
بپردازد، و لحظهاي از اين سلوك غفلت نورزد. به تعبير كاشاني در اصطلاحات صوفيه، علم ظاهر حافظ و نگهدار علم باطن است همانگونه كه شريعت نگهدار طريقت و طريقت نگهبان حقيقت است و آن را از تباهي حفظ ميكند.103 بر اساس كلام نوراني از اميرالمؤمنين(، معارف باطني شريعت موجب حفظ گوهر دين و رجوع دينداران به اولياء الهي در دريافت حقائق دين ميگردد. اين روايت و معارفي از آن به تفصيل در بخش بعدي در گفتار«ساحت ظاهر و باطن دين» خواهد آمد.
اعتدال در سلوك: اميرالمؤمنين( در حكمتي زيبا فرمودند: كار اندكي كه بر آن مداومت ورزي، از كار بسياري كه از آن خسته و ملول گردي، اميدوار كنندهتر است.104 افراط و تفريط در سيروسلوك، موجب عوارض جسمي و روحي جبران ناپذيري براي سالك ميگردد. البته اين كه اعتدال چيست، و افراط و تفريط كدامند، تشخيص دقيق آن با ميزانهاي صحيح در سلوك است. راه سلوك، خود رياضت و سختي بر نفس است و راه بهشت با مكاره و سختيها پوشيده شده و لذا به بهانه اعتدال، دست برداشتن از مخالفت با نفس و تأديب آن و دلخوش كردن به رخصتهاي شرعي، آفت مهلك و عامل استدراج و بازماندن بسياري از سالكان از مقصد است. رياضت نابجا و تعجيل و افراط در تهذيب نفس، نيز آفت ديگر سلوك است. خروج از اعتدال، كه ناشي از عدم درك صحيح از سلوك است، كمكم قدرت ارزيابي سالك را كاهش ميدهد و انعطاف روح، و عدم انعطاف قولنين و حقائق مسير سلوك، چه بسا سالك را به عوارض جبران ناپذيري دچار سازد كه نتيجه آن بازماندن از هدف سلوك است.
امام صادق( فرمودند: پدرم در هنگام طواف بر من گذشت، در حالي كه من عرق ميريختم، در آن هنگام كه جوان بودم و زياد عبادت ميكردم، فرمود اي فرزندم، هر گاه خداوند بندهاي را دوست بدارد او را وارد بهشت ميكند اگر چه اعمالش كم باشد. 105اين سفارش پيامبر اكرم( به اميرالمؤمنين( از اصول و موازين در سلوك است آنجا كه فرمودند اي علي، اين دين متين و استوار است و در آن با نرمي وارد شو، عبادت خداوند را مبغوض نفس خويش قرار نده، كسي كه به شتاب مركب ميراند هم مركب را خسته ميكند و هم از ادامه راه باز ميماند.106
يكي از مصاديق بارز افراط در شريعت، گرفتار كردن عامه دينداران در پيچوخم ظواهر افزوده به شريعت است كه موجب انصراف توجه از باطن شريعت و اسرار عبادات و به نوعي باز داشتن آنها از ورود به سلوك ميگردد، بريدن مردم از خدا و مشغول ساختن به قالب اعمال شريعت مورد پسند خدا و برآمده از قرآن، سنت و تعاليم اهلبيت( نيست.107 به تمثيل شيرين يكي از اهل معرفت، مؤمن ساده دلي كه پس از مدتها مستطيع حج ميشود، بايد از احرام در ميقات تا وقت تقصير و قرباني كه از احرام بيرون ميآيد، توجهش به خدا باشد. غير از خدا نبيند و نشنود، و ذهنش يك لحظه از خدا منقطع نگردد. از وقت احرام در تشويش ميافتد، كه مبادا ترشّحي به بدنم يا به احرامم برسد، مبادا شانهام از خانه منحرف شود، مبادا در حال طواف از مطاف بيرون آيم، مبادا نمازم باطل باشد، مبادا طواف نِساءَم باطل آيد و تا آخر عمر همسرم بر من حرام باشد. درحالي كه شريعت همين نماز معمولي را صحيح ميداند. يعني حاجي كه بايد از ميقات تا قرباني همهاش با خدا باشد، و غرق در اسرار عبادات باشد، از ابتداي احرام از خدا منصرف ميشود، و با تشويش و تزلزل اعمالي را انجام ميدهد و در پايان نفس راحتي ميكشد و باري سنگين از دوش بر ميدارد.108
فصل سوم: تاريخ عرفان اهلبيت(
➢ گفتار اول: ادوار تاريخي عرفان شيعه
➢ گفتار دوم: فعاليتهاي تعليمي و عرفاني
درآمد
در دو فصل پيشين به جايگاه عرفاني اهلبيت( و شيعيان و نيز ويژگيهاي عرفان اهلبيت( پرداختيم. در اين فصل به صورت كوتاه و گذرا به مباحثي تاريخي درباره عرفان اهلبيت( ميپردازيم. ابتدا ادوار تاريخي عرفان شيعه و نقاط عطف آن بحث خواهد شد؛ در ادامه فعاليتهاي تعليمي و عرفاني اهلبيت( و شيعيان بررسي خواهد شد. تفصيل اين مباحث را در تحقيقات تاريخي بايد دنبال كرد، و البته در تحقيقات موجود كمتر به آن پرداخته شده است.
گفتار اول: ادوار تاريخي عرفان شيعي
فراز ونشيبهاي تاريخي عرفان شيعه: به گواهي تاريخ صدر اسلام، اهلبيت( و پيروان ايشان همواره از پيشگامان معارف و معنويت اسلامي بودند. مدينه، مكه، كوفه، و بصره كانونهاي علمي جهان اسلام بود كه اهلبيت( يا پرورشيافتگان ايشان همواره در مركز اين كانونها، به تعليم و تدوين و ترويج معنويت ميپرداختند. مدينه به عنوان اولين و بزرگترين كانون علمي و معنوي جهان اسلامي همواره بر محور فقاهت، معنويت و مرجعيت ديني و معنوي اهلبيت( از امام علي( تا امام رضا( بود. كوفه دومين كانون معنوي جهان اسلام كه زماني شاهد حضور امام علي( بوده، همواره از پيشگامان از پيروان و علاقمندان اهلبيت( بوده است. اهلبيت( با بنيان نهادن معنويتي برخاسته از معارف اسلام و حفظ و تقويت آن در دوران طولاني امامت امامان شيعه (10 تا 329ق)، عرفان و معنويتي ناب و قدرتمند پديد آوردند كه تمام بحرانها و ناملايمات داخلي109 و خارجي را پشت سر گذارده و از آن پس نيز پيروان و تربيتيافتگان اين مكتب با اتكاء به معارف اهلبيت( نقش بلا منازعي در گسترش معنويت و عرفان داشتند.
حقيقت تشيع از زمان پيامبراكرم( پديدار گرديد و پديدههايي چون جريان سقيفه، منازعات مربوط به خلافت عثمان، كشمكشهاي دوران خلافت امام علي(، واقعه كربلا و حوزه تعاليم امام صادق( تنها عوامل تمايز شيعه از ديگران بود.110 پس از جريان سقيفه و بهويژه پس از قتل عثمان وجهه سياسي و رسمي شيعه نمايانتر شد و پس از شهادت امام حسين( «شيعه» بر پيروان امام علي( و فرزندان او اطلاق ميشد. با مكتب فقهي، اخلاقي و معنوي امام صادق(، شيعه به مثابه يك مكتب فكري و علمي و تأثيرگذار در جهان اسلام درخشيد. جريانات فرهنگي و سياسي و اجتماعي شيعه در سير تاريخي آن به چهار دوره تقسيم شده است.111
1. از صدر اسلام تا غيبت كبري(329 قمري) (دوران حضور معصومين()
2. ازغيبت كبري تا سقوط بغداد زمان خواجه نصير طوسي (672ق)
3. از سقوط بغداد تا ظهور صفويه
4. از صفويه به بعد
از منظر عرفاني بيشك دوره اول يعني حضور معصومين( دورهاي ممتاز با ويژگيهاي منحصر به فرد است. اين دوران يعني از صدر اسلام تا غيبت كبري از جهات متعددي مهمترين دوره در سير تاريخي تشيع است. اين دوران به جهت حضور اهلبيت( و اصحاب معنوي ايشان، دوره رشد، نمو و آسيبزدايي از عرفان شيعه است. آغاز غيبت كبري و عدم حضور امام معصوم نقطه عطف و تجربه جديدي براي شيعه بود. تلاش در جهت حفظ احاديث معصومين( و تدوين جوامع روايي توسط علما به عنوان نائبان عام ايشان، ميراثي غني از عرفان و معنويت را گرد آورد.
حمله مغول به ايران كه از سال 616ق شروع شد سرآغاز تحولي تاريخي در اسلام و در تشيع گرديد. با فتح بغداد و قتل خليفه عباسي در سال 656ق توسط هولاكوخان دوره تازهاي در تاريخ تشيع آغاز گرديد. آنچه به عرفان و تصوف در اين دوره مربوط ميشود نهضت سربداران (737-783ق)، مشعشعيان و همچنين فرقههايي مانند بكتاشيه، نوربخشيه، حروفيه، نقطويان، نعمتاللهيه، و صفويه است.112
تأثير صفويه بر تاريخ و عرفان شيعه نيز ميتواند نقطه عطفي باشد البته از منظر عرفان شيعه اين دوره به دو بخش تقسيم ميشود 1. از صفويه تا اواسط قرن دوازده 2. دوره طلايي اخير (از اواسط قرن 12). مكتب نجف113 دوره طلايي و ناب عرفان شيعه با شاخصههاي معنويت اهلبيت( بود. تسلط بر مباحث نظري و عملي عرفان، اجتهاد جامع و تمام عيار در حوزه فقه و فقاهت و حتي تا سطح مرجعيت تقليد، شريعتگرايي همه جانبه در سيروسلوك، اعتدال در سيروسلوك عرفاني، شاگردپروري بدون گرايش به قطبسازي و مريدپروري مخرب و ويرانگر، گرايش به سياست و تحقق احكام شريعت در جامعه براي تحقق مدينه فاضله اسلامي و عدالت اجتماعي، عقلانيت و خردگرايي، اصالت عنصر امامت و ولايت در عرفان، سيروسلوك از راه معرفت نفس، بيرنگي و عدم تمايز فرقهاي، كتمان و گريز از اظهار كشف و كرامات و انجام امور خارق عادات و دعوت به خود، داشتن استادهاي كامل114 در علم و عمل، نمونهايي از اين عناصر و مؤلفههاي عميق معنويت ناب شيعه بود. اين دوره ميتواند الگويي براي مطالعات در عرفان شيعه قرار گيرد.
وضعيت خفقان و تقيه در عصر امامان (: اميرالمؤمنين( در بيست و پنج سال دوران گوشهگيري و پنج سال زمان خلافت پر محنت خود، به نشر معارف و احكام اسلام پرداخت و عدهاي از مردان خدا را از صحابه و تابعين، مانند سلمان و كميل نخعي و اويس قرني و رشيد هجري و ميثم تمار و غير آنها پرورش داد. پس از شهادت پيشواي نخستين شيعه، خلفاي اموي با قيافه هولناكتر، با تمام توان، عليه شيعه به مبارزه پرداختند و هرجا فردي از شيعه را سراغ ميگرفتند ـ حتي كساني را كه به تشيع متهم ميشدند ـ از ميان برده، هر رگ و ريشهاي كه داشت، ميزدند. با اين همه، در اين مدت، پيشواي دوم و سوم و چهارم شيعه، در حفظ معارف اعتقادي و معنوي اسلام، فروگذار نميكردند و در محيطي پر از شدت و محنت، در زير سايبان شمشير و تازيانه و زنجير، در تقيه كامل حقيقت تشيع روزبهروز توسعه مييافت.115
به گوشهاي از اين گزارشات درباره شدت خفقان و محنت اهلبيت( و شيعيان ايشان اشاره ميكنيم: جابر بن يزيد جعفي گويد: وقتي اميرالمؤمنين( به شهادت رسيد و خلافت به بنياميه رسيد شروع به كشتن شيعيان در همه شهرها كردند و بهطور علني بر اميرمؤمنان( بر منابر لعن ميكردند، پس عدهاي از شيعيان به امام سجاد( شكايت بردند و گفتند يابن رسولالله، ما را در هر مكاني جستجو ميكنند و به قتل ميرسانند و اميرمؤمنان( را هرجا حتي در مسجد رسولالله( بهطور علني لعن ميكنند و اگر كسي از اميرمؤمنان( بهخوبي ياد كند او را ميزنند و به زندان ميافكنند. 116 با مطالعه ملاقاتي كه متوكل بن هارون از اصحاب امام صادق( با يحيي بن زيد بن علي( داشته ميتوان به ميزان خفقان و فضاي بهشدت امنيتي حاكم بر اهلبيت( و دوستداران ايشان، در دوران حكومت بنياميه و شدت تقيه امام و دوستداران ايشان پي برد. 117 بهگونهاي كه كتابي مانند صحيفه سجاديه كه فقط مجموعهاي از ادعيه است بايد اينگونه مخفيانه و كاملاً سري رد و بدل شود و در صندوقچه قفل شده و توسط افراد كاملاً امين نگهداري شود و اگر حكومت آن را نزد كسي پيدا كند ممكن است به اتهام ارتباط با اهلبيت( حتي محكوم به قتل نيز گردد. اين خفقان و تقيه در تمام دوره حضور معصومين( وجود داشت گرچه در دورههاي بسيار كوتاه كمي سست ميشد، ولي اين فشارها در تمام دوره اموي و عباسي وجود داشت. گواه بر اين مطلب، اين است كه بلافاصله پس از اين دوره، در زمان پيشواي پنجم و ششم شيعه كه سلطنت اموي ضعيف شده و سلطنت عباسي هنوز قدرت نيافته بود، در زمان بسيار كمي، دستي كه گلوي شيعه را فشار ميداد، قدري سست شد و شيعيان راه نفسي پيدا كردند، رجال و علما و محدثين، مانند سيل خروشان بهسوي اين دو پيشوا بزرگوار، سرازير شده، به اخذ علوم معارف اسلامي پرداختند. اين جمعيت عظيم، غيرشيعي نبودند كه اول به دست امام، شيعه شده باشند و بعد از آن به تعلّم علوم و معارف بپردازند، بلكه شيعياني بودند كه در پس پرده اختفا و تقيه، زندگي ميكردند و با كوچكترين فرصتي، پرده را كنار زده و بيرون آمدند. 118
گفتار دوم: فعاليتهاي تعليمي و عرفاني اهلبيت(
كتابت و انتقال تعاليم معنوي: نهضت دانشآموزي كه با فرمان پيامبراكرم( ـ مبني بر آزادي اسيراني كه به ده مسلمان خواندن و نوشتن بياموزد ـ آغاز شد، توسط اهلبيت( ادامه يافت. اين نهضت تنها در تعليم و آموزش خلاصه نميشد، بلكه تزكيه و تهذيب جان متعلمين همراه و بلكه مقدم بر آن بود. جهل و ناداني در فرهنگ اهلبيت( ناپسند بود، در مقابل آگاهي و دانشآموزي پسنديده و مورد سفارش بود بهگونهاي كه بر اساس روايات اهلبيت(، فقري شديدتر از
