
ترسشان از دادن صدقات بسيار براى نجواهاى بسيار بوده.” فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ …”- يعنى حال كه از عمل بدانچه مكلف شديد سر باز زديد، و خدا هم از اين سرپيچي تان صرفنظر نموده، به عفو و مغفرت خود به شما رجوع نمود، اينك رجوع او را غنيمت شمرده در امتثال ساير تكاليفش چون نماز و روزه كوشش كنيد.بنا بر اين، جمله” وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ” دلالتى بر اين معنا هم دارد كه ترك نجوى به خاطر ندادن صدقه گناه بوده، چيزى كه هست خداى تعالى ايشان را آمرزيده.در اينكه جمله” فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ” را با آوردن حرف” فاء” بر سرش، متفرع كرد بر جمله” فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا …” دلالتى است بر اينكه حكم وجوب صدقه قبل از نجوى نسخ شده. در جمله” وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ” دلالتى هست بر عموميت حكم اطاعت نسبت به اين تكليف و ساير تكاليف، و اينكه اطاعت به طور مطلق واجب است. و در جمله” وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ” نوعى تشديد هست كه حكم وجوب اطاعت خدا و رسول را تاكيد مىكند.(طباطبايي،1374، ج19، 328)
تفسير نمونه در اين باره مي نويسد :فدر بخشى از آيات گذشته سخن از مساله نجوى بود آيات مورد بحث ادامه و تكميلى است براى همان مطلب.نخست مىفرمايد:” اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوى كنيد پيش از آن صدقهاى در راه خدا بدهيد” (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً).چنان كه در شان نزول گفتيم اين دستور به خاطر آن بود كه گروهى از مردم مخصوصا از اغنيا مرتبا مزاحم پيامبر ص مىشدند و با او نجوى مىكردند، كارى كه مايه اندوه ديگران، و يا كسب امتياز بى دليلى براى اينان بود، بعلاوه موجب تضييع اوقات گرانبهاى پيامبر ص مىشد، حكم فوق نازل گشت و آزمونى بود براى آنها و نيز كمكى به مستمندان و وسيله مؤثرى براى كم شدن اين مزاحمتها.سپس مىافزايد:” اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است” (ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ).اما” خير” بودن اين صدقه هم براى متمكنان بود، زيرا موجب ثوابى مىشد، و هم براى نيازمندان، چرا كه وسيله كمكى به آنها محسوب مىگشت.و اما” اطهر” بودنش از اين نظر بود كه قلوب اغنيا را از حب مال مىشست، و قلوب نيازمندان را از كينه و ناراحتى، زيرا هنگامى كه نجوى از صورت مجانى در مىآيد و نياز به دادن صدقهاى داشت طبعا كمتر مىشد همان گونهاى كه شد و اين يك نوع پاكيزگى براى محيط فكرى و اجتماعى مسلمانان بود.ولى از آنجا كه اگر وجوب صدقه قبل از نجوى عموميت مىداشت فقرا از طرح مسائل مهم يا نيازهاى خود در برابر پيامبر ص به صورت نجوى محروم مىشدند، در ذيل آيه حكم صدقه را از اين گروه برداشته مىفرمايد: اگر توانايى نداشته باشيد خداوند غفور و رحيم است. (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).و به اين ترتيب آنها كه تمكن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوى براى آنان واجب بود، و آنها كه نداشتند بدون آن مىتوانستند با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نجوى كنند.جالب اينكه دستور فوق تاثير عجيبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز يك نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى كردند، و او امير مؤمنان على عليه السلام بود اينجا بود كه آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه بايد مسلمانان از اين دستور بفهمند و درس گيرند گرفتند، لذا آيه بعد نازل گرديد و اين حكم را نسخ كرد و فرمود:” آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد”؟! (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ).معلوم مىشود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پيامبر ص بيشتر است، و نيز معلوم مىشود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمىشد، و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوى صدقهاى مىدادند و نجوى مىكردند، به خصوص اينكه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مىتوانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.سپس مىافزايد:” اكنون كه اين كار را نكرديد، و خود به تقصير خويشتن پى برديد و خداوند شما را بخشيد، و توبه شما را پذيرفت، نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد، و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد، و بدانيد خداوند از آنچه انجام مىدهيد با خبر است” (فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).تعبير به” توبه” نشان مىدهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند، خواه به خاطر تظاهر و ريا، و يا آزار پيامبر ص و يا ايذاء مؤمنان فقير.گرچه در اين آيه سخنى صريحا در باره جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده، ولى تعبير آيه نشان مىدهد كه حكم سابق برداشته شد.اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به خاطر اهميت آن است و نيز اشارهاى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مىكنيد بايد در مسير اهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا و رسول صلي الله عليه وآله وسلم باشد.
سوالي که در اينجا پيش مي آيد اين است که فلسفه تشريع و نسخ حكم صدقه قبل از نجوىچيست وچرا وجوب صدقه قبل از نجوى كردن با پيامبر ص تشريع شد و بعد از مدت كوتاهى نسخ گرديد؟
پاسخ اين سؤال را به خوبى مىتوان از قرائن موجود در آيه فوق و شان نزول آن به دست آورد، هدف آزمايشى بود، براى افراد پر ادعايى كه از اين طريق اظهار علاقه خاصى به پيامبر ص مىكردند، معلوم شد اين اظهار علاقهها تنها در صورتى است كه نجوى مجانى باشد، اما هنگامى كه نياز به بذل مقدارى مال داشت خاموش شدند.
از اين گذشته، اين حكم براى هميشه در مسلمانان اثر گذارد، و نشان داد تا ضرورتى نباشد نبايد وقت گرانبهاى پيامبر ص و ديگر رهبران بزرگ اسلامى را با نجوى گرفت، و وسيله ناخشنودى مردم را فراهم ساخت، و در حقيقت كنترلى بود براى نجواها در آينده.بنابر اين حكم مزبور از آغاز جنبه موقتى داشته، و پس از آنكه هدف آن تامين گرديد نسخ شد، زيرا ادامه آن نيز مشكلى ايجاد مىكرد، چرا كه گاه مسائل ضرورى پيش مىآمد كه لازم بود به طور خصوصى با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در ميان گذارده شود، چنانچه حكم صدقه باقى ميماند اى بسا اين ضرورتها از دست مىرفت، و افراد يا جامعه اسلامى زيان مىديدند.به طور كلى در موارد نسخ، حكم هميشه از اول جنبه محدود و موقت داشته، هر چند مردم از اين معنى احيانا آگاه نبوده و آن را هميشگى تصور مىكردند.
بدون شك على عليه السلام در زمره ثروتمندان اصحاب پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نبود، زندگى ساده و زاهدانهاى داشت، با اين حال براى احترام به اين حكم الهى در همان مدت كوتاه چند بار صدقه داد و مسائل ضرورى را از طريق نجوى با پيامبر ص در ميان نهاد، و چنان كه گفتيم اين مساله در ميان مفسران و ارباب حديث مسلم است.ولى بعضى با قبول اين موضوع، اصرار دارند فضيلت بودن آن را انكار كنند.از جمله اينكه مىگويند اگر بزرگان صحابه اقدام به اين كار نكردند نيازى به آن نديدند، و يا وقت كافى نداشتند، يا فكر مىكردند مبادا باعث ناراحتى فقرا و وحشت اغنيا گردد! بنا بر اين فضيلتى براى على عليه السلام محسوب يا موجب سلب فضيلتى از ديگران نمىگردد! ولى گويا آنها در متن آيه دوم دقت نكردهاند كه خداوند به عنوان سرزنش مىفرمايد: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ” آيا از فقر ترسيديد و بخل كرديد كه قبل از نجوى صدقهاى نداديد” و حتى در ذيل آيه تعبير به توبه مىكند كه ظاهرا ناظر به همين معنى است، از اين تعبير روشن مىشود كه اقدام بر صدقه و نجوى با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم كار مطلوبى بوده است و گرنه سرزنش و توبه نداشت.بدون شك جمعى از اصحاب سرشناس پيامبر ص قبل از اين ماجرا با پيامبر ص نجوى داشتند، (چون افراد عادى و دور افتاده كمتر اقدام به چنين كارى مىكردند) ولى همين صحابه معروف بعد از دستور صدقه از اين كار خوددارى نمودند، تنها كسى كه به اين دستور احترام گذارد و جامه عمل به آن پوشانيد على ع بود چه مىشود كه ما ظاهر آيات و رواياتى كه در اين زمينه است و در كتب مختلف اسلامى نقل شده بپذيريم و با احتمالات ضعيف و بى اساس يك واقعيت را ناديده نگيريم، و با عبد اللَّه بن عمر كه اين فضيلت را همرديف با تزويج فاطمه ع و پرچمدارى روز فتح خيبر و برتر از” حمر النعم” قرار داده هم صدا شويم؟!( مکارم شيرازي،1374، ج23 ، 448تا453)
تفسير نور نيز نوشته است : در اين آيه، برخى اصحاب پيامبر كه به خاطر ترس از بذل مال، به هر اندازه كه باشد گفتگو با رسول اللّه صلى الله عليه و آله را ترك كردند، مورد عتاب الهى قرار گرفته اند.همه اصحاب پيامبر اكرم مطيع او نبودند. “فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا” (آنان به فرمان صريح”فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً” عمل نكردند).از كسانى كه نافرمانى مىكنند مأيوس نشويد و با آنان برخورد عادلانه داشته باشيد. خداوند از كسانى اطاعت مىخواهد كه در مورد فرمانى ديگر اطاعت نكردند. لَمْ تَفْعَلُوا … أَطِيعُوا اللَّهَ. دين، يك رابطه فردى و شخصى با خدا نيست، رسيدگى به فقرا و اطاعت از فرمانهاى حكومتى پيامبر نيز از احكام دينى است. “فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ” (قرائتي،1383، ج9 ، 519)
مرحوم” طبرسى در مجمع البيان در شان نزول اين آيات چنين نقل كردهاند: جمعى از اغنياء خدمت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مىآمدند و با او نجوى مىكردند (اين كار علاوه بر اين كه وقت گرانبهاى پيغمبر ص را مىگرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا خداوند نخستين آيات فوق را نازل كرد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوى كردن با پيامبر ص صدقهاى به مستمندان بپردازند، اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوى خوددارى كردند، آيه دوم نازل شد (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوى به همگان داد (ولى نجوى در مورد كار خير و اطاعت پروردگار) (طبرسي،1372،جلد 9 ، 252)
سيد محمود آلوسي رحمه الله عليه مي نويسد :بعضى از مفسران نيز تصريح كردهاند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كه از اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر ص هم روى بزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمىكرد تا اين كه قرآن آنها را از اين كار نهى نمود .(آلوسي،1415، جلد 28 ، 27)
غالب مفسران شيعه و اهل سنت نوشتهاند تنها كسى كه به اين آيه عمل كرد امير مؤمنان على عليه السلام بود چنان كه طبرسى در روايتى از خود حضرت نقل مىكند كه فرمود:آية من كتاب اللَّه لم يعمل بها احد قبلى، و لا يعمل بها احد بعدى كان لى دينار فصرفته بعشرة دراهم فكنت اذا جئت الى النبى (ص) تصدقت بدرهم:آيهاى در قرآن است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد، من يك دينار داشتم آن را به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مىخواستم با رسول خدا ص نجوا كنم درهمى را صدقه مىدادم (الطبرى،1939،ج 28 ، 15)
همين مضمون را” شوكانى” از” عبد الرزاق” و” ابن المنذر” و” ابن ابى حاتم” و” ابن مردويه” نقل كرده است (تفسير” البيان فى تفسير القرآن” جلد 1 صفحه 375) سيد قطب نيز اين روايت را در فى ظلال القرآن جلد 8 صفحه 21 نقل كرده است. فخر رازى” نيز اين حديث را كه تنها كسى كه به آيه فوق عمل كردعلى ع بود از جمعى از محدثان از ابن عباس نقل كرده است (تفسير فخر رازى جلد 29 صفحه 271)در” در المنثور” نيز روايات متعددى در ذيل آيات فوق در همين معنى آمده است (سيوطي،1404، ج 6 185)
الف – 1- 6 ) سوره نور – آيه 62 : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ
