
را ـ با آنکه اثر شاخصی در سینما به شمار نمیآید ـ بهترین اثر تکاندهندهی امریکایی در چند دههی اخیر میداند. به نظر میرسد طرح مؤلف اثر، به دنبال توصیه پاسخهایی از قبیل ترس و نهایتاً همذاتپنداری با قربانیان تجاوز یا کودکآزاری بوده است. اما اثر تنها بیانگر این امر نیست، فیلم به گونهای صحنههای شکنجهی این دختر را به تصویر میکشد که بیانگر لذت بردن مخاطب از این اعمال سادیستی نیز هست. در واقع از منظر گات، پاسخ و واکنش اول (ترس، همذاتپنداری با قربانیان تجاوز یا کودکآزاری) از سوی اثر توصیه میشود، اما واکنش دومی نیز هست که اعتراض به لذت بردن مخاطب از این اعمال سادیستی است که از سوی جایگاهی بالاتر و اخلاقی صورت میگیرد. بر این اساس این فیلم نیز مورد ارزیابی اخلاقی قرار میگیرد.
در مرتبهی دوم از گستردگی دیدگاه و شمول مصادیق، دیدگاه «اخلاقگرایی میانهرو» کرول قرار میگیرد. کرول در نوشتارهایش همواره از آثار روایی به عنوان نمونه استفاده میکند و در بحثهای نظری نیز جایگاه ویژهای برای آثار روایی قایل است، البته بررسی دیدگاه او نشان میدهد که نظریهی او تنها در رابطه با آثار روایی صرف نیست و ممکن است ـ اگر مصداقی با دیدگاه او همخوانی داشته باشد ـ آثار دیگری نیز جایگاه ارزیابی اخلاقی داشته باشند. عدم تصریح به ارزیابی اخلاقی آثار غیرروایی و مصداقیابی از صرف آثار روایی از یک سو و آوردن قید «گاهی» برای برقراری نسبت میان جنبهی اخلاقی و جنبهی زیباشناختی از سوی دیگر، باعث میشود شمول دیدگاه او ضیقتر از «اصالت اخلاق» باشد، اما با این حال، آثار بسیار زیادی را ذیل خود جای میدهد و برای آنها قابلیت ارزیابی اخلاقی قایل است. معیار او برای امکان ارزیابی اخلاقی این است که جنبهی اخلاقی اثر با جنبهي زیباشناختی آن به واسطهی سهولت بخشیدن به جذب یا مانع شدن از آن نقش داشته باشد. یعنی زمانی میتوان یک اثر را مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد و جنبهی اخلاقی آن را مرتبط با جنبهي زیباشناختیاش دانست که قبح اخلاقی مانع جذب مخاطب به اثر و ارایهي پاسخ در خور یا سهولتبخش جذب مخاطب به اثر و ارایهی پاسخ درخور به آن باشد. برای نمونه، در فیلم «تولد یک ملت»، قبح اخلاقی فیلم (توصیه نژادپرستی و تحسین آن) نقش اساسی در شکلگیری پیچیدگی و انسجام اثر دارد و همین امر سبب میشود مخاطب جذب فیلم شود، از اینرو این فیلم را میتوان مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد.
با توجه به آنچه گفته شد، دیدگاه «میانهروترین اخلاقگرایی» کییران در مرتبهی سوم در زمینهی گستردگی دیدگاه و شمول مصادیق قرار میگیرد. تا آنجا که «میانهروترین اخلاقگرایی» همچون «اخلاقگرایی میانهرو» قید «گاهی» را به جای «همواره» به کار میبرد، به همان میزان با ضیق شدن مصادیق روبرو میشود. اما دیدگاه کییران از دیدگاه کرول شامل مصادیق کمتری میشود، زیرا کییران تصریح میکند که دیدگاه او تنها در بارهی آثار روایی است. البته ممکن است دیدگاه او و کرول را از منظر نتیجه یکسان بدانیم، زیرا کرول با آنکه آثار روایی را از باب نمونه به میان میآورد، اما به سراغ آثار دیگر ـ نه در بحث نظری و نه در نمونهیابی ـ نمیرود. با این حال از آنجایی که «اخلاقگرایی میانهرو» باب اضافه شدن مصادیق را باز میگذارد، از دیدگاه «میانهروترین اخلاقگرایی» گستردگی بیشتری دارد. عامل دیگری که دیدگاه کیيران را در جایگاه سوم قرار میدهد، ملاک او برای قابلیت ارزیابی اخلاقی است. طبق دیدگاه او زمانی میتوان اثری را مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد و قایل به وجود نسبت میان جنبهی اخلاقی و جنبهی زیباشناختی آن بود که میان ویژگیهای اخلاقی و مؤلفهي «باورپذیری» آن اثر ارتباط برقرار باشد. یعنی زمانی یک فیلم را میتوان مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد که قبح اخلاقی آن همچون ترویج نژادپرستی، با باورپذیری شخصیتها و موقعیتهای داستان ارتباط داشته باشد و باورپذیری اثر را مخدوش کند و یا حسن اثر باورپذیری را بالا برد. فیلم «دختر همسایه» را در نظر بگیرید. در این فیلم عمه و گروه پسران نوجوان که به اذیت و آزار دختر میپردازند، در واقع به هدف تفریح به این کار دست میزنند. البته شاید بتوان گفت برخی از این افراد به سبب انتقام گرفتن از این دختر به این کار دست میزنند. ویژگیهای اخلاقی فیلم در جایی با باورپذیری روایت فیلم گره میخورند که برای مخاطب معقول به نظر نمیرسد که چرا این افراد برای رسیدن به سرگرمی یا حتی انتقام به برخی از این کارها دست میزنند. شدت برخی از اعمال این گروه به حدی است که موقعیت ساخته شده توسط فیلم و همچنین شخصیت پردازیها، باعث نمیشود معقول جلوه دهند و از این رو روایت با شکست روبرو میشود. این امر سبب میشود باورپذیری فیلم نیز مخدوش است و در اینجا است که میتوان ویژگیهای اخلاقی را از منظر باورپذیری اثر بررسی کرد و آنها را مرتبط با جنبهی زیباشناختی آن قرار داد. ممکن است به نظر رسد که ملاک کییران باعث این امر میشود که آثار بسیار محدودی را در خود جای دهد و از اینرو کاربرد چندانی نخواهد داشت، اما این تصور اشتباه است، زیرا میتوان در آثار بسیاری ویژگیهای اخلاقی اثر را از منظر باورپذیری تحلیل کرد.
البته نمیتوان تنها با توجه به این ملاکها، اثری را انتخاب کرد، بلکه باید رویکرد فرااخلاقی در معنای حسن و قبح اخلاقی را نیز در نظر داشت. پیشتر هم بیان شد که اتخاذ یکی از دیدگاههای فرااخلاقی در بارهی قبح اخلاقی با آنکه در اثبات اصل کلی رویکرد میانهرو جایگاهی ندارد، اما با توجه به بررسیهای موردی ضرورت مییابد. از اینرو یکی از دیدگاهها انتخاب شد. در انتخاب فیلم برای ارزیابی اخلاقی، علاوه بر توجه به ملاک داشتن قابلیت برای ارزیابی اخلاقی در سه دیدگاه میانهرو، معنای قبح را نیز باید در نظر گرفت. در نظر داشتن دیدگاه فرااخلاقی اتخاذ شده، ممکن است برخی از نمونهها را از شمول ارزیابی اخلاقی خارج کند و همچنین برخی دیگر را به این مجموعه اضافه کند.
بر اساس دیدگاه اتخاذ شده، ملاک خوبی، تناسب و تلایم میان آنها و هدف مطلوب انسانی است و معیار بدی، تباین و ناسازگاری آنها با کمال مطلوب او است. کمال در این دیدگاه خواستن رضای خدا و تنها خدا را خواستن و رسیدن به قرب الهی است و ارزش اخلاقی یک چیز، از آنجا ناشی میشود که یا مستقیماً موجب قرب الهی میشوند یا زمینهی تقرب به خدا را فراهم میآورند. در این دیدگاه، کشف تلایم یا عدم تلایم یک چیز با کمال، در برخی امور از طریق عقل و در مواردی هم به ویژه در مصادیق و جزییات، از طریق شرع است. طبق این دیدگاه، فیلمی دارای قبح اخلاقی است که امری غیرملایم با کمال غایی یعنی مصادیقی که در شرع اسلام که از منظر اخلاقی مذموماند، داشته باشد. به گونهای که این امر غیرملایم با کمال غایی را امری اخلاقی معرفی کند یا امری ملایم با کمال غایی را امری غیراخلاقی معرفی میکند و در هر دو حالت پاسخی از مخاطب بطلبد یا به او توصیه کند که برخلاف این کمال غایی باشد.
اضافه کردن معنای قبح طبق دیدگاه مختار، فیلمی در جهت توصیه پاسخی مبتنی بر گرایش دادن به همجنسگرایی در مجموعهای که قابلیت ارزیابی اخلاقی دارند، اضافه میشود و این در حالی است که طبق دیدگاههای میانهرو که در بستر فرهنگ غرب زیست میکنند، معمولاً امری قبیح فرض نمیشود و به همین جهت ممکن است از دایرهی ارزیابی اخلاقی خارج شود. همچنین از سوی دیگر، فیلمی که در جهت توصیه پاسخی مبتنی بر زیر سوال بردن رباخواری است، با اضافه کردن معنای قبح در دیدگاه مختار، دیگر فیلمی دارای قبح اخلاقی نیست و شاید بتوان آن را دارای حسن اخلاقی به شمار آورد. این در حالی است که در دیدگاهی دیگر که رباخواری را امری غیراخلاقی نمیداند، چنین فیلمی را دارای قبح اخلاقی نداند. برای نمونه، فیلم «تاجر ونیزی»428 (2004) را در نظر بگیرید. ممکن است بر اساس یک تعریف از قبح اخلاقی، فیلم به دلیل نشان دادن شخصیتی رباخوار و مذموم از فرد یهودی، دارای قبح اخلاقی به شمار رود و در تعریفی دیگر به دلیل نشان دادن این ویژگیهای شخصیت یهودی، دارای حسن اخلاقی خوانده شود. در دیدگاه مختار، این فیلم از این جهت دارای قبح اخلاقی نیست.
1ـ2ـ مدل تحلیل فیلم
با در نظر گرفتن معیار قابلیت ارزیابی اخلاقی داشتن و معنای حسن و قبح اخلاقی، فیلمی که دارای ویژگی یا ویژگیهای اخلاقی است، انتخاب میشود. پس از آن باید با مدلی که از دیدگاههای میانهرو به دست میآید، به سراغ تحلیل آنها رفت. این مدل تحلیل دقیقاً منطبق بر مبنای نظری است. بر این اساس مدل تحلیل اخلاقی فیلم بر اساس دیدگاههای میانهرو دارای دو بخش است: بخشی که مشترک بین تمام دیدگاهها است و بخشی که مختص هر دیدگاه است. ابتدا آنچه مشترک بین هر سه دیدگاه است و در تحلیل فیلم به کار میآید بیان میشود و پس از آن به سراغ مؤلفههایی باید رفت که مختص هر دیدگاه از دیدگاههای سهگانه است.
نخستین امر مشترک و مهم این است که هر سه دیدگاه در این امر اتفاقنظر دارند که این گونه تحلیل در بارهی تمام فیلمها نمیتواند صادق باشد و فقط در بارهی برخی از آثار میتوان از آن بهره برد؛ آثاری که چنین ارزیابیای بطلبند. چگونگی انتخاب اثر در بخش قبلی بیان شد.
مؤلفهی دوم که بسیار حایز اهمیت است، استفاده از اصول «تا آنجا که» و «از تمام جهات» است. از منظر هر سه دیدگاه، در تحلیل یک فیلم دو نوع گزاره میتوان صادر کرد. پس از آنکه اثر به طور دقیق و کامل از منظر اخلاق بررسی شد و فیلم دارای قبح اخلاقی بود، بر اساس هر دیدگاه نسبت آن با جنبهی زیباشناختی اثر سنجیده میشود. پس از این مرحله است که میتوان گزارههایی در تحلیل این فیلم بیان کرد. گزارههایی که در آنها فقط جنبهی اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی لحاظ شده است، باید به واسطهی اصل «تا آنجا که» صورتبندی شوند و گزارههایی که در آنها تمام جنبههای اثر لحاظ شده است، باید با توجه به اصل «از تمام جهات» صورتبندی شوند. از اینرو در بارهی فیلم الف که ممکن است دارای ویژگیهای ب (قبح اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی)، ج (حسن اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی)، د (یک ارزش زیباشناختی همچون انسجام یا پیچیدگی) و هـ (یک نقص زیباشناختی همچون روایت ناقص) باشد. بر اساس این نامگذاری برای حسنها و نقصها، فرض میگیریم که در یک فیلم یکی از حالات زیر وجود دارد:
1ـ الف فقط دارای د است.
2ـ الف فقط داری هـ است.
3ـ الف فقط دارای ب و د است.
4ـ الف فقط دارای ب و هـ است.
5ـ الف فقط دارای ج و د است.
6ـ الف فقط دارای ج و هـ است.
در این تقسیمبندی (1) و (2) از دایرهی ارزیابی اخلاقی خارج میشوند، زیرا ویژگی اخلاقی ندارند تا مورد ارزیابی اخلاقی قرار گیرند و (3) تا (6) قابلیت ارزیابی اخلاقی را دارند. ممکن است گفته شود که حالتهای محتمل فقط به این شش حالت خلاصه نمیشوند و میتوان حالتهای دیگر را همچون موارد زیر اضافه کرد:
7ـ الف فقط دارای د و هـ است.
8ـ الف فقط دارای ب، د و هـ است.
9ـ الف فقط دارای ج، د و هـ است.
10ـ الف فقط دارای ب، ج و د است.
11ـ الف فقط دارای ب، ج و هـ است.
12ـ الف فقط دارای ب، ج، د و هـ است.
و مانند این سه حالت که میتوانند افزایش یابند به این صورت که تعداد یک ویژگی بیشتر شود. مانند اینکه در حالتی (13) الف فقط دارای 2ب و 3د باشد یا کیفیت یک ویژگی بیشتر باشد. مانند حالتی که (14) الف دارای ب قوی و د ضعیف باشد. این حالتها را میتوان ادامه داد، البته به شرطی که بپذیریم حسن و قبح اخلاقی یا حسن و نقص زیباشناختی میتوانند با هم در یک اثر جمع شوند، زیرا ممکن است در همینجا نیز جمعبندی شود و بگوییم یک اثر دارای قبح یا حسن است و ویژگیهای اخلاقی را با هم جمع بزنیم. از آنجایی که پرداختن به تمام حالتها ممکن است ثمرهی خاصی نداشته باشد و با بررسی چند حالت دیدگاه میانهرو کاملاً تبیین
