
آيه 19 ( فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ )، كراهت را به خود زنان نسبت داد، (اگر از زنان كراهت داشتيد) و نفرمود، اگر از ازدواج با زنان كراهت داشتيد، به خاطر اين بوده كه به اين معنا اشاره كرده باشد.
به هر حال خداوند حكم مي كند (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) و دستور معاشرت شايسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مىكند، و به دنبال آن به يك قانون تكويني مهم ( فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً ) اشاره مي كند. يعنى حتى اگر به جهاتى از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوش آيند باشند، فورا تصميم به جدايى و يا بد رفتارى نگيريد و تا آنجا كه در قدرت داريد مدارا كنيد زيرا ممكن است شما در تشخيص خود گرفتار اشتباه شده باشيد، و آنچه را نمىپسنديد خداوند در آن خير و بركت و سود فراوانى قرار داده باشد.
عبارت ( خِيراً كَثيراً ) در آيه 19، به همسرانى كه مدارا مىكنند نويد داده وآن مفهوم وسيعى دارد كه يكى از مصاديق روشن آن فرزندان صالح و با لياقت و ارزشمند است.
به اين قانون تكويني زيبا و مهم در سوره بقره نيز اشاره شده است. (وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ چه بسا شما از چيزى اكراه داشته باشيد در حالى كه براى شما خير است و مايه سعادت و خوشبختى شما و چه بسا چيزى را دوست داشته باشيد و آن براى شما شر است و خدا مىداند و شما نمىدانيد.101
پروردگار جهان و جهانيان( رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ) با اين لحن قاطع مىگويد كه افراد بشر نبايد تشخيص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاكم سازند چرا كه علم آنها از هر نظر محدود و ناچيز است. آنها با توجه به علم محدود خود در برابر علم بى پايان خداوند نبايد در برابر احكام الهى روى در هم كشند بايد بطور قطع بدانند كه خداوند رحمان و رحيم اگر جهاد و زكات و روزه و حج را تشريع كرده همه به سود آنهاست.
آيه 20 (وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً ) در ادامه آيه 19 به حمايت قسمت ديگرى از حقوق زنان پرداخته است و چند حكم ديگر را ذكر مي كند. مسلمانان به هنگام تصميم بر جدايى از همسر و انتخاب همسر جديد حق ندارند چيزى از مهر همسر اول خود را كم بگذارند، و يا اگر پرداختهاند پس بگيرند، هر قدر هم مهر زياد باشد كه از آن تعبير به” قنطار” شده است.102چون فرض اين است كه طلاق در اينجا به خاطر منافع شوهر صورت مىگيرد نه به خاطر انحراف زن از جاده عفت، بنا بر اين دليلى ندارد كه حق مسلم آنها پايمال شود ( فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً).
ممكن است مرد براي رسيدن به هدف شوم خود، همان طور كه در جاهليت رسم بود، همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت كند و براي همين بلافاصله مي فرمايد؛ (أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً) يعني آيا براى باز پس گرفتن مهر زنان متوسل به تهمت و گناه آشكار مىشويد؟. در واقع اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به يك وسيله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشكار ديگرى است.
آيه 21 ( وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً ) مجددا با استفهام انكارى، عواطف انسانى مردان را تحريك مىكند كه شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهايى با هم بودهايد، همانند يك روح در دو بدن، ارتباط و آميزش كامل داشتهايد، چگونه بعد از اين همه نزديكى و ارتباط، همچون بيگانهها و دشمنان با يكديگر رفتار مىكنيد، و حقوق مسلم آنها را پايمال مىنمائيد؟!
از اين گذشته ( وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً ) همسران شما پيمان محكمى به هنگام عقد ازدواج از شما گرفتهاند چگونه اين پيمان مقدس و محكم را ناديده مىگيريد و اقدام به پيمان شكنى آشكار مىكنيد؟.
آيات 22 ( وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلاً) و 23 (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً ) و 24 (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً)، به بيان احكام ازدواج پرداخته است.
در سه آيه (22و23و24)، جمعا 16 طايفه از كساني كه مردان حق ندارند با آنها ازدواج كنند ذكر شده است.
در آيه 22 مردان از ازدواج با زناني كه پدرانشان با آنها ازدواج كرده اند منع شده اند ( وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّسا) و خط بطلان به يكى از اعمال ناپسند دوران جاهليت مىكشد وازدواج مردان با زنانى كه پدران آنها با ايشان ازدواج كردهاند را حرام بيان مي كند.
تعبيرات سهگانهاى در باره نكوهش اين عمل در آيه22 ذكر شده است، اول كاري فحشاست (إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً) ودوم عملى است كه موجب تنفر در افكار مردم است يعنى طبع بشر آن را نمىپسندد (و مَقتاً) و روش نادرستى است (وَ ساءَ سَبِيلًا) .
اما از آنجا كه هيچ قانونى معمولا شامل گذشته نمىشود، اضافه مىفرمايد؛ ( إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ) يعني ازدواجهايى كه پيش ازصدور اين انجام شده است مانعي از نظر شرع ندارد.
در آيه 23 به محارم يعنى زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است اشاره شده است . نخست اشاره به محارم نسبى كه (7) دسته هستند كرده است، (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ ). در ابتداي اين آيه خطاب به مردان ذكر كرده كه مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمهها و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شدهاند.
در ادامه آيه 23 به محارم رضاعى اشاره كرده و ازدواج با مادران و خواهران رضاعي را ممنوع كرده است (وَ أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ ).گرچه قرآن در اين قسمت از آيه تنها به دو دسته يعنى خواهران و مادران رضاعى اشاره كرده ولى طبق روايات فراوانى كه در دست است، محارم رضاعى منحصر به اينها نيستند، بلكه تمام كسانى كه از نظر ارتباط نسبى حرامند از نظر شيرخوارگى نيز حرام مىشوند.103
در آخرين مرحله، آيه 23 اشاره به دسته سوم از محارم كرده و آنها را معرفي مىكند ( وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ ) كه مادران همسرانتان نيز بر شما حرام هستند. يعنى به مجرد اينكه زنى به ازدواج مردى در آمد و صيغه عقد جارى گشت مادر او و مادر مادر او و … بر او حرام ابدى مىشوند.
( وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ) و دختران همسرانتان كه در دامان شما قرار دارند به شرط اينكه با آن همسر آميزش جنسى پيدا كرده باشيد( يعنى تنها با عقد شرعى يك زن، دختران او كه از شوهر ديگرى بودهاند بر شوهر حرام نمىشوند، بلكه مشروط بر اين است كه علاوه بر عقد شرعى با آن زن همبستر هم شده باشد. وجود اين قيد در اين مورد تاييد مىكند كه حكم مادر همسر كه در جمله سابق گذشت مشروط به چنين شرطى نيست، و به اصطلاح اطلاق حكم را تقويت مىكند.
گرچه ظاهر قيد( فِي حُجُورِكُمْ؛ در دامان شما باشند) چنين مىفهماند كه اگر دختر همسر از شوهر ديگر در دامان انسان پرورش نيابد بر او حرام نيست ولى به قرينه روايات و مسلم بودن حكم، اين قيد به اصطلاح قيد احترازى نيست بلكه در واقع اشاره به نكته تحريم است زيرا اينگونه دختران كه مادرانشان اقدام به ازدواج مجدد مىكنند معمولا در سنين پائين هستند و غالبا در دامان شوهر جديد همانند دختر او پرورش مىيابند، آيه ميگويد اينها در واقع همچون دختران خود شما هستند، آيا كسى با دختر خود ازدواج مىكند؟ و انتخاب عنوان ربائب كه جمع( ربيبه) به معنى تربيت شده است نيز، به همين جهت مىباشد.104
به دنبال اين قسمت براى تاكيد مطلب اضافه مىكند كه اگر با آنها آميزش جنسى نداشتيد دخترانشان بر شما حرام نيستند. عبارت (فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ).عبارت( وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ ) بيان مي كند كه همسران فرزندانتان كه از نسل شما هستند نيز بر شما حرامند .
در عبارت ( وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ ) از آيه 23 ازدواج با دو خواهر با هم براي مردان حرام شد. بعضي از تفاسيرمثل جوامع الجامع105، معتقدند كه ( إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ ) به ازدواج با دو خواهر همزمان اشاره دارد و از آنجا كه در زمان جاهليت جمع ميان دو خواهر رائج بود، و افرادى مرتكب چنين ازدواجهايى شده بودند در ادامه آنها را استثناء كرده، يعنى اين حكم عطف به گذشته نمىشود، و كسانى كه قبل از نزول اين قانون، چنين ازدواجى انجام دادهاند كيفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اكنون بايد يكى از آن دو را انتخاب كرد، و ديگرى را رها كنند. صاحب احسن الحديث نيز همين نظر را دارد.106
الميزان نيز همين نظر را مقبول مي داند و مي گويد؛ ” پس (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ ) استثنايى است از حكم، نه به اعتبار اينكه مربوط و متعلق به اعمال گذشته قبل از تشريع است، بلكه به اعتبار آثار شرعيهاى كه از آن اعمال گذشته هنوز باقى است و با اين بيان معلوم مي شود كه استثناى نامبرده، استثنايى است متصل نه منقطع، كه مفسرين پنداشتهاند.”107
اما اگر كمي دقيق تر شويم مي بينيم كه برخلاف نظر اين مفسران، مي توانيم استثنا را به همه فقرات مذكور در آيه ارجاع دهيم، و آن را مختص به ( وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ) ندانيم چون هر چند عرب جاهليت مرتكب همه محرمات نامبرده در آيه نمىشده، يعنى با مادر و دختر و ساير طوائف نامبرده در آيه ازدواج نمىكرده، ولي در غير عرب امتهايى بودهاند كه با بعضى از آن طوائف ازدواج مىكردهاند، مانند امت فرس و روم و ساير امتهاى متمدن و غير موحدى كه در ايام نزول اين آيات بودهاند، و سنتهاى مختلفى در مساله ازدواج داشتهاند و حتي در زمان ما كه چهارده قرن از آمدن دين اسلام مي گذرد هنوز آداب غلطي در مورد ازدواج ديده مي شود كه قرآن خواسته است با اين استثنا تمام آن ازدواجهايي كه قبل از رسيدن حكم الهي به مردم در بين امتهايي انجام مي گيرد را معتبر شمرده، حكم به طهارت فرزندان متولدشده از آن ازدواجها بنمايد، و اينكه بعد از داخل شدن آنها در اسلام و دين حق محكوم به حلالزادگى هستند، و قرابتشان قرابت معتبر است.
ابتداي آيه 24 بحث آيه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مىكند و اضافه مىنمايد كه، ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ).108
تنها استثنايى كه به اين حكم خورده است در مورد زنان غير مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها درمىآيند، اسلام اسارت آنها را بمنزله
