
پایینتر بر وجوهات سرمایهگذاری شده توسط صاحبان سرمایه.
افزایش فروش از طریق اعمال کاهش سود هر واحد.
2-2-1-4-2. تحلیل عملیات حسابداری
در ارتباط با تحلیل روند، برخی از نسبتها یا عملیات مربوط به حسابداری در تعیین قدرت مالی مفید میباشند. نسبتهای جاری و نقدینگی برای ترسیم توانایی شرکت در انجام تعهدات جاریش بکار برده میشوند. کارایی در استفاده از دارییها اغلب از طریق گردش داراییهای ثابت، گردش موجودی کالا و گردش حسابهای دریافتنی تعیین میشود. هرچه میزان گردش بالاتر باشد عملکرد بهتر است زیرا که مدیریت میتواند با درگیر نمودن میزان کمی از وجوه فعالیت شرکت را تنظیم کنند. تحلیل سنجشهای مختلف مربوط به یک سال خاص، ممکن است ارزش خاصی داشته باشد. اما وقتی که این سنجشها، با موارد مشابه سالهای قبل مقایسه میشوند. در آن صورت روند امور ملموستر شده که این امر میتواند بسیار پر اهمیت باشد.
درستی رابطه وجوه استقراضی و سهام سرمایه از طریق نسبتهای خاص حقوق صاحبان سهام به جمع بدهیها و حقوق به دست میآید. نسبتهای بدهی جاری، بدهیهای بلندمدت، کل بدهیها و حقوق صاحبان شرکت به کل حقوق صاحبان سهام میتواند در ارزیابی توان بقاء شرکت، در مواقع بحرانی و ایفای تعهدات کوتاه مدت و بلندمدت شرکت کمک نماید. بایستی توازنهای بین بدهی و حقوق صاحبان سهام برقرار باشد. افزایش منافع افراد خارج از شرکت، مزیتی است برای مالکین شرکت زیرا که ایشان سود حاصل از بازده داراییهایی را میبرند که توسط دیگران آورده شده است. با وجود این در درون این مزیت ریسک زیادی وجود دارد. با تحلیل ساختار حقوق صاحبان سهام و هزینه بهره، نسبت به میزان نسبی قابلیت اتکا وجوه مالکیت که اعتبار دهندگان میتوانند در جلوگیری از زیانهای احتمالی روی آن حساب کنند، میتوان نتایجی حاصل کرد.
مسئولین حسابداری شرکت بدهکار میتوانند از طریق آماده نمودن اطلاعات لازم و یا در برخی موارد با مرور اطلاعات در کشف تمایلات درماندگی مالی موثر واقع شده و مدیریت را در پیشبینی وضعیت آتی و تنظیم عملیات و جریان نقدینگی دوره مالی بعد یاری نمایند. این پیشبینیها اغلب مسائل و مشکلات احتمالی را در بدو شروع یا پیدایش گوشزد مینماید که این امر فرصت انجام اقدامات اصلاحی را در اختیار مدیریت قرار میدهد. اطلاعات برای پیشبینی روند آتی شرکت اگر واقع بینانه تهیه شده باشند بایستی پاسخگوی سوالات زیر باشند:
آیا میتوان به سود مورد نظر دست یافت؟
چه حوزهای از هزینهها و مخارج ممکن است سودآوری را با مشکل مواجه کند و بایستی مراقب آن بود؟
آیا منابع مالی کافی هستند؟
و نیز مهم است که گزارشهای مالی میان دورهای نیز به گونهای مفید تهیه شوند و شرکت برای بررسی گزارشهای مالی پایان دوره حسابرسهای معتبر در اختیارداشته باشد.
رویدادهای ذیل میتواند قریب الوقوع بودن مشکلات مالی را به حسابداران گوشزد نمایند:
پیش خرید حسابهای دریافتنی (چنانچه این عملیات بر اساس حساب باز صورت پذیرد).
صلح کردن مبلغ حسابهای دریافتنی به منظور دریافت پیش از موعد.
تبدیل یا جایگزینی اسناد برای حسابهای پرداختنی.
مجاز نمودن برخی از طلبکاران عمده به دریافت بهره اوراق بهادار در قالب داراییها.
عدم توانایی شرکت در سپرده گذاری به موقع وجوه امانی از قبیل مالیات بر حقوق ماهیانه کارمندان.
مرگ یا خروج پرسنل کلیدی از شرکت.
تعهدات خرید نامطلوب.
عدم بازگشت هزینههای تحقیق وتوسعه.
تغییر در روشهای حسابداری توسط مشتری برای بهبود گزارشهای مالی.
2-2-1-4-3. تحلیل مدیریت
برخی از ویژگیهای خاص مدیریت ناکارآمد و غیرموثر نیز به عنوان علائم هشدار دهنده مشکلات احتمالی به کار میآیند. کسانی که به فکر ادامه فعالیت شرکت هستند بایستی آماده باشند تاچنانچه مشخص شد که مدیریت در زمینههای فعالیت شرکت از قبیل تفسیر اطلاعات مالی، مدیریت وجوه نقد، برنامهریزی تولید و تحویل، هماهنگی فعالیتهای بخشهای مختلف و سایر عملکردهای مدیریت فاقد آموزش و تجربه لازم میباشد به موقع اقدام لازم را بعمل آورند. در شرایط معمول یک مدیر ممکن است در زمینه فنی یک متخصص باشد اما از میزان کمی تواناییهای مدیریتی برای اداره امور شرکت برخوردار باشد. از جمله علائمی که نشان میدهد مدیریت ناکارآمد است و در نتیجه احتمال مواجه شد شرکت با مشکلات وجود دارد عبارتند از: سیستمهای اطلاعاتی ناکافی و غیرکارآمد، عدم توجه به اطلاعات عملیاتی و مالی که در اختیار وی قرار میگیرد، عمده علاقه به حفظ سطح قابل قبولی از فروش، هزینههای ثابت زیاد ناشی از هزینههای بالاسری یا هزینههای عملیاتی و یا بدهی زیاد در ساختار سرمایه و یا سیستم قیمتگذاری غیرمنطقی.
البته احتمال وجود علائم دیگری که نشان دهنده مدیریت ناکارآمد میباشند نیز مطرح است و در صورت وجود چنین علائم و عواملی بایستی مسئولین ادامه فعالیت شرکت را در حالت آماده باش نگه دارند.
2-2-1-5. مدلها و روشهای پیشبینی وقوع درماندگی مالی
مدلها و روشهای زیادی در خصوص پیشبینی درماندگی مالی و جداسازی شرکتهای سالم و ناسالم وجود دارد که در اینجا سعی شده تعداد جامعی از آنها ارائه گردد.
2-2-1-5-1. مدل بیور
بیور18 در سال 1966 یک مجموعه شامل 30 نسبت مالی را انتخاب کرد که به نظر او بهترین نسبتها برای ارزیابی سلامت یک شرکت میباشند. بیور مدل خود را بر اساس چهار اصل تنظیم کرد:
سود نقدی یک شرکت احتمال ورشکستگی را کاهش میدهد.
جریان نقد خالص بالا که ناشی از فعالیت شرکت در بازار میباشد احتمال ورشکستگی را پایین میآورد.
میزان بدهی بالا احتمال ورشکستگی را بالا میبرد.
نرخ بالای سود نقدی نیاز به هزینههای عملیاتی سرمایه احتمال ورشکستگی را بالا خواهد برد.
او از این اصول برای سنجش توانایی نسبتها در پیشبینی درماندگی مالی استفاده کرد. بیور برای این کار 79 شرکت درمانده و 79 شرکت سالم را انتخاب کرد. سپس هر یک از 30 نسبت را در این شرکتها مورد سنجش قرار داد. طبق این اصول بیور شش نسبت که دارای کمترین نرخ خطای طبقهبندی میباشند شامل جریان نقد به کل دارایی، درآمد خالص به کل دارایی، کل بدهی به کل دارایی، سرمایه در گردش به کل دارایی، نسبت جاری و نسبت فاصله عدم اطمینان را معرفی کرد. به نظر بیور بهترین نسبت از میان نسبتهای بالا، نسبت جریان نقد به کل بدهی است که خطای طبقهبندی آن 13% برای یک سال قبل از درماندگی بود.
علاوه بر آن وی در این تحقیقات به این نتیجه رسید که میزان اعتبار پیشبینی هر یک از نسبتها متفاوت است. همچنین شرکتهای درمانده نه تنها جریانهای نقدی کمتری نسبت به شرکتهای سالم دارند بلکه مقدار ذخیره درآمد نقدی کمتری را نیز دارا میباشند. در ضمن وی پی برد که اگر چه شرکتهای درمانده سرمایه کمتری برای پوشش تعهدات خود دارند، ولی تمایل بیشتری به استقراض در مقایسه با شرکتهای سالم دارند. بیور در انتهای تحقیقات خود به این نتیجه رسید که ارزش هر نسبت در میزان اعتبار طبقهبندی شرکتها در گروههای شرکتهای درمانده و سالم میباشد و میزان خطای طبقهبندی کمتر، نشان دهنده ارزش بالای هر نسبت میباشد.
2-2-1-5-2. مدل آلتمن
آلتمن در سال 1968 از طریق تجزیه و تحلیل ممیزی چندگانه و از میان 22 نسبت مالی 5 نسبت را به صورت ترکیبی به عنوان بهترین عوامل پیشبینی کننده درماندگی مالی، انتخاب کرد. نسبتهای ترکیبی شامل تصفیه، سودآوری، اهرمی، انعطاف پذیری و فعالیت بودند.
Z=0/99 X1+0/06 X2+3/3 X3+1/4 X4+1/2 X5 (1-2)
این متغیرها به ترتیب شامل فروش به کل دارایی، ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری کل بدهیها، سود قبل از بهره و مالیات به کل دارایی، سود انباشته به کل دارایی و سرمایه در گردش به کل دارایی می باشد.
در این مدل اگر Z محاسبه شده برای شرکتی کوچکتر از 81/1 باشد، آن شرکت درمانده و اگر بین 81/1 و 675/2 باشد، شرکت در ناحیه درماندگی قرار دارد و اگر بزرگتر از 675/2 باشد، احتمال درماندگی آن خیلی کم است. آلتمن برای آزمون مدلش 66 شرکت را که شامل 33 شرکت درمانده و 33 شرکت عادی بود، مورد استفاده قرار داد. میزان موفقیت مدل وی 95% بود که با ادامه تحقیق برای دو سال قبل از درماندگی مدل فوق دقتی حدود 83% را به دست آورد.
در سالهای بعد از ایجاد مدل و استفاده گسترده از آن، یک سری انتقادات برای مدل مطرح شد. تحلیلگران مالی، حسابداران و حتی خود شرکتها معتقد بودند که مدل تنها برای موسسات با ماهیت تجاری عمومی قابل استفاده است. آلتمن در سال 1983 یک اصلاحیه روی مدل انجام و مدل جدیدی به نام Z ارائه نمود. اساسیترین اصلاح در مدل، جایگزین کردن ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام به جای ارزش بازار آن و سپس تغییر ضرایب و محدودههای ورشکستگی مدل بود.
Z=0/71 X1+0/84 X2+3/1 X3+0/42 X4+0/99 X5 (2-2)
آلتمن برای آزمون مدل اصلاح شده از یک نمونه شامل 33 شرکت درمانده و 33 شرکت عادی استفاده کرد. در این مدل اگر مقدار Z محاسبه شده برای شرکتها کمتر از 33/1 باشد، احتمال درماندگی شرکت خیلی بالا و اگر بین 33/1 و 9/2 باشد شرکت در ناحیه درماندگی و احتمال آن وجود دارد و اگر Z محاسبه شده شرکت بزرگتر از 9/2 باشد. احتمال درماندگی خیلی کم میباشد.
اصلاح بعدی مدل Z-Score به تحلیل مشخصات و دقت مدل، بدون در نظر گرفتن (نسبت فروش به کل دارایی) بود. آلتمن در سال 1993 این کار را برای به حداقل رساندن تأثیرات بالقوه نوع صنعت انجام داد. وی در اصطلاحات خود نسبت فروش به کل دارایی را حذف و سپس تغییراتی در ضرایب مدل به وجود آورد.
Z=6/56 X1+3/2 X2+1/05 X3 (3-2)
آلتمن این مدل را برای پیشبینی درماندگی موسسات غیر تولیدی و به خصوص صنایعی ایجاد نمود که نوع سرمایهگذاری آنان در میان دیگر شرکتها متفاوت است. نتایج آزمون این مدل با نمونه ای شامل 33 شرکت درمانده و 33 شرکت سالم تقریباً مشابه نتایج آزمون مدل Z به دست آمد. در این مدل اگر Z محاسبه شده برای شرکتی کوچکتر از 1/1 باشد، آن شرکت درمانده و اگر Z محاسبه شده بین 1/1 و 6/2 باشد، احتمال درماندگی آن وجود دارد و اگر بزرگتر از 6/2 باشد، احتمال درماندگی شرکت خیلی کم میباشد.
آلتمن در سال 2000 نیز یک مدل 7 متغیره را ارائه نمود که متغیرهای آن شامل بازده داراییها، توانایی سود، شاخص بدهی، نسبت سودآوری انباشته، نقدینگی، سرمایهگذاری و اندازه شرکت میباشد.
آخرین اصلاح آلتمن در سال 2006 اتفاق افتاد که تفاوت آن با مدل 1983 حذف ضرایب متغیرها میباشد. در این تحقیق از این مدل اصلاح شده استفاده خواهد گردید.
Z Score= X1+X2+X3+X4+X5 (4-2)
این متغیرها به ترتیب شامل کل داراییها به سرمایه در گردش، کل داراییها به سود انباشته، کل داراییها به سود عملیاتی، کل بدهیها به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام و کل داراییها به کل فروش است.
در این مدل اگر مقدار Z محاسبه شده برای شرکتها کمتر از 33/1 باشد، احتمال درماندگی شرکت خیلی بالا و اگر بین 33/1 و 9/2 باشد شرکت در ناحیه درماندگی و احتمال آن وجود دارد و اگر Z محاسبه شده شرکت بزرگتر از 9/2 باشد. احتمال درماندگی خیلی کم میباشد.
2-2-1-5-3. مدل اسپرینگیت
فکر اولیه این مدل برای نخستین بار در دانشگاه سیمون توسط گوردون ال وی اسپرینگیت19 در سال 1978 مطرح شد. وی همانند آلتمن از تجزیه و تحلیل ممیزی برای انتخاب 4 نسبت مالی از میان 19 نسبت که بهترین نسبتها برای تشخیص شرکتهای درمانده و سالم بود، استفاده کرد.
Z=0/4 X1+0/66 X2+3/07 X3+1/3 X4 (5-2)
متغیرهای مدل فوق به ترتیب شامل فروش به کل دارایی، سود خالص قبل از
