
اندك زمان
در بيشتر نوشتههاي عرفان و تصوف كه براي شدني نشان دادن انجام كرامات از سوي وحي و
قرآن، گواه آورده میشود همين مورد شگفتآفريني آصف بن برخيا در انجام كاري زمانبر، در
اندك زمان را میآورند. يعني خارق عادتي كه يكي از دستياران بزرگ سليمان پيامبر(علیه السلام)
يا وزير ايشان رو نمود. او با اعلان و اعلام خود، ماهها كار را در کمتر از چشم بههمزدني انجام داد:
«أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك». البته كس ديگري اين بار از جنّيان نيز در آن مجلس
بودند كه میگفت ميتوانم همين كار را در کمتر از بلند شدن آدمي از جايش به پايان رساند.308 اين
دو به دنبال پرسش سليمان(علیه السلام) به بزرگان حكومتش از آوردن تخت پادشاه سبأ به پيشگاه ايشان بود.309
نكتهي قابل يادكرد اين است كه قرآن كريم، آنچه مايه و زيربناي آن شد كه آن بزرگوار (آصف)، توانِ انجام اين كار شگفت را داشته باشد و اعلان قدرت كند را «عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ»310 بخشي از علم كتاب الهي میداند. «كسى كه به نزدش علمى از كتاب [الهى] داشت، گفت: من پيش از [يك] چشم به هم زدنت آن را نزد تو مىآورم. و چون آن را در نزد خود مستقر يافت….»311
گفت آصف من به اسم اعظمش
گر چه عفريت اوستاد سحر بود
حاضر آمد تخت بلقيس آن زمان
حاضر آرم پيش تو در يك دمش
ليك آن از نفخ آصف رو نمود
ليك ز آصف نز فن عفريتيان312
20. آگاهي از غيب
اطلاع از امري است كه هماره مورد رغبت و نيز شگفتي همهي انسانها بوده است از اين رو شايد بسياري از افراد، اين ويژگي را نشانهي بزرگي شخص ميپندارند.
20-1. پيشبيني پيامبران الهي از رخدادهاي آينده
پيامآوران خداوند بر مردم، از بس كه مورد انكار منكران، و عناد دشمنان قرار ميگرفتند هماره بهگونهاي مجبور بودند آنان را از پيشآمدهاي بلاگونهي دنيوي آگاه كنند تا مگر به ايمانگروي بي ايمانانياري كند از اين رو در قرآن كريم اين مسأله به فراواني ديده ميشود و به راحتي ميتوان گفت نگاشتهاي جداگانه فراميخواند. اما به همين اشاره، بسنده ميكنيم و به نمونههايي از ديگر انسانها در كتاب الهي ميپردازيم.
20-2. الهام خداوندي به مادر حضرت موسي(علیه السلام)
مادر حضرت موسي(علیه السلام) يك بانوي با ايمان معمولي بود و بهسان همه مادران نوزاد خود را از جان خويش شيرينتر ميداند و جدايي از او برايش طاقت فرسا است و چيزي جز يك امر خارق عادت و فوق بشري نميتواند او را وادار كند تا پارهي تن خويش را رها كند و به بالاتر از آن، به درياي پهناور و بيمناك بيفكند. از اين رو خداوند متعال ميفرمايد: « وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى: و به مادر موسى الهام كرديم كه به او شير بده. پس چون بر او بيمناك شدى، او را به دريا بينداز و مترس و اندوه مخور، به يقين ما او را به نزد تو باز خواهيم آورد و او را از رسالت يافتگان خواهيم گرداند.»313 قرآن كريم ميفرمايد: «و دل مادر موسى [از اميد و صبر] تهى شد. به يقين نزديك بود كه آن [حكايت] را- اگر دلش را استوار نمىساختيم تا از باور دارندگان باشد- آشكار سازد.»314 و شگفتي اين كار را هم ميتوان از گفتار خداوند در قرآن دريافت كه مي فرمايد با الهام به مادرت نعمت بزرگي را در حق تو انجام دادهايم، آنگاه كه فرمود: «و بار ديگر [هم] به تو انعام كردهايم.»315 اما اين وحيگونه، مايهي آن شد كه وي دل به دلآفرين بسپارد و موسي(علیه السلام) را به دريا.
شايد بتوان همسر حضرت ابراهيم(علیه السلام) كه مادر حضرت اسماعيل(علیه السلام) بود و نيز همسر حضرت زكريا(علیه السلام) كه مادر حضرت يحيي(علیه السلام) بود اما هر دو انسانهايي معمولي بودند كه در پيري به و نازايي به شگفت داراي فرزند شدند را نيز در شمار بانواني قرار دارد كه با نداشتن ولايت يا نبوت و وحي و ديگر امور باز هم مجراي انجام كارهاي شگفت شدند. در جريان فرزنددار شدن
حضرت ابراهيم(علیه السلام) در پيري و نيز حضرت زكريا(علیه السلام) در كهنسالي، از اين دو داستان سخن رفت.
20-3. حضرت خضر(علیه السلام)، كارهاي عجيبش و آگاهي دادن از غيب
دانستن نهانیها امري است كه از ستونهای اصلي سلوك به شمار میآید چرا كه در اين مسير استادي میباید كه او از راه و رسم منزلها را باخبر باشد و شاگرد را هر قدمي كه ميبرد پيشتر جاي پاي خويش بوده است. بزرگي گفته بود هر كجا رفتم جاي پاي حافظ را در آنجا ديدم.316 بايد سر در قدم او نهاد و دانستههاي تكليفي خود را به رخ او نكشي و به:
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزلها317
همرهي موسي(علیه السلام) با خضر(علیه السلام) يكي از سرلوحههاي دستورات سلوكي است كه عارفان و شاعران هماره بدان اشارت داشتهاند و گامي بيخضر راه را، خطر گمراهي میدانستند.
قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن ظلماتست بترس از خطر گمراهي318
قرآن كريم در اين داستان به بهترين روي سر سپردن به پير و استاد را به راهيان راه ولايت مینماید. آنگاه كه موسي(علیه السلام) در سه نوبت به خضر(علیه السلام) میتازد و خضر(علیه السلام) بر نمیتابد و او را وامي نهد. اما لب میگشاید و نهان آن كارهاي کردهاش را براي او عيان میکند.319
نكتهاي كه میتواند به عنوان بنمايهي دانش غيبيِ اين عبد و وليّ خدا بوده باشد رحمت ويژهي الهي و داشتن بخشي از اندكي از علم الهي است،320 همانكه در مورد آصف برخيا آن را مايه انجام كار شگفت وي در آوردن تخت بلقيس به نزد حضرت سليمان(علیه السلام) دانسته شد.321
21. برآورده شدن دعا
خوبان درگاه خدا هر آنچه از معبود خويش خواستند به مقام استجابت رسيد اما برخي داراي شگفتي بود. از نمونههاي اينگونهاي كه در قرآن كريم، آشكارا از آن سخن رفته است دعاي حضرت موسي(علیه السلام) است. قرآن مي فرمايد: «فَدَعَا رَبَّهُ»322 او بر قومش نفرين كرد و با فرورفتن در دريا به استجابت رسيد.323
وقتي لشكر موسي(علیه السلام) به كرانه دريا رسيد و چاره اي براي گريز از دست فرعونيان نداشت چوبدستي خويش را بر دريا زد، آبها به گونه اي خارق عادت كنار رفت راهرويي براي آنان باز شد و بي خطر از آنچه هراس داشتند گذر كردند و به دنبال آنان سپاهيان دشمن در آب فرو رفتند.324 «وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا…: دريا را آرميده رها كن. بى گمان آنان سپاهى هستند كه غرق خواهند شد.»325
موسيي فرعون را با رود نيل میکشد با لشكر و جمع ثقيل326
21-1. استجابت دعاي حضرت لوط(علیه السلام) بهگونهاي شگفت
دعاي حضرت لوط(علیه السلام)در نقمت دادن خداوند به كافران از قرارهاي خداوند متعال در حق بندگان برگزيدهي خويش است: « ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرين، وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرين: آن گاه ديگران را نابود ساختيم، و سخت بر آنان باران [بلا] بارانديم. باران هشدار يافتگان بد است»327:
برنكندي يك دعاي لوط را
گشت شهرستان چون فردوسشان
جمله شهرستانشان زا بي مراد
دجلهي آب سيه رَوْ بينشان328
21-2. برآورده شدن دعاي حضرت زكريا(علیه السلام)
استجابت دعا امري است كه هر كسي بدان دست نمييازد و ميوهي سالها مجاهدت در سلوك به سوي خداست، آنگاه است كه هر زمان دستي به آسمان بگشايد تهي برنخواهد گشت. حضرت زكريا(علیه السلام) از اين دسته آدمهایی بود كه اینگونه شده بودند. او كه تا گاه پيري فرزندي نداشت و همسرش نيز نازا بود به يكباره به دعايي از سر يكدلهگي، داراي فرزندي شد كه بيپيشينه بود: «وَهَبْنا لَهُ يَحْيى: به او يحيى را بخشيديم»329
كار شگفت ديگري نيز كه براي زكريا(علیه السلام) پيش آمد اين بود كه در عين تندرستي سه روز نتوانست با كسي سخني بگويد و اين نشاني بود بر اينكه اي ولي ما مطمئن باش كه در پيري و نازايي همسرت پدر خواهي شد.330
22. زندگي در شكم ماهي
بيشترين زماني كه يك شناگر میتواند در دريا و يا استخری بدون دستگاههاي تنفسي انسان ساخت به سر برد و جان سالم به در برد، شايد از انگشتان دو دست به در نخواهد رفت اما يكي از اولياي خدا سالها در قعر دريا آن هم در شكم نهنگي زندگي كرد: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ: آن گاه ماهى او را فرو بلعيد» و قرآن میفرماید كه: اگر او لب به نيايش نمیکرد، تا روز واپسين او را در شكم آن ماهي بزرگ نگاه میداشتم و آن روز او را بر میانگیختم. ولي او ندا به ندامت داد و از دهان ماهي به ساحل آرامش پرتاب شد. به اعجاز، درختي براي سايه و نگهداري از او بر سرش سايه افكند و به يكباره گروهي بي سابقه يا كم پيشينهاي را به سوي خدا گراياند. او حضرت يونس(علیه السلام) از اولياي الهي و فرستادگان خداي سبحان بود.331 و هر آن کس كه به ولايت ايزد بار يابد هماره در سايه امنيت اوست ـ گاه به شگفت و گاه بي شگرف ـ گرچه تا روز قيامت به اعجاز در شكم حيواني كه شايد به درنگي پيكر آدمي را مي بلعد زيست كند.
يونست در بطن ماهي پخته شد
گر نبودى او مسيح بطن نون
مخلصش را نيست از تسبيح بد
حبس و زندانش بدى تا يبعثون332
23. نجات اولياي خدا از عذاب هاي همهگير
نجات پيامبر و وليّ خدا، حضرت لوط(علیه السلام) از عذاب همهگير از نمونههاي شگفتي است كه در قرآن كريم بازگو شده است. مخالفان و منكران در دوران اوليا و پيامبران خدا: هماره به دنبال آسيب و كشتن و از بين بردن آنها به هر نحوي بودهاند و تمام ابزار خود را صرف اين كار مینمودند اما برگزيدگان الهي بارها از راههاي غير عادي از گزند آنان در امان ماندهاند و يا در عذاب فراگير بر قومشان به گونهي معجزهآسايي نجات یافتهاند. حضرت لوط(علیه السلام) يكي از آنان است كه در ديدار بافرشتگان اين مژده را دريافت نمود كه از نجات خواهد يافت: «فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَه».333
24. تسخير موجودات
بسياري از انسانها در ذهنشان هم نميگنجد كه روزي موجودي جز اعضاي بدن خويش را براي خود رام نمايند چرا كه اين كار، امري ناشدني مينمايد. اما برخي اولياي الهي به راحتي، همه يا بخشي از عالم را در در دست قدرت الهي خويش داشتند.
24-1. تسخير جن
گونهاي ديگر از خارق عادتهای اولياي خدا كه در قرآن كريم يادكرد شده، اين بود كه برخي جنيان نيز بهمانند يك كارگزار امين گوش به فرمان يك وليّ خدا بودند و برخي از آنها، از سران كشور و حكومت آن وليّ خدا بودند در حالي كه خود، توان بر انجام امور غير عادي داشتند:«حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِن» عفريت يكي از آنها بود كه مدعي توانايي بر آوردن تخت پادشاه سبا در کمتر از نشت و برخاستي بود.334 قدرت زياده بر تصورى كه عفريت از جن به پيشگاه سليمان پيامبر(علیه السلام) اظهار نمود از شئون احاطهي ملكوتى و استخدام و تسخير سليمان پيامبر(علیه السلام) است كه به آن عفريت از جن افاضه نموده و به احضار تخت ملكه سبأ واداشت كه در ظرف چند ساعت آن را از كشور سبأ (صنعا)، به شهر اورشليم، پايتخت پادشاهى سليمان(علیه السلام) بياورد.
با توجه به این نكته، چنانچه عفريت از جن لياقت و ظرفيت افاضه بيشترى میداشت در كمترين لحظهاى تخت ملكه سبأ را به پيشگاه سليمان(علیه السلام) حاضر مىنمود همچنانكه آصف، وزير سليمان كه بخشي از علم كتاب را دارا بود استعداد آن را داشت و در كمترين درنگى دستور او را انجام داد.
و بناهاي چيرهدستي از جنيان و فروروندگان در درياها كه يكي، جواهر بياورد و آن يكي ساختمانها بسازد.335 بيشك چنين بنا و ساختمان محراب و تمثال درختان و استخراج لؤلؤ و مرجان از قعر دريا كه گروهى از جن درباريان سليمان(علیه السلام) انجام میدادند گر چه امري خارق عادت مي نمايد نيز از مقوله موهبت سليمان پيامبر(علیه السلام) و تسخير او بوده است.336
در دستگاه حضرت سليمان(علیه السلام) جنيان نيز ميتوانند به عنايت ولايت پيامبر خدا نيروي شگفت مييابند چنانكه عفريت از جنيان نيزدر راستاي اجراي دستور حضرت سليمان(علیه السلام)، چنين ادعايي ميكند كه تخت ملكه سبأ را پيش از اين كه نشست و برخاست كنيد به حضورتان حاضر مي كنم.337 كلام
