
……………………………………………………………………………………117
منابع و ماخذ
بسمه تعالی
چکیده
فرهنگ هر ملت، شناسنامهي آن ملت و تمدن هر عصر هويتنامهي آن عصر به شمار ميرود و دلیل اصلی ضرورت هم زيستي فرهنگها، لزوم زيست اجتماعي آحاد بشري است و گفتگو راهیست برای ترک مخاصمه و رسیدن به مفاهمه و همدلی. مضرات عدم این گفتگو و تعامل نیز تمامیت خواهي، برتريجويي و توسعهطلبي برخي تمدنها و فرهنگها که بزرگترين مانع زيست صلحآميز جوامع بشري است، میباشد. مسائل امروز جهان، جنگهای موجود و حتی مسائل داخلی کشور خودمان ایران ناشی از همین عدم تعامل و گفتگو و همدلی بین ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای مختلف است.
از دیگر سو، شهر قم شهریست مهاجر پذیر از اقوام مختلف ایرانی و همچنین دارای دانشجویان خارجی از سراسر دنیا با تفاوت های عمیق فکری-فرهنگی زیاد. این خصوصیت شهر نیاز فراوانی به گفتگو و رسیدن به همدلی یا حداقل نزدیکی نظرات دارد که تخلیه شدن افکار در حین گفتگو سبب تلطیف روحیه شهر، آرامش روانی بیشتر در شهر، ایجاد روحیه انعطاف پذیری و انتقاد پذیری بیشتر میشود.
در این رساله راهکار “گفتگو” جهت بهبود عملکرد مراکز گردهمایی فرهنگی، تحلیل میشود و با استفاده از تعریف مفاهیم گردهمایی و گفتگو و تعامل و فرهنگ، به درک روشنی از تاثیر این مقولات بر هم و بر معماری میرسیم و سپس با بررسی روابط بین انسان با محیط مصنوع به این پرسش پاسخ میدهد که فرهنگ و عناصر محیطی چگونه میتوانند در شکل گیری تعاملات اجتماعی و اشاعه فرهنگ موثر باشند. سپس معنای معمارانه تاثیر این عناصر بر ساخت فضایی منطبق بر ویژگیهای عمومی گفتگو را از این پژوهش استنباط کرده به آن تجسد می بخشیم. آنچه در این روند بیش از همه مورد توجه قرار گرفت، مبانی معماری ایرانی و شیوه های انتقال معانی از طریق تجسد بخشی به مفاهیم عالیه بصورت غیر مستقیم خصوصا از طریق هندسه مقدس بوده است که در طرح نیز پیاده شد. بنابراین روش تحقیق عبارتست از مطالعه اسنادی، توصیفی و میدانی.
فصل اول:
شناخت
شامل:
الف: مسئله
• بیان مسئله
• سوالات تحقیق
• اهداف و فرضیه های تحقیق
• ضرورت طرح
• مروری بر تحقیقات انجام شده
• روند تحقیق
ب: تعاریف، ریشه ها، سوابق
• گردهم آیی
• گفتگو
• فرهنگ
• هویت
• محیط
• فضا
• فرم
• زمان
• معماری ایران
ج: نتیجه گیری
1-4- مسئله
1-1-7- بیان مسئله
جامعه از تلاقي متلاطم آحاد انسانها پديد ميآيد و زادگاه فرهنگها نيز نقطهي تماس و تلاقي آدميان است. در همان اوان خلقت آدمي، به محض آنكه براي نخستين بار انساني با انساني ديگر به گفتوگو پرداخت، «فرهنگ» نيز زاده شد.
فرهنگ را میتوان مجموعه ای پیچیده از دانشها ، باورها، هنر و آداب و رسوم یک جامعه دانست1 که مبتنی بر ارزشهایی ست که گروهی بر ان پایبندی دارند و در ساختار اجتماعی از آن پیروی می کنند.2
بطور خلاصه فرهنگ هر ملت، شناسنامهي آن ملت و تمدن هر عصر هويتنامهي آن عصر به شمار ميرود و دلیل اصلی ضرورت هم زيستي فرهنگها، لزوم زيست اجتماعي آحاد بشري است3 و گفتگو راهیست برای ترک مخاصمه و رسیدن به مفاهمه و همدلی. مضرات عدم این گفتگو و تعامل نیز تمامیت خواهي، برتريجويي و توسعهطلبي برخي تمدنها و فرهنگها که بزرگترين مانع زيست صلحآميز جوامع بشري است، انحصارگرايي، خود را حقّ مطلق انگاشتن و ديگران را باطل محض پنداشتن، فقدان شناخت اصحاب فرهنگها و تمدنها از يكديگر و سوءتفاهمهاي ويرانگري كه مايهي تيرگي فضاي تفاهم بين اديان و فرهنگها شده و فرصت نگاه شفاف را از واحدهاي انساني سلب كرده است و در نهایت برخورد تمدنها که از نظریان آقای هانگتینتون است همه و همه نشان میدهد که عدم تعامل و تساهل تا چه حد خطرناک و ویران کننده است. مسائل امروز جهان، جنگهای موجود و حتی مسائل داخلی کشور خودمان ایران ناشی از همین عدم تعامل و گفتگو و همدلی بین ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای مختلف است.
شهر قم شهریست مهاجر پذیر از اقوام مختلف ایرانی و همچنین دارای دانشجویان خارجی از سراسر دنیا با تفاوت های عمیق فکری-فرهنگی و دینی زیاد. این خصوصیت شهر نیاز فراوانی به گفتگو و رسیدن به همدلی یا حداقل نزدیکی نظرات دارد که تخلیه شدن افکار در حین گفتگو سبب تلطیف روحیه شهر، آرامش روانی بیشتر در شهر، ایجاد روحیه انعطاف پذیری و انتقاد پذیری بیشتر میشود.
در دنیای امروز یکی از مکانهای شکل گیری فرهنگ، مراکز گردهمایی و تجمع شهر هستند اما با توجه به وضعیت کنونی جامعه متوجه میشویم که این مراکز درصورت تک صدایی و متکلم وحده بودن، نمیتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند. با سخنرانی و وعظ و خطابه به فرهنگسازی نمیتوان رسید بلکه فرهنگ باید ذره ذره در جان مردم رسوخ کند و در زندگی آنان جریان یابد. یکی از راهکارهای اشاعه فرهنگ، پرهیز از تک صدایی و گفتگو و تعامل مابین فرهنگها ست. مراکز گردهمایی فرهنگی تا هنگامی که محلهایی برای مباحثه و دیالوگ فرهنگی نشوند راه به جایی نخواهند برد و تنها با سخنرانی و مجالس وعظ و خطابه و یک سویه صحبت کردن نمیتوان فرهنگ را بارور کرد و نشر و گسترش داد.
بنابراین سعی میشود در این تحقیق راهکار “گفتگو” جهت بهبود عملکرد مراکز گردهمایی فرهنگی، تحلیل شود.
1-1-8- سوالات تحقیق
1- چگونه مراکز گردهمایی میتوانند نقش اشاعه فرهنگ را به نحو بهتری اجرا کنند؟
2- چگونه میتوان با استفاده از عناصر محیطی و طراحی معماری در یک مرکز گردهمایی به افزایش تعاملات فرهنگی کمک کرد؟
1-1-9- اهداف و فرضیه های تحقیق
1-1-3-1- فرضیه ها:
• گفتگوی بین فرهنگها ، سبب کمترشدن مخاصمات و کمک به آرامش روانی میشود.
• با طراحی فضاهای درجه بندی شده از سطوح گوناگون گفتگو، میتوان به افزایش تعاملات اجتماعی و فرهنگی در یک مرکز گردهمایی، کمک کرد.
• تعامل فرهنگی هنگامی اتفاق می افتد که فقط فضاهایی متکلم وحده مانند سالن همایش طراحی نکینم و به فضاهای ارتباط جمعی و گفتگو اهمیت بیشتری دهیم در اینصورت عملکرد مراکز گردهمایی فرهنگی بالا میرود.
• استفاده از عناصر معماری ای که زبان مشترک فرهنگها هستند برای رسیدن به همدلی ، یکی از راههای گفتگوی ذهنی است که یکی از عناصر زبان مشترک مابین فرهنگها، “هندسه” است.
1-1-3-2- اهداف:
• بهره گیری از عناصر آشنای معماری و نمادهای فرهنگی برای ایجاد حس امنیت و قرابت جهت گفتگو و تعامل.
• کمک به کم رنگ کردن مخاصمه و درگیری با گفتگوی مسالمت آمیز و محترمانه.
• بهبود عملکرد مراکز فرهنگی در جهت اشاعه فرهنگ با استفاده از عناصر کالبدی معماری.
• استفاده از متغیرهای محیطی جهت ایجاد مکانهای گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز.
1-1-10- ضرورت طرح
علل و دلايل بسياري در تعيين و تحقق عيني نسبت ميان يك فرهنگ و تمدن با فرهنگ و تمدن ديگر دخيل است؛ امّا عمده دلايل امكان و ضرورت هم زيستي فرهنگها، همان علل و دلايل توجيه كنندهي لزوم زيست اجتماعي آحاد بشري است. به گونهاي گذرا به برخي از اين علل و دلايل با تأكيد بر عناصر عصري آنها اشاره میشود:
1-1-4-1- دلايل بايستگي همزيستي فرهنگها
1. از نظرگاه قرآن همهي انسانها از يك مرد و زن آفريده شدهاند، تنوع و تكثّر ملل و اقوام عارضي است و نزد خداوند تنها تقوي، ارزش حقيقي قلمداد ميشود . پر واضح است كه تقوي كه عامل فروتني و باعث محبت نسبت به بندگان خداست، هرگز موجب برتري جويي، كبر و نخوت نميشود.
2. به رغم تنوع فرهنگها و بالطبع وجود تفاوتها و حتّي تعارضهاي بسيار ميان آنها، مشتركات و مشابهات ميان آنان بسي بيشتر از مفترقات و اختلافات است. از ريشهي واحد بشريت كه بگذريم، ارزشهاي مشترك انساني، احساسات مشابه آدميان، عقايد ديني همسان – بهويژه در ميان پيروان اديان ابراهيمي – بستر و بهانهي كارسازي براي گفت و شنود و زندگي توأم با صلح و صفا است. عدالتطلبي، خيرخواهي، كمالجويي و امنيت گرايي كه آرمانهاي مشترك بشري اند، تنها و تنها در سايهي ترابط و تفاهم انسانها به دست آمد. وانگهي ميدانهاي فارغ از ارزش و ايدئولوژي، مانند قلمرو علوم محض نيز كم نيست كه بشريت بتواند در آنها به داد و ستد، تعامل و تعاون بپردازد.
3. همان علل و دلايلي كه زيست اجتماعي آحاد بشري را از آغاز خلقت ضروري كرده است، هنوز و همچنان به مثابهي علل و دلايلي كارساز، بر امكان و ضرورت همزيستي بشر معاصر تأكيد ميورزند؛ چه آنكه نيازمنديهاي انسانها در گذشته به فراخور بساطت زندگي جمعي انسان بسي بسيط و ابتدايي بود. اكنون كه نيازمنديهاي بشر پيچيدهتر شده است، نياز به روابط استوارتر و داد و ستد افزونتر احساس ميشود.
4. فراوردههاي فكري و علمي بشري، ملك مطلق هيچ قوم و قريهاي نيست. حكمت و معرفت و علم و صنعت، ميراث مشترك فرزندان آدم است و بايد ميان آنان مبادله شود و همه مشتركاً از آن استفاده كنند. هر پديدهي علمي برايند فرايند طولاني و پيچيدهاي است. اگر امروز يك دانشمند با تحقيق و تأمل به اكتشافات حقيقي نايل ميشود يا به اختراع صنعتي دست مييازد، وامدار تأملاّت و تحقيقات هزاران عالم ديگر از ميان اقوام و ملل مختلف در گذشته است. دانشمند امروز، خود از فراوردههاي تاريخ علم است كه دست همهي بشريت آن را آفريده است. استمرار و حيات علم و انديشه و تكامل آن به ترابط و تعامل آن بسته است. بخل علمي و انحصارطلبي صنعتي غرب معاصر برخلاف مروّت بشري است و همين انحصارطلبي و بخل نيز او را از پاي در خواهد آورد. تاريخ گواهي ميدهد كه غرب باستان وامدار شرق باستان است و غرب مدرن نيز مديون شرق جديد است، كه با ظهور و گسترش اسلام پديدار شد.
5. «جهل» باعث «جنگ» است. هماره اين جهل است كه آدمي را به عناد و انكار حقيقت و نفي حق ديگران وا ميدارد؛ ولي اينك دوران جهل، جهد و جنگ سپري شده است. بشر عهد طفوليت خويش را پشت سرنهاده و روزگار بلوغ و عقلانيت او فرا رسيده است. او كوله بار سنگيني به بزرگي تاريخ خشونتها و خونريزيها را به دوش ميكشد. تقويت مباني صلح و تحكيم پايههاي امنيت جهاني، رسالت اصلي بشر بالغ است. امروز خطرهاي بزرگي حيات جمعي بشر را تهديد ميكند. نجات طبيعت و حفظ مواهب الهي و سرمايههاي مشترك انساني، عامل مهم ديگري است كه بايستگي زيست مسالمتآميز آدميان را محرز و مبرم ميدارد.
6. گسترش روز افزون و پرشتاب فنّاوري ارتباطات و اطلاع رساني، علت ديگري است كه بايستگي همزيستي فرهنگها را توجيه ميكند و اين بايستگي، ارادي و انتخاب پذير نيست. اين هرگز بدان معنا نيست كه اگر يك فرهنگ با برخورداري از قدرت فنّ آوري ارتباطات در صدد تحميل خود بر جهان برآيد، ديگر فرهنگها ناگريز بايد خود را تسليم تحميلهاي آن كنند. فنّ آوري ارتباطات تا جايي ميتواند در راستاي همزيستي بشريت كارساز افتد كه مهاجمانه، سلطه طلبانه و تحميلگرانه عمل نكند؛ وگرنه از آن زمان كه اين امكان به خدمت تهاجم و تحميل در آيد، واكنش ملتها و فرهنگها را برخواهد انگيخت و در نتيجه برش و كارايي خود را از كف خواهد داد؛ آن گاه به ابزار تقابل و تنازع فرهنگها بدل خواهد شد و در نهايت خود را نابود خواهد كرد.
1-1-4-2- موانع همزيستي مسالمتآميز فرهنگها
1. تمامیت خواهي، برتريجويي و توسعهطلبي برخي تمدنها و فرهنگها، بزرگترين
