
دلباختگى پيدا كردهاند. ايمان حقيقى همين است. بنا براين مقصود اين است كه: آنها سؤال بهشت كردند و خداوند مسألت آن ها را اجابت فرمود. كلبى گويد: يعنى اين است جزاى مؤمنان. ابن عباس گويد: يعنى يكتا پرستان.613 مراد از اين محسن مؤمن است چنان كه گفت ﴿هل جزاء الاحسان الاحسان﴾، يعني:«هل جزاء التوحيد الا الجنّه»614
درآيه 26 سوره مباركه يونس نيز به جاودانگي نيكوكاران در بهشت، اشاره شده است.
4ـ7ـ2ـ6 يافتن در نزد پروردگار
در عبارت ﴿عند ربهم﴾ دو نكته گنجانده شده، يكي اين كه محسنين نزد پروردگارشان هستند و در جوار او زيست ميكنند، و هم هر آن چه بخواهند در نزد پروردگارشان بيابند.
﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنينَ﴾615
اين آيه پاداشى را كه متقين نزد پروردگارشان دارند، بيان مىكند، و آن عبارت است از اين كه ايشان هر چه كه خواستشان بدان تعلق گيرد در اختيار دارند، پس سرمايه در بهشت تنها خواستن است كه سبب تامى است براى بدست آمدن آن چه مورد خواست واقع شود، حال هر چه مىخواهد باشد، به خلاف دنيا كه بدست آوردن چيزى از مقاصد دنيا، علاوه بر خواستن، احتياج به عوامل و اسباب بسيار دارد كه يكى از آنها سعى و عمل با استمداد از تعاون اجتماعى است.
پس آيه شريفه اولا دلالت دارد بر اين كه متقين در دار قرب و جوار رب العالمين هستند، و ثانيا هر چه بخواهند در اختيار دارند، پس اين دو پاداش متقين است كه عبارتند از؛ نيكوكاران. پس علت تامه اين اجرشان همان احسانشان است، و همين نكته سبب شد كه به جاى ضمير ﴿ذلك جزاؤهم﴾ اسم ظاهر بياورد و بر خلاف مقتضاى ظاهر بفرمايد ﴿ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾616
4ـ7ـ2ـ 7 سلام خدا بر آنان
﴿سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمينَ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾617
اين سلامى كه خداى تعالى به نوح عليه السلام داده تا روز قيامت، خود تهنيتى است مبارك و طيب كه خداى تعالى از ناحيه تمامى امتهاى بشرى كه در اثر مجاهدتها و دعوت نوح، از اعتقادات صحيح و اعمال صالح برخوردار شدهاند، به نوح داده است. آرى آن جناب اولين كسى است كه در بين بشر به دعوت توحيد و مبارزه عليه شرك و آثار شرك كه همان اعمال زشت است قيام نمود، و در اين راه شديدترين رنجها و محنتها را تحمل كرد، آن هم نه يك سال و دو سال بلكه نزديك به هزار سال، آن هم نه با كمك كسى، بلكه خودش به تنهايى.
پس آن جناب به تنهايى در هر خير و صلاحى كه در بشريت تا روز قيامت رخ بدهد سهيم و شريك است. و در كلام خداى تعالى چنين سلامى به احدى داده نشده كه اين قدر وسيع باشد.
﴿إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾ اين جمله منتى را كه خدا بر نوح عليه السلام نهاده و كرامتى كه به وى كرده- از آن جمله اينكه ندايش را اجابت نمود و او و اهلش را از كرب عظيم نجات داد و ذريهاش را در قرون بعد باقى نگهداشت و آثارش را در قرون بعد از خودش حفظ كرد و درودى كه تا روز قيامت از ناحيه فرد فرد بشر صالح به وى فرستاده تعليل مىكند. و اگر پاداش او را به پاداش محسنين و نيكوكاران تشبيه كرده اين تشبيه تنها در اصل پاداش است نه در خصوصيات مىخواهد بفرمايد: همانطور كه به همه نيكوكاران پاداش مىدهيم به نوح نيز پاداش داديم و نمىخواهد بفرمايد: به همه نيكوكاران همين پاداش را كه به نوح داديم مىدهيم.618
و آياتي ديگر همچون:
﴿سَلامٌ عَلى إِبْراهيمَ﴾ ﴿ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾619
﴿سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ﴾ ﴿إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾620
﴿سلامٌ عَلى إِلْياسينَ﴾ ﴿إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾621
4ـ 7ـ 2ـ8 داراي أجر عظيم
﴿وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً﴾622
اگر بقا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و همسرى او را اختيار كرديد، و بر تنگى زندگى صبر نموديد، خداوند برايتان اجرى عظيم آماده كرده، اما به شرطى كه نيكو كار باشيد، و خلاصه علاوه بر اين گزينش، يعنى گزينش خدا و رسول و خانه آخرت، در عمل هم نيكو كار باشيد، چه اگر به صرف اين گزينش اكتفا نموده و در عمل نيكوكار نباشيد، هم در دنيا زيانكار شدهايد و از لذائذ آن محروم ماندهايد، و هم در آخرت، و هر دو را از دست دادهايد.623
آيه بعدي:
﴿الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ﴾624
در اين جمله وعده را منحصر كرده به بعضى از كسانى كه خدا و رسول را اجابت كردند و اين به خاطر آن است كه اجابت دعوت يك عمل ظاهرى است، ممكن است مطابق با واقع هم باشد و ممكن است نباشد، علامت مطابقتش با واقع احسان و تقوا است، كه اجر عظيم هم داير مدار همين دو است و اين خود مراقبت عجيب قرآن در بيانات خود را مىرساند و به ما مىفهماند كه خداى تعالى چقدر مراقب كلمات و بيانات خويش است، در عين اينكه مطلب اين جا را بيان مىكند، مراقب است كه مبادا بيانش با ساير معارفش ناسازگار باشد، آرى و از اين جا روشن مىشود كه همه اجابت كنندگان در اين داستان واقعيت نداشتهاند، بلكه در بينشان كسانى بودهاند كه اجابتشان به مصلحت روزگار بوده، چون نشانيهاى اجابت باطنى را كه احسان و تقوا است نداشتهاند، تا مستحق اجر عظيم خداى سبحان بشوند و چه بسا گفته باشند كه كلمه:” من” در جمله مورد بحث تبعيضى نيست، و نمىخواهد بفرمايد بعضى از آنان احسان و تقوا داشتهاند و در نتيجه اجرى عظيم دارند، بلكه بيانيه است، و مىخواهد بفرمايد اجابت كنندگان كه همان ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا﴾ بوده باشند اجرى عظيم دارند.625
4ـ7ـ2ـ9 نتیجه گیری
هر كس به مقام محسنين رسد، ناگزير، از جزايي كه در اين مجرا جاري است بهره مند ميگردد. با توجه به آن چه در مورد ويژگي هاي محسنين گفته شد، ايشان هم از جزا و پاداشي در خور اين مقام بر خوردار خواهند شد. البته قسمتي از اين پاداش در اين دنيا به محسنين داده ميشود، هم چون دريافت كتاب (انعام/ 154)، علم و حكمت (يوسف/ 22) و بخشيدن فرزندان و هدايت ايشان (انعام/ 84). تا اين جا كه از جزاي دنيوي گفته شد، ديده شد كه بهره مندان از آن، انبياي الهي هم چون موسي، ابراهيم، يوسف، نوح عليهم السلام و… بودند. پس مقام محسنين، مقام بالا رتبه و خاصي است، و كساني كه محسن شده باشند ميتوانند هدايت كنند.
بخشي از جزاي محسنين بشارتي است براي روز قيامت (حج/ 37) روزي كه محسن مزدش را دريافت ميكند و از حوادث آن روز حزن و اندوهي ندارد (بقره/ 112) و دچار ذلت نميشود (يونس/ 26). در سايه سلام خدا (صافات/ 79ـ 80) در امنيت كامل به سر ميبرد (نمل/ 89). پس وارد بهشت هايي ميشود كه از زير درختانش نهرهايي جاري است (مائده/85) در آن جا هر آن چه بخواهد بيابد (زمر/ 34) و در جوار رحمت، تا ابد (مائده/ 85ـ يونس/ 26) زيست ميكند. سلام خدا بر آنان است و اين است اجر عظيم (احزاب/ 29ـ آل عمران/ 172).
هر كه خواهد همنشيني با خدا گو نشين اندر حضور اوليا
چون شوي دور از حضور اوليا در حقيقت گشتهاي دور از خدا
هم ترازو را ترازو راست كرد هم ترازو را ترازو كاست كرد
4ـ 8 مصاديق محسنين
آخرين ميدان معناشناسي، در دو بخش اسوه هاي حسنه و مصاديق محسنين است، كه به جهت اهميت اسوه هاي حسنه، به طور اختصاصي بدان پرداخته ميشود.
4ـ 8ـ 1 مقدمه
پس از آن كه اراده خداي متعال بر آن تعلق گرفت كه موجودي شگفت در زمين خلق كند و غرايز و تمايلات گوناگوني را با سرشت و نهاد وي عجين سازد و نعمتهاي جهان هستي را در اختيارش گذارد و تربيت نهال وجودش را نيز به خود او بسپارد، در هر دورهاي عدهاي از انسانهاي برجسته را برگزيد و با عنايات ويژه خود به كمال رسانيد و آنان را در مقام اسوه و سرمشق به مردم معرفي كرد: ﴿أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ﴾626 «اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است پس به هدايت آنان اقتدا كن».
اندك شماري از اين برگزيدگان كه در قله كمالات انساني جاي دارند «اسوه برتر يا حسنه» معرفي شدهاند؛ يكي از اين ستيغ نشينان، پيامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم است. پيامبران الهي همه در فضايل اخلاقي و ارزشهاي والاي انساني الگويهاي كامل هستند. در قرآن و سخنان معصومان از برخي ارزشهاي اخلاقي به عنوان اخلاق پيامبران ياد شده است؛ از جمله، صبر، نيكي، حلم، حسن خلق، خوشرويي، سخاوت، غيرت، شب زندهداري، عفو، گذشت، احسان، اخلاص و… .
4ـ 8ـ 2 اسوه هاي حسنه
واژه «اسوه حسنه» در دو سوره قرآن كريم و سه بار تكرار شده است.
4ـ 8ـ 2ـ 1 پيامبر اسلام صلي الله عليم و آله و سلم
ايشان اسوه جامع و كامل تمام خوبيها، داراي تمام كمالات پيامبران گذشته، از حضرت آدم عليه السلام تا حضرت عيسي عليه السلام هستند. آن چه كه در مورد ايشان قابل ذكر است اين كه ايشان قرآن مجسم بوده و مسلما به تمامي دستورات و فرامين قرآن عظيم پايبند بوده و از آن ها اطاعت ميكردند و به همين خاطر است كه قرآن ايشان را اسوه نيكويي معرفي ميكند:627
﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً﴾628
كلمه” أسوه” به معناى اقتداء و پيروى است، و معناى ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ﴾ يعنى در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، و اسوه در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، عبارت است از پيروى او، اگر تعبير كرد به ﴿لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ﴾ شما در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تاسى داريد كه استقرار و استمرار در گذشته را افاده مىكند، براى اين است كه اشاره كند به اين كه اين وظيفه هميشه ثابت است، و شما هميشه بايد به آن جناب تاسى كنيد.
و معناى آيه اين است كه يكى از احكام رسالت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، و ايمان آوردن شما، اين است كه به او تاسى كنيد، هم در گفتارش و هم در رفتارش، و شما مىبينيد كه او در راه خدا چه مشقتهايى تحمل مىكند، و چگونه در جنگ ها حاضر شده، آن طور كه بايد جهاد مىكند، شما نيز بايد از او پيروى كنيد.
در تفسير كشاف گفته: اگر كسى بپرسد حقيقت معناى آيه ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ چيست؟ البته با در نظر گرفتن اين كه كلمه ” اسوه” به ضمه همزه قراءت شده، در جواب مىگوييم دو احتمال هست، اول اين كه خود آن جناب اسوهاى حسنه و نيكو است، يعنى بهترين رهبر است، دوم اين كه بگوييم خود آن جناب اسوه نيست، بلكه در او صفتى است كه جا دارد مردم به وى در آن صفت اقتداء كنند، و آن عبارت است از مواسات، يعنى اين كه خود را برتر از مردم نمىداند.
تاسى به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم صفت حميده و پاكيزهاى است كه هر كسى كه مؤمن ناميده شود بدان متصف نمىشود، بلكه كسانى به اين صفت پسنديده متصف مىشوند كه متصف به حقيقت ايمان باشند، و معلوم است كه چنين كسانى اميدشان همه به خدا است، و هدف و همشان همه و همه خانه آخرت است، چون دل در گرو خدا دارند، و به زندگى آخرت اهميت مىدهند و در نتيجه عمل صالح مىكنند، و با اين حال بسيار به ياد خدا مىباشند و هرگز از پروردگار خود غافل نمىمانند، و نتيجه اين توجه دائمى، تاسى به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است، در گفتار و كردار.629
يكي از كارآمدترين و موفق ترين روشهاي تربيت، پيدا كردن نمونه عملي و سرمشق مطابق با اهداف و پيروي از اوست، در واقع آن چيزي كه تربيت را عيني و حقيقي ميكند، قبل از بيان نظري، نمونه عملي
