
گفت: خداوند بر علي( درود فرستد سوگند به خدا ايشان كمخواب بود، و بيداريهاي طولاني داشت.378
تهجد: به بيداري شب براي ذكر و نماز و عبادت، اصطلاحا تهجد و شبزنده داري گويند. اميرالمؤمنين( در نامه به عثمان بن حنيف فرماندار بصره، كه دعوت مهماني سرمايهداري از مردم بصره را پذيرفت، پس از تذكراتي درباره ضرورت زهد و ساده زيستي و رياضت نفس، در پايان نامه، فرمودند: «خوشا به حال آن كس كه… در راه خدا هر گونه سختي و تلخي را به جان خريده، و به شب زندهداري پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شده بر روي زمين خوابيده، و كف دست را بالين خود قرار داده، و در گروهي است كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولاني گناهان را زدودهاند.379 امام صادق( فرمودند: «زمستان بهار مؤمن است، شبهاي طولاني براي تهجد، و روزهاي كوتاه براي روزه دارد.»380 پيامبر اكرم( پيش از رحلت، در ضمن وصايايي به اميرالمؤمنين(، سه بار فرمودند: عليك بصلاة اللّيل برتو باد خواندنِ نماز شب.381
خلوت و عزلت: حلاوت و در عين حال صعوبت ماندن در خلوتخانه دل باعث شده كه گرچه بريدن از تعلقات و كثرات آرزوي عموم انسانها است، اما عملاً تعداد اندكي در اين مسير گام برميدارند. عزلت براي سالك در اوائل سلوك براي انس با خداست و در اواخر سلوك از شدت انس به خلوت عزلت ميرود. در روايات عزلت و خلوت بهويژه در زمان فتنه و در آخرالزمان سفارش شده است. عزلت در عرفان اهلبيت( با شيوههاي نادرست زهد و رهبانيت و كنارهگيري از جامعه متفاوت است. سالك هيچگاه از ديگر سالكان به محرمان كوي دوست كناره نميگيرد، بلكه همانگونه كه در بحث مجالس انس) گذشت، انس مورد سفارش اهلبيت( است.
خلوت و عزلت در درجه اول، كـنارهگیری از غیر اهل اللّه است و خلوت از اغيار است نه از ياران معنوي، اين عزلت همواره و هميشگي و براي همه مؤمنين است، سالك با كسي كه در آتش گناهان و بُعد از حق ميسوزد، نميتواند ارتباط عميق روحي برقرار كند. در مرحله بعد سالك به طور مقطعي و با ضوابط صحيح شرعي از مردم فاصله ميگيرد و فقط به مقدار ضرورت در امور دنيوي يا وظايف ديني و براساس دستورات شريعت ارتباطات خود را تقليل ميدهد. جابر بن يزيد جعفي از امام باقر( نقل ميكند كه پدرم امام سجاد( بعد از واقعه عاشورا و قتل سيد الشهداء( به خاطر ناخوش داشتن رفت و آمد با مردم زمانه، خانهاي از مو(چادري كه باديه نشينان از مو برپا ميكردند) را در صحرا به عنوان منزل برگزيد و چندين سال در آن اقامت گزيد و سپس جريان زيارت قبر اميرالمؤمنين( به صورت مخفيانه و تنها با امام باقر( را نقل ميكند.382
عزلت نوعي مديريت سلوكي است و در اين مرحله تلاش ميكند همراهي با مردم در سطوح ظاهري و نفس باشد و در حد مساعدت بدني يا فكري بماند. چرا كه مساعدت در رفع حوائج ديگران، انصاف در حق آنها، تعاون و همكاري با آنها در نيكيها و… سفارش اهلبيت( است. امام سجاد( به عبدالملك مروان فرمودند: «بخدا سوگند از كوشش در شكرگزاري فرو گذار نخواهم بود تا خداوند ببيند كه پيوسته و در شب و روز، آشكارا و پنهان در ياد و ستايش اويم، پس اگر خانوادهام و مردم بر من حقوقي نداشتند كه بناچار بايد آن حقوق را مراعات نمود پيوسته تا زماني كه جان در بدن داشتم، چشم به آسمان ميدوختم و قلبم در گرو مينهادم.»383
يكي از امور مهم در موفقيت در امر عزلت در دستورالعمل عارفان، ترك عادات و رسوم و تعارفات است، سالك بايد تـعارفات و رسـوم كه رهزن نفس و جان آدمی است تـرك كـند تـا فراغ بالي براي سلوك يابد، به تعبير امام علي( لاتجتمع العزيمة و الوليمة. در رساله لب الباب در كيفيت و شرائط سلوك الي الله آمده است:
اول: ترك عادات و رسوم و تعارفات و دور انداختن امور اعتباريّه كه سالك را از طي طريق منع ميكند. و منظور آنست كه سالك به طور اعتدال در بين مردم زندگي نمايد. چه دستهاي از مردم پيوسته غرق در مراسم اجتماعيّه بوده و فكر و ذكر آنها دوست يابي بوده و براي حفظ شخصيّت خود از هر گونه آداب و رفت و آمدهاي مضرّ يا بيفائده دريغ نميكنند… و براي حفظ حاشيه از متن زندگي عقب ميروند و تحسين و تقبيح عامّه مردم را كه توده عوام هستند ميزان و معيار قرار داده، حيات و عمر خود را بر اين معيار در معرض تلف قرار ميدهند… در مقابل اين دسته سلسلهاي از مردم هستند كه از جماعت كنار ميروند و هرگونه عادت و ادب اجتماعي را ترك كرده خويشتن را عاري از مزاياي اجتماع نمودهاند، با مردم مراوده و معاشرت ندارند و در كنج خلوت آرميدهاند به طوري كه انگشتنماي مردم شده و به عنوان گوشهنشيني اشتهار يافتهاند. سالك براي آنكه بتواند به مقصد نائل گردد بايد مشي معتدلي بين رويّه اين دو گروه اختيار نمايد و از افراط و تفريط بپرهيزد و در صراط مستقيم حركت كند. و اين معني حاصل نميشود مگر آنكه معاشرت و مراوده را با مردم تا آن مقدار كه ضروري اجتماعي است رعايت كند.384
فصل سوم: ذكر بسان برجسته ترين آيين سلوك
➢ گفتار اول: ذكر و فكر مهمترين فنون سلوك
➢ گفتار دوم: دعا و مناجات عاليترين تبلور ذكر
➢ گفتار سوم: غفلت قويترين آفت سلوك
درآمد
در دو فصل پيشين به زهد و تقوي و نيز رياضت و اركان آن به عنوان اصول مهم سلوك معنوي پرداخته شد؛ در اين فصل به ذكر، اقسام و برخي مباحث مرتبط با آن پرداخته ميشود. همچنين دعا و مناجات به عنوان عاليترين تبلور ذكر در گفتار دوم بيان خواهيم كرد. در پايان به موانع و آفات سلوك، بويژه غفلت و ترك ذكر، در گفتار سوم خواهيم پرداخت.
گفتار اول: ذكر و فكر مهمترين فنون سلوك
از بزرگترين نعمتهاي خداوند بر سالك، جاري كردن ذكرش بر زبان اوست و اجازهاي است كه براي دعا كردن و به پاكي ستودنش به سالك ميدهد.385 دلها جز به ياد او آرام نگيرند و جانها جز به مشاهده جمالش تسكين نيابند، اوست كه در هر جا تسبيحش گويند و در هر زماني پرستش كنند و به هر زبان او را خوانند و در هر دلي به بزرگي يادش كنند.386 امام علي( به هنگام تلاوت كريمه «رجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»387 فرمودند: همانا خداي سبحان و بزرگ، ياد خود را روشني بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايي بشنود، و چشم پس از كم نوري بنگرد، و انسان پس از دشمني رام گردد.388 بنا به گزارش امام رضا(، اميرالمؤمنين( بارها ميفرمودند: «خوشا به سعادت كسي كه عبادت و دعاي خالصانه براي خدا داشته باشد و قلبش به آنچه چشمانش ميبيند مشغول نگردد و ياد خدا را با آنچه گوشهايش ميشنوند فراموش نكند و سينهاش به آنچه به غير عطا ميشود، محزون نگردد.»389
امام سجاد( در مناجات ذاكرين به خداوند عرض ميكند: خدايا اگر پذيرفتن فرمانت واجب نبود(كه امر فرمودي تو را ياد كنيم) تو را پاكتر از آن ميدانستم كه من نام تو را به زبان آرم، گذشته از اينكه ذكري كه من از تو كنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو. در ادب ذكر حق در روايتي از امام صادق( آمده است: خداي تعالي را به پاس ياد كردن او از تو كه نه از سر نياز به توست ياد كن. ذكر و ياد او از تو، بسي با شكوه تر، خوش تر، والاتر، كامل تر، وديرينه تر از ذكر و ياد تو از اوست وپيش از آن كه تو ذكرش كني، او به ياد تو بوده است. حال كه دريافتي كه خداوند از تو غافل نيست، خضوع، حيا و شكستگي پيشه كن.390
در اهميت ذكر همين حديث كافي است كه خداوند در هر امري، حدّ براي آن معين فرموده است، مثلا نماز پنج مرتبه، روزه يك ماه، زكات مقدار معين، ولي براي ذكر حدّي معيّن نفرموده است خداوند در ذكر به كم راضي نشده است و ذكر كثير را از مؤمن ميخواهد.391 عدم حدّ ذكر براي اين است كه سالك بايد جزييّات كار خود را موافق با حكم الهي قرار دهد و همواره با حفظ مراقبت و حضور به ياد حق سبحانه باشد، و هيچ دادوستدي نبايد او را از ذكر حق باز دارد.
ملاك طاعت و معصيت حق در ياد حق و غفلت از او بيان شده است، كسي كه دل مشغول ياد خداست، مطيع است و كسي كه از او غافل است، عاصي.392 سالك در مقام استغفار و توبه از خداوند از هر لذتي جز لذت او و از هر آسايشي جز انس با او و از هر شادماني بجز قرب او و از هر سرگرمي به جز فرمانبرداريش آمرزش ميطلبد و همه اينها براي او معصيت است.393
ذكر خفي و جلي: ذكر را به دو نوع تقسيم كردهاند: ذكر جلي و ذكر خفي. ذكر جلي، ذكر زبان است كه براي تلقين و تربيت قلب است، به اين دستوركه سالك يكي از نامها يا صفات خداوند را مدام تكرار ميكند. ذكر خفي، ذكر دل يا ذكر قلبي است كه آن را ذكر باطن و ذكر حقيقي نيز مينامند. اهل معرفت گويند: الفاظ ذكر بسيار است، نهايتش ارباب حال كلمه لا إله الا اللّه را اختيار كردهاند بنا بر چند وجه: از آن جمله ذكر خفي، كه نهايت اهتمام سالكان است، در آن بيشتر متحقّق ميشود، چه در حروف آن حرف شفوي كه محتاج به حركت لب باشد نيست، و ميتوان در ميان مردم بر وجهي به آن قيام نمود كه كسي را اطّلاع حاصل نشود بخلاف اذكار ديگر مثل سبحان اللّه و الحمد للّه و اللّه اكبر و امثال آن كه نه بر اين وجه است.394 نتيجه ذكر خفي مقام تزكيه و رضاست. امام سجاد( در مناجات ذاكرين عرضه ميدارد: الهي… وَ آنِسْنَا بِالذِّكْرِ الْخَفِي، وَ اسْتَعْمِلْنَا بِالْعَمَلِ الزَّكِي وَ السَّعْي الْمَرْضِي خداوندا ما را به ذكر خفي و پنهانت مأنوس كن… خداوند به حضرت عيسي( فرمودند: اي عيسي در درون خودت مرا ياد كن تا من تو را در خودم ياد كنم، مرا در جلوت ياد كن تا تو را در جمعي بهتر از آدميان ياد كنم، اي عيسي قلبت را برايم نرم ساز و مرا در خلوات بسيار ياد كن.395 در اين روايت به دو قسم از ذكر يعني ذكر خفي و جلي اشاره شده است.
ذكر لساني و قلبي: تعبير ديگر از اقسام ذكر ذكر زباني و قلبي است، امام صادق( فرمودند: پس قلب خويش را قبله زبانت قرار ده كه هيچ حركت وجنبشي نكند جز با اشارت قلب وموافقت عقل ورضاي ايمان؛ چه خداي تعالي به نهان وآشكار تو وآنچه كه در سينهها ميگذرد آگاه است، چه رسد به كارهاي آشكار بندگان.396 ذكر داراي درجاتي است: ابتدا ذكر زبان و با غفلت دل، كه گرچه از اثر خالي نيست اما اثرش ضعيف است. مرتبه دوم ذكر در دل اما به صورت حال و ناپايدار و بدون تمكن. اين مرتبه با مجاهدت سالك به ذكر قلبي پايدار و چيره بر قلب تبديل شود. تلاش سالك بايد اين باشد كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است وگرنه ذكر با قلب ساهي پيكر بيروان و كالبد بيجانست؛ در حديث آمده است كه: ليس الذّكر قولا باللّسان فقطّ. نكته ديگر اينكه در ابتدا ذكر لساني براي تفهيم به قلب است، و كمكم بر اثر مداومت ذكر و حضور و انصراف فكر به قدس جبروت كمكم قلب سالك به نطق درآيد و ذكر از قلب در لسان جاري ميشود. و لذا در آغاز ذكر و خلوت و مناجات، محبت و عشق را به بار ميآورد و در آخر محبت سالك را به خلوت و انس و ذكر ميكشاند. در ابتدا سالك براي رياضت و سختي به خلوت ميرود و در پايان عشق و محبت او را به خلوت ميكشاند و روح و راحت او در خلوت است.
در اول ذكر آرد انس با يار در آخر ذكر از انس است و ديدار397
دوام ذكر: پيوستگي در ذكر موجب ميشود كه دل چنان به آن انس گيرد كه همواره به آن متذكر ميشود. سالك چه بخواهد و چه نخواهد در هر حالتي كه باشد، چه در خواب، چه بيداري، دل آن را تكرار ميكند. اين ذكر هرگز قطع نميشود. و اگر قطع شود. موجب غفلت و حجاب يا خارج شدن سالك از سلوك ميشود. اين ذكر ابتدا به صورت زباني است و كمكم به ذكر قلبي بدل ميشود. بسيار ياد آوريد، مداومت در آن خيلي سخت است و با يك سري رياضتهاي به مانند كمخوابي و كمخوري و توجه به آن است.
نكته ديگر در دوام ذكر اينكه سالك ذاكر در هيچ حال، مطلقاً در هيچ حالي نبايد خود را در حجابي از پروردگار قرار دهد. چه بسا اوقاتي هست كه انسان
