
ویژگیهای کلیدی زیر است:
الف) توانایی مالی محدود متصدی پروژه (کاملکننده پروژه)
ب) جدایی واحد انتفاعی (مالک پروژه) از متصدی پروژه
ج) امکان انجام تأمین مالی با هزینههای کمتر
2-2-1-1-4 برون سپاری10
هم اکنون ما در عصر برون سپاری زندگی میکنیم. عصری که در آن شرکتها برای گسترش فعالیتهایشان، قراردادهای فرعی میبندند. از طراحی محصولاتشان تا مونتاژ، از تحقیق و توسعه تا بازاریابی و توزیع و خدمات پس از فروش. بعضی از شرکتها به صورت کارخانههای مجازی که دارای مالکیت طراحی محصول هستند، به فعالیت پرداخته و محصولات زیادی در اختیار دارند؛ ولی خود صاحب چیزی نیستند و از توانایی دیگران در ساخت محصول استفاده میکنند پس:
برون سپاری عبارت است از؛ عمل انتقال بعضی از فعالیتهای داخلی یک سازمان و واگذاری حق تصمیمگیری به عرضهکننده بیرون از سازمان بر اساس قرارداد. در حقیقت و در عمل، در برون سپاری نه تنها فعالیتها منتقل میشوند، بلکه عوامل تولید و حق تصمیمگیری نیز در اغلب موارد واگذار میگردد.
مطابق با نظریههای آنتونوچی11 (1998) برونسپاری عبارت است از فروش یک بخش از واحد تجاری به همراه پرسنل و تجهیزات تولیدی که واحد تجاری قبلاً از یک شرکت خارجی تحصیل کرده و سپس انعقاد قرارداد ساخت تجهیزات و یا انجام خدمات با ویژگیهایی که خود تعیین میکند، با شرکت دیگر.
برونسپاری با مزیتهای زیادی همراه است و در مقابل معایبی را نیز به همراه دارد. برونسپاری نوعی تأمین مالی منصوب میشود. زیرا، در صورت عدم استفاده از این شیوه، تجهیزات یا خدمات مذکور میبایست به صورت داخلی فراهم گردد. ویژگی اصلی تأمین مالی از طریق برونسپاری واگذاری مسئولیت تهیه تجهیزات و خدمات یه سایر شرکتها است.
برونسپاری به واگذاری انجام فرایندها یا فعالیتهای داخلی یک کسب و کار به یک تأمین کننده خارجی تحت قرارداد مشخص اطلاق میشود. هنگامی که یک سازمان برخی از فعالیتها یا فرایندهای کسب و کار خود را به عرضهکنندهای در بیرون از شرکت یا سازمان خود بسپارد این عمل را برونسپاری مینامند. در بسیاری موارد در برونسپاری، حق تصمیمگیری و عوامل تولید هم به سازمان دیگر واگذار میشود. تعاریف بسیاری برای برون سپاری وجود دارد. اما یکی از اساسی ترین آنها، واگذاری خدمات به شخص ثالث است. با توجه به فناوری اطلاعات، برون سپاری میتواند شامل هر چیزی از برون سپاری فناوری اطلاعات، مدیریت فناوری اطلاعات(IBM) یا HP گرفته تا برون سپاری خدمات بسیار کوچک و ساده مانند بهبود مقابله با سوانح و یا ذخیرهسازی دادهها، و همه چیز در این میان را شامل شود. رایجترین دلیل برای تصمیم به برون سپاری صرفهجویی در هزینهها است. دستیابی به هزینه پایینتر ناشی از صرفهجویی به مقیاس در کسب و کارهای دیگر است. به دلیل آنکه سازمان امکان ایجاد صرفهجویی به مقیاس در همه فرایندهای کسب و کار خود را ندارد، اقدام به برون سپاری میکند تا از مزیتهای موجود در کسب و کارهای دیگر استفاده کند.
در انتها بد نيست كه به روند بعضي از بانكهاي ايران نيز توجه نماييم. بانك ملي، تقريباً در تمام زمينههاي فنآوري اطلاعات خود، كارها را به شركت سداد واگذار كرده و فقط چند مدير و كارشناس براي نظارت بر پيمانها دارد. بانك صادرات، سخت افزار و نرم افزار سامانههاي متمركز و كارت پرداخت خود را به شركت خدمات انفورماتيك و نگهداري سخت افزار و موارد ديگر را به شركت ماشينهاي اداري خوارزمي، شركت دادهپردازي خوارزمي و ديگران واگذار كرده و مقداري را نزد خود نگهداشته است. بانك ملت، توليد و توسعه نرم افزارهاي خود را به شركت بهسازان ملت و پيمانكاران ديگر واگذار كرده و خود نگهداري مقداري از سامانههاي قديمي را انجام ميدهد. نگهداري سخت افزار نيز بر عهده ديگر فروشندگان مانند ايران ارقام و پويا است. بانك سامان، عمده كارهاي خود را به شركت كيشور محول كرده است. ذكر اين نكته نيز خالي از فايده نميباشد كه مديران متفكر آمريكايي، برون سپاري در حد ملي و جهاني را در درازمدت به نفع اقتصاد آمريكا و سردمداري آن ميدانند، حتي اگر در كوتاهمدت و به ظاهر چنين نباشد. واقعيت اين است كه صنعت نرم افزار در سال 2000، مانند صنعت خودرو سازي در سال 1960 است. تخصصي و ماجولار كردن پروژهها براي كاهش هزينه، ازدياد كيفيت، رشد توليد و زنده ماندن در رقابت، اجتنابناپذير است.
2-2-1-1-5 تبدیل داراییها به اوراق بهادار12
نوآوری مالی عمدهای که در دهه ۱۹۸۰ پای گرفت و بر نقش واسطههای مالی در بازار سرمایه عمیقاً اثر گذاشت، پدیده تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها بود. تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها، فرایندی است که در آن واسطههای مالی مانند بانکهای تجاری، اوراق بهادار قابل خرید و فروش را مستقیماً به سرمایهگذاران میفروشند. در این فرآیند، داراییهای مؤسسه وامدهنده به طریقی از ترازنامه آن مؤسسه جدا میشود، در عوض تأمین وجوه توسط سرمایهگذارانی انجام میشود که یک ابزار مالی قابل مبادله را میخرند و این ابزار نمایانگر بدهکاری مزبور است، بدون این که به وامدهنده اولیه مراجعهای صورت پذیرد.
شاو13 (1991) تبدیل داراییها به اوراق بهادار عبارت از دستهبندی کردن مجموعه از داراییها از قبیل وامها و حسابهای دریافتنی و واگذاری این مجموعه از دارایی ها به یک امین (مانند بانک) به عنوان وثیقه میداند. سپس (امین) بانک مذکور با پشتوانه داراییهای وثیقه گذاشته شده، میتواند اوراق بهادار در انواع مختلف منتشر و به عموم عرضه نماید. وجوه حاصل از انتشار اوراق مذکور به صورت وام به شرکت پرداخت میشود. بنابراین، تبدیل داراییها به اوراق بهادار را میتوان به این صورت تعریف کرد: فرایندی که در طول آن داراییهای غیر نقد شونده با یک شیوه مدیریتی بهتر به داراییهای زود نقد شونده تبدیل میشود. در اینجا اغلب تبدیل داراییها به اوراق بهادار باعث میشود که اوراق بهادار با صرف منتشر شود. زیرا، مخاطره آن در سطح پایین قرار دارد. این امر باعث میشود که هزینه تأمین مالی شرکت کاهش پیدا کند. در این شیوه، از تأمین مالی با توجه به اینکه هیچگونه بدهی شناسایی نمیشود (زیرا همانند فروش داراییها از ترازنامه حذف و به جای آنها وجه نقد دریافت میشود) عمل مذکور نوعی تأمین مالی خارج از ترازنامه محسوب شده و نسبتهای کلیدی بهبود پیدا میکند. در ضمن، این امکان نیز برای شرکت فراهم میشود که از وجه نقد بینیاز شده و حجم فعالیتهای تجاری خود را بدون افزایش سرمایه، گسترش دهد.
تبدیل داراییها به اوراق بهادار دارای ویژگیهای زیر میباشد:
الف) یک کاسه کردن داراییهای مشابه
ب) کاهش ریسک اعتباری از طریق افزایش اعتبار
پ) سرمایهگذاران بر روی دارایی شرکت سرمایهگذاری میکنند؛ نه بر روی شرکت. با توجه به اینکه ساختارهای اقتصادی و نیز قوانین و مقررات آمره، امکان بکارگیری از کلیه ابزارهای مذکور را در ایران ممکن نمیسازد(مرادزاده فرد و فرامرز، 1388: 6).
منافع و مزیت تبدیل داراییها به اوراق بهادار:
– مطالبات از ترازنامه خارج شده و با معادلهای نقدی جابجا میشود. لذا ترازنامه صادرکننده اوراق توسعهیافته و منجر به سود و یا ضررهایی میشود که نهایتاً سودآور است.
– ناشر اوراق بهادار منتظر بازپرداخت مطالبات برای جمعآوری وجوه و ادامه فعالیت اقتصادی نمیماند و مطالبات جدید ایجاد میکند.
– اوراق بهادار منتشره در فرآیند تبدیل، دارای رتبه بالایی از طرف آژانسهای رتبهبندی هستند. بنابراین هزینههای سرمایهگذاری برای ناشر در مقایسه با روشهای سنتی تأمین مالی کاهش مییابد. به عنوان مثال، وقتی مطالبات دربر دارنده بهره میباشد، معمولاً اختلاف قابل توجهی بین بهره پرداختی به اوراق بهادار به اوراق بهادار و بهره دریافتی از مطالبات وجود دارد.
– در نتیجه این فرآیند، داراییها دارای قدرت نقدشوندگی بالاتر و منابع درآمدی، کاراتر خواهند بود.
با وجود این مزایا، هزینه ساختار تبدیل به روش سنتی تأمین مالی بیشتر است، ولی این عدم مزیت به واسطه وجود مزیتهای دیگر جبران میشود. هزینه بیشتر به این معنی است که ارزش مجموع مطالبات باید به حدی بالا باشد که فرایند تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها توجیهپذیر باشد. تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها یکی از روشهایی است که به نظر میرسد با توجه به مجموعهء امتیازات و منافع آن و با عنایت به اینکه موجب آزادسازی بخش قابل توجهی از منابع درگیر در وامهای رهنی میشود، میتواند نقش مؤثری را در ساماندهی بازارهای مالی و سرمایهء کشور ایفا کند.
2-2-1-2 عوامل مؤثر در اجرای تأمین مالی برون ترازنامهای
2-2-1-2-1 تأثیر بر نسبتهای اهرمی
عدم انعکاس برخی از اقلام بدهی در ترازنامهای شرکتها، نسبتهای اهرمی (نسبتهای بدهی) را کمتر نشان میدهد. از دید سرمایهگذاران، شرکتهای با نسبت اهرمی بالا، شرکتهای با ریسک بالا تلقی میشوند و به نظر میرسد، مدیران شرکتها سعی دارند؛ نسبتهای اهرمی را در محدودهای قابل اطمینان حفظ کنند.
2-2-1-2-2 تأثیر بر سود (زیان) و نسبت سودآوری
برخی شیوههای تأمین مالی برون ترازنامهای، علاوه بر تأثیر روی ترازنامه، اثر مثبتی نیز روی عدد سود گزارش شده دارند. این شیوه تأمین مالی به خصوص هنگامی بیشتر استفاده میگردد که پاداش مدیران بر اساس سود گزارش شده سالانه بوده و میزان آن با سود رابطه مستقیم داشته باشد. از طرفی، نشان ندادن داراییها در ترازنامه، به دلیل انجام تأمین مالی برون ترازنامهای و منظور نکردن استهلاک این داراییها در سود و زیان، موجب افزایش سود و از سوی دیگر، موجب نرخ بازده داراییها میشود.
برخی شیوههای تأمین مالی برون ترازنامهای، منافعی از نقطه نظر مالیاتی دارند. بنا به نوع عامل به وجود آورنده این شیوه تأمین مالی، موارد مذکور میتواند مورد توجه واقع شود. در صورتی که ساختار تأمین مالی برون ترازنامهای اثر مالیاتی داشته باشد؛ تأثیر مستقیمی بر جریانهای نقدی و در نهایت ثروت سهامداران دارد. البته ممکن است که به صورت غیر مستقیم یا منفی بر ثروت سهامداران تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، میتوان به هنگامی اشاره کرد که سهامداران متأثر از تغییرات ظاهری به وجود آمده از حسابداری ساختگی، سهام خود را بفروشد(دستگیر و سلیمانیان، 1386: 2).
از ابزارهای تأمین مالی برون ترازنامهای در ایران، امکان استفاده از ابزار اجارههای عملیاتی وجود دارد؛ که این مسأله ناشی از تاثیر این ابزار بر نسبتهای اهرمی و نسبتهای سودآوری (بازده داراییها، بازده سرمایهگذاریها و بازده حقوق صاحبان سهام) میباشد که بازده حقوق صاحبان سهام اثر مالیاتی ان در ایران مورد توجه اکثر مدیران شرکتها میباشد و باید این مسأله هم ذکر کرد که در سایر کشورها اگر چه امکان استفاده از سایر ابزارهای تامین مالی برون ترازنامهای وجود دارد ولی باز مهمترین ابزار، اجارههای عملیاتی میباشد که این شاید ناشی از همان تاثیر آن که در بالا ذکر شد، میباشد. میتوان به این نکته اشاره کرد که همیشه استفاده از این نوع تامین مالی، نمیتواند نتیجه مطلوبی برای شرکت داشته باشد، حداقل در ایران که به این صورت است که این ممکن است ناشی از استفاده نادرست شرکتها باشد و همچنین ممکن است ناشی از محدودیت استفاده از این ابزارها باشد و همچنین شرایط تورمی که در ایران حاکم میباشد.
با توجه به موضوعهای مطرح شده ارتباط تأمین مالی خارج از ترازنامه را با نسبتهای مالی به شکل جدول زیر آورده شده:
جدول (2-1) ارتباط تأمین مالی خارج از ترازنامه با نسبتهای مالی (دستگیر و سلیمانیان، 1386)
نسبت مالی
تاثیرتأمین مالی خارج از ترازنامه
مطلوبیت سازمانها
نسبت جاری:
دارایی جاری
بدهی جاری
تأمین مالی خارج از ترازنامه باعث حذف بدهی از ترازنامه میشود، بنابراین بدهی جاری کاهش یافته در نتیجه مخرج کسر کوچکتر میشود. پس کل کسر بزرگتر خواهد بود.
نسبت جاری بزرگتر را ترجیح میدهند. این نسبت معیاری از نقدینگی میباشد.
نسبت بازده داراییها :
درآمد (سود) خالص
کل دارایی ها
در تأمین مالی خارج از ترازنامه دارایی
