
که حاکم جشمي (م494ق)از قيام وي را قبل قيام ناصر صغير ذکر مينمايد.845 حقيني صغير پس از مرگ در کنار گور مؤيد بالله هاروني در لنجا گيلان به خاک سپرده شد.846 فرزندش هادي حقيني (م490ق) در سالهاي پسين براي بازسازي مرقدش اموالي را وقف کرد.847
3-1-27- حکومت ناصر هوسمي علوي (م472ق) در گيل وديلم
ابوجعفر848 يا ابوعبدالله حسين بنابي احمد جعفر849 بنحسين بنحسن بنعلي بنحسن (ناصر اطروش) بنعلي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنسجاد (ع) مشهور به “ناصر هوسمي” و “ناصر صغير يا اخير”850 درسال 432ق از سوي بزرگان و علماي زيديه در هوسم گيلان به حکومت رسيد.851 ولي عالمان زيدي بيعت با هوسمي را تا تکميل تحصيل علوم ودانش افزايي وي به تاخير انداختند. از اينرو او شبانه روز به فراگيري علوم مورد نظر بزرگان زيدي مشغول گرديد. پس از تکميل دانش افزايي، بسياري از نخبگان زيدي از جمله 18 مجتهد و بيش از 200فقيه زيدي با وي بيعت کردند.852 ظاهرا ازآن پس به “الناصرلدين الله القائم بامرالله” ملقب گرديد.853 و بخش وسيعي از مناطق گيل وديلم تحت سيطره او در آمد.854 با آنکه حاکمان محلي زيادي در نواحي مختلف گيل وديلم حکومت داشتند. ولي کسي از آنان با رهبري هوسمي مخالفت نورزيد. بلکه همگي بر اطاعت از وي گردن نهادند.855 از اينرو او به مدت 40 سال بر منطقه گيل وديلم بدون هيچ گونه مشکلي حکمفرمايي کرد. احتمال ميرود، قيامهاي پي در پي علويان در مناطق مختلف گيل وديلم و نابسامانيهاي ناشي از آن قيامها، نخبگان علمي وسياسي گيل وديلم را ناگزير ساخت تا به رهبري واحد رضايت دهند. تا زير چترآن، آرامش به ديارشان بازگردد. هوسمي فردي زاهد و پرهيز گار856 و نيز شاعري چيره دست بوده است. او براي ترويج و تبليغ وتقويت مذهب شيعه و حقانيت امام علي (ع) به خوبي از فنون شعري استفاده ميکرد. يکي از سرودههاي نغز وي در دفاع از امام علي (ع) اين چنين است:
علي کباز و الشيوخ کصعوه فما حال صعو في مخالب اصقر857
امام علي (ع) مانند باز (عقاب) و شيوخ (خلفاي سه گانه) مانند بچه گنجشک هستند. پس چگونه است حال بچه گنجشکها در چنگال عقابها!؟
ناصر هوسمي براي گسترش و نهادينه کردن انديشه وافکار جدش ناصر اطروش در گيل وديلم بسيار تلاش مينمود.858 البته او در پارهاي از موارد مانند برپايي نماز جمعه در شهرهاي بزرگ با نظرات اطروش مخالفت ورزيد. و از اينرو به دستور وي در روستاها نيز نماز جمعه خوانده شد.859 ناصر هوسمي به موضوعات فرهنگي به ويژه فريضه امر به معروف ونهي از منکر اهتمام جدي نشان ميداد.860 وي سهمي را از بيت المال براي حافظان قرآن قرار داده بود. براثر تلاشهاي او بسياري از مردم گيل وديلم قرآن را از بر کردند.. و تا ساليان درازي اهالي آن سامان به حافظ قرآن مشهور بودند.861 در راستاي کارهاي فرهنگي ايشان مساجدي براي اقامه نماز جمعه بنا گرديد.862 ناصر هوسمي در رفع نيازمندي مستمندان بسيار کوشا بوده است. تا جاي که برخي از زيديان گفتهاند هيچ يک از امامان زيدي در اين زمينه از او پيشي نگرفته است.863 در عرصه خارجي او در شرق گيل و ديلم با اصفهبد طبرستان درگير شد. و با پشتوانه قوي مردمي اصفهبد را شکست داد. و وي مجبور به خراج ساليانه گرديد.864 ناصر هوسمي سرانجام پس از 40 سال حکمفرمايي بر گيل وديلم در سال 472ق در هوسم چشم از دنيا فرو بست و در آن شهر در کنار قبر ابنداعي حسني (م360ق) به خاک سپرده شد.865 مزار او در طول تاريخ مورد توجه زيديان گيل وديلم قرار داشت. در سال 607ق يوسف بنابي الحسن يکي از علماي با ارسال نامهاي به يمن از منصور بالله امام مقتدر زيديان تقاضاي بازسازي مزارش را مينمايد.866 در قرن نهم اميران آل کيا، مردگان خود را در کنار قبر او به خاک ميسپردند.867 مرعشي تاريخ نگار دربار آل کيا در اين باره مينويسد: “کار کيا سلطان حسين انار الله برهانه که حاکم گرجيان بود……از اين سراي پر غرور به سراي راحت و سرور نقل نمود ونعش مبارک را به مزار حسين ناصر عليه الرحمه به رودسر آورده ودفن کردند.”868
3-1-28- قيام مرشد بالله علوي (م479ق) در ديلم
ابوالحسين يحيي بنحسين (الموفق بالله)بن اسماعيل بنزيد بنحسن بنجعفر بنحسن بنمحمد بنجعفر بنعبدالرحمن الشجري بنقاسم بنحسن بنزيد بنحسن مجتبي (ع) از عالمان وانديشمندان نامدار زيديه869 در سال 446ق همزمان با حکومت ناصر صغير، در ديلم قيام کرد.870 دامنه دعوت وقيام وي مناطق گيلان و ديلمان وحتي ري را نيز در بر گرفت.871 بسياري از مردم آن نواحي با او بيعت کردند.872 گويا از آن پس ملقب به “المرشد بالله” گرديد. وبه “کيا” شهرت پيدا کرد.873 مرشدبالله از جايگاه بلند علمي برخوردار بوده است.از اينرو علاوه بر زيديان، اماميه874 و اهل سنت875 نيز از دانش او استفاده کردهاند. البته عدهاي از نويسندگان اهل سنت برخي از دادههاي علمي وي را به خاطر گرايشهاي مذهبياش نميپذيرند.876 از سرنوشت قيام مرشدبالله اطلاعي در دست نيست. احتمال ميرود با توجه به نفوذ وتسلط گسترده ناصر صغير بر گيل وديلم، قيام وي بدون نتيجه پايان يافته است. از اينرو او ناکام به ري بازگشته ودر سال 479ق نيز در آن شهردرگذشته است.877
3-1-29- قيام المستعين بالله علوي (م472ق) در ديلم
ابوالحسن علي بنابي طالب احمد بنقاسم بناحمد بنجعفر بناحمد بنعبيدالله بنمحمد بنعبدالرحمن الشجري بنقاسم بنزيد بنحسن مجتبي (ع) در نيمه دوم قرن پنجم در ديلم قيام کرد. و مردم آن سامان با وي بيعت کردند.878 ظاهرا پس از قيام به “المستعين بالله” لقب گرفت.879 او از شاگردان ابوطالب هاروني (م424ق) به شمار ميرود.880 و کساني چون علي بنمحمد بنجعفر و بارستان استرآبادي نيز در نزد وي تلمذ کردهاند.881 وي مدتي را نيز نقابت سادات آمل طبرستان را بر عهده داشته است.882 از اينرو هماره از سوي رجال شناسان با تعبير عالم و نقيب توصيف شده است.883 از زمان دقيق و سرانجام قيام المستعين بالله آگاهي نداريم. او زماني را نيز به همراه فرزندانش به اصفهان عزيمت کرده ودر آن شهر به سر ميبرد.884 به هر روي نميدانيم وي پس از ناکامي در ديلم به اصفهان رفته ويا پس از قيام، نقابت علويان آمل طبرستان را برعهده گرفته است. المستعين بالله سرانجام در سال 472ق نيز در مکاني نامعلوم در گذشت.885
3-1-30- قيام هادي علوي حقيني (490ق) در ديلم
ابوعبدالله محمد بنعلي (حقيني صغير) بنجعفر بنحسن بنعبدالله بنعلي بنحسن بنعلي بناحمد الحقيني بنعلي بنحسين اصغر بنامام زين العابدين (ع) ملقب به الهادي پس از ناصر هوسمي (م 472ق) و در زمان ملکشاه سلجوقي (حک؛465ق تا485ق) در ديلم قيام کرد.886 تقريبا اغلب تاريخ نگاران گذشته و معاصر زيديه يمن، قيام و نام هادي حقيني را با قيام و نام پدرش حقيني صغير يکي پنداشتهاند.887 در حالي که نام پدر علي و کنيهاش ابوالحسن و لقباش المهدي لدين الله ميباشد. (پيشتر درباره قيامش سخن گفتيم). برخي از نويسندگان زيدي نيز هادي حقيني را با يکي از برادر زادگانش به نام هادي بنمهدي بنحسن بنعلي بنجعفر به اشتباه يکي پنداشته است.888 او فردي دانشمند و صاحب آثار علمي ارزشمند بوده است.889 از اينرو بسياري از علماي زيديه ديلم با وي بيعت کردند.890 زيديان شمال هماره بر صحت امامتش اتفاق نظر داشتند.891 البته وي برخلاف ناصريان گيلان، براي ترويج افکار قاسم رسي تلاش مينمود.892 تاريخ نگاران از اقدامات و تحرکات سياسي هادي حقيني تنها به درگيري وي با اسماعيليان اشاره کردهاند. هادي حقيني در مقابله اسماعيليان بسيار سرسختي به خرج ميداد. از اينرو وي بيش از هفتاد بار به آنان جنگيد.893 او نه تنها از کشتار اسماعيليان هيچ گونه ابايي نداشت. بلکه مرتبطين با آنان را نيز به قتل ميرساند.894 و با هر گونه مصالحه با اسماعليان به شدت مخالفت ميورزيد. و تملک اموال آنها را جايز ميدانست.895 سر انجام هادي حقيني در رجب سال 490ق در ناحيه کجوا ديلم896 به دست دوتن از فدائيان اسماعيلي به نامهاي ابراهيم و محمد کوهي کشته شد.897سپس جنازهاش را به کلار منتقل کرده ودر روستاي هسکير کلار به خاک سپردند.898 يکي از فرزندان هادي به نام داعي که به سبب ناهنجاري اخلاقي از جانب پدر مطرود واقع شده بود. زماني بر اطراف هوسم فرمانرواي داشته است.899
3-1-31- قيام و حکومت ابوالرضا علوي کيسمي (م اواخر قرن5) درگيل و ديلم
ابوالرضا حسيني کيسمي از نوادگان ناطر اطروش پس از مرگ ناصر هوسمي بر مسند حکومت گيلان نشست. از نام و نسب وي اطلاعي در دست نيست. برخي از نويسندگان معاصر زيديه به اشتباه او با رضا ناصر از علماي ناصريه ومدفون در برهجان900 يکي پنداشتهاند.901 وي از سوي ناصرهوسمي (م472 ق) مدتي بر منطقه گيلان امارت داشته است.902 از آنجاييکه او فردي عالم و جامع شرايط امامت بود. پس از مرگ ناصر هوسمي در گيلان قيام کرد، و مردم گيلان را به سوي خويش دعوت نمود.903 ايشان يکي از امامان مورد اتفاق زيديان شمال به شمار ميرود.904 همزمان با قيام وي، هادي حقيني در ديلم قيام کرد. از اينرو بين آن دو اختلاف و کدورت پديد آمد. البته پس از مدتي با يکديگر مصالحه کرده و همديگر را به رسميت شناختند.905 ابوالرضا کيسمي پس از مرگ هادي حقيني (م490ق) بر منطقه ديلمان تا حدود طبرستان تسلط يافت.906 وي با خاندان جوجي در اطراف املش به ستيز پرداخت.907 او نيز مانند هادي حقيني حضور اسماعيليان در گيل وديلم را به هيچ وجه برنمي تافت. وبه کشتار بي محاباي آنان مبادرت ميورزيد.908 ابوالرضاي کيسمي در عرصه داخلي حکومتاش نيز به فريضه امر به معروف ونهي از منکر به جد توجه نشان ميداد. حتي در اين موضوع در برابر سوء رفتار نزديکانش نيز مماشات نميکرد.909 او سرانجام اندکي پس از مرگ هادي حقيني (م490ق) در روستاي کيسم گيلان در گذشت.910 مزارش همواره از سوي زيديان گيلان مورد توجه بوده است.911 امروزه گور وي در روستاي گاچراي چهارده لاهيجان قرار دارد. و به اشتباه به امامزاده سيد عبدالرضا بنموسي بنجعفر (ع) مشهور است.912
3-1-32- قيام و حکومت ابوطالب اخير علوي (م520ق) در گيل و ديلم
ابوطالب يحيي بناحمد بنامير ابوالقاسم حسين بناحمد (مؤيد بالله هاروني) بنحسين بنهارون بنحسين بنمحمد بنهارون بنمحمد بنقاسم بنحسن بنزيد بنامام حسن مجتبي (ع)913 در سال 502ق در روستاي جومه در حوالي ناحيه خانکجا گيلان قيام کرد. عالمان و نخبگان گيلاني پس از يکماه مباحثه ومناظره علمي، وي را شايسته امامت دانسته و از اينرو با او بيعت کردند. گويا از آن پس همانند جدش به “المؤيد بالله” ملقب گرديد.914 وي علاوه بر اينکه يکي از ائمه مورد اتفاق زيديه ميباشد. يکي از دانشمندان برجسته آنان نيز به شمار ميرود. البته او به انديشههاي امام هادي
الي الحق يمني گرايش داشته است. لذا به نقل پارهاي از گزارشها بيش از دوازده هزار نفر از نزديکان وي هادوي مذهب بودند. عدهاي از نويسندگان از ايشان به عنوان مجدد قرن ششم ياد مينمايند. دامنه فعاليت ابوطالب اخير تمام نواحي گيلان و کوهستان ديلم را فرا گرفت. وحتي در سايرمناطق جهان اسلام نيز گسترش يافت. در ادامه فعاليتهاي سياسي و فرهنگي او را مورد بررسي قرار
خواهيم داد.
1-3-32-1- مخالفت مردم لاهيجان و برخي علماي زيديه با او
ابوطالب اخير در ابتداي قيامش بيشتر مناطق گيلان را تحت تصرف خود درآورد. اما اهالي لاهيجان به دلايلي نامعلوم با وي مخالفت ورزيده و با يکي از علويان ثائري به نام سليمان بنعقيل بناسماعيل بنابومحمد حسن بنابوالفضل جعفر (ثائر اول) بنمحمد بنحسين (برادر ناصر اطروش) علي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنامام زين العابدين (ع) که فردي عالم و سياستمدار و صاحب نفوذ بود، بيعت کردند.915 و يکي از فقهاي زيدي لاهيجي به نام شرف شاه نيز از او حمايت نمود.916 ابوطالب اخير اين اقدام مردم لاهيجان را بر نتافت و به آن ديار لشکرکشي کرد. وي شهر لاهيجان را به دليل طرفداري از ثائري به آتش کشيد.917 او همچنين فقيه شرف شاه لاهيجي دستگير و با ريختن سنگ
