اوراق بهادار را به حداقل برساند باید ریسک عدم پرداخت بهموقع بدهیهای سررسید شده را بپذیرد چنین شرکتی شاید نتواند پاسخگوی سفارشهای مشتریان باشد و از این لحاظ هم متحمل ضرر خواهد شد شرکت برای جبران چنین ضررهایی در اجرای سیاست جسورانه خود درصدد برمیاید تا برای تهیه داراییهای ثابت منابع مالی را مورداستفاده قرار دهد .
این استراتژی به این معنی است که نرخ بازدهی داراییهای ثابت از نرخ بازدهی وجوه نقد و اوراق بهادار قابلفروش بهمراتب بیشتر است .(نوو،1385)
استراتژی بدهیهای جاری :
داشتن نوعی استراتژی در اداره امور سرمایه در گردش مستلزم تعیین و حفظ سطح معینی از هر یک از اقلام دارایی جاری و کل داراییهای جاری است. بنابراین اگر استراتژی مدیریت داراییهای جاری مشخص باشد ، مدیریت بدهیهای جاری شرکت میکوشد ، تا ترکیبی مطلوب از منابع مالی ترسیم کند . در اجرای چنین سیاستی فرض بر این گذاشته میشود که نرخ بهره وامهای کوتاهمدت از نرخ بهره وامهای بلندمدت کمتر است . (رهنمای رودپشتی و همکاران،1385)
اگر استراتژی مدیریت داراییهای جاری مشخص باشد مدیریت بدهیهای جاری شرکت میکوشد تا ترکیب مطلوبی از منابع مالی تعیین کند .در اجرای چنین سیاستی فرض بر این گذاشته میشود که نرخ بهره وامهای کوتاهمدت از نرخ بهره وامهای بلندمدت کمتر است ولی مدیران مالی باتجربه متوجه این واقعیت هستند که در مواردی هم ممکن است نرخ بهره وامهای کوتاهمدت از نرخ بهره وامهای بلندمدت بیشتر شود . فراتر اینکه بسیاری از شرکتها متوجه میشوند که به هیچ قیمتی نمیتوانند از چنین منابعی تأمین مالی کنند حتی اگر بازار پول با کمبود پول و اعتبار مواجه نباشد بازهم شیوهای که بانکهای تجاری برای پرداخت وامهای کوتاهمدت در پیش میگیرند بهگونهای است که هزینه مؤثر این وامها چندین برابر نرخ بهره اسمی آنها شود .(نوو،1385)
1-استراتژی محافظهکارانه33 :
ویژگی این استراتژی این است که سعی میشود در ساختار سرمایه شرکت ،کمتر از وامهای کوتاهمدت و بیشتر از وامهای بلندمدت استفاده شود و اگر بخواهند خیلی محافظهکارانه عمل کنند از منابع تأمین مالی (حقوق صاحبان سهام )استفاده میکنند .نتیجه این استراتژی ان است که چون از منابع بلندمدت استفاده میشود ریسک (عدم پرداخت بهموقع بدهی)و یا ریسک ( ورشکستگی ) به حداقل میرسد .از سوی دیگر چون از بدهی بلندمدت و حقوق صاحبان سهام استفادهشده است متوسط هزینه سرمایه شرکت افزایش و نرخ بازده سهامداران کاهش مییابد . (تهراني،1385)
مدیریت بدهیهای جاری میکوشد تا در ساختار مالی شرکت ،میزان وامهای کوتاهمدت را به حداقل ممکن برساند .برای تهیه داراییهای جاری سعی میشود تا از وامهای بلندمدت که نرخ شناور دارند ،استفاده گردد . در پارهای از مواقع بهجای اخذ اینگونه وامها از منابع دیگری نظیر صاحبان سهام تأمین مالی میشود .ساختار سرمایه شرکتی که مدیران آن از این استراتژی استفاده میکنند عبارت است از :حسابهای پرداختنی و حقوق صاحبان سهام .
علیرغم اینکه با اجرای این استراتژی ریسک ورشکستگی بهشدت کاهش مییابد اما ، با دریافت وام بلندمدت ،هزینه تأمین مالی افزایش مییابد و نرخ بازده سهامداران کاهش خواهد یافت .(رهنمای رود پشتی و همکاران،1385)
2-استراتژی جسورانه 34 :
در این رویکرد مدیریت بدهیهای جاری سعی دارد تا سطح وامهای کوتاهمدت را به حداکثر برساند و داراییهای جاری خود را از محل این وامها تأمین کند . در این وضعیت خطر عدم بازپرداخت تعهدات افزایش مییابد .بنابراین با اجرای استراتژیهای مناسب داراییهای جریان،مدیران واحدهای انتفاعی برای مدیریت سرمایه در گردش باید از استراتژیهای مناسب تأمین مالی نیز استفاده نمایند . نمودارهای زیر ساختار داراییهای جاری را با تأمین مالی کوتاهمدت و بلندمدت نشان میدهد . (رهنمای رودپشتی و
