
ر زمان هاي مختلف انواع مختلفي داشته است از روسري هاي قديمي و چارقد هايي که در زمان هاي گذشته سر خود را با آن مي پوشاندند و در زمان کنوني انواع مقنعه، روسري و شال را شامل مي شود.
2-2-3-4- جَيب
جيب و به قسمتي از بدن گفته ميشود که معمولاً در بالاي پيراهن قرار گرفته و مشهود است که به زبان فارسي گريبان و يقه گفته ميشود، هر چند در اينجا کنايه از گردن و سينه است.
قرشي در قاموس القرآن مي گويد:
قاموس و اقرب الموارد معناى اوّلى جيب را قلب و سينه گفته است ولى از گفته مجمع البيان پيداست كه جيوب را به معنى گريبان ها (يقه لباس) گرفته است فرموده: جيوب كنايه از سينههاست زيرا گريبان هاست كه روى سينهها را مي پوشاند.
ولى اگر جيوب را سينهها معنى كنيم از لحاظ آيه و لغت اشكالى نخواهد داشت بنظر مي آيد گريبان لباس را به جهت روى سينه بودن جيب القميص گفتهاند (قرشي، 1371 ، ج2: 91)
اما مرحوم طبرسي جيوب را به معناي گريبانها گرفته و مي گويد: “… و کني عن الصدور بالجيوب لانها ملبوسه عليها” جيوب، به عنوان کنايه از صدور (سينه ها) آورده شده است، زيرا گريبانها روي سينه ها را مي پوشاند.
طريحي نيز با اينکه جيب را گريبان معنا کرده است اما افزوده است که :” مي توان جيب را سينه معنا کرد. ” لأنها كانت واسعة تبدو منها نحورهن، و يجوز أن يراد بالجيوب هنا الصدور (طريحي، 1375، ج2: 29)
” جيوب” جمع” جيب” (بر وزن غيب) به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مىشود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مىگردد. (مكارم ، 1374 ، ج14: 440)
در حقيقت مي توان مقصود از جيب قسمت هايي از گريبان و يقه است که با روسري آن را مي پوشانند و در آيه نيز به اين موضوع اشاره شده است.
2-2-3-5- زينت
از جمله واژههايي كه در آيات حجاب به كار رفته و بازشناسي دقيق مفهوم و مصداق آن در تعيين حدود پوشش نقش اساسي دارد واژه زينت است و خداوند از نشان دادن آن به جزء گروه خاصي نهي نموده است؛ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ الا… ؛
مفسران در باره معنى كلمه (زِينَتَهُنَّ) سه قول دارند. يكى اينكه: منظور از آن: خود اندام زن باشد. و ديگر اينكه: مقصود از آن: محل زينت ايشان است. و سوم اينكه: خود زيور آلات زنانهاى كه زنان مىپوشند مراد باشد (نجفى خمينى، 1398 : 73)
بعضى زينت پنهان را به معنى زينت طبيعى (اندام زيباى زن) گرفتهاند، در حالى كه كلمه” زينت” به اين معنى كمتر اطلاق مىشود. ولي آنچه که مشهور است اين است که: عده اي آن را به معني، “زينت آلات” گرفته اند منتهي در حالي که روي بدن قرار گرفته و طبيعي است که آشکار کردن چنين زينتي توأم با آشکار کردن اندامي است که زينت بر آن قرار دارد. به اين ترتيب زنان حق ندارند زينت هايي را که معمولا پنهان است را آشکار سازند. (نجفى خمينى، 1398: 73)
كلمه “زينت” در عربى از كلمه “زيور” فارسى اعمّ است، زيرا زيور به زينت هايى گفته مىشود كه از بدن جدا مىباشد مانند طلاآلات و جواهرات ولى كلمه “زينت” هم به اين دسته گفته مىشود و هم به آرايش هايى كه به بدن متصل است نظير سرمه و خضاب. (مطهري، ج 19: 479)
در توضيح زينت امام صادق (ع) در جواب شخصي که از ايشان سؤال کرد مقصود از زينت آشكار كه پوشاندنش براى زن واجب نيست چيست؟ فرمود زينت آشكار عبارت است از الْكُحْلُ وَالْخاتَمُ يعني سرمه و انگشتر (کليني، 1362، ج 5: 521) در حديث ديگري از ايشان مصاديق زينت آشکار الْخاتَمُ وَالْمَسَكَةُ معرفي شده اند يعني انگشتر و دستبند ( همان منبع)
در اين بخش به زينت اشاره شده است که از جمله دستورات حجاب آشکار نکردن زينت هاي پنهان است، آن زينت هايي شامل اين نهي مي شود که بر قسمت هايي از بدن انسان است و در شکل عادي پيدا نيست.
2-2-3-6- تَبَرُّج
واژه تبرج از واژه هايي است که در آيات حجاب به کار رفته و تبيين دقيق آن در بحث پوشش بانوان سودمند است.
خداوند مي فرمايد: وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ …ً (احزاب /33)
و در خانههاى خود بنشينيد، و چون زنان جاهليت نخست خود نمايى نكنيد، و نماز بپا داريد، و زكات دهيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد، و آن طور كه خود مىداند پاكتان كند. (طباطبايى، 1374، ج 16: 456)
برج به معني آشكار شدن است، تبرّج آنست كه زن زيبائي هاى خود را اظهار كند و اصل آن به معنى ظهور است و به عبارت ديگر از آن جهت برج گويند كه ظاهر و هويداست (قرشى، 1371 ، ج1: 174)
بررسي متون و فرهنگهاي لغوي روشنگر آن است که تبرج به معناي خودنمايي و جلوه گري است. ابن منظور در “لسان عرب” تبرج را خود نمايي وظاهر نمودن زينت درمقابل مردان معنا کرده و نوشته است التَّبَرُّج: إِظهار المرأَة زينتَها و محاسنَها للرجال (ابن منظور، 1414 ، ج2،: 211) در فرهنگ ابجدي ارايش معني شده است تَبَرُّجاً المرأةُ: زن خود را آرايش كرد (مهيار ، رضا: 6).
بنابراين تبرج به معناي خودآرايي و خود نمايي است اين آيه خطاب به زنان پيامبر است و از اين جهت که آنان الگوي زنان مسلمان هستند روي خطاب به آن ها است هرچند ساير زنان مسلمان نيز مشمول اين حکم هستند.
2-2-3-7- جَلباب
در آيه اي ديگر واژه جلباب مطرح شده است که با مسئله حجاب مرتبط است و به عنوان حجاب برتر شناخته مي شود. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (احزاب /59) هان اى پيامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب خود پيش بكشند، بدين وسيله بهتر معلوم مىشود كه زن مسلمانند، در نتيجه اذيت نمىبينند، و خدا همواره آمرزنده رحيم است”. (طباطبايي، 1374، ج 16: 502)
برخي جلباب را ردائي مي دانند؛ از قول ابن عباس آمده: “الرداء الذي يستر من فوق إلى أسفل” (جلباب ردائي است که سراسر بدن از بالا تا پايين را مي پوشاند). (زمخشري، 1414، ج 3 : 559)
برخي آن را روسري مي دانند؛ همچنين در مجمع البيان، در ذيل همين آيه و در قسمت معني لغات آمده: “الجلباب خمار المرأة الذي يغطي رأسها و وجهها إذا خرجت لحاجة” (جلباب عبارت است از روسري اي که در موقع خروج از منزل به کار برده مي شود و سر و صورت را با آن مي پوشانند). (طبرسى، 1360 ، ج 8: 578)
اما برخي آن را اباسي مي دانند از روسري بزرگتر و از عبا کوچک تر؛ خليل ابن احمد فراهيدي مي گويد:
“الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطي به المراه رأسها و صدرها” (فراهيدى ، 1410، ج6: 130) “جلباب جامه اي است که از روسري بزرگتر و از عبا کوچکتر است،که زن به وسيله آن سر و سينه اش را مي پوشاند .”
بعضي از لغو يِّين متأخر نيز اين معنا را پذيرفته اند و با اضافاتي در تعابير خود آورده اند. از جمله طريحي مي گويد: الجلابيب جمع جلباب و هو ثوب واسع أوسع من الخمار و دون الرداء تلويه المرأة على رأسها و تبقي منه ما ترسله على صدرها، و قيل: الجلباب الملحفة كلما يستتر به من كساء أو غيره. (” جلباب” جامه اي است که از روسري بزرگتر و از عبا کوچکتر است که زن به وسيله آن سرش را مي پوشاند و باقي آن را روي سينه اش رها مي سازد در مواردي نيز به ملحفه اي که لباس را به واسطه آن مي پوشانند)
ابنمنظور در “لسان العرب” مينويسد ” ُ: ثوب أَوسَعُ من الخِمار، دون الرِّداءِ، تُغَطِّي به المرأَةُ رأْسَها و صَدْرَها و قيل: هو ثوب واسِع، دون المِلْحَفةِ، تَلْبَسه المرأَةُ و قيل: هو المِلْحفةُ.”
“جلباب پيراهن و پوششي است که از “روسري” گشادتر و از “ردا” کوتاهتر است و زن سر و سينه خود را با آن ميپوشاند و گفته شده است لباس گشادي است کوتاهتر از ملحفه و گفته شده است همان ملحفه است” (ابنمنظور، 1405، ج 1: 272)
بنابراين هر لباسي که گشاد و بلند باشد به نحوي که زيباييهاي اندام و لباسهايي را که معمولاً جلب نظر ميکنند، بپوشاند و زن مؤمن را از نظر مرد بيگانه و تعرض مصون نگه دارد، جلباب خوانده ميشود. آنچه صحيحتر به نظر ميرسد اين است که جلباب شامل هر جامه وسيع ميشود ولي غالباً در مورد روسريهايي بکار رفته است که از از مقنعه بزرگتر و از چادر کوچکتر بوده و بلنداي آن تا زانو بوده است.
2-2-4- عِفاف
عفاف در آموزه هاي اسلامي از جايگاه بسيار والايي برخوردار است و همواره از آن به عنوان قوي ترين نيروي تعديل غرايز و شهوات انساني ياد مي شود بايد بدانيم معنا و مفهوم عفاف بسيار فراتر و گسترده تر از حصر آن در معناي پوشش و حجاب است، عفاف حالتي نفساني و فطري است كه انسان را از حرام بازمي دارد اختصاص به جنسيت خاصي ندارد و نمودهاي گوناگوني دارد؛ درحالي كه حجاب امري ظاهري و بيروني است. در هر حال بايد دانست كه رعايت عفاف مي تواند تعيين كننده ترين نقش را در حفظ مسير اعتدال انساني ايفا كند و آدمي را به كمال و سعادت حقيقي خويش نايل گرداند.
عفاف از ريشه “عفّت” است، و که در مفردات اينگونه تعريف شده: ” العِفَّةُ حُصولُ حالَة لِلنَّفْسِ تَمْتَنِعُ بِها عن غَلَبَةِ الشَّهْوَةِ”. (عفّت، پديد آمدن حالتي براي نفس است كه به وسيله آن از فزون خواهي شهوت جلوگيري شود). (راغب اصفهانى ، 1412: 350)
“عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتن داري”. (دهخدا، جلد 10 : 14081 ). در تفكّر اسلامي، عفاف، واژهاي با بار معنايي خاصّ برگرفته از آيات و روايات، و گونهاي منش است همراه با كُنِش رفتاري و گفتاري.
از امام صادق (ع) نقل شده که امير مؤمنان فرمودند: ُ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَاف (کليني، 1363 ج2: 79) عفاف برترين عبادت است.
در قرآن چهار بار از مشتقات عفاف، استفاده شده است:
1ـ : “يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفّف” (بقره/ 27) ؛ (نا آگاه گمان ميبرد كه اينان توانگرند زيرا عفاف ميورزند). در اين آيه، كنش بزرگ منشانه، عفاف است، خويشتنداري، عزّت نفس و امتناع از دست نياز دراز كردن همه مصداق عفاف هستند.
2ـ ” وَ ابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتىَّ إِذَا بَلَغُواْ النِّكاَحَ فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنهُْمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيهِْمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَأْكلُُوهَا إِسرَْافًا وَ بِدَارًا أَن يَكْبرَُواْ وَ مَن كاَنَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَن كاَنَ فَقِيرًا فَلْيَأْكلُْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيهِْمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشهِْدُواْ عَلَيهِْمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ” (نساء/6) : درباره شناخت زمان رشد و بلوغ يتيمان، به سرپرستان سفارش ميكند كه از دست درازي به اموال يتيمان خودداري كنند و عفاف ورزند. اين آيه نيز خويشتنداري را عفاف را خوانده است.
3ـ : “وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ” (نور/ 33)؛ (و كساني كه اسباب زناشويي نمييابند، پاكدامني ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند). در اين آيه خويشتنداري (استعفاف) را به رام كردن قوّه جنسي اطلاق فرموده است.
4ـ خداوند فرمودند: “و القواعد من النّساء اللاّتي لا يرجون نكاحأ فليس عليهنّ جناحُ ان يضعن ثيابهنّ غير متبرّجات بزينةٍ و ان يستعْففْنَ خيرٌ لهّن واللّه سميعٌ عليمٌ.” (نور/60)؛ (و زنان يائسهاي كه اميد زناشويي ندارند، گناهي نيست كه جامههايشان را فروگذارند به شرط آنكه زينت نمايي نكنند و اگر پاكدامني بورزند بهتر است و خداوند، شنواي داناست).
از آيات قرآن استفاده مىشود كه در مسألهى حجاب، ملاك اين است كه پوشش بانوان تحريك كننده و شهوت انگيز نباشد، زيرا تنها موارد زير را استثنا نموده است:
“غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ” (نور/31) كسى كه شهوتى ندارد.
“أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ” بچّهاى كه از مسائل شهوت، چيزى نمىداند.
“حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ”(نور/58)
