
بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ﴾568
اين آيه حق تخلف از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از اهل مدينه و اعرابى كه در اطراف آن هستند سلب نموده، سپس خاطر نشان مىسازد كه خداوند در مقابل اين سلب حق، براى ايشان در برابر مصيبتى كه در جهاد ببينند از قبيل گرسنگى و عطش و تعب و در برابر هر سرزمينى كه بپيمايند و بدان وسيله كفار را به شدت خشم دچار سازند، و يا هر بلائى كه به سر آنان بياورند، يك عمل صالح در نامه عملشان مىنويسد، چون در اين صورت نيكوكارند و خدا اجر محسنين را ضايع نمىسازد. آن گاه مىفرمايد: هزينهاى كه در اين راه خرج مىكنند، چه كم و چه زياد، و هم چنين هر وادى كه طى مىنمايند، براى آنان نوشته مىشود و نزد خدا محفوظ مىماند، تا به بهترين پاداش جزا داده شوند.569
آیه ای دیگر در مورد مجاهدت:
﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ﴾570
تفسیر این آیه در مباحث قبلی از نظر گذشت.
4ـ5ـ3 1 پيروي آيين ابراهيم عليه السلام
﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً﴾571
اسلام بهترين دين است، و بهترين دين اين است كه انسان روى خود تسليم خدايى كند كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن او است و در برابر او خضوع كند، خضوع عبوديت و بر طبق آنچه كيش و ملت حنيف ابراهيم اقتضا مىكند عمل نمايد و كيشى كه مطابق فطرت باشد همين است و به همين جهت است كه خداى سبحان ابراهيم عليه السلام را كه اولين كسى است كه وجه خود را در حالى كه نيكوكار بود تسليم خداى تعالى نموده، ملت حنفيت را پيروى كرد، خليل خودگرفت.572 مقصود از «محسن» كسى است كه عمل صالح انجام دهد، و مقصود از پيرو ملّت ابراهيم كسى است كه به اعمال قالبى و احكام نبوى از واجبات و مستحبات عمل كند و منهيات را ترك نمايد، زيرا كسى كه به دست علي عليه السلام توبه كند و آداب سلوك و احكام قلب را از او بگيرد بايد به احكام قالبى عمل كند، چون احكام قالبى مانند پوسته براى احكام قلبى هستند، و مادام كه پوسته حفظ نشود مغز حفظ نمىشود.573
4ـ5ـ14 چنگ زننده به دستگيره محكم
﴿و مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور﴾574
اسلام وجه به سوى خدا، به معناى تسليم آن براى اوست، به اين معنا كه انسان با همه وجودش رو به خدا كند. و او را پرستش نمايد، و از ما سواى او اعراض كند، و كلمه “محسن” اسم فاعل از مصدر احسان است، و احسان به معناى به جا آوردن اعمال صالح است با داشتن يقين به آخرت، هم چنان كه در اول سوره كه مىفرمايد: ﴿هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ﴾، خودش محسنين را به اين معنا تفسير كرده، فرموده: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ كسانى كه نماز مىخوانند و زكات مىدهند، و در حالى كه به آخرت يقين دارند. كلمه ﴿عروة الوثقى﴾ به معناى دست آويزى است كه قابل جدا شدن نباشد.
جمله (دستاويز محكم) استعاره تمثيلى، از نجات و رستگارى است، مىگويد براى اين به چنين دستاويزى چنگ زده، كه منتهى به خدايى است، كه وعده چنين نجات و فلاحى را داده است. 575
4ـ 5ـ 15 تصدیق رویا
﴿قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾576
با آن رويا، معامله روياى راست و صادق نمودى و امرى كه ما در آن رويا به تو كرديم امتثال نمودى. منظور از اين كلام اين است كه: امرى كه ما به تو كرديم براى امتحان تو و تعيين مقدار و ميزان بندگى تو بوده كه در امتثال چنين امرى همين كه آماده شدى آن را انجام دهى، كافى است، چون همين مقدار از امتثال ميزان بندگى تو را معين مىكند.
كلمه “كذلك” اشاره به داستان قربانى كردن اسماعيل است كه در آن آزمايشى سخت و محنتى دشوار بود. و مشاراليه به كلمه ” هذا” نيز همان داستان است و مىخواهد شدت امر را تعليل كند. و معنايش اين است كه: ما به همين منوال نيكوكاران را جزاء مىدهيم: نخست امتحانهاى به ظاهر شاق و دشوار و در واقع آسان برايشان پيش مىآوريم، تا وقتى به شايستگى از امتحان در آمدند، بهترين جزا را هم در دنيا و هم در آخرت به ايشان بدهيم. اين را بدان دليل مىگوييم كه در داستان ابراهيم به روشنى ديدند كه ابتلايش صرف امتحان بود و واقعيت نداشت و همان ظاهر هم بسيار شاق و ناگوار بود.577
4ـ 5ـ16 نتیجه گیری
براي محسنين ويژگي هاي زيادي ذكر شده است. بيشتر اين ويژگي ها در انجام كارهاي عبادي است. محسنين در برابر ناملايمت ها صابرند (هود/115) در نتيجه به اجر بي حساب ميرسند، در واقع آن قدر بالا ميروند كه مثل ساير مردم به حساب اعمالشان رسيدگي نميشود (زمر/10). محسنين در جايگاهي هستند كه خداوند همراهيشان ميكند. تا اين كه به مقام محسنين ميرسند و آن، مقام بقاي بعد از فناست (نحل/ 128). خداوند در جايي ديگر، چنين طي مسيري را جهاد در راه خود معرفي كرده است (عنكبوت/ 69). در واقع محسنين با انجام اعمال مورد رضاي خداوند، مثل ايمان همراه با عمل صالح، محبوب خدا ميشوند.
از ديگر ويژگي هاي ايشان، انفاق و احسان است (بقره/ 195). چنين كساني رشد يافته اند و ميتوانند از خطاي ديگران بگذرند (آل عمران/ 134). اول از مال خود گذشتند و بعد از خطاي مردم، پس باز محبوب خدا ميشوند (مائده/ 13) و خداوند به كسي كه دوستش دارد پاداش ميدهد (آل عمران/ 148). اينا ن چنان اند كه كارهايشان از بدي پاك و سراسر نيكي است. پس به رحمت خداوند نزديك اند (اعراف/ 56).بنابراين از روي بيم و اميد (اعراف/ 56) از خداوند طلب مغفرت ميكنند تا خطايايشان را بپوشاند (بقره/ 58)
محسنين در زندگيشان بر طبق اراده و رضاي الهي عمل ميكنند. پس اگر بخواهند زنان خود را طلاق دهند به آنان هديه اي در خور ميدهند (بقره/ 236). محسنين تسليم محضاند و پيرو بهترين دين، اسلام هم بهترين دين است. آيين ابراهيمي است (نساء/ 125) و پيرو چنين ديني به دستگيره محكمي دست يافته كه نتيجه اي جز فلاح و رستگاري ندارد (لقمان/ 22).
4ـ6 آثارحسنه
در اين بخش به تعدادي از آثار حسنه پرداخته ميشود. مواردي كه در ويژگي هاي محسنين ذكر شده، در اين بخش آورده نشده است.
4ـ6ـ 1 دو چندان شدن آن و دريافت اجر عظيم
﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً﴾578
ذره يعنى مورچه كوچك. و گفتهاند: هر يك از اجزاى ريز غبار كه در هوا معلّق مىباشد «ذره» است. اين آيه دلالت مىكند بر اين كه منع ثواب و كم كردن آن و يا كيفر بيش از حدّ مجرم، ظلم است. (و خداوند از ستم كردن مبرّاست.)
اگر كار نيكى به اندازه ذرّهاى باشد. كلمه ﴿مثقال﴾ به دليل اضافه شدن به ﴿ذره﴾ كسب تأنيث كرده و مؤنث شده است. ﴿حسنه﴾ به رفع نيز قرائت شده است بنا بر اين كه ﴿كان﴾ تامه باشد يعنى خداوند پاداش آن را چند برابرمىكند. از جانب خود به صاحب كار نيك از راه تفضّل پاداش بزرگى عطا مىكند. و علت اين كه خداوند عطاى خويش را «اجر» ناميده اين است كه عطا و بخشش در پى برخوردار شدن از پاداش است.579در اينجا تفاوت بين «اجر» و «جزا» اهميت پيدا ميكند. واژه جزا در هر عملي چه خوب و چه بد بهكار برده ميشود ولي واژه اجر فقط در مزد عمل خوب چه دنيوي و چه اخروي گفته ميشود.580
4ـ6ـ2 پاداش دنيوي و اخروي
﴿وَ قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ﴾581
و بعد از ذكر اقوال مشركان به بيان اقوال مؤمنان ميپردازد. هر گاه گويند مر آنان را كه پرهيز كردند از شرك يعنى مؤمنان چه چيز فرستاده پروردگار شما گفتند فرستاده است نيكويى را مراد قرآن است كه جامع جميع خيرات و مستجمع جميع حسنات و بركات است و نيكوئيهاى دنيا و دنيوى و خوبىهاى صورى و معنوى ناشى از او يعنى چون مؤمنان را از حال قرآن پرسند ايشان به انزال آن شده گويند كه مجمع خيرات است كه آن احكام حلال و حرام و اوامر و نواهى است بر خلاف اهل كفر كه ميگفتند كه اساطير الاولين است و مروي است كه احياى عرب در موسم كسانى فرستادند به مكه تا خبر حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم تحقيق كرده بديشان رسانند چون فرستاده از كفار ميپرسيد كه بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم چه چيز فرو ميآيد مىگفتند افسانههاى گذشتگان چنانچه گذشت مر آنان را كه نيكويى كردند در اقوال و افعال يا گفتند لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه در اين سراى مكافات است به نيكويى از عصمت خون و مال و حرمت و نصرت و ثواب ايشان در سراى ديگر بهتر است از اين و نيكو سرائي است مر پرهيزكاران را بهشت.582
4ـ6ـ3 جلب محبت و زدودن دشمني
﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ﴾583
تفسیر آن از نظر گذشت.
4ـ6ـ 4 عدم فساد جويي در زمين
در احاديث در معاني سيئه آمده كه اهل فساد در زمين هستند. در آيات 114 و115 سوره مباركه هود نيز، سخن از حسنات و سيئات است و در آيه 116 آن، از فساد روي زمين صحبت شده است. پس يكي از آثار حسنه را با اشعار اين آيه ميتوان عدم فساد جويي در زمين دانست.
﴿وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ﴾584
بجو در آن چه داده است به تو خداى تعالى مثوبات و نعمتهاى سراى آخرت را و آن اموال را در موجبات آن ثواب صرف كن و ترك مكن بهره خود را از مال دنيا و چون اول خداى تعالى بيان كرد كه مال دنيا را صرف كن براى مثوبات اخروى درين جا بيان ميكند كه لازم نيست كه همه آن را در آن راه صرف كنى بلكه خود هم از آن تمتعى بردار و حصهاى براى معاش خود بگذار.
در كتاب معانى الاخبار از على بن ابى طالب عليه السّلام در قول خداي عز و جل: ﴿وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا﴾ گفت: «لا تنس صحتك و قوتك و فراغك و شبابك و نشاطك ان تطلب بها الآخره». حضرت فرمودند كه معنى آيه اين است كه فراموش مكن بهره خود را از دنيا كه آن تندرستى و توانايى و فراغت و جوانى و نشاط است بدين كه به اين آلات طلب مثوبات اخروى بكن و نيكويى كن با بندگان خدا چنان چه نيكويى كرده و نعمت فرستاده خداى تعالى به سوى تو يا آن كه احسان كن به شكر و طاعت چنان چه احسان كرده خداى تعالى تو را به انعام و مجو فساد را در زمين.
و از امام صادق عليه السّلام: «اعظم الفساد ان يرضى العبد بالغفله عن اللَّه تعالى و هذا الفساد يتولد من طول الامل و الحرص و الكبر كما اخبر اللَّه فى قصه قارون فى قوله: ﴿وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ﴾ و كانت هذه الخصال من صنع قارون و اعتقاده»
يعنى بزرگترين فساد اين است كه بنده غافل باشد از معبود حقيقى و بدين رضا دهد و اين فسادى كه غفلت است متولد مي شود از طول امل و حرص و كبر چنان چه حق سبحانه و تعالى درين آيه از قارون خبرداده زيرا كه اين امور از فعل قارون و معتقدات اوست به درستى كه خداى تعالى دوست نميدارد فسادكنندگان در زمين را.585
جدول آثار حسنه (4ـ4)
4ـ 7 جزاي حسنه و محسنين
در اين بخش، جزا به دو نوع
