
خواص بقدم «يحبّهم» بر جاده «يحبّونه» بمعاد «مقعدصدق» ميرسند در مقام عنديت، كه «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ».501
در تقسيم دقيقتر سائرين الي الله به سه طبقه عوام، خواص و خاص الخواص(يا عامه، خاصه و خاصه الخاصه) تقسيم شده اند. ابوطالب مكي در بحث بطون قرآن گويد: ظاهر قرآن براي عوام و باطن آن براي خواص و اشارات آن بهره خاص الخواص است.502 خواجه عبدالله انصاري و به تبع او شارحان منازل السائرين بسياري از منازل عرفاني را بر اساس همين تقسيم سه گانه سائران به سه درجه رتبه بندي ميكنند. درجه اول براي عوام و درجه دوم مقام خواص و درجه نهائي بهره خاص الخواص است.
سالك و شيخ: تقسيم ديگر كه علاوه بر ارزشگذاري در سامان دادن مباحث مربوط به استاد سلوك كاربردي است، تقسيم سائرين به سالك و شيخ است؛ شيخ در اصطلاح اهل عرفان، انسان كاملي است، كه در علوم باطني و فهم شريعت، طريقت و حقيقت به كمال رسيده و مقامات قرب را طي كرده واصل به حق گرديده است چنين انساني شايستگي دستگيري از سالكان دارد و انسان كامل مكمل است چرا كه تمام دقائق طريق سلوك را ميداند و به بيماري نفوس سالكان و دواء آن علم دارد و قدرت بر شفاء آن بر اساس استعداد و قابليت سالك دارد.503 شيخ جميع آنچه سالك در سلوك تا رسيدن مقصد نياز دارد ميداند و با ارشاد و راهنمائي سالك او را تا رسيدن به مقصد كمك ميكند و سالك با طي تمام مراتب قرب، شايستگي دستگيري و رهنمائي ديگر سالكان را مييابد.504 سالك در مقابل شيخ در اصطلاح اهل عرفان كسي است كه در حال طي مقامات و منازل سلوك با رياضت و مجاهدت است و هنوز به مقام وصول و مقصد نهائي نرسيده است و صلاحيت دستگيري و راهنمائي ندارد.505
سالك و مجذوب: تقسيم ديگر دسته بندي سائرين بر اساس نوع سير به سوي حق به دو دسته مجذوب و سالك تقسيم ميشوند مجذوبين كساني هستند كه خداوند از همان آغاز با نعمت و منت و موهبت خود، آنها را به سوي خود جذب ميكند و مقامات قرب به سوي حق را بدون مشقت و با جذبه حق طي ميكنند اما دسته دوم يعني سالكان، ابتدا مقامات و منازل قرب به حق را با رياضت و سلوك ميپردازند سپس موهبت حق شامل حالشان شده آيات و كرامات به آنها عطا ميشود.
برخي از اهل معرفت دسته بندي دقيق تري به صورت يك تقسيم چهارگانه در اين مورد ارائه كرده اند؛ بر اساس اين تقسيم سائرين الي الله چهار دستهاند 1. مجذوب غير سالك؛ 2. مجذوب سالك 3. سالك مجذوب 4. سالك غير مجذوب. كساني كه با جذبه به وصال حقّ رسيدهاند اگر همواره در حال جذبه و فناء باقي بمانند مجذوب غير سالك اند كه به مقام بقاء بعد از فناء نميرسند. اينان در همان حال جذبه مغلوب شدهاند و بعد از آن به سلوك نپرداختهاند. چنين كساني نيازمند استاد نيستند؛ زيرا سلوكي ندارند. از طرفي شايستگي دستگيري از غير نيز ندارند؛ زيرا ايشان در مقام مجذوبيت، به حال خويش مشغول بوده و فراغتي براي رجوع از عالم حقّ به عالم خلق ندارند.506
اهل جذبه اگر مشمول عنايت ازلي حقّ شوند و از اين حالت جذبه و فنا بدر آيند و به سلوك مقامات و منازل بپردازند مجذوب سالك هستند. اينان كساني هستند كه جذبهشان بر سلوك و بقائشان بر فنا مقدّم است. چنين كساني نيازمند ارشاد و راهنمائي استاد هستند و نميتوانند به بينه حقّيهاي كه در جذبه به آنها عطا شده اكتفا كنند. اما كساني كه از آغاز به سلوك و مجاهدت ميپردازند اگر در ميانه سلوك مشمول عنايت ازلي حقّ شوند و جذبهاي براي آنان رخ دهد به حقّ واصل شوند سالكان مجذوب هستند اين دسته كساني هستند كه سلوكشان بر جذبه مقدّم و فنائشان بر بقاء ايشان پيش افتاده است. اين دسته نيز در سلوك نيازمند ارشاد استاد هستند اين افراد پس از سلوك و وصول به حقّ براي دستگيري و ارشاد خلق به مقام بقاء باز ميگردند و شايستگي دستگيري دارند. اما سالكاني كه همواره تا پايان در حال سلوك و رياضت باشند سالكان غير مجذوب خواهند بود. اينان در مقامي از مقامات و مرحلهاي از مراتب سير و سلوك متوقّف مانده و به جذبه نرسيدهاند. و اين بدان جهت است كه در قلب سالك چيزي از احكام نفس و آثار خلقيت او باقي مانده است. چنين سالكي شايستگي دستگيري نيز ندارد.507
مراد و مريد: در تعبير ديگري سائرين الي الله را به مريد و مراد و همچنين به سائر و طائر تقسيم كرده اند. از جنيد فرق بين مريد و مراد پرسيده شد پاسخ داد مريد سير ميكند و مراد پرواز ميكند پس كي رونده به پرنده ميرسد.508 به مبتدي مريد نيز گويند از آن جهت كه اراده سير نموده است و در مقابل منتهي را مراد گويند.509
مراتب سالكان در روايات: از برخي از معصومين از جمله اميرالمؤمنين(، امام صادق( و امام سجاد( و در خصوص تقسيم عبادتكنندگان بر سه گروه: عبيد، تجار و احرار رواياتي وجود دارد. امام صادق( فرمودند: «عبادتكنندگان سه دستهاند: مردمي خدا را از ترس بپرستند، اين عبادت بردگان است. مردمي خدا را تبارك و تعالي به طمع ثواب پرستند، اين عبادت مزدوران است؛ مردمي خدا عز و جل را پرستند و عبادت كنند براي دوستي او، اين عبادت آزادهها است و اين بهترين عبادت است».510 در نهج البلاغه همين مطلب بدين عبارت بيان شده است كه «گروهي خدا را به اميد ثواب پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است، و گروهي او را از روي ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهي خدا را از روي سپاسگزاري پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.511
همچنين تقسيم مردم به دو گروه عالم يا متعلم در بياني از امام صادق( آمده است كه فرمودند: «دوست ندارم جواني از شما را ببينم مگر آنكه در يكي از اين دو حال صبح كند يا عالم باشد يا متعلم.»512 اين دو دسته، محبوب امام ( است يعني دسته سومي هم وجود دارند كه سائر مردم هستند و از جرگه اهل سلوك خارجند. و بر همين اساس در روايتي ديگر اينگونه بيان شده است كه «ما علماء هستیم و شیعیان ما متعلم هستند. باقی مردم جز كفی بر سیلابی نیستند.»513 تقسيم مشهور مردم به سه قسم يعني عالم رباني، متعلم در راه نجات و همج رعاع در روايتي از اميرمؤمنان( آمده است: كميل بن زياد نخعي از اصحاب سرّ اميرالمؤمنين( نقل ميكند كه امام فرمودند مردم سه دستهاند: عالم رباني، متعلم در راه نجات و دسته سوم همج رعاع كه متابعت كنند هر آوازي را و ميل كنند با هر بادي كه ميوزد؛ زيرا نه به نور علم باطني قلب را روشنايي داده و نه به ركن وثيقي كه هادي و مرشد ايشان بوده باشد التجا بردهاند. 514 در تعبيري ديگر كه در بحث اصحاب سر بيان شد اميرالمؤمنين( در ميان اصحاب خود از گروهي از خاصان نام ميبرد و ميفرمايد: سوگند به خدا، اگر بخواهم هركدام شما را از آغاز و پايان كارش، و از تمام شئون زندگيش، آگاه سازم، ميتوانم؛… آگاه باشيد كه من اين ـ رازها ـ را با خاصان در ميان ميگذارم كه بيمي بر ايشان نيست، و به آنان اطمينان دارم.515 اين عالمان رباني در حقيقت هاديان و راهنمايان به سوي قرب حق هستند؛ امام باقر( فرمودند: عالم همچون شمع- بدستي است كه به مردم روشني ميبخشد. و مشمول دعاي خيرشان گردد. فرد عالم داراي شمع علم و حكمتي است كه تاريكي جهل و حيرت را نابود ميسازد، پس هر كه بكمك آن روشني، از جهل رهيده و از اسارت آن خلاصي يابد، به حساب فرد عالم از آزادشدگان آتش است، و خداوند به تلافي آن به تعداد هر تار موي كسي كه آزاد نموده، بيشتر و بهتر از صدقه صد هزار قنطار كسي كه در غير راه خدا خرج نموده به او دهد، بلكه اين صدقه براي صاحبش موجب وبال و گرفتاري است، ولي خداوند به او چيزي عطا فرمايد كه از پاداش صد هزار ركعت نماز در مقابل كعبه برتر و بهتر باشد.516
ضرورت استاد: پيمودن مسير سخت، پر رمز و راز و پيچيده سلوك الي الله، بدون مدد حكيم مرشد، و عالم رباني خطر كردن و هلاكت است. امام باقر( با تشبيهي از نوع معقول به محسوس و با ظرافتي شيرين ضرورت راهنما را اين گونه بيان نمودند: «يكي از شما براي مسافرت چند فرسخي از محلّ خود بيرون ميرود و براي خويش در طلب راهنمايي بر ميآيد و حال آن كه تو به راههاي آسمان ناآگاهتر از راههاي زمين ميباشي. پس براي خود راهنمايي طلب كن.»517 امام سجاد( سالك بدون مرشد را هلاك شده دانستند: هلك من ليس له حكيم يرشده. 518 اميرالمؤمنين( فرمودند: «خدا رحمت كند كسي را كه به دامن هدايتكنندهاي چنگ زند تا نجات يابد». 519 قطعاً جريان موسي و خضر( در آيات 60 تا 82 سوره كهف، دلالتي واضح بر نياز استاد معنوي براي آموختن معارف لدني دارد. همچنين كلام امام علي( در وصيت به كميل آنجا كه فرمودند: «خداوند بهوسيله آنها (حجتها و عالمان رباني) دليلها و بينات خود را حفظ ميكند تا آنان بينات الهي را در نزد همانندان خود به وديعه بسپارند و در قلوب آنان بگمارند.»520
رجوع جاهل به عالم ضرورت عقلي نياز به استاد راهنماست. هموارتر شدن راه سلوك، آگاهي و اطلاع از گذرگاهها و پستي و بلندي مسير، امدادهاي روحاني استاد به سالك و تأثير نَفَس استاد در تربيت سالك آثار و فوائد تمكين و تبعيت از استاد رباني و مرشد حكيم است. همچنين خطر گمراهي و سرگرداني در منازل سلوك521، لزوم ارائه طريقت سلوك مناسب با حال و ا ستعداد سالك و لزوم تمييز بين خواطر الهي و شيطاني در مراحل پيشرفتهتر سلوك برخي ديگر از ضرورتهاي استاد راهنماست. امام صادق( فرمودند اميرالمؤمنين( به بيست و چهار كلمه سخن گفتند كه ارزش هر كلمه به اندازه آسمانها و زمين است از آن جمله فرمودند خدا رحمت كند بندهاي كه به دامن هدايتگري بچسبد و نجات يابد.522 در روايتي نبوي رسول اكرم، امام علي( را هدايتگري معرفي كرد كه بايد به دامن او چنگ زد.523
شرائط استاد سلوك: در تعبير اهل معرفت، استاد بر دو گونه است: استاد خاص و استاد عام. استاد خاص كه همان پيامبر اكرم( و خلفاي خاصه اويند، كه در گفتار اول به آن پرداخته شد. استاد عام كسي است كه با حكم عام اهلبيت( مأمور به هدايت است و در امر هدايت و سلوك قابليت دستگيري و هدايت ايتام آل محمد را داراست. اولياء خدا و افرادي كه به مقام ارشاد رسيدهاند در هر زمان ممكنست متعدّد باشند و هر يك از آنان قابل دستگيري و هدايت و ارشاد سالكين را دارند ليكن تمام اولياء در تحت لواي ولي معصومند.524
استاد راهبر بايد داراي ويژگيهاي ممتازي باشد، علم و آگاهي، زهد و پارسائي525، اعتقاد و التزام به ولايت اهلبيت(، انقياد و تسليم در برابر ظواهر قرآن و فرمايشات معصومين، پايبندي به اخلاقيات، مراعات كامل احكام و آداب شرع مقدّس، صدق و راستي در آشكار و پنهان و خلوت و جلوت، شهرت نزد اهل عرفان و اعتماد و مراجعه بزرگان عرفا به شخص شواهد كمال و توانمندي او در راهنمايي و دستگيري است. سيد بحرالعلوم گويند:
استاد عامّ شناخته نميشود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ و معاشرت باطنيّه و ملاحظه تماميّت ايمان جوارح و نفس او. و زينهار به ظهور خوارق عادات و بيان دقائق نكات و اظهار خفاياي آفاقيّه و حباياي انفسيّه و تبدّل بعضي از حالات خود، به متابعت او فريفته نبايد شد، چه اشراف بر خواطر و اطّلاع بر دقائق و عبور بر ماء و نار و طي زمين و هوا و استحضار از آينده و امثال اينها در مرتبه مكاشفه روحيّه حاصل ميشود و از اين مرحله تا سر منزل مقصود راه بينهايت است. و بسي منازل و مراحل است، و بسي راهروان اين مرحله را طي كرده و از آن پس، از راه افتاده به وادي دزدان و ابالسه داخل گشته، و از اين راه بسي كفّار را اقتدار بر بسياري از امور حاصل بلكه از تجلّيات صفاتيّه نيز پي به وصول صاحبش به منزل نتوان برد. و آنچه مخصوص واصلين است تجلّيات ذاتيّه است و آن نيز قسم ربّانيّهاش، نه روحانيّه.526
امام علي( به هنگام تلاوت كريمه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» اينان را دستهاي از بزرگان برگزيده خداوند دانسته در وصف آنها فرمودند: پس همچون چراغهايي در تاريكي و راهنمايان در شبهات و بيابانهاي خشك براي گمشدگان نور و روشنايي به چشم و دل و گوش سالكان ميتابانند. پس هر كس كه به راه مستقيم رود راهش
