
قاسم پسر شمس الدین محمد نوربخشی آمده است . شاه قاسم پدر بهاءالدوله علاوه بر مرشدی طریقت خویش در پزشکی نیز تسلط داشت ، چنانکه بهاءالدوله در خلاصة التجارب (گ 202) از وی با عنوان «حضرت » یاد کرده و درمانهایش را متذکر شده است . وی در 927 درگذشت (خواندمیر، همانجا). شمس الدین ، برادر بهاءالدوله ، نیز گاهی به پزشکی می پرداخت (الگود، 1356 ش ، همانجا). از تاریخ تولد بهاءالدوله اطلاع دقیقی در دست نیست . اگر چه با استناد به سال تألیف مهمترین اثر او، خلاصة التجارب ، می توان او را متولد حوالی 860 دانست ، و همان گونه که از نسبت او پیداست موطنش ری بوده و پدرش نیز در همانجا به دنیا آمده است (همانجا). از مطالب خواندمیر (همانجا) سفرهایی را که بهاءالدوله در طول زندگیش انجام داده می توان مشخص کرد، خود او نیز در جاهای مختلف خلاصة التجارب از کاشان ، نطنز، اصفهان ، هرات و استرآباد یاد می کند. از معلمان و استادان بهاءالدوله اطلاعی نداریم ، جز اینکه او به بعضی کارهای درمانی پدرش (رجوع کنید به خلاصة التجارب ، باب دوم ) اشاره می کند.
– از پزشکان آغاز عهد صفوى سلطانعلى گنابادى مؤلف کتاب دستورالعلاج است به فارسى که آن را به سال ۹۳۳ ق. در دو مقاله نوشت. سلطانعلى در مقدمه اين کتاب گفته که تا سال نهصد و سى و سه، چهل سال در خراسان و ماوراءالنهر، بهويژه در سمرقند دانش پزشکى مىآموخت و اين کتاب را به سال ۹۳۴ به اتمام رسانيد. چندى بعد سلطانعلى کتاب فارسى ديگرى موسوم به «مقدمه دستورالعلاج» تنظيم کرد. اين کتاب در يک مقدمه و دو مقاله شامل چندين فصل «در بيان حفظ صحّت و بيان حد طب و احوال تندرستى و بيمارى و احوال نبض و غيره» تدوين شده است.
– فخرالدين ابوالحسن علي بن حسن زوارهاي اردستاني اصفهاني (ـ بعد از 960 يا 968ق.)
مفسري است معروف و صاحب چندين ترجمه از جمله «ترجمه مكارم الاخلاق = مكارم الكرائم» «ترجمة الطرائف = طراوة اللطائف»؛ «ترجمة تفسير العسكري»، «مفتاح النجاة في ترجمة عدة الداعي»، «ترجمة المناقب في ترجمة كشف الغمة» و «روضة الابرار في ترجمة نهجالبلاغة» و …
– عماد الدّین محمود بن مسعود بن محمود شیرازی(قرن10ق.) از اطبای معروف عهد صفویه و مؤلف کتاب افیونیه و کتاب المرکبات الشاهیه در مفردات ادویه بهزبان عربی بهجهت شاه طهماسب صفوی و کتاب ینبوع و آتشک و بیخ چینی و سته ضروریه همگی در طب وی ابتدا در خدمت عبدالله خان استاجلو حاکم شروان بود و بعد از آن که مغضوب او واقع گردید ملازم دربار شاه طهماسب اوّل(919-984) و سپس از طرف وی مأمور طبابت در شهر مشهد شد و مدت بیست سالی نیز بموجب قول خود او در مقدمه رساله بیخ چینی در هندوستان اقامت کرد.
– پزشک معروف ديگرى که از پايان عهد تيمورى باقى مانده و در آغاز اين عهد چند اثر فارسى در طب از خود بازنهاده يوسف بن محمد بن يوسف طبيب هروى مشهور به يوسفى (متوفای ۹۵۰ ق.) است. وى اصلاً از اهل خواف بود و قسمت بزرگى از دوران حياتش را در هرات گذراند و در اواخر زندگانى خود ظاهراً از بيم سرخکلاهان به هند رفت. از اثرهاى منظوم و غيرمنظوم او است:
۱. علاجالامراض در نشانههاى بيمارىها و مداواى هر يک که منظومهاى مرکب از ۲۸۹ رباعى بود.
۲. شرح اين منظومه که آن را جامعالفوائد ناميده است و آن به چاپ رسيده.
۳. قصيدهاى در حفظ صحت که به سال ۹۳۷ ق. بهنام ظهيرالدين بابُر ساخت.
۴. رياضالادويه که در سال ۹۴۶ق. بهنام همايون تأليف کرد.
۵. دلائل البول که به سال 9۴۲ ق. نوشت.
۶. دلائل النّبض که در آن از شناخت بيمارىها به دلالت نبض سخن رفته و يوسفى آن را در سال ۹۴۲ تأليف کرده.
۷. جواهراللغه يا بحرالجواهر در بيان واژهها و اصطلاحهاى پزشکى که به سال ۹۲۴ از نگارش آن باز رسته بود.
۸. منظومهاى به شيوه نصابالصبيان در ذکر شرح نامهاى داروها از هندى به پارسى که بدين بيت آغاز مىشود:
نام هر چيزى به هندى بشنو از من اى پسر/خاصه نام هر دوائى نفع بردارى مگر
۹. فوائدالاخيار که منظومهاى است در طب و رؤيا که در هر دو يا سه بيت از آن يکى از مسئلههاى پزشکى توضيح داده شده و يوسفى آن را به سال ۹۱۲ به پايان برده.
۱۰. رساله منظوم مأکول و مشروب به بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف در تدبيرهاى پزشکى براى خوردنىها و آشاميدنىها.
۱۱. بدايع الانشاء که آن را در سال ۹۶۰ براى پسرش رفيعالدين حسين نوشت.
– نورالدين عبدالله حکيم شيرازى صاحب کتاب «علاجات داراشکوهى»، ساکن هند بود و آن کتاب را بهنام محمد داراشکوه پسر شاهجهان نوشته است. کتاب علاجات داراشکوهى از جمله اثرهاى ارزنده پزشکى است و مؤلف به بسيارى از کتابهاى معتبر پزشکى ايرانى و يونانى پيش از خود مراجعه و از آنها استفاده کرده است. نورالدين شيرازى اين کتاب را به يک مقدمه بهنام «مفتاح» و ده گفتار و يک خاتمه تقسيم نموده است. در گفتار سوم از قسمت پزشکى اين کتاب جستارهائى از موسيقى و نجوم و حساب و هندسه و مقياسها و جز آنها که بيرون از طب است سخن رفته. در اين کتاب بسى از اصطلاحهاى پزشکى هندى و داروهائى که در آن ديار بهکار مىرفته ديده مىشود.
– پزشک بزرگ ديگرى که بعد از اين در ديار هند به اثرهاى پارسى او بازمىخوريم ميرمحمد ارزانى بن ميرحاجى مقيم معروف به شاه ارزانى يا ميرمحمد اکبر است که از صوفيان قادرى هند و از پزشکان مشهور آن ديار بوده و در عهد اورنگ زيب (۱۰۶۹-۱۱۱۸ق.) مىزيسته است و آثارش را تاکنون بارها به طبع رسانيدهاند. وى دانش پزشکى را در هند و در شيراز آموخت و سپس به تأليف چند کتاب فارسى در اين رشته توفيق يافت که از آن جمله است طبالاکبر، کتاب ميزان، کتاب مجربات اکبرى در باب داروهاى مرکب و کتاب قرابادين قادرى. شاه ارزانى در مقدمه کتاب قرابادين قادرى از کتابهاى ديگرى که تأليف کرده مثل مفرحالقلوب و تعاريفالامراض نيز نام برده و بدين طريق مىبينبم که وى از پزشکان پرکار عهد خود بوده و نظر به ارزش کارهايش اثرهاى او رواج بسيار يافته و در هند شايع شده بود.
– محمدکاظم بن محمدهاشم بن محمدطاهر طبیب طهرانی( اواسط قرن 12ق.) کتابی روایی –استدلالی در طب الائمه(ع) دارد بنام «مفتاح الشفاء»
4-2-4. مشهورترین مؤلفین کتب داروشناسی و داروسازی
– داروشناسى از ميان مبحثهاى طب قديم در اين دوره بسيار محّل توجّه بود و بهجز فصلهائى که در کتابهاى پزشکى بدين موضوع اختصاص مىيافت، چند کتاب مستقّل نيز علاوه بر آنچه ذکرش گذشت درباره آن تأليف گرديد که بعضى از آنها هنوز هم شهرت دارد از آن جمله: از پزشکان آغاز سده دهم محمد بن يوسف هروى کتاب بحرالجواهر را تأليف کرد.
– حکیم شمسالدین ابوالمحاسن نصیرالدّین یوسف بن اسمعیل بن الیاس بن محمد خوئی کُتبی شافعی بغدادی معروف به ابن الکبیر، کنیه او «ابن الکتبی»: متوفی در رجب سنه 754 بموجب قول ابن قاضی شهبه نقلاً عن ابن رجب یا جمادی الاخره سنه 755 بنا بقول ابن رافع. طبیب و حشایشی ، ازمردم خوی آذربایجان . او راست : کتاب ما لایسع الطبیب جهله و آن اختصاری است از کتاب جامع ابن بیطار و اسامی بعض ادویه نیز بر کتاب ابن بیطار افزوده است و آنرا بر دو قسمت کرده ، یکی مشتمل بر مفردات ادویه و اغذیه و دیگری بر مرکبات و هر یک از این دو جزء مقدمه ای دارد متعلق بقوانین و احکامی که معرفت بدان را پیش از دخول در فن لابدّمنه میشمارد، و در 711 هَ .ق . کتاب را بپایان رسانیده است . این کتاب از جهتی مختصر جامع ابن بیطار و از نظری چون شرح آن کتاب و از لحاظی کتابی مستقل است و حسن بن عبدالرحمن کاتب آنرا به ترکی ترجمه کرده است .
– عمادالدين محمود بن مسعود بن محمود طبيب شيرازى مشهور به عماد طبيب کتابى در قرابادين به عربى نوشت موسوم به «المرکبات الشاهية» . از اثرهاى ديگر او به فارسى رساله «مفرح ياقوتى» است و ديگر رساله «افيونيه» و ديگر «ينبوع» در پزشکى. نویسنده این کتابها از خاندانی پزشک برخاسته که نیاکانش نیز از سده نهم هجری پزشک شاهان بوده اند و او برادری به نام کمال الدین حسین شیرازی داشته و هم خود عمادالدین و هم برادرش نیز دارای فرزندان و نوادگانی می شوند که آنان نیز پزشکان شاهان صفوی و حکومتهای محلی آن دوران چون خان احمد گیلانی و نورالدین حاکم یزد می شوند و به نام آنان نوشتارهایی می نویسند. از جمله حکیم محمد باقر قمی که رساله ای در چشم پزشکی دارد و نسخه ای از آن در همین فهرست جلد نوزدهم معرفی شده، فرزند همین عمادالدین محمود شیرازی است. نگارنده این سطور زنجیره هفت نسل از این خانواده را شناسایی کرده که طی سیصد سال به پیشه پزشکی می پرداخته اند و عموما هم صاحب تألیف بوده و نامشان در تاریخ پزشکی ایران زمین برجای مانده است. یکی از نیاکان عمادالدین محمود شیرازی به نام حکیم فخرالدین به ساخت ترکیبی موفق می شود که نویسنده ای در سده دهم در کتابی به نام ادویه قلبیه از آن یاد می کند. عمادالدین محمود حدود سالهای 922 ق متولّد می شود، ولی سال مرگ او چندان مشخص نیست و احمد منزوی در کتاب خود او را متوفای 984 ق دانسته است. (رضوی برقعی، 1384، ص.199)
– مظفّر بن محمد حسينى شفائى کاشانى اصفهانى معروف به «حکيمشفائى» (متوفای ۹۶۳ ق.) چند کتاب در پزشکى و داروشناسى داشت و از آن جمله است کتابى بهنام طّب شفائى يا قرابادين شفائى.
– کمالالدين افضل بن يحيى گيلانى. وی کتابى فارسى در داروشناسى تألیف کرده بهنام «جامعالجوامع» در چهل «فائده» و در آن انواع داروهاى مفرد و مرکب و طريق آماده کردن و استعمال آنها را شرح داده است.
– محمد مؤمن حسنى تنکابنى ديلمى معروف به حکيم مؤمن از پزشکان و داروشناسان معروف (۱۰۷۷-۱۱۰۵ ق.) است. پزشک ويژه شاه سليمان بود و بهنام وى کتاب معروف خود تحفةالمؤمنين را در معرفت داروهاى مفرد و مرکب با استفاده از مأخذهاى مختلف قديم فراهم آورد.
– محمد مسيح بن محمدصادق از پزشکان عهد شاه سليمان و صاحب کتاب معجون مسيحى و مفرح مسيحى است و جز اين کتابى دارد بهنام «دستور مسيحى» .
– محمدهاشم بن محمدطاهر طبیب تهرانى در سال ۱۱۰۳ ق. از تأليف کتابى مشروح به فارسى به اسم « مفتاح الخزائن و مصباح الدفائن » بهجهت جمع بین احادیث اسلامی و طب یونانی و مباحث ادویه مفرد و مرکب فراغت يافت و آن را بهنام شاه سليمان درآورد. محمدهاشم کتاب ديگرى به فارسى در شناخت سودمندىهاى چوب چينى بهنام «عينالحيوة» و کتاب فارسى ديگرى در پزشکى بهنام تحفه سليمانى دارد. آنچه در این رساله از اهمیت برخوردار است،پادزهر مهره و مومیای است که به گفته شخص نویسنده،به دستور شاه سلیمان وقتی برای به دست آوردن اطلاعاتی در این باب به هند سفر کرد،نوشته شد.
– ميرزا نظامالدين احمد گیلانی(زنده در 1071ق.) در هند و در خدمت قطب شاهيان گلکنده بهسر مىبرد و کتاب فارسى اسرارالاطبّا را در شناخت بعضى داروها نوشت و آن را در چهار فصل ترتيب داد. وى کتاب ديگر به پارسى در «درمان بواسير» دارد.
– سید محمد حسین بن محمدهادی عقیلی علوی خراسانی شیرازی، پزشک نامدار سده دوازدهم هجری(تولدش بین1100-1140ق. وفاتش 1205ق.) است. در خانوادهاي زندگي نموده كه همه از بزرگان عرصة طب در روزگار خود بودهاند. او از نوادگان سيّد مظفر الدين حسين خراساني است كه از جمله اطباي خراسان و از بزرگان خاندان عقيلي است كه به شيراز رفت و در آنجا ساكن شد. دست کم چهار نسل از اجداد عقیلی پزشک بوده اندمحل تولد عقيلي بهدرستي معلوم نيست ولي او در آثار خود سخناني بيان ميكند كه بيانگر حضور او در ايران و هند بوده است.
از اساتيد عقيلي ميتوان پدرش محمد هادي عقيلي، علويخان(دایی پدرش) و مير محمدعلي حسيني را نام برد. وي علاوه بر مهارتي كه در طب داشت، از علوم ديگر نيز بيبهره نبوده و آنچه از نوشتههايش بهدست ميآيد نشانة آشنايي او با علومي از جمله منطق، اصول، حديث، عرفان، تفسير، شعر و . . . ميباشد.
كتابهاي برجامانده از عقيلي، شايد از مفصلترين كتب طبي برجامانده باشد.
