
كاشاني در مقدمه كتاب الذريعه الضراعة گويد: در اين كتاب مناجاتها و ادعيه را جمع آوري كردم ابتدا دعاهاي صحيفه كامله و ملحقات آن سپس مناجات خمس عشر كه برخي اصحاب جمع كرده بودند را آوردم و پس از آن برخي ادعيه متفرقه در كتب اصحاب را ذكر كردم و براي هركدام از ادعيه عناويني وضع كردم.564
در اينكه نامگذاري و نيز ترتيب اين مناجاتها از سوي امام سجاد( باشد دليلي نداريم. و حتي دليلي بر اينكه اين پانزده مناجات به صورت يك مجموعه از امام باشد، يا بعدها جمع آوري شده، نداريم. از سوئي دليلي هم بر رد آن نداريم. همچنين هنوز مشخص نيست كه اين پانزده مناجات توسط چه كسي جمع شده است گرچه بعيد نيست عناوين ادعيه را فيض كاشاني وضع كرده باشد.565 از سوئي، گرچه اين مناجات پانزدهگانه شامل مقامات و احوال مهم سالك است، اما ترتيب موجود آن در كتب روايات، نميتواند حاكي از درجات سيروسلوك، باشد. در اين باره، استاد جوادي آملي نظري دقيق دارند، عبارت ايشان چنين است:
نظم تدويني برخي ادعيه نيز قابل تأمل است؛ مثلاً، اولين مناجات از «مناجات خمس عشرة»كه از امام سجاد( نقل شده، در ترتيب كنوني آن، «مناجات تائبان» و آخرين آن، «مناجات زاهدان» است؛ در حالي كه اگر اين پانزده مناجات پانزده مرحله، يا منزلت باشد، مناجات زاهدان، در رديف مناجاتهاي اوّليه است، نه آخرين مناجات؛ يعني، انسان، نخست توبه ميكند و زهد ميورزد و از رذايل ميرهد و سپس به فضايل بار مييابد كه عاليترين فضيلت، «حبّ لقاء الله» و بالاتر از آن، «حب الله» است. همان طور كه فقيه كارشناس يا اصولي صاحب نظر، مسائل فقهي يا اصولي را سامان ميبخشد و مرتب ميكند، عالم اخلاق نيز بايد با بررسيهاي كارشناسانه، درجات سير و سلوك را از ادعيه و مناجاتها كاملاً استنباط كند. پس همان طور كه عالمان اخلاق بايد آيات، روايات و سيره معصومين( را سامان ببخشند، ادعيه و اذكار را نيز بايد سامان بدهند؛ زيرا تبيين مراحل و مراتب ادعيه نياز به بحثهاي علمي دارد.566
درجات اسلام، ايمان، تقوي و يقين:
إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَي فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَي بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ النَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ.567
گفته شد، مهمترين طرح روائي كه به عنوان طرح برگزيده و قابل دفاع، در گفتار بعدي به بيان ريز مقامات و منازل آن خواهيم پرداخت، تقسيم مراحل و مقامات سلوك به چهار مرحله اسلام، ايمان، تقوي و يقين است. در روايات متعددي از اهلبيت( به دو درجه اسلام و ايمان تصريح شده است. اما يك دسته بندي و طرح دقيقتري از اين مراحل سلوك را در دو روايت از امام رضا( به نقل از يونس بن عبدالرحمن و حسن بن علي الوشاء مييابيم. در اين روايات امام رضا( فرمودند: ايمان درجهاي برتر از اسلام، و تقوي درجهاي برتر از ايمان، و يقين درجهاي برتر از تقوي است. بر اين اساس، چهار درجه: اسلام، ايمان، تقوي و يقين مراحل سلوك و هر كدام حاوي طيفي از منازل و احوال و مقامات سالكين ميباشد. 568 درجه اسلام را آغاز مراحل سلوكي در طرح روائي دانستيم اين مرتبه خود داراي درجات متعددي است و دستهاي از منازل سلوكي را دربردارد. مرحله عمومي ورع از محرمات، و درجات اخلاقي مانند حلم، تواضع، سخاوت، عفو و مانند آن در اين مرحله جاي دارد. پس از آن مرحله ايمان با درجات: يقظه، توبه، زهد، طلب، اعتصام و مانند آن است؛ سپس مرحله تقوي و درجات چون خوف، رجاء، صبر، شكر، توكل و شوق قرار دارد، و در نهايت، مرحله يقين، با مقامات نهائي چون رضا، قرب، معرفت، فناء و بقاء كه آخرين و چهارمين مراحل سلوك در اين طرح ميباشد كه به مباحث آن در گفتار بعدي خواهيم پرداخت.
گفتار دوم: احوال و مقامات سالك
در اين گفتار پس از بررسي اجمالي، احوال و مقامات در كتب عرفاني و برخي مباحث مرتبط با آن، به مقامات و احوال در روايات و ادعيه و بر اساس طرح روائي مورد بحث در گفتار پيشين، ميپردازيم.
مبحث اول: احوال و مقامات در ميراث عرفاني
حال و مقام: عرفا از مراحل سلوك با تعابير مانند مقامات، منازل، احوال، درجات، مواقف، ميادين و مانند آن نام بردهاند. از مهمترين و قديميترين تقسيمات طريق سير الي الله، تقسيم دوگانه به حال و مقام است. تمايز بين احوال و مقامات و رابطه آنها با يكديگر در بساري از كتب عرفاني مورد بحث قرار گرفته است يكي از قديمي ترين و در عين حال بهترين تبيينها از اين مسئله در كتاب اللمع ابونصر سرّاج (م 378) آمده است به طور خلاصه مقام، مرتبهاي از مراحل سير الي الله است كه سالك بر اثر مجاهدت و رياضت به آن رسيده و در اين مرتبه تمكن يافته است در مقابل حال موهبتي است كه بر قلب سالك نازل ميشود و دوامي ندارد. دو ويژگي مهم مقام اكتسابي بودن و دوام آن است و در مقابل ويژگيهاي مهم حال وهبي بودن و زودگذر بودن است. به بيان عبدالرزاق كاشاني: «مقام رتبهاي است از مراتب سلوك كه در تحت قدم سالك آيد و محلّ استقامت او گردد و زوال نپذيرد. و حال، واردي غيبي از عالم علوي است، كه گاه گاه به دل سالك فرود آيد و در آمد و شد بوَد تا آن گاه كه او را به كمند جذبه الهي، از مقام ادني به اعلي كشاند.»569
ارتباط حال و مقام و جايگاه هركدام محل بحثهاي فراواني در كتب عرفا ميباشد يكي از تبيينهاي ژرف و دقيق از اين مسئله در كتاب عوارف المعارف ابوحفص سهروردي ارائه شده است، وي معتقد است: گاهي يك چيز حال است و سپس به مقام تبديل ميشود مثلاً سالكي انگيزه محاسبه يا مراقبه دارد اما گاهي اين حال در او هست و گاهي با غلبه صفات نفس زائل ميشود اين حال محاسبه يا مراقبه است اما اگر با ياري خداوند به جايي رسيد كه محاسبه وطن و مستقر و مقام او گرديد به طوري كه همواره در محاسبه بود داراي مقام محاسبه است پس وقتي به مقام محاسبه رسيد حالِ مراقبه بر او وارد شود و اين حال مراقبه هم تا مدتي بر اثر غفلت و سهو زائل ميشود تا آنكه به مقام مراقبه تبديل شود پس حال مشاهده و احوال بالاتر بر او وارد و به مقام تبديل شود. تا به مقام فناء و بقاء برسد و در نهايت به حق اليقين برسد.570
عناوين مقامات و احوال در كتب عرفاني: در گفتار پيشين و در بررسي طرحهاي موجود از مراحل سلوك در ميراث عرفاني، به دسته بندي مقامات و منازل و سير تاريخي آن اشاره شد. در اينجا به عناوين و تعداد مقامات در اين دستگاهها و كتب عرفاني به اختصار اشاره ميشود.
شقيق بلخی در كتاب منازل الصدق، منازل و مقامات سلوك را چهار منزل میشمرد: اول زهد، دوم خوف، سوم شوق به سوی بهشت، و چهارم محبت الله می باشد.571 ذو النون مصري (م245) در يك جا مقامات را به ترتيب: ايمان، خوف، هيبت، طاعت، رجاء، محبت، شوق، أنس و اطمينان معرفی كرده است.572 حلاج (م309) مقامات چهل گانه را در طواسين چنين بيان نموده است: مقام ادب، رهب، سبب، طلب، عجب، عطب، طرب، شره، نزه، صفاء، صدق، رفق، عتق، تسويح، ترويج، تماني، شهود، وجود، عدّ، كدّ، ردّ، امتداد، اعتداد، انفراد، انقياد، مراد، شهود، حضور، رياضت، حياطت، افتقاد، اصطلاء، تدبر، تحير، تفكر، تصبر، تعبر، رفض، تيقظ، رعاية، هدايت، بدايت.573
عبد الجبار نفری (م354) در مواقف از هفتاد و هفت موقف از مواقف سالك سخن گفته است، وی آغاز مواقف را «موقف عزّ» و پايان آنها را «موقف كنف» معرفی میكند. ابونصر سراج، هفت مقام توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، رضا و توكل و ده حالِ: مراقبه، قرب، محبت، خوف، رجا، شوق، انس، اطمينان، ديدار و يقين را ذكر ميكند.574 كلابادی (م380) در التعرف، 31 مقام را بر شمرده كه با توبه آغاز و به فنا و بقا ختم كرده است. 575 ابوطالب مكی (م 383) اصول مقامات یقين را كه احوال متقين متفرع بر آن است، را نه مقام ميشمرد: توبه، صبر، شكر، رجاء، خوف، زهد، توكل، رضا و محبت.576 عبدالرحمن سلمی (م 412) در درجات المعاملات از چهل و چهار مقام سخن گفته و مقامات را از توبه آغاز و به مقام جمع و تفرقه ختم میكند.577 ابومنصور اصفهانی (م418) در كتاب نهج الخاص، چهل مقام را برميشمرد، كه از توبه آغاز و به همت ختم میشود.578
مقامات صدگانه در كتاب دقيق منازل السائرين خواجه عبدالله انصاری (م481) عبارتند از: 1ـ بدايات: (يقظه، توبه، محاسبه، انابت، تفكّر، تذكر، اعتصام، فرار، رياضت، سماع)2ـ ابواب: (حزن، خوف، اشفاق، خشوع، اخبات زهد، ورع، تبتل، رجاء، رغبت)3ـ معاملات: (رعايت، مراقبت، حرمت، اخلاص، تهذيب استقامت، توكّل، تفويض، ثقه، تسليم) 4ـ اخلاق: (صبر، رضاء، شكر، حياء، صدق ايثار، خلق، تواضع، فتوّت، انبساط) 5ـ اصول( قصد، عزم، اراده، ادب، يقين انس، ذكر، فقر، غنا، مقام مراد) 6ـ اوديه: (احسان، علم، حكمت، بصيرت، فراست تعليم، الهام، سكينه، طمأنينة، همت) 7ـ احوال (محبت، غيرت، شوق، قلق، عطش وجد، دهشت، هيمان، برق، ذوق) 8ـ ولايات (لحظ، وقت، صفا، سرور، سرّ نفس، غربت، غرق، غيبه، تمكّن) 9ـ حقايق (مكاشفه، مشاهده، معاينه، حيات، قبض بسط، سكر، صحو، اتّصال، انفصال) 10ـ نهايات (معرفت، فناء، بقاء، تحقيق، تلبيس وجود، تجريد، تفريد، جمع، توحيد). روزبهان بقلي در مشرب الارواح، هزار و چهار مقام را در بيست باب شمارش ميكند كه در اين بحث گنجايش ذكر عناوين آن هم نيست.
مبحث دوم: احوال و مقامات در روايات و ادعيه
در گفتار پيشين بيان شد كه در ميان چند طرح كلي از منازل سلوك، بر اساس برخي روايات، مهمترين طرح روائي، تقسيم و تدوين مقامات در چهار درجه، اسلام، ايمان، تقوي و يقين بود كه اينك به بيان ريز مقامات و منازل آن خواهيم پرداخت.
1ـ درجات اسلام
ورود به اسلام و پذيرش توحيد و نبوت و ولايت و عمل حداقلي به اين اقرار و اعتقاد تحت عنوان كلي عمل به واجبات و ترك محرمات، اولين بخش اين مرحله است در ادامه تخلق به اخلاق نيكو از مقدمات ضروري براي ورود به جرگه سالكان است نكته مهم اين است كه عمل حداقلي به شريعت در همه مراحل بعدي بايد حفظ شود و محافظ كل طريقت و حقيقت تا مراحل پاياني است و مانند پوسته كه محافظ مغز است و بيپوست مغز فاسد شود. احوال و مقامات سالك متخلق در اين مرتبه را ميتوان «ورع، خشوع، اخبات، مراقبت، حرمت، حياء، صدق، ايثار، تواضع، فتوت، ادب، رعايت، احسان، خُلُق»579 و مانند آن دانست كه روح و اصول كلي اين مقامات در اين مرحله ورع و تخلق به اخلاق نيكو است و اين دو روح و ثمره اين مرحله يعني اسلام است.
ورع: ورع به معناي عام در روايات با اموري چون حفظ حدود الهي، تعظيم حرمات، تسليم و اطاعت در اوامر، پرهيز از ظلم و تعدي، رعايت حقوق، راستگويي، عفّت، امانت داري، طلب رزق حلال، پرهيز از سخنچيني، عيبجويي، غيبت و مانند آن اطلاق ميشود. طي درجات اسلام و ورود به مقام ايمان با ورع از محارم الهي امكانپذير است. برخي از توصيههاي اهلبيت( درباره ورع اين است: ورع اساس تقوي است. از خدا بپرهيزيد و دين خود را با ورع و پارسائي نگهبان باشيد. بهشت و رضوان الهي جز در اثر پارسائي و ورع بدست نيايد. با پارسائي و ورع خود ما را ياري دهيد كه هر كس با ورع و پارسائي به ملاقات حق و اصل شود، گشايش و وسعت بيند. سزاوارترين مردم نسبت به ورع، آل محمّد( و شيعيان آنهاست تا مردم به آنها اقتدا كنند، زيرا ايشان سرمشق مردمند. امام باقر( به جمعي از اصحاب خاص خود فرمودند: به خدا قسم من شما و بو (و آثار) روحتان را دوست ميدارم، پس شما هم با ورع و تقوا ما را در اين كار ياري دهيد و كوشش كنيد، زيرا شما به ولايت ما نايل نميشويد، مگر به ورع و تلاش و هر كس به امامي اقتدا كرد، بايد چون او عمل نمايد.580
تحلي به فضائل و تخلي از رذائل اخلاقي: عفو و گذشت، تواضع و فروتني، سخاوت و بخشش، شفقت و مهرورزي، حلم و آرامش، صبر و بردباري و تحمل اذيت، نصيحت و خيرخواهي، عدل و انصاف مجموعهاي از خلق نيكو و از مقدمات ضروري براي ورود به جرگه سالكان است. شخص ديندار در ارتباط با مردم و در متن جامعه بخشي از اين فضائل دست مييابد. همچنين پاك شدن از برخي صفات و ملكات
