
خاتمبندی فلزات ابتدا با نقره و مس، سپس با استفاده از طلا انجام گرفت. «خاتمبندی از صدر اسلام معمول بود ولی اشیاء معدودی که از آن دوره باقی مانده است، می رساند که این فن در دورهی میانه چندان رونقی نداشته است»(حیدرآبادیان،1388،79).
بسیاری از این شیوههای تزیین، تکنیکهایی بودند که در دوران قبل از اسلام ابداع شده و سپس رموز آن به هنرمندان ایران بعد از ورود اسلام، منتقل گشته بود. اوج هنر حکاکی، قلمزنی و ترصیع را میتوان در کارهای هنری هخامنشی و اشکانی و خصوصا ساسانی مشاهده کرد. بسیاری از تکنیکهای تزیین اشیاء، ابداع فلزکاران دورهی اسلامی نیستند بلکه ادامهی تکنیکها و فنون رایج در ایران قبل از ورود اسلام و به خصوص دورهی ساسانی می باشند و به تعبیری دیگر می توان گفت که شیوههای تزیین فلزات، در ایران، دورهی اسلامی و حتی سایر سرزمینهای قلمرو اسلام تقریبا همان شیوههای رایج عصر ساسانی هستند.
«آثار فلزی قرون اولیه سرزمینهای اسلامی به خصوص ایران، دارای طرحهای غیر اختصاصی، تزیینات تلفیقی، حجمهای کاربردی و سادگی در فرم می باشند. در فراز و نشیب دگرگونیهای بنیادی اعتقادات مردم این سرزمینها، هنرمندان ناچار به حذف ساختارهایی از این صنعت شدند که مهمترین آنها عبارتند از:
1- تغییر در ابعاد غیر کاربردی اشیاء
2- تغییر در موضوع و مفاهیم تزیینی اشیاء
در این سدهها اندازه و ابعاد اشیاء به خصوص ظروف درباری، کمتر مورد توجه قرار گرفت و به جای آن از اندازه و حجمهایی استفاده شد که جنبهی شخصی و فردی داشتند. تزیینات اشیاء نیز که به مصرف درباری میرسید و القاء کننده قدرت و تجسمی از نمادهای حکومتی بود به کلی منسوخ شد و به جای آن تزیین به معنی خلاقیت و تجسم زیبایی و القاء آرامش جایگزین گردید.
هنرشناسان بر این عقیدهاند که تا پایان قرن سوم هجری با توجه به ورود آداب و رسوم دین اسلام به ایران، شیوههای ساخت آثار فلزی و فرم آن ها ادامهی سنتهای گذشته است. هرچند آثار باقی مانده از سدههای اول و دوم هجری در مقایسه با سایر آثار به جا مانده از سده ی متأخر اسلامی بسیار اندک است ولی در مجموع آنچه که از این سده به جای مانده است اسناد معتبری از تأثیر و تداوم شیوهی ساخت آثار هنری ایران و گسترش آن بر دیگر سرزمینهای اسلامی است. از نمونههای مورد نظر میتوان به ظروفی اشاره کرد که در قرون اول و دوم هجری ساخته شدهاند و نام صاحب آنها به خط و زبان پهلوی ساسانی حک شده است و نقشها، تلفیقی از تزیین دوره ساسانی و اسلامی را نشان میدهد (توحیدی،1390).
«سرانجام مهمترین عامل اعتقادی یعنی احترام به آیین محمدی که تمام شئون زندگی مردم را تحت الشعاع قرار داده باعث شد تا عناصر تزیینی دستخوش تغییرات اساسی شده و صورتگری و نقشمایههای انسانی که با تعالیم اسلامی مغایرت داشت و به نوعی گوناگون پرستی و شرک را القاء میکرد حذف شده و کمکم شرایطی فراهم گردید که در کالبد هنر روح تازهای دمیده شود و در حقیقت رنسانس اسلامی به وقوع پیوست» (توحیدی،1390،38).
هنر و هنرمندان از قید تزیینات محدود گذشته رها شدند، خود را دارای آزادی، وحدت و خلاقیت یافتند. این تجدید حیات هنر اسلامی مدیون سرزمین ایران میباشد. زیرا بر بسیاری از شاهکارهای هنری فلزی این عصر نام استادان ایرانی شهرهای مختلف نظیر ری، کاشان، نیشابور، جرجان حک شده است و در مدت چهار قرن دگرگونی تکنیک های مختلف هنر فلزکاری و خلاقیتهای هنری در این سرزمین شکوفا شد و نتیجه این تحول و دگرگونی تدریجی در دورهی سلجوقیان به ثمر رسید (توحیدی،1390).
«جواهرسازی های دورهی سلجوقی از جهت طراحی هندسی تنوع بسیار داشت، ولی از لحاظ مهارت فنی در ساخت به پای جواهرات دورهی فاطمی مصر نمیرسید، که دربارهاش نوشته اند: مهارت استادکارانشان در ترکیببندی ملیلهکاری با شکل های جودانهای به چنان مرحلهای از کمال ارتقاء یافت که نظیری بر آن در هیچ یک از تمدنهای اسلامی نمیتوان یافت» (فریه،1374،191).
در دورهی سلجوقی تکنیکهای گوناگون و متفاوتی ظهور و بروز کردند که بعضی از آن ها ادامهی تکنیکهای دوران ساسانی و اوایل اسلام بود. در این دوره قالبگیری و ریختهگری، ترصیع یا مرصعکاری، میناکاری، قلمزنی، برجستهکاری از عمدهترین تکنیکها و روشهای ساخت آثار این دوره به حساب میآید. روشهای دیگری نیز مورد استفاده بود که از آن جمله میتوان به مشبککاری، گوژکاری، سیاه قلم، کوفتهگری، دواتگری، زرگری و … اشاره کرد.
در این دوره با اینکه زنگزدگی، ذوب و سایر مواد فرسایشی بخش اعظم اشیاء فلزی، و بویژه اشیاء نفیس ساخته شده از احجار کریمه را از بین برده، تعداد این آثار فلزی باقیمانده نسبت به سایر آثار نظیر منسوجات و آثار از بین رفتنی دیگر بیشتر است. میزان ظروف و آلات باقیمانده ی سالم در اشکال مختلف قابل توجه است از جمله جام ها، جعبه های جواهر، دوات ها، قلمدان ها، دلوها، ابریق ها، دبه ها، آبخوری ها، کوزه ها، گلابدان ها، آب پاش ها و صندوق ها (حیدرآبادیان،1388)
2-14- نقوش موجود در زیورآلات دورهی اسلامی
لازمهی شناخت صحیح و واقعی طرحها، نقوش و علائمی که بر روی اشیاء فلزی دورهی اسلامی ظاهر شدهاند، داشتن آگاهی و اطلاع از فلسفه و ایدئولوژی اسلامی و نیز شناخت کافی از تاریخ زمان و سیر تحول و ترقی فکری و عقیدتی و میزان رشد و پیشرفت علوم و فنون و صنایع و اوضاع اجتماعی محیطی است که به هنر و هنرورزی پرداخته است. نکتهی قابل توجه در مسئلهی شناخت نقش و نگار اسلامی، تفاوت نهادن بین نقوش تزیینی با سمبلها و نشاندارها و اشارهها و رموزی که هنرمند سعی نموده در قالب اشکال و طرحهایی خاص به بیننده القاء نماید تا توسط آن ابراز بیان احساس یا پیام را با داستان، ماجرا و یا واقعهای نشان دهد. چه بسا وقایع و رخدادهای تاریخی که به صورت چند نقش مختصر در قالب کادری کوچک نشان داده شدهاند. با رعایت این نکات بیننده در مواجهه با این اشکال و طرحهای بدیع و خلاق متوجه خواهد شد که به چه نحو و چطور مضامین روحانی و مذهبی و عرفانی و شاعرانهی تاریخی، اساطیری و یا نجومی و … همگی به صورت بسی جذاب و خیره کننده در نهایت استادی و مهارت در دل سخت فلز حکاکی و قلم زنی شده و به یادگار در دل تاریخ به جا مانده است.
تزیین فلزاتی که هدف اصلی هنرمندان فلزکار بوده تنها به خاطر لذت چشم یا تفریح ذهن نبوده بلکه دارای مفهومی بس عمیقتر میباشد که هر یک به نوبهی خود نیاز به تعبیر و تفسیر دارد. یعنی در واقع ستایش هنرمند از خالقی است که همانا زیباست و زیباییها را دوست میدارد. نحوه و اسلوب تزیینی اشیاء فلزی دورهی اسلامی ایران در بسیاری مواقع با روشی است که قبلا در ادوار پیش از اسلام انجام میگرفت. به طور مثال خالی نهادن سطح ظرف از تزیین، چندان قابل قبول و خوشایند نبوده است بلکه تراکم و انبوهی طرحهای ریز و در هم که سراسر بدنه ظرف را فرا گرفته باشند، مورد پسند واقع میشدند. البته نحوهی جایگزینی اشکال، نقوش و خطوط در اشیاء مشابه، در هر دوره، متفاوت بوده است. در مقایسهی اشیاء یک گروه از دورههای مختلف اسلامی و ترکیب و تلفیق اشکال با یکدیگر در هر دوره بنابر سلیقهی رایج در هر زمان میتوان تفاوت را مشاهده کرد (حیدرآبادی،1388).
هنر فلزکاری پس از اسلام و در سدههای اول تا پنجم هجری قمری، با طرحها، رنگها و تزیینات متنوع خود به رشد قابل توجهی دست یافت و نمونههای ارزشمندی را در اختیار علاقمندان و محققان هنرهای اسلامی قرار داد. پیشرفت قابل توجه این هنر که در این زمان از اهمیت ویژهای برخوردار بود، به دورهی سامانیان و آلبویه برمیگردد. چنانکه این دوران با تلفیق آثار سنتی قبل از اسلام و دست آوردهای هنری پس از آن نمونههای زیبایی پدید آورد.
مسألهی نمایش موجودات زنده در مبحث هنر، یکی از محدودیتهایی بود که با ورود اسلام برروند آن ثأثیر گذاشت. در آیاتی از قرآن تصویرگری منع شده است، برای مثال در سورهی مائده آیهی 90 آورده شده که می فرماید: « ای کسانی که ایمان آوردید شراب و قمار و بت پرستی و تیرهای چوبی گروبندی (که رسمی در جاهلیت بود)، همهی این ها پلید و از اعمال شیطان است و البته از آنها دوری کنید تا رستگار شوید». در اینجا آنچه مورد تأکید و اهمیت قرار گرفته، به وضوح محکوم نمودن پرستش و عبادت بتها است.
«گرچه ذوق و اسلوب ساسانیان با اشکال انسان و حیوانات در صنعت فلزکاری تا مدتی غلبه داشت ولی به تدریج در اثر دین اسلام به طرحهای دیگر مبدل گشت. نقش گل و تاک که سابقا در ایران معمول بود رونق تازهای گرفت و حروف کوفی که برای این قبیل نقوش بسیار متناسب بود توسعه یافت» (ویلسن،1366،130).
مطالعه نقوش و تزیینات اشیای فلزی به جا مانده از دورانهای مختلف هنر اسلامی مبین طیف گستردهای از موضوعات تزیینی است که میتوان آن ها را در گروههای زیر دستهبندی نمود:
1- نقوش اسلیمی (گیاهی)
2- نقوش هندسی
3- نقوش کتیبهای (خوشنویسی)
4- نقوش پیکرهای (تصاویر انسانی و جانوری)
5- نقوش نمادین (منطقه البروج و نمادهای کیهانی)
6- نقوش مرکب
2-14-1- نقوش اسلیمی:
نقوش اسلیمی به عنوان یکی از مهمترین نقش مایههای هنرهای تزیینی ایران در دوره اسلامی به شمار میرود. «اسلیمی اصطلاحی است که به طور عام در مورد نقوش گیاهی در هم بافته یا طوماری به کار می رود و یکی از نقش مایههای شاخص در هنر اسلامی است» (پاکباز،1378،27). هنرمند مسلمان این نقوش را برای ابراز قدرت تخیل و ابداع خود مناسب یافت و به آن ها تنوع بخشید. اسلیمی در دست هنرمند مسلمان طرحی ساده و پیچیده و همواره متقارن بود و غالبا صورت انتزاعی و نمودار گونه پیدا کرد. در زبان فارسی نقوش اسلیمی دارای نگارههای مختلفاند معروف با نامهایی چون: اسلیمی طوماری، خرطوم فیلی، ماری، دهان اژدری، ختایی و ختایی اسلیمی، چنگ ، گره و بوته جقه و جز آن. بدین ترتیب میتوان گفت: اسلیمی نوعی آذین سنتی گیاهی است متشکل از مارپیچها، امواج و پیچشهای ساده شده و عناصر انتزاعی برگی شکل که به صورت طوماری در اطراف نقوش خمیده قرار گرفته اند.
2-14-2- نقوش هندسی:
در هنر اسلامی هندسه مهم ترین ابزاری است که توسط هنرمند مسلمان در جهت خلق و آفرینش فضای قدسی و بیان حضور همیشگی خداوند به کار گرفته شده است. از دیدگاه اسلامی تقسیم کردن دایره به کمانهای برابر چیزی جز روش نمادین برای بیان توحید نیست، که همان عقیدهی وحدانیت الهی است. پس اینکه هنرمندان مسلمان همه نظم های هندسی مربوط به تقسیم منظم دایره را کشف کردهاند، عجیب نیست (نجیب اغلو،1379). اصول و تناسبات هندسه چه در خلق نقوش هندسی که خود به صورتهای مختلف در تزیین اشیاء به کار رفتهاند و چه در خلق ساختارهای زیربنایی و پایه های طرح های پیچیدهی اسلیمی و سایر نقوش انتزاعی ایفای نقش کردهاند، از یک نقش اساسی در آفرینش فضای تزیینی برخوردارند. با این شناخت، هنرمند با پایه قرار دادن نقوش هندسی، بیگمان آنها را برای رسیدن به طرح اصلی عقلانیترین راه برشمرد (بوکهارت،1365).
2-14-3- نقوش کتیبهای:
خوشنویسی و خطاطی به عنوان یکی از مهمترین و ویژهترین عناصر تزیینی بر سطوح اشیاء دورهی اسلامی است. خوشنویسی، والاترین هنر اسلامی به شمار میآید؛ زیرا وسیله ای برای تجسم کلام وحی است و به هنرهای دیگر صورت و معنای زیبا میبخشد. هنرمندان مسلمان دستخط عربی را به عنوان ابزاری توانمند به کار گرفته و با خلاقیتی قابل تحسین به یکی از مهمترین نمادهای بصری مبدل ساختند. دستخط عربی، به ویژه خط کوفی، به دلیل سادگی اجزای هر حرف، از کاربرد مناسبی در تزیین سطح اشیاء برخوردار است، به ویژه این که به آسانی قابل ترکیب با سایر نقوش از جمله شکوفه ها و طومارهای اسلیمی نیز می باشد.
«ادعیه و آیههای قرآنی متضمن خیر و برکت و یمن برای صاحبان اشیاء بوده اند، در نتیجه به نحو شایستهای زینت بخش اشیائ فلزی قرار گرفته اند… در قرون اولیهی اسلام خط کوفی به تنهایی و به صورت
