
استفاده از تصاویر MODIS باقدرت تفکیک 250 متر پرداخته و با توجه به روندهای زمانی متفاوت شاخصهای EVI و NDVI کلاسهای مختلف را از هم تفکیک نمودند و نتایج آن نشان داد که تفکیکپذیری غلات در دوره بلوغ محصولات نسبت به دوره رشد آنها چشمگیرتر است.
یاسوکا39 و همکاران (1994) در قالب یک مطالعه زیستمحیطی از روی تصاویر لندست (TM) بهصورت نظارتشده و با استفاده از این الگوریتم، نقشه طبقات پوشش گیاهی مرداب کوشیرو در ژاپن را به دست آوردند.
رانکسیکانبوم40 (1997) با روش طبقهبندی حداکثر شباهت بیان کرد که مقدار اراضی جنگلی شرق هندوستان در فاصله زمانی سالهای 1982 تا 1993 در حدود 101 کیلومترمربع در هرسال کاهشیافته است.
پرکاش و گوپتا41(1998)برای پایش تغییرات کاربری اراضی در یک منطقه استخراج معدن در هند از روش تفاضل تصویر، نسبت گیری هر تفاضل NDVI استفاده کردند و دریافتند هیچگونه تفاوت قابلتوجهی بین این روشها در پایش تغییر کاربری اراضی در این مطالعه وجود ندارد و هر روش مزایای خود را دارد.
کارلسون و همکاران(2000)، طی تحقیقی که در شمال شرق آمریکا انجام دادند از دادههای TM و AVHRR استفاده کرد و تغییرات کاربری اراضی و پوشش اراضی را در اثر توسعه شهری، تغییرات میکرو کلیما و هیدرولوژی بررسی کردند. در این مطالعه از طبقهبندی نظارتشده استفادهشده بود و اراضی منطقه را به 4 طبقه 1- مناطق شهری و مسکونی 2- اراضی جنگلی 3- اراضی کشاورزی، چراگاه و مناطق عاری از پوشش و 4- آب تقسیمبندی کردند. نقشههای تهیهشده نشان داد که اراضی مسکونی افزایشیافته و اراضی کشاورزی کاهشیافته است.
سموناکیز42 و همکاران (2001) در تحقیقی که بهمنظور مطالعه رابطه تغییر کاربری و پوشش با فرسایش شیاری و رواناب سطحی، در مناطق مدیترانه انجام دادند، از ترکیب دادههای سنجشازدور، تصاویر لندست TM و ETM و نقشههای موجود استفاده کردند. نتایج این تحقیق نشان داد که فرسایش در مناطقی که دچار آتشسوزی شدهاند و یا مهاجرت صورت گرفته است، افزایشیافته است و در مناطق پاییندست حوضه که شهرنشینی توسعهیافته است، مقدار رواناب در اثر کاهش پوشش گیاهی ناشی از ایجاد آسفالت و جاده، افزایشیافته است. نامبردگان همچنین نشان دادند که عامل اصلی تغییر کاربری در این منطقه در اثر تخریب چراگاهها بوده است.
سیلاپاسوان و همکاران43 (2001) از روش آنالیزهای برداری تغییر، طبقهبندی غیر نظارتی و تفسیر بصری عکسهای هوایی برای پایش تغییر پوشش زمین استفاده کردند و دریافتند که ترکیب روشهای آنالیز برداری تغییر و طبقهبندی غیر نظارتی نسبت به هرکدام از روشها بهتنهایی، تفسیر بهتری از تغییر را فراهم کرده است.
پتیت و همکاران44 (2001) روشهای تفاضل تصویر و مقایسه پس از طبقهبندی و ترکیبی از این برای پایش تغییر پوشش زمین در جنوب شرقی زامبیا استفاده کردند و دریافتند که روش پایش تغییر هیبرید نسبت به روشهای تفاضل تصاویر و مقایسه پس از طبقهبندی بهطور منفرد موفقیت بهتری داشته است.
دهاکل و همکاران45 (2002) روش تفاضل تصویر، تجزیه و مؤلفههای اصلی و آنالیز برداری تغییر را برای پایش مناطق متأثر از سیلاب و فرسایش با استفاده از دادههای TM چند زمانه در منطقه مرکزی نپال مقایسه کردند. آنها دریافتند که روش آنالیز برداری تغییر، با دقت 88% نتایج بهتری را ارائه داده است.
ساوا ساوا46 (2003) با تلفیق سنجشازدور و سیستم اطلاعات جغرافیایی و پارامترهای مدیریت، سطح زیر کشت محصولات کشاورزی ازجمله برنج را برآورد کرد. در این مطالعه با استفاده از تصاویر ماهوارهای IRS با تفکیک مکانی 23 متر و تصویر پانکروماتیک (pan) ماهواره مذکور با تفکیک مکانی 6 متر و همچنین تصاویر سری زمانی اسپات اقدام به آنالیز و تفسیر دادههای ماهوارهای کرد. با استفاده از برداشتهای زمینی و نقشههای مختلف از منطقه و دخیل کردن پارامترهای مدیریتی، با توجه به مراحل فنولوژیکی محصولات و استفاده از شاخصهای گیاهی مانند NDVI سطح زیر کشت برنجزارها را در منطقهای در نظامآباد در ایالت آندراپراش هند برآورد کرد.
سیتو47 (2003) با استفاده از تصاویر TM ماهواره لند ست نقشه کاربری اراضی در دلتای رودخانه بی آرل واقع در قسمت جنوبی کشور چین را استخراج نموده و در تحقیق خود با استفاده از تصاویر ماهوارهای چند زمانه، تغییرات کاربری اراضی را در این منطقه مشخص کرد.
کرنی و راجرز48 (2004) شاخص NDWI را برای تصاویر چند طیفی سنجنده MODIS با ویژگیهای قدرت تفکیک مکانی متوسط و قدرت تفکیک زمانی بالا پیشنهاد دادند. حساسیت باندهای چند طیفی ماهوارههای لندست به انعکاس طیفی از سطح آب و مشخصات قدرت تفکیک نسبتاً بالای مکانی دلیلی بر استفاده گستره از این سنجنده میباشد.
یوان49 (2005) بهمنظور طبقهبندی پوشش زمین و بررسی تغییرات در شهر توین، از روش مقایسه پس از طبقهبندی استفاده نمود. صحت کلی این روش بهطور میانگین 94% حاصل گردید. نتایج نمایانگر آن است که در بین سالهای 1986 و 2002 مقدار زمین شهری از 7/23% به 8/32% کل ناحیه افزایشیافته است. نتایج نشان داد که طبقهبندی لندست میتواند برای تولید نقشههای دقیق تغییرات چشمانداز مورداستفاده قرار گیرد.
کومرل و همکاران (2006)، از روش طبقهبندی هیبرید و تصاویر لندست ETM+ و TM سالهای 2000 برای تهیه نقشه کاربری اراضی سه منطقه لهستان، اوکراین و اسلواکی استفاده نمودند. تصاویر موجود با استفاده از روشهای طبقهبندی نظارتشده و نظارتنشده طبقهبندی شدند. هرکدام از این روشها بهطور جداگانه توانایی تفکیک طبقات از یکدیگر بهطور نامناسب را نداشتند؛ بنابراین بهبود تشخیص طبقات طیفی و کاهش خطا نقشه نهایی با استفاده از ترکیب این دو روش با یکدیگر تهیه گردید. صحت تولید و ضریب کاپای نقشه تولیدی به ترتیب برابر با 84 و 80 درصد بود.
راجش، بهادر (2006)، در مطالعهای در دره کاتماندو نپال تغییرات در کاربریهای مختلف را نشان داد. ایشان با استفاده از تصاویر ماهوارهای مربوط به سالهای 1999،1989 و 2005 بیان نمودند که تغییرات در کاربری اراضی کشاورزی نسبت به سایر کاربریها بسیار زیاد بوده است. در سال 1989 مناطق مسکونی 23% کل حوزه را تشکیل میدادند درحالیکه در سال 2005 این مقدار 17% افزایش داشته است و سطح اراضی کشاورزی در طول این سال از 36% کل حوزه در سال 1989 به 22% کاهشیافته است.
سرا و همکاران (2008)، در بررسی تغییرات کاربری اراضی بین سالهای 1977 و 1993 با استفاده از دادههای ماهوارهای در آلت امپوردای 2 اسپانیا به ترتیب میزان صحت کلی 1/94% و 2/90% را به دست آوردند و نتایج نشاندهنده قابلیت این دادهها جهت تهیه نقشه کاربری اراضی و پوشش اراضی میباشد.
تغییرات پوشش کاربری اراضی در مصر نیز با استفاده از دادههای چند طیفی موردبررسی قرار گرفت. در این مطالعه دقت دادههای چند زمانه و همچنین روند تغییرات پوشش اراضی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت (باکر و همکاران50،2010).
2-8- پیشینه موضوع در تحقیقات داخلی
میرآخور لو (1376) قابلیت دادههای ETM+ در تهیه نقشه کاربری اراضی جنگلهای شمال ایران را موردبررسی قرار داد و پس از طبقهبندی با روش حداکثر احتمال (طبقات جنگل انبوه، نیمه انبوه، مرتع، خاک لخت و آبگیر)، میزان صحت کلی به ترتیب 83%،78%،54%،46%،76%،98% را به دست آورد.
صادقی (1382) با استفاده از تصاویر روزانه سنجنده MODIS در سال زراعی 80-79 نقشه پوشش گیاهی ناحیه شمالی ایران در 12 کلاس تولید کرد. او در این مطالعه از ترکیبات حداکثر ماهانه و روش هیبرید جهت طبقهبندی استفاده کرد. بر اساس نتایج بدست آمده تعداد کم تصاویر و پراکنش نامناسب در تقویم زراعی منطقه عامل محدودکننده در تولید نقشه پوشش گیاهی میباشد.
ساروئی و فیروزآبادی (1383)، با استفاده از دادههای چند زمانه سال 2000 سنجنده ETM+ در محیط نرمافزار ژئوماتیک8.251 به بررسی توان فناوری سنجشازدور در تهیه نقشه پوشش اراضی تالاب شادگان پرداختند و پس از طی مراحل پیشپردازش بر روی تصاویر موردنظر با استفاده از خوارزمیک حداکثر احتمال 14 طبقه پوشش که 11 طبقه آن مربوط به جوامع گیاهی است، شناسایی و تفکیک کردند و بهدقت قابل قبولی دست یافتند. ایشان به این نتیجه رسیدند که دادههای سنجنده ETM+ مربوط به ماه می با دقت بسیار مطلوبی طبقات مختلف پوشش گیاهی و گسترش جوامع گیاهی را از همدیگر تفکیک میکند.
میرآخور لو و اخوان (1383)، در مطالعه دیگری با شناسایی انواع کاربریها در محدوده جنگلهای کوهستانی بالادست شمال کشور، تغییرات مرز فوقانی این جنگلها در یک دوره 15 ساله را بررسی کردند. همچنین موقعیت دقیق مکانی و مساحت آنها در حاشیه فوقانی جنگلهای شمال کشور تعیین شد. به این منظور از هشت فریم دادههای سنجنده ETM ماهوارهای لندست مربوط به بهار و تابستان سال 1383 و دادههای ماهواره TM ماهواره لندست 5 مربوط به تابستان سال 1368 استفاده گردید. بر اساس اطلاعات استخراجشده از نقشهها طی این مدت 121528 هکتار از جنگلهای کوهستانی حاشیه بالادست شمال تخریبشده است .
مهربانی (1384)، تغییرات پوشش گیاهی حوزه گاران شهرستان مریوان را در طی 13 سال موردبررسی قرارداد. بهمنظور طبقهبندی از روش طبقهبندی نظارتشده به روش حداکثر احتمال استفاده نمود. در کل میزان کاهش جنگلها در این دوره 13 ساله 79/375 هکتار برآورد شده است. در مورد تصاویر ETM + متوسط ضریب کاپا،41/70 درصد و برای تصاویر سنجنده TM، 66/58 درصد بود که بیانگر دقت بیشتر تصاویر ETM+ در امر طبقهبندی است.
برخورداری (1384)، در تحقیقی بهمنظور تهیه نقشه پوشش اراضی حوزه سد استقلال میناب از تصاویر ماهوارهای لندست در سالهای (1988،1976 و 2002) استفاده کردند. پس از بررسی روشهای مختلف تهیه نقشه پوشش اراضی از روی تصاویر ماهوارهای بهترین روش، استفاده از تلفیق دو روش شاخص گیاهی و روش طبقهبندی نظارتشده بوده است. همچنین نتایج مقایسه نقشههای کاربری اراضی حوزه از 25 سال گذشته نشان میدهد که سطح اراضی مرتعی (مرتع خوب و متوسط) و بیشهزارهای جنگلی از 45% سطح حوزه در سال 1976 به 8% در سال 2002 کاهشیافته است.
شفیعی (1384) به ارزیابی و مدلسازی تغییرات کاربری اراضی دشت قزوین با استفاده از فناوری سنجشازدور پرداخت. بدین منظور برای کشف تغییرات به وجود آمده در این منطقه تصاویر TM سال 1987 و ETM+ سال 2002 را مورداستفاده قرارداد.
موسوی (1385)، بهمنظور بررسی قابلیت دادههای ماهوارهای در تهیه نقشه طبقات پوشش گیاهی و نیز مطالعه روند تغییرات پوشش در محدودهای در حوزه سد لار، نقشه حاصل از طبقهبندی ترکیب باندی با روش حداکثر احتمال و اعمال فیلتر اکثریت، بهعنوان نقشه طبقات پوشش گیاهی سال 1382 انتخاب شد.
بهمنظور تهیه نقشه طبقات درصد پوشش 1356 از نقشههای تیپهای پوشش گیاهی آن سال استفاده شد. در پایان تغییرات ایجادشده در هرکدام از طبقات موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در این فاصله زمانی 55/28% کل اراضی پوشیده شده توسط پوشش گیاهی مرتعی بدون تغییر باقیمانده است.03/14 درصد اراضی نیز به طبقاتی با درصد پوشش کمتر و 42/57% به طبقاتی با درصد پوشش بیشتر تغییریافتهاند.
لطیفی و همکاران (1386)، در مطالعهای تحت عنوان ارزیابی قابلیت دادههای ماهواره ایی ETM+ جهت تهیه نقشه طبقات پوشش جنگل، اراضی درختچه ایی و مرتع در حوزه ظالم رود نکا عنوان نمودند که دادههای سنجنده ETM+ جهت نمایش طبقات پوشش سهگانه ذکرشده دارای قابلیت متوسط هستند. لذا میتوان با این اقدام به تفکیک طبقات پوشش در منطقه نمود. همچنین اعمال روشهای تکمیلی بهمنظور کاهش تداخل طیفی بازتاب زمینه در اینگونه مناطق پیشنهاد میشود.
شتایی و عبدی (1386) در تهیه نقشه کاربری اراضی در مناطق کوهستانی زاگرس با استفاده از دادههای ETM+، میزان صحت کلی 91% و ضریب کاپای 87% را به دست آوردند و نتایج نشاندهنده قابلیت دادههای ماهوارهای ETM+، در تهیه کاربری اراضی عمده در مناطق کوهستانی
