
بسان شخص عقل پريده ميگذشت. چشمانش پر از اشك بود و ميگريست. و سپس فرمودند: اي حبّه، خداوند را مقامي است، و ما را در پيشگاه او جايگاهي، و هيچ كدام از اعمال ما بر او پوشيده نيست. اي حبّه، خداوند نسبت به تو و من از رشته رگ گردن نزديكتر است. اي حبّه، هيچ چيز نميتواند من و تو را از ديد خداوند پنهان دارد. سپس به نوف كه بسيار گريسته بود فرمودند: «اي نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند بسيار گريستي، فرداي قيامت در پيشگاه خداوند چشمانت روشن خواهد شد. اي نوف، هيچ قطرهاي از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا به زمين نميريزد، مگر اينكه درياهاي آتش جهنّم را خاموش ميسازد… سپس در حال عبور ميفرمودند: «خداوندا، اي كاش ميدانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روي گرداني، يا به من مينگري؟ و اي كاش ميدانستم كه در خواب طولاني و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت، حالم چگونه است؟» حبّه ميگويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد. نوف بكالي به معاويه گفت: در هيچ شبي براي حضرتش رختخواب پهن نشد، و هرگز در شدّت گرما و روزهاي بسيار گرم غذا ميل ننمود زيرا روزه بودند. 21 و نيز ضرار ضبابي گويد: گواهي ميدهم كه آن بزرگوار را در حالي كه شب پردههاي تاريكي خود را افكنده بود، و ستارگان غروب كرده بودند، ديدم كه ايستاده و محاسن شريف خويش را با دست گرفته و همانند مار گزيده به خود ميپيچيد و بسان شخص اندوهناك و مصيبت زده گريه مينمايد، و آه ميكشيد و ميفرمود آه از كمي توشه و طولاني بودن مسير و دوري سفر و مقصد بزرگ.22
در احوال سيدة نساء العالمين، ام ابيها، فاطمه زهراء ( آمده است كه نفس ايشان در نماز از خوف خدا به شماره ميافتاد.23 حسن بصري گويد: هيچ كس در بين اين امّت عابدتر از حضرت فاطمه ( نبود، او آنقدر براي عبادت خدا برپا ميايستاد كه پاهايش ورم كرد.24
امام صادق( فرمودند: حسن بن علي ( عابدترين و زاهدترين و برترين مردم در زمان خويش بود، از ياد مرگ، قبر، برانگيخته در قيامت و گذشتن از پل صراط ميگريست و هر گاه عرضه شدن بر خداوند را به ياد ميآورد با صداي بلند فرياد برآورده و به واسطه آن بيهوش ميگرديد، و هر گاه به نماز ميايستاد در پيشگاه پروردگارش اندام آن بزرگوار ميلرزيد، و وقتي از بهشت و آتش جهنّم ياد ميكرد، بسان شخص مار گزيده به خود ميپيچيد.25 امام حسن( وقتي وضو ميگرفت رنگش تغيير ميكرد و مفاصلش ميلرزيد.26
امام سجاد( درباره پدر بزرگوار خويش فرمودند: آن بزرگوار در هر شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند. 27 عبداللَّه بن عبيد گويد: امام حسين( با پاي پياده بيست و پنج حج بجاي آورد در صورتي كه اسبهاي نيكوئي در كاروان آن بزرگوار بود. انس بن مالك گويد همراه امام پياده ميرفتيم تا بقبر حضرت خديجه كبرا رسيديم، امام گريان شدند و به من فرمودند: اكنون تو آزادي كه از نزد من بروي. انس گويد: من خويشتن را از آن حضرت پنهان نمودم، ديدم آن بزرگوار مشغول نماز گرديد. وقتي نمازش طولاني شد شنيدم اشعاري را زمزمه ميكرد؛ [معني اشعار اين بود]: اي پروردگار! اي پروردگار كسي كه تو مولاي اوئي. رحم كن به بنده حقيري كه تو پناگاه او هستي، اي خدائي كه داراي مقامهائي عالي هستي تو مورد اعتماد من هستي. خوشا بحال كسي كه تو مولاي او باشي. خوشا بحال كسي كه خدمتگزار تو و بيدار باشد و از دست بليه و گرفتاري خود به تو شكايت نمايد، هر گاه غم و اندوه و غصه خويش را اظهار نمايد خداي مهربان جواب او را لبيك خواهد گفت.28
در احوال امام سجاد( آمده است كه در هر شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند. از القاب آن حضرت، زينالعابدين و سيدالساجدين بود. همچنين به ايشان ذوالثفنات ميگفتند، از آن جهت كه پيشاني و كف دستها و سر زانوهاي او از كثرت سجده به درگاه ذو الجلال پينه بسته بود و لقب ديگر او البكّاء بود، امام باقر(، فرمودند: در جاي سجود پدرم آثاري روييده بود و آن جناب آنها را در هر سال دو مرتبه ميچيد و در هر مرتبه پنج پينه چيده ميشد لذا به آن حضرت ذو الثفنات (صاحب پينه) گفته شد. 29 امام صادق( فرمودند: عادت علي بن الحسين ( آن بود كه چون وقت نماز ميرسيد، پوست بدنش به لرزه ميافتاد و رنگ پوستش زرد ميشد و مانند شاخه درخت خرما ميلرزيد.30 باز در احوال ايشان آمده كه وقتي وقت وضو ميشد، رنگش زرد ميشد. گفته شد اين چه حال است كه بر شما عارض ميشود، ميفرمودند: نميدانيد در مقابل كه ايستادهام؟ ايشان چون به سجده ميرفت سر برنميداشت تا آنكه عرق از وي ميريخت. 31
خدمتكار امام باقر( گويد در خدمت آن جناب بمكه رفتم همين كه وارد مسجد الحرام شد نگاهي بخانه خدا كرده با صداي بلند شروع بگريه كرد. عرضكردم پدر و مادرم فدايت، مردم متوجه شمايند، آرامتر گريه كنيد، فرمودند: چرا گريه نكنم، شايد به سبب تضرع، خداوند با لطف و مرحمت بمن نگاه كند، اين توجه او سبب رستگاري فردايم شود، آنگاه بگرد خانه خدا طواف كرد بعد در مقام ابراهيم به نماز ايستاد، وقتي سر از سجده برداشت محل سجدهاش از اشك چشمش خيس شده بود؛ 32 امام صادق( روايت نمود كه پدرم در مناجات نيمه شبش چنين ميگفت: خدايا بمن دستور دادي نپذيرفتم، مرا نهي كردي، باز نگشتم، خدايا اينك بندهات در مقابل تو است نميتوانم عذري بياورم.33
امام صادق( در نماز آيه اياك نعبد را تكرار كردند تا از هوش رفتند پس از آنكه بهوش آمدند سؤال شد: چه حالتي براي شما رخ داد فرمودند: من پيوسته اين آيه را بر قلبم مكرّر ميكردم تا اينكه، گوئي آن را از متكلّم آن شنيدم، پس پيكرم تاب مشاهده قدرت او را نياورد. 34 مالك بن انس گويد: در علم و دانش و عبادت و پرهيزگاري همچون جعفر بن محمد(، چشمي نديده و گوشي نشنيده و نه بقلب كسي خطور كرده است. 35 وي گويد ايشان همواره از يكي از سه خصلت خالي نبود: يا روزه بود، و يا در حال قيام براي نماز و عبادت، و يا در حال ذكر خدا، و آن بزرگوار از عبادتكنندگان و زاهدان بزرگ، و خائفان بود، خوش مجلس و پر فايده بود. هر گاه ميگفت: «رسول اللَّه( فرمودند» گاه رنگش سبز و گاه زرد ميشد، و چنان چهره حضرت متغيّر ميشد كه هر كس او را ميشناخت، گويي در آن حال او را نميشناسد. باز مالك بن انس گويد يك سال همراه با او حجّ بجا آوردم، هنگامي كه شترش در جايگاه بستن احرام ايستاد، هر بار كه ميخواست اذكار تلبيه را بگويد، صدايش در گلويش قطع شد، و نزديك بود كه از شترش به زمين بيفتد، عرض كردم: اي فرزند رسول خدا، از گفتن آن ناگزيري فرمودند: اي پسر ابي عامر، چگونه جسارت كنم و «لبّيك اللهم لبّيك» بگويم، در حالي كه ميترسم خداوند خطاب كند: «لا لبّيك و لا سعديك»36 امام صادق( به عنوان بصري فرمودند: در هر ساعت از شبانه روز اورادي دارم، پس مرا مشغول نساز و از اورادم باز مدار، در پايان مواعظ، نيز فرمودند: بلند شو برو تو را نصيحت كردم، پس ورد مرا فاسد مگردان، چرا كه من بر وقت خود سختگير هستم.37 امام صادق( به علي بن حمزه سفارش فرمودند كه اگر ميتواني در هر شبانه روز هزار ركعت نماز به جاي آور.38
امام كاظم( از خدا خلوتي براي مناجات ميخواست و در سالهاي آخر عمر كه به زندان افتاد، خداوند را بر اين نعمت و خلوت شكر ميگفت؛ سجدههاي طولاني از طلوع فجر تا زوال جزء سيره مستمره ايشان گزارش شده است. طبق روايات و گزارشات تمام اوقات ايشان در زندان در عبادت و ذكر وسجده ميگذشت. ايشان عابدترين فرد زمان خود بود، فقيهترين و سخاوتمندترين و بزرگوارترين اشخاص بشمار ميرفت. روايت شده نافلههاي شبانه را هميشه ميخواند و آن را وصل بنماز صبح ميكرد، بعد تعقيبات را بجا ميآورد تا آفتاب طلوع كند، آنگاه سر بسجده ميگذاشت تا هنگام زوال ظهر سر از سجده برنميداشت و پيوسته چنين دعا ميكرد: «اللهم اني اسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب».39 شقيق بلخي كه در سفر حج امام كاظم( را ديده بود در توصيف او گويد: جوان زيباي گندمگوني و ضعيفي را ديدم… به منزل واقصه كه رسيديم، ديدم مشغول نماز است؛ اعضايش در اضطراب و اشك از چشمهايش جاري است.40 ثعلبي گويد: با اينكه احمد بن حنبل از اهلبيت پيامبر، كناره ميگرفت، هر وقت از امام هفتم( روايت ميكرد ميگفت: «حديث كرد مرا موسي بن جعفر، فرمود: حديث كرد مرا پدرم حضرت صادق، همين طور تا پيامبر اكرم، سپس احمد بن حنبل گفت: اين سلسله سند را اگر بر ديوانه بخوانند ديوانگي او برطرف ميشود.»41
امام رضا( خلوات و عبادات طولاني داشت، از طلوع فجر تا زوال به عبادت بود؛ هر سه روز يك ختم قرآن و هر شب هزار ركعت نماز ميگزارد. هروي گويد: موقعي كه حضرت رضا( در حصر بود، از زندانبان اجازه خواستم به خدمت آن جناب برسم، گفت: نميتواني خدمتش برسي چون او در شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند، فقط اول صبح يك ساعت و قبل از ظهر نيز ساعتي فراغت دارد و يكي هم موقع زرد شدن آفتاب كه در اين مواقع در محراب خود نشسته و مشغول مناجات با خدا است. گفتم در همين موقعها براي من اجازه بگير. اجازه گرفت خدمتش رسيدم ديدم در محراب خود نشسته و در انديشه است.42 رجاء بن ابيضحاك گفت: مرا مأمون از پي حضرت رضا( فرستاد تا او را از مدينه بياورم من در خدمت آن جناب بودم از مدينه تا مرو، بخدا كسي را از او پرهيزكارتر و ذكرگوتر در تمام اوقاتش نديدم. سپس ابنضحاك گزارش جالبي از سيره عبادي حضرت در يك شبانه روز ارائه ميكند.43
در احوال امام جواد( آمده است كه «علي بن خالد كه زيدى مذهب بود از شخصي زنداني در سامرا جريان زنداني شدنش را پرسيد، گفت: من در شام بعبادت و راز و نياز با پروردگار خود، در محلى كه معروف برأس الحسين، اشتغال داشتم. يك روز كه مشغول عبادت بودم ناگاه شخصى جلو من ايستاده گفت حركت كن برويم. من با ايشان رفتم يك مرتبه ديدم در مسجد كوفه هستم. ايشان نماز خواند، من هم خواندم. چيزى نگذشت كه ديدم در مسجد مدينه هستم باز با هم نماز خوانديم و زيارت كرد، در اين بين ديدم در مكه هستيم، در خدمت آن آقا تمام مراسم زيارت خانه خدا را انجام دادم، بعد متوجه شدم كه در محل قبلى خود همان شام هستم، آن آقا رفت. سال بعد، ايام حج كه رسيد، ديدم آن شخص آمد و تمام كارهاى سال گذشته را انجام داديم، همين كه از اعمال مكه فارغ شديم و مرا به شام برگرداند، عرض كردم تو را قسم به آن خدائى كه چنين قدرتى در اختيارت گذاشته، بگو شما كه هستى. مدتى سر بزير انداخت، سپس سر برداشته، نگاهى بمن كرد و فرمودند: من محمّد بن على بن موسى هستم.»44 امام هادي( به فتح بن خاقان فرمودند: من بسيار اين دعا را خواندهام و از خداوند درخواست كردهام كه هر كس پس از فوت من اين دعا را در حرمم بخواند او را مأيوس نكند آن دعا اين است: «يا عدتى عند العدد و يا رجائى و المعتمد و يا كهفى و السند و يا واحد يا احد يا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، و اسألك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل في خلقك مثلهم احدا ان تصلى عليهم و تفعل بى كيت و كيت»45
زندانبانان امام عسكري( به خليفه عباسي گزارش كردند كه ايشان به طور دائم روزه ميگيرد و نماز به جا ميآورد و تمام شب مشغول عبادت و مناجات ميباشد و حاضر نيست، سخني به جز ذكر خدا بگويد، هنگامي كه نزد او ميرويم، تمام بدن ما به لرزه ميافتد. حالات ايشان، به گونهاي بود كه زندانبانان سنگ دل را نيز دگرگون ميكرد.46
گفتار دوم: شيعيان، آغازگر زهد و عرفان
در اين گفتار به جايگاه مهم و تعيين كننده شيعيان و پيروان و محبان اهلبيت( در رواج نشر و هدايت معنوي جامعه پرداخته ميشود؛ بيشتر اصحاب زاهدپيشه و معنوي پيامبر اكرم( از شيعيان و محبان اميرالمؤمنين( بودند و اينان پيشوايان معنوي جامعه بودند، پس از بررسي جايگاه معنوي اين شيعيان، به ويژگي عرفاني تربيتيافتگان معنوي اهلبيت( و نيز اصحاب سر نيز خواهيم پرداخت.
صحابي شيعه نخستين پيشوايان عارف: سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد بن اسود، عمار ياسر، حذيفة بن يمان و بيشتر اهل صفّه كه نمونههاي بازر مسلماني و داراي ايماني راسخ بودند، همگي از شيعيان علي( بودند اينان و بسياري
