
انجام فعاليتهاي جريان عادي زندگي روزمره طبق برنامه زمانبندي شده و انجام آن در زمان تعيين شده می باشد.
3ـ اهمال کاری در تصميمگيري: عدم توانايي اتخاذ تصميم به موقع و فوری در رويارويي با بسياري از شرايط و مشکلات زندگي.
4ـ اهمال کاری روانرنجورانه: تمايل در به تأخير انداختن تصميمات مهم زندگي (به علت اضطراب، نگراني افسردگي يا بيماري و ناراحتيهاي رواني ديگر).
5ـ اهمال کاری وسواسي ـ اجباري (يا غيرعادي): بروز همزمان اهمال کاری در تصميمگيري و اهمال کاری رفتاري در يک شخص ميباشد. اما متداولترين شکل اهمال کاری ، در سنین نوجوانی و جوانی اهمال کاری تحصيلي است (کاگان ، کاکیب و کاندمیر 34،2010).
علل اهمال کاری تحصیلی
با وجود این واقعیت که اهمال کاری در هرجایی از وظایف روزانه رخ ميدهد، اما در میان دانشجویان و در محیطهای تحصیلی بسیار مکرر است و مخل پیشرفت تحصیلی و موفقیت آنان ميتواند بشود. با وجود اینکه نوجوانان مقدار زیادی از وقت خود را باید درگیر در فعالیتهای مدرسه باشند اما زمان محدودی را به انجام وظایفی مانند کار تحقیقات و مطالعه ميپردازند. به نظر ميرسد که اهمال کاری تحصیلی یک پدیده شایع برای حدود 70 درصد از دانشجویان است (دی، منسیک و اوسلیوان، 2002).
استيل،بروتن ، وامچ35 (2001) با مطالعه بر روي 1930 دانشآموز سعي کرد تا علل اهمال کاری را در آنان مشخص کند او 4 عامل را در افزايش احتمال بروز آن مؤثر دانست که به صورت متقابل بر هم اثر ميگذارند.1ـ اهميت و ارزش تکاليف براي افراد 2ـ جذابيت تکاليف 3ـ آمادگي و تمايل فرد جهت اهمال کاری و طفره رفتن وظايف و تکاليف 4ـ زمان در دسترس فرد. استیل و همکاران (2001) بیان ميکند که در مواردي که تمايل شخص به اهمال کاری بالا و زمان در دسترس براي انجام تکاليف زياد باشد هم چنين در مواردي که تکاليف کم ارزش و کم اهميت و فاقد جذابيت تلقي شوند، احتمال بروز اهمال کاری در بالاترين حد است.
استیل(2007)اظهار ميکند تمايل فرد به اهمال کاری از ارزش تکاليف مهمتر است. در اين شرايط با وجود اينکه فرد اهميت تکليف و پيامدهاي مثبت اجرايي آن را درک ميکند ولي غلبه بر اهمال کاری را سخت ميداند و در برابر آن ناکام ميشود.
اغلب تئوريهاي مربوط به انگيزه کار در تلاشاند تا توصيف کنند چطور عملکرد افراد را افزايش دهند،چطور کار را براي افراد خوشايند و مطلوب سازند و اينکه چرا افراد فعالانه تلاش ميکنند تا پيامدهاي مثبت را کسب کنند. به ندرت به اين موضوع توجه شده که چرا افراد در بعضي موارد جهت انجام بعضي امور برانگيخته نميشوند و يا از برخي پيامدها اجتناب ميکنند به جاي اينکه به آنها رو بياورند (ون ارد36 ،2000).
ادبيات اهمال کاری در مورد علل و يا همبستههاي اهمال کاری امکانات زيادي رامطرح کرده است.بررسيها نشان دادهاند که اهمال کاری نه تنها يک مشکل مديريت زماني بلکه فرايند پيچيدهاي است که شامل مولفههاي هيجاني ـ شناختي و رفتاري است (في وتانگني37،2000، به نقل از شیرزادی، 1389). در تقسیم بندی علل اهمال کاری دو دسته کلی علل روانشناسی و فیزیولوژیکی مد نظر قرار گرفته است از جمله اضطراب ، خودارزشی پایین، خودآگاهی کمتر از سایرین ، نقص در عملکرد لوب پیشانی در زمینه برنامه ریزی ، توجه، کنترل تحریکات و متغیرهای مزاحم (شیرزادی، 1389).
علل فیزیولوژیکی اهمال کاری
تحقیقات پیرامون بررسی دلایل فیزیولوژیکی اهمال کاری بر نقص در قشر جلویی مغز و در ناحیه فورنتال مغز که مسئول کنترل کنشهای اجرایی و رفتارهایی از قبیل تعیین اولویتها و برنامه ریزی کردن، در صدد پاداشهای آنی نبودن و آینده نگری و ممانعت از تکانشگری است ،تاکید دارند.(استروب38، 1989، به نقل از استون39، 2000).
شیرزادی(1389) به نقش قسمتی از مغز(کرتکس پیشانی ) در اهمال کاری اشاره مينماید. هنگاميکه این قسمت از مغز آسیب ببیند، فرد ممکن است تمایل به انجام دادن کاری داشته باشد، اما از انجام دادن آن خود داری نماید. ولی استون (2000) ارتباط معنی داری بین کرتکس پیشانی و اهمال کاری بدست نیاورده است.
علل روانشناختی اهمال کاری
از جمله علل روان شناختی اهمال کاری فقر مدیریت زمان است (والتر، 2003). مديريت زمان مناسب در ارتباط با درک روشن از اهداف است. عدم استفاده از زمان بصورت ساختار يافته و انحراف مدام از يک فعاليت به فعاليت ديگر و عدم آگاهي و درک صحيح از اهداف با کمبود مديريت زمان در ارتباط است. بعضي از افراد قادر نيستند که به طور مؤثر و فعالانه زمانشان را مديريت کنند(شیرافکن،1387).تحقیقات نشان ميدهد که در اهمال کاران کنترل و تخمین لازم برای انجام کار ضعیف است و معمولا در این افراد برآورد اضافی زمان لازم برای انجام کارها و احساس بیش از حد کمبود وقت برای تکمیل کارها وجود دارد(شیرافکن، 1387).همچنين از اولويتها و اهدافشان اطمينان ندارند. در نتيجه ممکن است در برابر تکاليف احساس غرقشدگي، در هم شکستن و دستپاچگي کنند. به همين علت ممکن است انجام تکاليف و وظايفشان را تا آخرين لحظه به تعويق بيندازند و به جاي آن بر روي انتخاب فعاليتها و امور غير مولد و غير ضروري در دسترسشان تمرکز کنند(فراري و پارکر و ویر40،1992).
ناتوانی در تمرکز و کم دقتی و عدم توجه به کار دلیل دوم برای اهمال کاری است. این مشکل احتمالا به عوامل مخدوش کننده محیطی از قبیل: وجود سر و صدا، رفت و آمد، نا مرتب بودن محیط بستگی دارد (استیل و همکاران ، 2001؛ حسین و سلطان، 2010).
اصليترين دليل اهمال کاری را ـ ترس و اضطراب مربوط به شکست ميدانند، که ترکيبي برآمده از اضطراب ارزيابي عملکرد ـ کمالگرايي ناسازگارانه، کمبود اعتماد به نفس و خودکارآمدي است (فراري، پارکر و وير، 1992؛سولومون و راثبلوم، 1984). در این حالت شخص بیشتر وقتش را صرف نگرانی و اضطراب در مورد امتحانات و انجام کارها ميکند تا اینکه به انجام آنها اقدام کند (فراری، 1994).
اهمال کاری ميتواند به عنوان تعارض بين بايد ـ خواستن ناميده شود.به اين معني که فرد روي اموري کار ميکند که ميخواهد و به آنها تمايل دارد به جاي اينکه روي مواردي کار کند که در آينده به موجب آن پاداش دريافت ميکند (بازرمن41، 1998، به نقل از ازر و ساگز42، 2011).
تعادل ميان چالش برانگيزي تکالیف و مهارت ميتواند در تبيين اهمال کاری در انجام تکاليف نيز مورد بحث باشد. در اين صورت دو بعد از تکاليف ميتواند در ارتباط با اهمال کاری هدف قرار گيرد: 1ـ اهمال کاری در تکاليفي که جذابيت ندارند 2-يا طفره رفتن از انجام آن به علت اينکه بيش از حد چالش برانگيزند و يا به اندازه کافي چالش برانگيز نيستند. تکاليف پيچيده و مشکل در مقايسه با ادراک توانايي فرد به عنوان تهديد و فشار خارجي درک ميشود که منجر به اجتناب ميشود (ارز و دراسن43، 1997، به نقل از فاران44 ، 2004).
مواجهه با تکاليفي که در مقايسه با توانايي فرد آسان درک ميشوند يا آنهايي که ملالآور و بيفايدهاند، اهمال کاری ميتواند يک استراتژي به منظور هدر ندادن انرژي و انجام هرچه سريعتر تکاليف در آخرين لحظات زمان تعيين شده باشد که هرچند ريسک آور است مفيد نيز ميتواند باشد (سیمپسون 45، 2009).
بین افراد اهمال کار و غیر اهمال کار در هدفها تفاوت وجود دارد. از نظر گولوایتزر و برانداستاتر46 (1997، به نقل از رومانو ،واک ، هلمیک ، کری و ادکینز47،2005) بین رسیدن به هدف و تمایل رسیدن به هدف تفاوت وجود دارد. بعنوان مثال، من ميخواهم به هدف X دست یابم، یا من تمایل به رسیدن به هدف Y دارم، هنگاميکه موقعیت Z وجود داشته باشد. اهمالکارها خیلی راحت علاقه خود را به گرفتن نمره الف در درس تاریخ نشان ميدهند، اما کمتر با تحلیل واقع گرایانه برای مشخص سازی اقداماتی که باید برای رسیدن به این هدف انجام گیرد، تلاش ميکنند.
همچنین درافراد اهمال کار ، تعارض بین هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت وجود دارد(اسکونبرگ و گرونوود48، 2001). افراد اهمال کار تمایل بیشتری برای رسیدن به تقویتهای کوتاه مدت و تمایل کمتری برای رسیدن به تقویتهای بلند مدت دارند (رومانو و همکاران، 2005). آنها در رسیدن به هدفهای بلند مدت دچار حواسپرتی و وسوسههای مختلف ميشوند. در نتیجه، باید برای افزایش انگیزههای انجام تکالیف بلند مدت در آنها تلاش نمود(اسکونبرگ و همکاران، 2001).
عزت نفس و خودکارآمدي در مطالعات مختلف ارتباطي منفي با اهمالکاري نشان داده است (استيل، 2007؛ والتر، 2003؛بالکیس و دورو، 2007 ؛بورکا و یان ،1983 به نقل از شهنی ییلاق و همکاران ، 1387).
باورهای منفی فرد در مورد تواناییهای خود و دست کم گرفتن قابليتهاي خود (يا همان خودکارآمدي) دلیل دیگری برای اهمال کاری کردن در انجام امور است (هیکوک ، مک کارتی و اسکای49 ،1998).
مکانيسم شناختي ديگر که ميتواند تکرار اهمال کاری را توضيح دهد برنامهريزي اشتباه يا تمايل به خوشبين بودن زياد نسبت به از دست دادن فرصتها و زمان براي انجام سريع فعاليتهاست،که شامل تمرکز روي آينده و ناديده گرفتن موانع احتمالي که ميتواند اتفاق بيفتد و ناديدهگرفتن تجارب گذشته مخصوصا شکستها هستند و اين فراموشي و ناديده گرفتن، مانع يادگيري از آنها و ادامه رفتار اهمال کاری ميشود(فراری و همکاران، 2007 ؛ به نقل از الکساندر و آنوگبازی، 2007).
مشکلات شخصي نيز امکان دارد که مختل کننده پيشرفت فرد در کامل کردن تکاليف باشد.(حسین و سلطان،2010؛ استیل ، 2007).
اهمال کاری به عنوان یک اختلال شخصیتی
در این دیدگاه ساخت شخصیتی معینی از اهمال کاری در موقعیتهای تحصیلی و موقعیتهای غیر تحصیلی وجود دارد که با وجدانگرایی پایین (با خصوصیاتی چون بی ارادگی، عدم استمرار، تنبلی، عدم توجه، ضعف، غفلت و لذت طلبی) ارتباط نزدیکی دارد (ون ارد ، 2000). مک کوئن، جانسون و شور50(1993، به نقل از ون ارد، 2000) اظهار ميکنند که افراد اهمال کار احتمالا ویژگیهای افراد تکانشی را دارند. محققان براي سازماندهي تحقيقات گسترده و پراکنده در اين حيطه انجام، و آن را در درون مدل پنج عامل بزرگ شخصيت وتحت عنوان تفاوتهای فردی بررسي ميکنند. اين مدل 5 ويژگي عمده را در بر ميگیرد و شامل موارد زیر ميشود:
1ـ نوروتيک بودن (روان رنجوري): که دربرگيرنده خصوصياتی مثل عقايد غيرمنطقي، عزتنفس و خودکارآمدي پايين، خود ناتوان سازي و افسردگي است. نوروتيک بودن با اضطراب و عواطف منفي و استرس در ارتباط است. در نتيجه تکاليفي که آزارنده و استرسآور شناخته شوند براي افرادي که بيشتر مستعد و در معرض اضطراب هستند احتمال اهمال کاری و اجتناب بيشتري را در پي دارد (براون51، 1991، به نقل از استیل ،2007؛ استيل ، 2007؛ بالکيس و دورو، 2007).
الف) عقايد غيرمنطقي: شناختها و افکاري هستند که جهانبيني اضطرابآور و ناقصي را در فرد گسترش ميدهند(استیل،2007). عقايد غيرمنطقي را از دو جهت با اهمال کاری در ارتباط ميداند: 1ـ عقايد فرد در مورد بيکفايتي و عدم توانايي و ناقص بودن خود و 2ـ عقايد غيرمنطقي مبني بر تقاضامندي زياد و مشکلات زیاد جهان پيرامونشان. ميگرام، کنوس، هرش52(2000، به نقل از فراری و پاتل53،2004) عقايد غيرمنطقي را در اهمال کاران مورد بررسي قرار دادند و 4 عقيده غيرمنطقي اصلي را در آنان به وفور مشاهده نمودند: ترس از شکست، کمالگرايي، خودآگاهي پائین و اضطراب ارزيابي که البته همه اين دلايل به نگراني فرد از ارزيابي نامناسب مربوط ميشود.
ب) عقايد خودکارآمدي: ترس از شکست علاوه بر ارتباط آن با نورتيک بودن با خودکارآمدي و عزتنفس پائین مرتبط است.همانطور که قبلا بیان شد، افرادي که عقايد غيرمنطقي در مورد توانايي خود دارند و به توانايي خود شک دارند ، احساس خودکارآمدي پائين و بيکفايتي در رويارويي با استانداردهاي مطرح شده ميکنند و عدم تطبيق عملکردشان با استانداردها را مبني بر بيکفايتي خود
