
اتمام حج به زيارت امام صادق( رفتم و حضرت مطالبي فرمود؛ سپس فرمودند آيا با خود چيزي داري كه بنويسي؛ گفتم آري؛ فرمودند بنويس و سپس مطالبي فرمودند و من نوشتم.696 ظاهرا سفيان ثوري مورد سوء ظن دستگاه حاكم نيز بوده است. امام صادق( به سفيان ثوري فرمودند: «تو مورد تعقيب دستگاه هستي و در پيرامون ما جاسوسان خليفه هستند، تو را طرد نميكنم، اما از نزد ما برو». امام صادق( به وي و نصر بن كثير كه پيش از سفر حج به خدمت امام براي موعظه آمده بودند، دستورالعملي بيان كردند كه اجمال اين جريان چنين است: «نصر بن كثير گويد: من و سفيان ثوري خدمت امام صادق( رسيديم، گفتم ما قصد خانه خدا را كرديم اينك دعائي به ما تعليم كنيد تا آن را بخوانيم، فرمودند: هنگامي كه به خانه خدا رسيدي دست بر ديوار خانه بگذار و بگو: يا سامع الفوت و يا سامع الصوت، و يا كاسي العظام بعد الموت. بعد از آن هر چيز ميخواهي دعا كن، در اينجا سفيان چيزي به امام گفت، كه من نفهميدم، امام در جواب او فرمودند: اي سفيان هر گاه از چيزي خوشحال شدي بسيار بگو الحمد للَّه و هر گاه از چيزي ناراحت شدي بسيار بگو لا حول و لا قوة الا باللَّه و هر گاه روزيت تاخير افتاد استغفار كن.»697
شقيق بلخي: از مشايخ بزرگ عرفاني در سده دوم هجري شقيق بلخي است. شقيق بلخي را از شاگردان امام كاظم( دانستهاند.698 آنچه در مورد ارتباط او با اهلبيت( و نحوة تأثيرگذاري او در بحث انتقال معارف شيعه به تصوف ميتوان برجسته كرد. داستان شيرين ارتباط او با امام كاظم( در مسير حج ميباشد. نوع روايت شقيق از اين حكايت خبر از احترام و اكرام او به امام كاظم( دارد. بر طبق اين روايت شقيق از حضرت(، خوارق عادتي همچون خبر دادن از سرّ درون، جوشش آب از درون چاه به دعاي حضرت( به جهت ساختن وضو و چشاندن امام( به شقيق از محتوي داخل دلو است كه ظاهرا از اطعمه و اشربه دنيايي نبوده است. نكته حائز اهميت اينكه شقيق بعد از اينكه از نام حضرت( آگاه ميشود، بيان ميدارد كه اگر اين كرامات از غير او و خاندان او بود جاي تعجب داشت.699 نمونه ديگر سؤال و جوابي بين شقيق بلخي و امام صادق( است: «گويند: شقيق بلخي، جعفر بن محمّد را از فتوّت پرسيد، فرا شقيق گفت تو چه گويي گفت اگر دهند شكر كنيم و اگر منع كنند صبر كنيم جعفر گفت سگان مدينه ما همين كنند، شقيق گفت يا ابن رسول اللّه پس فتوّت چيست [نزديك شما] گفت اگر دهند ايثار كنيم و اگر ندهند صبر كنيم.»700 روايات ناب شيعي در كتب روايي شيعه است، كه شقيق از راويان آن احاديث ميباشد.701
معروف كرخي: معروف كرخي، استاد سري سقطي و از عرفاي بزرگ ميباشد. جايگاه او در تصوف قابل انكار نيست. سلمي در مورد او گويد: «هو من أجلّة المشايخ و قدمائهم و المذكورين بالورع الفتوة.». در متون عرفان بر مستجاب الدعوة بودن او و كرامات او تأكيد شده است. در مورد نحوه ارتباط معروف با ائمه ( كه در بحث ما اهميت دارد تحقيقات زيادي صورت گرفته است. به نظر ميرسد، اسلام آوردن او در كودكي به دست امام صادق( و ارتباط معنوي با امام كاظم( و وفات او در ازدحامي كه شيعيان بر درگاه امام رضا( داشتهاند در تاريخ قابل اعتنا و اعتماد باشد.702 عبدالعزيز بن ابيحاتم و بكر بن خنيس از مشايخ روايي او بودهاند كه به احتمال زياد هر دو شيعه بودهاند.703 ادعيه و كلماتي از او نقل شده است كه با ادعيه و كلمات امامان قرابت فراوان دارد. به عنوان نمونه: محمد بن حسان گويد: معروف كرخي به من گفت: آيا به تو ده كلمه نياموزم كه پنج تا از آنها براي دنيا و پنج تاي ديگر براي آخرت است كه هركس خداوند عزوجل را به اين كلمات بخواند او را نزد اين كلمات مييابد، آنگاه معروف گفت: آنها را براي تو تكرار ميكنم همچنان كه بكر بن حبيش آنها را براي من تكرار كرد: «حسبي الله تبارك و تعالي لديني حسبي الله عزوجل لدنياي حسبي الله الكريم لما اهمني حسبي الله الحكيم القوي لمن بغي علي حسبي الله الشديد لمن كادني بسوء حسبي الله الرحيم عند الموت حسبي الله الرؤوف عند المسالة في القبر حسبي الله الكريم عند الحساب حسبي الله اللطيف عند الميزان حسبي الله القدير عند الصراط حسبي الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش الكريم.»704 شيخ طوسي همين دعا را از امام كاظم( به عنوان تعقيب نماز ذكر كردهاند. 705
شخصيتهاي ديگري نيز مانند ابوهاشم كوفي (م150ق)، جابر بن حيان (م200ق)، عبدالكريم صوفي (مشهور به عبدك صوفي) (م210ق)706، ابراهيم ادهم، مالك بن دينار،707 حارث محاسبي، بشر حافي، جنيد بغدادي، ابوسعيد خراز، جعفرخلدي، بايزيد بسطامي، ذوالنون مصري و بسياري ديگر از مشايخ صوفيه، در انتقال تعاليم اهلبيت( به تصوف بيتأثير نبودهاند كه مجال براي پرداختن به آنها نيست. اما در ادامه به بخشي از روايات و ادعيه اهلبيت( در سخنان ايشان در ادامه اشاره ميكنيم.
دسترسي عرفا و صوفيه به روايات عرفاني و ادعيه و مناجاتهاي اهلبيت(: يكي از منافذ نفوذ و ورود معارف شيعه به تصوف نفوذ غيرمستقيم روايات و معارف اهلبيت( ميباشد. سخنان و معارف اهلبيت( به دلايل متفاوتي كه بعضاً براي ما هم معلوم نيست، بدون انتساب به اهلبيت( و از طريق مشايخ و اعلام بزرگ عرفاني وارد تصوف گرديد. مروري اجمالي به سخنان مشايخ صوفيه در قرون اوليه مؤيد اين مطلب ميباشد. در كتب عرفاني ادعيه و سخناني منسوب به عرفا وجود دارد كه به لحاظ لفظي و معنوي تطابق كامل با سخنان و ادعيه اهلبيت( دارد.
شواهد فراوان و روشني داريم، كه گواهي ميدهدع صوفيه به روايات عرفاني، ادعيه و مناجاتهاي ائمه( دسترسي داشتهاند. اين شواهد در مورد برخي مانند يحيي بن معاذ رازي،708 ذوالنون مصري، جنيد بغدادي بسيار روشن است. اين بخش از مناجاتها در ميان كلمات و ادعيه آنها به خوبي ميدرخشد و تفاوت تأمل برانگيزي با ساير منشآت اينان دارد. گرچه بررسي سخنان و عقائد مشايخ بزرگ ديگري از صوفيه مانند بشر حافي (م227ق)، حاتم اصم (م237ق)، حارث محاسبي709 (م243ق)، بايزيد بسطامي (م261ق)، جنيد بغدادي (م297ق) و ديگر مشايخ، ميتواند به روشنتر شدن سير ورود روايات و تعاليم عرفاني اهلبيت( به تصوف كمك كند، اما براي پرهيز از اطاله كلام، بررسي آن را به مجالي ديگر واميگذاريم و تنها برخي از روايات و ادعيه شيعي كه بدون نام و يا منتسب به برخي از مشايخ صوفيه در كتب و رسائل صوفيه وجود دارد در ذيل فهرست ميكنيم.
ابوسعيد خراز (م286ق) لباس خريدن امام علي( يا بريدن آستين آن از روي بيتكلفي و زهد را نقل ميكند و به اين كلام امام «في حلالها حساب و في حرامها عقاب» اشاره ميكند.710 جنيد بغدادي در كتاب القصد إلي الله حكايتي از مناجاتهاي امام سجاد( را نقل ميكند و ميگويد: محمد بن كعب قرظي گويد: شبي در مسجد كوفه بودم در نيمه شب ديدم علي بن الحسين زين العابدين( آمد و در آستانه درب مسجد ايستاد و در بخشي از مناجاتش اينگونه ميگفت «يا حبيبي و قرة عيني غلقت الملوك أبوابها و طافت عليها حراسها و بابك مفتوح». سپس داخل مسجد شد و دو ركعت نماز بجا آورد و اشعاري سوزناك، در مناجات با خدا ميخواند، محمد بن كعب گويد: در اين هنگام شنيدم هاتفي ندا داد: «لبيك عبدي فأنت في كنفي و كلّ ما قلت قد سمعناه.». جنيد بغدادي پس از بيان برخي زمزمههاي سالك با خداوند گويد برخي از اين اجابتها به نداي حق را ذكر كرديم، اگر با اين مقدار از عبارات به اشارتها دستيافتي كه گوارايت باد و الاّ به زودي مناجات المحبين را از يكي از بزرگان اهل معرفت براي شما نقل ميكنم.711
حارث محاسبي از معاصران امام جواد(، سخناني از اهلبيت( نقل ميكند، از جمله در كتاب الرعاية لحقوق الله دعائي را از امام حسن( نقل ميكند.712 گفتيم احاديثي از اهلبيت( بدون نام ايشان در ميراث صوفيه قرار دارد. از آنجمله در تهذيب الاسرار آمده است: از حاتم اصم پرسيده شد: علام بنيت أمرك؟ جواب داد: علي أربعة أشياء علمت أنّ لله تعالي فرض علي فرضاً لا يؤديه غيري فاشتغلت به، و علمت أنّ الله تعالي مطلع علي حيث كنت فاستحييت منه، و علمت أنّ لي رزقاً لا يجاوزني فوثقت به، و علمت أنّ لي أجلاً يبادرني فأنا أبادره.713 اين روايت را مقايسه كنيد با روايت ذيل از امام صادق( كه از ايشان سؤال شد: «عَلَي مَا ذَا بَنَيتَ أمْرَكَ»، فرمودند: «عَلَي أرْبَعَةِ أشْياءَ عَلِمْتُ أنَّ عَمَلِي لاَ يعْمَلُهُ غَيرِي فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَي فَاسْتَحْييتُ وَ عَلِمْتُ أنَّ رِزْقِي لاَ يَأكُلُهُ غَيرِي فَاطْمَأنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أنَّ آخِرَ أمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ».714
سخنان، ادعيه و مناجاتهاي زيادي در سخنان صوفياني چون يحيي بن معاذ، جنيد بغدادي، ذوالنون مصري، شبلي در كتب صوفيه نقل شده است كه به جهت طولاني شدن بحث، بخشي از آنها در ضميمه اشاره خواهد شد.
گفتار دوم: ورود معارف شيعي از طريق كتب عرفاني
يكي از روزنههاي ورود احاديث و معارف اهلبيت( به تصوف، كتب عرفاني ميباشد. مهمترين كتاب را ميتوان تفسير امام صادق(715 كه احتمالاً توسط فضيل عياض بهعنوان اولين ناقل به مجامع علمي و عرفاني صوفيه راه يافت، نام برد.716 در قرون اول و با ظهور تصوف كتب و رسائلي توسط مشايخ صوفيه به نگارش در آمد، كه بررسي آنها ميتواند به بحث ما كمك كند. كتابهايي مثل: الرعاية لحقوق الله (حارث محاسبي)، رسائل حسن بصري، منازل الصدق (شقيق بلخي)، رسائل جنيد بغدادي، رسائل ابوسعيد خراز، تفسير سهل تستري، اللمع في التصوف (سراج طوسي)، الرسالة القشيرية (عبدالكريم قشيري)، قوت القلوب، التعرف (كلاباذي) نام برد. در اين گفتار به چند كتاب مهم و تأثيرگذار در تصوف و نحوه نفوذ تعاليم اهلبيت( در تصوف از طريق اين كتب پردازيم.
كتاب اللمع في التصوف: مؤلف آن ابونصر سراج طوسي از مشايخ عرفان و ملقب به طاووس الفقراء ميباشد. كتاب او از مهمترين كتب در مورد صوفيه ميباشد. اين كتاب اولين دايرةالمعارف تصوف و مهمترين و تأثرگذارترين كتب عرفاني بهحساب ميآيد.717 در اين كتاب، تعاليم عرفاني و توحيدي اهلبيت( خصوصاً كلمات ناب امام علي( به وفور ديده ميشود، كه به نمونههايي از آنها اشاره ميكنيم:
ابونصرسراج در مباحث توحيد سخنان نابي از امام علي( نقل ميكند، از جمله در بحث توحيد گويد: «سئل أميرالمؤمنين رضي الله عنه و قيل له: بم عرفت ربّك؟ فقال: بما عرفني نفسه لا تشبهه صورة و لا يدرك بالحواسّ و لا يقاس بالناس قريب في بعده و بعيد في قربه فوق كلّ شيء و لا يقال شيء تحته و تحت كلّ شيء و لا يقال شيء فوقه».718 همچنين، سراج در بحث رؤيت گويد: «و رؤية القلوب إلي ما توارث في الغيوب بأنوار اليقين عند حقائق الإيمان و هو علي معني ما قال أميرالمؤمنين عليّ بن أبيطالب رضي الله عنه حين سئل هل تري ربّنا؟ فقال: و كيف نعبد من لم نره؟ ثمّ قال لهم: لم تره العيون (يعني في الدنيا) بكشف العيان ولكن رأته القلوب بحقائق الإيمان».719
ابونصرسراج در چند مورد در اين كتاب بر برتري اميرالمؤمنين( بر ساير صحابه در علوم و معارف اشاره ميكند بهعنوان نمونه پس از بيان روايت نبوي( «لو تعلمون ما أعلم نصحكتم قليلاً و لبكيتم كثيراً» ميگويد: اين علوم، علوم خاصي است كه پيامبراكرم( مأمور به ابلاغ آن براي عموم نبودند. سپس ميافزايد: بدون شك در ميان صحابه كساني بودند كه از اين علوم خاص بهرهمند بودند، نظير حذيفة يماني كه علم اسماء منافقين داشت و علي( كه فرمودند: «علّمني رسولالله سبعين باباً من العلم لم يعلم ذلك أحداً غيري» در اينجا ابونصر سراج از هيچ صحابي ديگري بهعنوان كسي كه بهرهمند از علوم خاص پيامبر اكرم( باشد نام نميبرد.720 در مورد ديگري سراج به مرجعيت علمي علي( در امور جامعه اسلامي تصريح دارد. مرجعيت علمي اهلبيت( در تمام امور يكي از عقايد ناب شيعي است كه فهم صحيح آن ميتواند جامعة اسلامي را در مسير صحيح قرار دهد. اين سخن سراج و بيان مرجعيت علمي علي( گامي بود در جهت تقارب عرفان حقيقي به شيعه و معارف اهلبيت(. وي ذيل روايت نبوي (لو تعلمون ما
