
میدهد.
بنابراين، ارتباط مؤثر زمانى رخ میدهد كه نوعى تغييرات قابل مشاهده در مخاطب داشته باشد و زمانى كامل است كه معنا و مفهومى كه در ذهن فرستنده است و قصد ارسال آن را دارد، با آنچه گيرنده از آن دريافت میکند و از خود نشان میدهد، يكى باشد. بر اساس تعريف مزبور، ارتباط يك «كلى مشكّك» (خندان، ص 155) است، كه متصف به قوّت و ضعف میشود و داراى درجات متفاوتى است. تفاوت اين درجات در درجه تجلى معناست كه در ميدان بين صفر (0) و يك (1) در نوسان میباشند.
روشن است در هر فرايند ارتباطى، همه آنچه در ذهن فرستنده است به گيرنده منتقل نمیشود. بنابراين، هميشه بخشى از معناى موردنظر فرستنده توسط گيرنده درك نمیشود و اين عدم درك به سبب اختلالاتى است كه در فرايند ارتباط بين فرستنده پيام و گيرنده آن رخ میدهند. اين بحث ما را به مفهوم عوامل مخل (پارازيت) و تقویتکننده رهنمون میشود.
1. اختلالات (پارازيت)33: «اختلالات» به كليه عوامل و پدیدههایی اطلاق میگردد كه موجب تضعيف اثربخشى فراگرد ارتباطى میشود. اين اختلالات بر روى كليه اجزاى ارتباطى اثر میگذارند. «پارازيت بهمانند ميكروبى است كه میتواند چنان بیماریزا باشد كه آثارى چون کمتوانی و ناتوانى داشته باشد و حتى به مرگ ارتباط در يك مقطع زمانى منتهى شود. برخى از اين میکروبها مستقيماً روى يكى از اندامها يا به عبارتى صحیحتر، روى يكى از عناصر فراگرد ارتباط اثر دارند و برخى از آنها روى چند عنصر. شواهدى وجود دارد كه پارازيت بر تمامى عناصر ارتباط میتواند تأثیر گذارد.» (محسنیان راد، 1368، ص 354)
مواردى از قبيل حواسپرتی، دچار فراموشى شدن گوينده در انتخاب واژه مناسب، دچار لكنت زبان شدن وى، سروصدا و همهمه فضاى گفتگو، انتخاب واژه نامناسب يا حركت نابجا، كم بودن قدرت شنوايى، عدم تسلّط به زبان و حواسپرتی گيرنده به ترتيب، مثالهایی براى پارازيت در منبع، معناى فرستنده، دستگاه رمزگذارى، وسيله ارسال رمز، مجرا، پيام، دستگاه گيرنده رمز، دستگاه رمزخوانى، منبع معناى گيرنده و بازخورد میباشند.
با توجه به نوع اختلال، میتوان آن را به «اختلال درونى و بيرونى» تقسيم كرد. (فرهنگی، ص 46)
1. اختلالات درونى بیشتر به خود اجزاى ارتباطى برمیگردند و در مورد فرستنده پيام و گيرنده آن بیشتر مشاهده میشوند؛ مانند: خستگى، بیتوجهی، سازمان نيافتگى، هيجان، ترس و اضطراب.
2. اختلالات بيرونى بیشتر به محيط اجتماعى توجه دارند و از آن نشأت میگیرند؛ مانند: سروصدا، گرما و سرماى زياد، تاريكى و روشنايى زياد و ازدحام.
2. تقویتکنندهها:34 در مقابل اختلالات، میتوان از «تقویتکنندهها» ياد كرد كه به مؤثر بودن فرايند ارتباط كمك میکنند. «تقویتکنندهها» به كليه عوامل و پدیدههایی اطلاق میشوند كه موجب اثربخشى فراگرد ارتباط در مورد عناصر چهارگانه میگردند. اين تقویتکنندهها بر روى كليه اجزاى ارتباطى مؤثر میباشند. عناصر تقویتکننده به اشكال گوناگون مطرح میشوند؛ مانند لبخند، تمجيد و ستايش، روى موافق نشان دادن، دادن امتياز، پذيرش اجتماعى، صداى ملايم، شنيده شدن توسط فرد يا افرادى كه براى ما داراى اهميت هستند، آرامى كلام، زيبايى صدا و قدرت صدا، انتخاب وقت مناسب. (حسین زاده، ص74)
پس از ذكر عوامل تقویتکننده و مخل در ارتباط، میتوان بر اساس عناصر چهارگانه ارتباط، عناصر چهارگانه در منبر را بر اساس آن طبقهبندی و بررسى نمود، اما به دليل اهميت پیامدهنده (مبلّغ) در منبر و جلوگيرى از اطاله مقال، در اینجا صرفاً عوامل تقویتکننده اجتماعى در پیامدهنده (مبلّغ) بررسى میگردند:
پیامدهنده اگر بخواهد ارتباطش مؤثر و داراى تأثیر مطلوب باشد، در صورت امكان، بايد داراى ویژگیهای اجتماعى باشد كه در ذيل، به آنها اشاره میشود:
الف) قدرت: شواهد نشان میدهند، كه «قدرت» يكى از منابع نفوذ و ترغيب در ديگران است و در عامترین مفهوم خود، دلالت دارد بر «تأثیر يا نفوذى كه توسط يك انسان يا گروه با هر وسيله و به شیوههای موردنظر بر رفتار ديگران اعمال گردد.»(همان) در تعريفى ديگر، «عبارت است از اینکه يك فرد قدرت آن دارد كه ارادهاش را بر شخص يا اشخاص ديگر تحميل كند.»(کوئن، ص 299) قدرت داراى اقسامى است كه در ذيل، به آنها اشاره میگردد:
“ الف. قدرت مشروع: اين نوع قدرت ريشه در مقام افراد دارد. بهطوركلى، در جوامع، مردم طورى جامعهپذیر میشوند كه براى اقتدار و درنتیجه، مقتدران احترام زيادى قائل شوند.
ب. قدرت تبحّر (تخصصى): چنين قدرتى در كلمات و اعمال افراد نهفته است و ما چون معتقديم آنها صلاح ما را بهتر میدانند. تحت تأثیر آنها قرار میگیریم.
ج. قدرت پاداش دهى: توانايى فرد بر ارائه پاداشهایی است كه افراد مايل به دريافت آناند.
د. قدرت قهريه: يعنى توانايى بر اعمال تنبيه در مقابل تخلّف، كه میتواند بهصورت تنبيهات جسمانى يا تهديد باشد.
هـ. قدرت ارجاعى: مردم معمولاً با اشخاصى تعامل میکنند كه از نظر آنها جذّاب و قابلتحسیناند. اين قابليت قدرتى را براى افراد فراهم مى آوردكه به آنقدرت ارجاعى (اعتبار اجتماعی) گفته میشود.
و. قدرت اطلاعاتى: يكى ديگر از منابع قدرت، دست رسى به اطلاعات، بخصوص اطلاعاتى است كه ديگران از آن بیخبرند يا از آن محروم شدهاند» (هارجی و دیگران، ص 275ـ 279)
ب) اعتبار: متّغير ديگرى كه در اثربخشى پيام مؤثر است، مقوله اعتبار است. ارسطو، نخستين روانشناس اجتماعى جهان، میگوید: «ما گفتار نیکمردان را کاملتر و آسانتر از ديگران باور میکنیم.» (حسین زاده، ص74) اين امر عموماً صحّت دارد، صرفنظر از اینکه مطلب چه باشد. اعتبار «پیامدهنده» يعنى «درجه مورد قبول بودن او»، (همان) كه در نگاه محققان متفاوت است. برخى معتقدند كه ميزان آن بستگى دارد به «مقدار تخصص فرد در موضوع مورد بحث و نيز به اینکه آيا وى قابلاعتماد و بیغرض به نظر میآید يا نه.» (همان) برخى ديگر معتقدند «بهکفایت و قابلاعتماد بودن پیامدهنده از نگاه گيرنده پيام بستگى دارد. كفايت از تخصص، قابليت و قابلاعتماد بودن، به اینکه او چه قدر روراست، صادق و راستگو است، نشأت میگیرد.» (هارجی و دیگران، ص 280) در همين مورد، ویژگیهایی وجود دارند كه بر ميزان اعتبار و ترغيب افراد میافزایند.
شغل: شواهد نشان میدهند كه اعتبار سخنگو بستگى به نظر شنونده درباره شغل و آموزشهای قبلى سخنگو دارد. شنوندگان اشخاصى را كه متخصص يا صاحبنظر معرفى میشوند، قابلاعتمادتر و باکفایت تر تصور میکنند.
شواهد: اشاره است به منابعى كه میتوانند كفايت و قابلاعتماد بودن پیامدهنده را افزايش دهند. ظاهراً وقتى سخنگو به منابعى بسيار قابلاعتماد اشاره میکند، مخاطبان اعتبار آن منابع را به او نسبت میدهند. بنابراين، افراد بايد به اطلاعات روز مجهّز باشند و چنانچه میخواهند اعتبار خود را به ديگران نشان دهند، صرفاً بر اطلاعات و تجارب شخصى خويش تكيه نكنند.
سرعت گفتار سخنگو: افزايش سرعت تكلّم باعث میشود تا ديگران سخنگو را فردى مطلّع، باهوش و دقيق بدانند. اگرچه متوسط سرعت تكلّم مابین 125 تا 175 كلمه در هر دقيقه است؛ اما سرعت متوسط تفكر يعنى سرعت متوسط پردازش اطلاعات حدود 400 تا800 كلمه در هر دقيقه است. اين تفاوت بين سرعت تكلّم و سرعت پردازش به شنوندگان فرصت میدهد تا اطلاعات را جذب، سازماندهی و حفظ كنند و با درك درست به سخنگو پاسخ دهند. هرگاه سرعت تكلّم سخنگو به کمتر از 125 كلمه يا خيلى بيش از 300 كلمه در هر دقيقه برسد، گوش دادن مشكل خواهد شد. گوش دادن به سخنگویی كند، كارى دشوار است. از سوى ديگر، گوش دادن به كسانى كه خيلى سريع صحبت میکنند هم دشوار است؛ چون پيام مخابره شده را نمیتوانيم دريافت كنيم. (هارجی و دیگران، ص 279-283)
سليس نبودن گفتار: اين ويژگى شامل مکثهای صوتى، تكرار نابجاى كلمات يا اصوات، استفاده از كلمات نادرست و اشكال در تلفظ است. موارد مذكور تأثیر چشمگیری بر باور كردن سخنان توسط شنوندگان دارند. ما كسانى را كه اشكالات گفتارى دارند، كم كفايت تر میدانیم. بنابراين، يكى از عوامل تأثيرگذارى مبلّغ در ارتباط با مخاطبان، سليس بودن در گفتار است؛ زيرا اين عوامل باعث گسيختگى پیامهاى مبلّغ میگردند و باعث میشوند كه نوعى اشتغال ذهنى براى شنونده به وجود آيد.
ج) جذّابيت: عامل ديگرى كه موجب ايجاد علاقه بين افراد میشود عامل «جذّابيت» است. «در مردم اين احساس هست طورى عمل كنند كه رضايت كسى كه برايشان جذابيت دارد جذب شود، حتى اگر آن شخص هیچگاه از اين امر مطلّع نشود.» (آرونسون و پراتكانيس، ص 109) همچنين «اینکه نويسندگان در رسالههای خود در علم معانى و بيان، فرض کردهاند كه نيكويى شخصى تجلّى يافته در گويندگان كمكى به قدرت متقاعدسازى آنها نمیکند حقيقت ندارد، بلكه برعکس، منش گوينده را ممكن است مؤثرترين وسيله در تملّك او ناميد». (آرونسون و پراتكانيس، ص 66). برخى از خصوصيات ظاهرى مبلّغ ممكن است براى عدهای از شنوندگان برجستهتر جلوه كند. اين خصوصيات میتوانند مبلّغ را مؤثرتر بسازند يا بیتأثیر. بنابراين، اگر متخصصان بتوانند جذّابيت كلى خود را افزايش دهند، شنوندگان را علاقهمندتر خواهند كرد؛ و در جلب موافقت آنها موفقتر خواهند بود. در اين بين، چند عامل وجود دارند كه به جذّابيت شخص كمك میکنند.
الف. جذّابيت جسمانى: جذّابيت جسمانى در ارتباط نقش بسزايى دارد. خصوصيات مشهود و مشخص و برجستهترين آنها ـ يعنى قيافه ـ مبناى تصمیمگیری ديگران براى پذيرش و تعامل با اوست. البته هيچ معيار علمى ثابتى براى تعريف جذّابيت وجود ندارد و آنچه امروز جذّاب به نظر میرسد، شايد فردا جذّاب نباشد. هر عصر عقايد خاص خود را درباره جذّابيت دارد و معيارهاى انسان درباره جذّابيت جسمانى تغيير میکند. ویژگیهایی از قبيل سن، قوميت، رنگ، قد و تناسباندام در جذّابيت افراد مؤثرند. در اين زمينه، پژوهشهايى انجام پذيرفته كه حاكى از نفوذ اجتماعى افرادى است كه از نظر ديگران جذّاب محسوب میشوند. «کلاً جذّابيت جسمانى باعث میشود تا ما در نفوذ اجتماعى موفقتر باشيم.» (هارجی و دیگران، ص 283) شواهد روشنى وجود دارند كه اشخاص خوشقیافه در جامعه نفوذ زيادى دارند. مردم از گويندگان و فروشندگان انتظار دارند خوشلباس باشند. وقتى ما كسى را جذّاب میدانیم، خصايص مثبت ديگرى را هم به او نسبت میدهیم؛ خصايصى مانند: مهربانى، كفايت، قابلاعتماد بودن، مردمآمیزی، نوعدوستی و نظاير آن. «پژوهشها نشان میدهند كه مردم در مواقع لزوم، به افراد جذّاب بیشتر كمك میکنند» (همان، ص 284)
ب. شباهت: در صورتى بهسوی ديگران جذب میشویم و يا آنان را بهسوی خود جذب میکنیم كه در بين ما شباهتهایی وجود داشته باشد و در نقطه مقابل، در صورتى ديگران را دوست نخواهيم داشت و از آنان گريزان خواهيم بود كه بين ما تفاوتهایی وجود داشته باشد. «در محدوده مشخص، هر اندازه تشابه ميان اشخاص درگير در فرايند ارتباطى وجود داشته باشد، به همان ميزان، اثربخشى ارتباطى مشاهده خواهد شد» (فرهنگی، ص 243) بنابراين، تشابه افراد در محدوده مكانى و نگرشها و شخصيت موجب میشود كه افراد جذب يكديگر شوند. «تحقيقات نشان میدهد كه بیشتر مردم تحت تأثیر كسانى قرار میگیرند كه لباسها، نگرشها، علايق و اعتقادات مشابه آنان دارند» (هارجی و دیگران، ص 284). ازاینرو، هر اندازه افراد شبیهتر باشند و يا ویژگیهای مشابه بیشترى با يكديگر داشته باشند، يكديگر را بهتر درك میکنند.
ج. علاقه: «ما توسط كسانى كه به آنها علاقهمندیم تحت تأثیر قرار میگیریم و اگر كسى را دوست بداريم هنگامى بیشتر تحت تأثیر قرار میگیریم كه از ما بخواهد عقايدمان را تغيير دهيم (حداقل در مورد عقايد و رفتار و مسائل جزئى) و همچنين به نظر میرسد در مقابل متقاعدشدن توسط كسى كه او را دوست نداريم، مقاومت میکنیم، حتى اگر آن شخص متشخص باشد» (آرونسون و پراتكانيس، ص 73) همين موضوع میتواند نفوذ آنها را بر ما بيفزايد؛ مثلاً وقتى، دانشآموزان يكى از معلمان خود
