
أعلم) ميگويد: خداوند پيامبراكرم( را به سه علم مخصوص گردانيد كه بخشي از آن تنها براي خواص بود، مثل علمي كه حذيفه بن يمان داشت (علم اسماء منافقين) و آنچه از علي( روايت شده است كه (علمني رسولالله سبعين باباً… )و آنچه گفته شده است كه اصحاب رسولالله( هرگاه امري براي آنها مشكل ميشد به علي بن ابيطالب( پناه ميبردند.721
يكي از موارد نفوذ معارف شيعي در تصوف بحث تأويلات عرفاني بود در محيط اهل تسنن خصوصاً با غلبه اشعريت بر آن تأويل عرفان جايگاهي نداشت. ميتوان تأويل عرفاني را نوعي تقارب و حتي تأثر از فرهنگ شيعي دانست. سراج در بحث مختصات صوفيه در مقابل دو گروه ديگر از علما يعني فقها و محدثين، تأويل عرفاني را از اختصاصات صوفيه ميداند.722 سراج پس از بيان حديث كميل بن زياد كه حضرت به او فرمودند: «إنّ هاهنا علم لو وجدت له حملة»، ميگويد علي( در ميان صحابه در بيان توحيد و معارف و معاني و احوال بلند مخصوص و يگانه بود. سپس به بيان زهد حضرت ميپردازد و رواياتي در زهد او نقل ميكند. از جمله روايتي كه گويد حضرت بر درب خزانه بيتالمال ايستادند و فرمودند: «يا صغرا و يا بيضاء غري غيري».
به طور خلاصه با مطالعه كتاب اللمع كه خود جمعآوري ميراث صوفيه در در دو سه قرن آغازين آن است به وفور به مطالبي دست خواهيم يافت كه حاكي از تأثيرپذيري عميق صوفيه از تعاليم اهلبيت( ميباشد. در ادامه اين تأثير را در كتابهاي ديگر مانند التعرف بررسي خواهيم كرد.
التعرف لمذهب التصوف: كتابي مختصر، نوشتة ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذي (م385ق) و در عين حال مهم و پرمغز ميباشد. هدف نگارش كتاب به تصريح مؤلف، انحطاط صوفيان و تصوفِ زمانة مؤلف و خالي شدن تصوف از حقيقت و باقي ماندن پوستين ظاهري آن ميباشد به گونهاي كه تصوف به اسمي بيمسمي و معنا و كالبدي بدون روح تبديل ميشود؛ لذا كلاباذي در صدد بيان طريقت و سيرت و عقايد حقيقي صوفيه كه توحيد و صفات و رفع شبهات براي كساني كه به تصوف حقيقي ناآشنا هستند و دفع تأويلات نابجا و انحرافات آن ميداند.723
ابوبكر كلابادي در كتاب التعرف در شرح احوال عرفايي كه جايگاه علمي والائي در صوفيه دارند به جايگاه بلند علمي و عرفاني ائمه( تا امام صادق( اشاره ميكند و در بابي كه در مورد كساني است كه علوم صوفيه را به زبان آورده و مقامات آنها را نشر دادهاند و احوال آنها را با قول و فعل توصيف كردهاند از اميرالمؤمنين، امام مجتبي، امام حسين، امام سجاد، امام باقر و امام صادق( نام ميبرد.724 نكته جالب در اين كتاب اين است كه ايشان از هيچ كدام از صحابه جز همين چند امام، نامي نميبرد.725
وي در تعريف زهد سخن امام علي( را نقل ميكند: «قال علي بن أبيطالب رضي الله عنه و سئل عن الزهد ما كان؟ فقال هو أن لا تبالي من أكل الدنيا من مؤمن أو كافر.»726 همچنين، در باب چهاردهم در مورد اعتقاد صوفيه در استطاعت به بيان نظريه صوفيه در جبر و اختيار ميپردازد، كه به كسب اشاعره متمايل ميشود. سپس سخن امام حسن( را اينگونه نقل ميكند: «قال الحسن بن علي رضي الله عنهما: إنّ الله لا يطاع بإكراه و لا يعصي بغلبة و لم يهمل العباد من المملكة»727 كلاباذي در ادامه كلامي را از گويندهاي ناشناس و با عنوان «بعض الكبرا» در توضيح بيشتر درباره جبر و اختيار ميآورد با اين عبارت: «قال بعض الكبراء: من لم يؤمن بالقدر فقد كفر و من أحال المعاصي علي الله فقد فجر»؛728 بعض الكبرا در اين نقل قول همان امام حسن( است و اين جمله در واقع سخن كلام امام حسن( در پاسخ به نامه حسن بصري به امام مجتبي( است كه از آن حضرت در زمينه قضا و قدر الهي و رابطه آن با اختيار انسان، نظر خواست. كلابادي در بحث ايمان اين روايت را از امام صادق( نقل ميكند: «الإيمان إقرار باللسان، و تصديق بالقلب، و عمل بالأركان»729
قوت القلوب: كتابي مفصل شامل احكام شرعيه، ادعيه، اوراد و اذكار، آداب عبادي و سنن اسلامي تأليف ابوطالب محمد بن علي مكي معروف به ابوطالب مكي (م386ق) ميباشد.
در اين كتاب روايات اهلبيت( به وفور به چشم ميخورد، ابوطالب مكي در اين كتاب دهها روايت در مباحث مختلف عرفاني از اهلبيت( خصوصاً از امام علي( و در تبيين مباحث ذكر كرده است اين كه اين اثر مشحون از روايات اهلبيت( خصوصاً اميرالمؤمنين( است، به يقين افزون بر صد و پنجاه، روايت از كلام اهلبيت( در مباحث مختلف عرفاني در اين كتاب مييابيم.730
بخش اول رواياتي که در مباحث مربوط به آداب سلوك و اخلاق در کتاب ذکر شده است. از آن جمله اين روايات است: روايتي از امام علي( که: «هر روز که در آن گناه نشود را عيد ناميد»731 و يا آن که حضرت رزق و روزي را دو قسم ميکند: رزقي که او طالب انسان است و آن که انسان طالب اوست732 و يا دعايي که از ايشان هنگام شدايد، خصوصا جنگ صفين نقل شده است.733 و يا موعظه حضرت به بازاريان کوفه داشت.734 همچنين بيان چگونگي نماز وتر از كلام ايشان،735 مذمت علماي سوء يعني عالم فاجر و مبتدع ناسک،736 فضيلت عالم بر صائم قائم و بر مجاهد في سبيل الله،737 اينکه هوي و هوس موجب کوري از هدايت ميشود،738 حقيقت و معناي رجاء،739 آداب غذا خوردن،740 آداب دوستي،741 و روايات فراوان ديگر.
علاوه بر آن رواياتي در بيان فضائل ائمه( در اين كتاب وجود دارد كه به چند نمونه اشاره ميكنيم. رواياتي كه صريحاً به بيان فضائل ائمه مربوط ميشود از اين قرار است: مؤلف پس از بيان اينكه هر چه طهارت باطني بيشتر شود فهم انسان از كتاب الهي بيشتر ميشود اين روايت را نقل ميكند: «عن عليّ رضي الله عنه: لو شئت لأوقرت سبعين بعيراً من تفسير فاتحة الكتاب». همچنين در فضائل امام صادق( ميگويد: «قال جعفر بن محمّد الصادق: والله لقد تجلي الله عزوجل لخلقه في كلامه: ولكن لا يبصرون» و در ادامه بيان حالت حضرت را ميگويد كه: «و قال أيضاً و قد سألوه عن شيء لحقه في الصلاة حتي خرّ مغشياً عليه فلمّا سري عنه قيل له في ذلك؟ فقال: ما زالت اردد الآية علي قلبي حتي سمعتها من المتكلّم بها فلم يثبت جسمي لمعاينة قدرته تعالي».742 ابوطالب مكي در قوت القلوب روايتي نقل ميكند كه فهم كتاب خدا از جانب پيامبراكرم( به علي( عطا شده است، سپس در معناي فهم گويد: «فرفع الفهم مقاماً فوق الحكم و العلم».743 همچنين ابوطالب مكي حضرت را با القابي نظير خير اهل الارض،744 أزهد الصحابه،745 و امام الأئمه،746 ستوده است.
رسالة القشيرية: اين كتاب كه از همان زمان مؤلف مورد توجه فراوان قرار گرفت نوشته ابوالقاسم عبدالكريم قشيري (م465ق) ميباشد. اين كتاب دائرةالمعارف عرفاني است، كه تأثير فراواني بر تصوف داشت و بهعنوان مهمترين كتاب درسي، چندين قرن در محافل عرفاني تدريس ميشده است و شرحهاي متعدد و ترجمههايي نيز به فارسي براي آن نوشتند.747
در اين كتاب نيز در موارد متعددي در مباحث عرفاني به تعاليم معنوي اهلبيت( استشهاد شده است كه به چند مورد اشاره ميكنيم:
قشيري در باب شوق اين روايت نبوي( را كه محتوائي كاملا شيعي دارد را نقل ميكند كه پيامبراكرم( فرمودند: بهشت مشتاق سه نفر است: علي، عمار و سلمان. 748 قشيري در باب مقام رضا روايتي از امام حسين( آورده است كه تلويحاً بر برتري ايشان بر ابوذر در معرفت حق اشاره دارد. وي در توضيح مقام رضا، كلامي از امام حسين( را نقل ميكند با اين محتوا كه به امام حسين بن علي بن ابيطالب( عرض شد، اباذر ميگويد: در نزد من فقر از دارايي و بيماري از سلامتي محبوبتر است. حضرت( فرمودند: خداوند اباذر را رحمت كند، اما من ميگويم: هر كس بر اختيار نيكوي حق توكل كند غير از آنچه خداوند برايش اختيار كرده آرزو نميكند.749 در فضيلت امام سجاد( به نقل روايتي ميپردازد كه امام با وجود آتش گرفتن منزل در نماز و سجود مستغرق بودند.750 همچنين در باب فتوت سؤال و جوابي بين شقيق بلخي و امام صادق( را حكايت ميكند كه منظور او بيان برتري امام صادق( در مقامات بر امثال شقيق ميباشد.751 همچنين، مؤلف در تأويل و تفسير كريمة «الرحمن علي العرش استوي»، روايتي ناب و توحيدي از امام صادق( نقل ميكند كه امام فرمودند: آنكه گمان دارد خداوند در چيزي و يا از چيزي و يا بر چيزي است مشرك گشته. چراكه اگر بر چيزي باشد محمول ميشود و اگر در چيزي باشد محصور ميگردد و اگر از چيزي باشد حادث شده ميشود.752 همچنين در تفسير آيه «ثمّ دنا فتدلّي» كلامي عرشي از امام صادق( درباره قرب و بعد حق نقل ميكند به اين مضمون كه: هر كه توهم كند پيامبر خودش نزديك شد (نزديكي مكاني و مادي) حق را در مسافتي دور قرار داده است. بلكه قرب آن حضرت به حق دوري او از انواع معارف مادي و حسي و دنيايي بود؛ چرا كه خداوند دوري و نزديكي مكاني و مادي ندارد.753
فصل سوم: آسيبزدائي اهلبيت( از جريان زهد و تصوف
➢ گفتار اول: آسيبشناسي و آسيبزدائي
➢ گفتار دوم: برخي آسيبها و انحرافات سلوكي
درآمد
در دو فصل پيشين از اين بخش، به نوع تعامل و رابطه صوفيه با اهلبيت( و روزنههاي نفوذ معارف و احاديث اهلبيت(، به تصوف پرداخته شد. در اين مباحث جنبههاي گوناگوني از تأثير اهلبيت( بر تصوف را بررسي كرديم، در اين فصل اين تأثيرات را بويژه از جنبه آسيبشناسي و آسيبزدائي دنبال خواهيم كرد. مباحثي چون: علل آسيبپذيري عرفان، نقش معارف اهلبيت( در آسيبزدائي از جريان معنويت و برخي آسيبها و انحرافات سلوكي تصوف، عمده مباحث اين فصل خواهد بود كه در ضمن دو گفتار به آن خواهيم پرداخت.
گفتار اول: آسيبشناسي و آسيبزدائي
ضرورت و هدف آسيبشناسي: طرح و گسترش فراينده و حركت رو به رشد انديشههاي عرفاني در بازار انديشه خصوصاً در ميان جوانان و فراهم شدن عرصه براي مكتبهاي دروغين و عرفانهاي كاذب و بيپايه به دنبال اين اقبال عمومي به معنويت، ضرورت آسيبشناسي از عرفان اصيل اسلامي جهت ارائه نسخه اصيل، كامل و بيپيرايه از آن را دو چندان ميكند، ضرورت آسيبشناسي از عرفان، بسان ضرورت وجود پزشك، مطب و اتاق عمل در جامعه است. ارائه گوهر و حقيقت عرفان در بعد معارف قلبي، انديشههاي عقلاني و اعمال و آداب جوارحي و بيان معرفتهاي سرابي، انديشههاي باطل و آداب و سنن التقاطي كه از سوي جاهلان و مغرضان در طول تاريخ دامن عرفان را غبارآلود ساختهاند و در نهايت ارائه صدفي بر اين گوهر روحاني هدف غائي اين آسيبشناسي است. آسيبشناسي دروني عرفان توسط متوليان اين حوزه و نگارش آثاري با عنوان غلطات الصوفيه، و نقدهاي بيروني (منصفانه يا مغرضانه) توسط متوليان حوزههاي ديگر مثل فقه، اخلاق و حكمت، از همان آغاز پيدايش عرفان و تصوف آغاز گرديد. متأسفانه نقدهاي همدلانه از عرفان در مقايسه با نقدهاي خصمانه و ناآگاهانه بسيار اندك ميباشد.
علل آسيبپذيري تصوف: عرفان، مانند هر گوهر ارزشمندي در معرض آفات و آسيبها است. منظور از آسيب هر نوع عيب يا نقصي كه مايه فساد و تباهي عرفان گردد يا زيان و خسارتي را متوجه اين گوهر كمياب ميكند. آسيبشناسي معنويت در حوزههاي مختلف آن، بررسي آسيبهاي بالفعل يا بالقوهاي است كه ساحت عرفان را تهديد يا مبتلا و رنجور كرده است و عرفان را از وضع طبيعي و حقيقت غائي آن خارج نموده است. اين آسيبها در حوزههاي مختلف نظير تاريخ، معارف، عبادات و اعمال، آداب و سنن، مقامات و احوال، زبان و ادبيات عرفاني و در بعد اجتماعي عرفان ميباشد. بررسي آسيبها، منشاء آسيبها، حوزههاي آسيبپذير عرفان، شيوههاي آسيب زدائي و راههاي التيام بخشي اين آسيبها گامهاي ضروري در حوزه آسيبشناسي عرفان و معنويت است. عوامل آسيب پذير بودن عرفان عبارت است از: قدسيت، نياز و تقاضاي فطري، عنادها، فهم غلط و مانند آن و عوامل آسيب زاي عرفان اموري چون: دوري از اسلام ناب اهلبيت( و ولايت، عدم توجه ميزان سنج؛ و ساحتهاي آسيب پذير عرفان حوزههاي معارف، اعمال و عبادات، آداب و سنن، تاريخ و پيدايش است.
تاريخ عرفان از گذشتههاي دور تا زمانهاي
