
شيرازي،1374،ج14،516و517)
الف 2- 4 ) معاندان : اين عده همان هايي هستند که علنا اعلام دشمني مي کنند امابنا بر اقتضاي شرايط در داخل قلمرو حکومت اسلامي قرار دارند و از هر فرصت وظرفيتي براي انتقاد و اعتراض استفاده مي کنند.
الف-2-4-1 ) سوره بقره – آيه41 : وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لاتَكُونُوا أَوَّلَ كافِر بِهِ وَ لاتَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ.
و به آنچه نازل كردهام [= قرآن] ايمان بياوريد! كه نشانههاى آن، با آنچه در كتابهاى شماست، مطابقت دارد؛ و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانههاى قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است، پنهان نكنيد!) و تنها از من (و مخالفت دستورهايم) بترسيد (نه از مردم)!
بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر ع در شان نزول نخستين آيات مورد بحث چنين نقل كردهاند كه:” حيى بن اخطب، و كعب بن اشرف، و جمعى ديگر از يهود، هر سال مجلس ميهمانى (پر زرق و برقى) از طرف يهوديان براى آنها ترتيب داده مىشد، آنها حتى راضى نبودند كه اين منفعت كوچك به خاطر قيام پيامبر اسلام ص از ميان برود، به اين دليل (و دلائل ديگر) آيات تورات را كه در زمينه اوصاف پيامبر ص بود تحريف كردند، اين همان” ثمن قليل” و بهاى كم است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره مىكند (طبرسي،1372 ،ج1،209)
الف-2-4-2 ) سوره بقره – آيه89 و90 : وَ لَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكافِرينَ (89)بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَبائُوا بِغَضَب عَلى غَضَب وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ.(90)
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد! (89)ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند؛ كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مىكند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است. (90)
در اين آيات سخن از يهود و ماجراهاى زندگى آنها است، آنها- همانگونه كه در شان نزول آمده است- با عشق و علاقه مخصوصى براى ايمان به رسول خدا ص در سرزمين مدينه سكنى گزيده بودند، و نشانههاى پيامبر ص را در كتاب آسمانى خود تورات مىخواندند، و با بى صبرى در انتظار ظهورش بودند” ولى هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها رسيد كه موافق نشانههايى بود كه يهود با خود داشتند با اينكه پيش از اين جريان خود را به ظهور اين پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نويد مىدادند و با ظهور اين پيامبر ص اميد فتح بر دشمنان داشتند، آرى هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند، نزدشان آمد نسبت به او كافر شدند” (وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ).آرى گاه انسان عاشقانه به دنبال حقيقتى مىدود، ولى هنگامى كه به آن رسيد و آن را مخالف منافع شخصى خود ديد بر اثر هوا پرستى به آن پشت پا مىزند و آن را وداع مىگويد بلكه گاه به مخالفتش بر مىخيزد.اما در حقيقت يهود معامله زيانآورى انجام دادهاند، كسانى كه براى پيروى از پيامبر موعود از سرزمينهاى خود كوچ كرده بودند و با مشكلات فراوان در سرزمين مدينه مسكن گزيدند تا به مقصود برسند، سر انجام در صف منكران و كافران قرار گرفتند، لذا قرآن مىگويد” آنها در برابر چه بهاى بدى خود را فروختند”؟ (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ).” آنها به آنچه خداوند نازل كرده بود به خاطر حسد كافر شدند، و معترض بودند چرا خداوند آيات خود را بر هر كس از بندگان خود بخواهد به فضل خويش نازل مىكند” (أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).گويا انتظار داشتند پيامبر موعود صلي الله عليه وآله وسلم از بنى اسرائيل و از ميان خود آنها باشد و از نزول قرآن بر ديگرى ناراحت بودند! و در پايان آيه مىگويد:” لذا شعلههاى خشم خداوند يكى پس از ديگرى آنها را فرو گرفت و براى كافران مجازات خوار كننده است” (فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ) . (مکارم شيرازي،1374،ج1،344و3345)
الف2-4-3 ) سوره بقره – آيه 108 : أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاْيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ.
آيا مىخواهيد از پيامبر خود، همان تقاضاى (نامعقولى را) بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! (و با اين بهانهجويىها، از ايمان آوردن سر باز زدند.) كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است.
با توجّه به آيه و آنچه از شأن نزولها برمىآيد، بعضى از پيامبر صلى الله عليه و آله تقاضاهاى نامربوط و غير منطقى داشتند، مثلًا تقاضا مىكردند براى ما نامهاى از سوى خداوند بياور! و يا نهرهايى را براى ما جارى ساز. و برخى ديگر همانند بنىاسرائيل مىگفتند: خداوند را آشكارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببينيم و به او ايمان بياوريم!آوردن معجزه و اتمام حجّت، براى صدق دعوت پيامبر لازم است، ولى انجام دادن هر درخواستى، طبق هوس و ميل هر فردى كه از راه مىرسد، درست نيست. يك مهندس يا نقاش براى اثبات مهارت خويش، چند نمونه كار ارائه مىدهد، ولى ضرورت ندارد براى هر كسى خانهاى بسازد يا تابلويى بكشد!از سؤالات ودرخواستهاى بىجا بپرهيزيد كه گاهى زمينهساز كفر است. “أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا … وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ”. خطراتى كه پيروان ديگر اديان را تهديد كرده، مسلمانان را نيز تهديد مىكند.”تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى”(قرائتي،1383،ج1، 178و179)
الف2-4-4 ) سوره بقره – آيه 177 : لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَالصّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.
نيكى، (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و كتاب (آسمانى)، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقهاى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىكند؛ نماز را برپا مىدارد و زكات را مىپردازد؛ و (همچنين) كسانى كه به عهد خود -به هنگامى كه عهد بستند-وفا مىكنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند؛ اينها كسانى هستند كه راست مىگويند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اينها هستند پرهيزكاران.
چون تغيير قبله سر و صداى زيادى در ميان مردم بخصوص يهود و نصارى به راه انداخت، يهود كه بزرگترين سند افتخار خود (پيروى مسلمين از قبله آنان) را از دست داده بودند زبان به اعتراض گشودند، كه قرآن در آيه 142 با جمله (سَيَقُولُ السُّفَهاءُ) به آن اشاره كرده است آيه فوق نازل گرديد و تاييد كرد كه اينهمه گفتگو در مساله قبله صحيح نيست بلكه مهمتر از قبله مسائل ديگرى است كه معيار ارزش انسانهاست و بايد به آنها توجه شود و آن مسائل را در اين آيه شرح داده است.همانگونه كه در تفسير آيات تغيير قبله گذشت، نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و يهود رو به سوى غرب كرده، عبادات خود را انجام مىدادند، اما خدا كعبه را براى مسلمين قبله قرار داد كه در طرف جنوب بود و حد وسط ميان آن دو محسوب مىشد.و نيز ديديم كه مخالفين اسلام از يك سو و تازه مسلمانان از سوى ديگر چه سر و صدايى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند.آيه فوق روى سخن را به اين گروهها كرده، مىگويد:” نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نمائيد” (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ).( مکارم شيرازي،1374، ج1،597)
الف-2-4-5 ) سوره آل عمران- آيات31و32 : قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (31)قُلْ أَطيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ(32)
بگو: “اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.” (31)بگو: “از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمىدارد.” (32)
در باره آيات فوق دو شان نزول در تفسير” مجمع البيان” و” المنار”، آمده است: نخست اين كه جمعى در حضور پيغمبر ص ادعاى محبت پروردگار كردند، در حالى كه” عمل” به برنامههاى الهى در آنها كمتر ديده مىشد، آيات فوق نازل گرديد و به آنها پاسخ گفت.
ديگر اين كه جمعى از مسيحيان” نجران” در مدينه به حضور پيامبر ص آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند كه ما اگر مسيح ع را فوق العاده احترام مىگذاريم، به خاطر محبتى است كه به خدا داريم، آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.( مکارم شيرازي،1374، ج2، 512)
الف-2-4-6 ) سوره آل عمران – آيه 69 : وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ.
جمعى از اهل كتاب (از يهود)، دوست داشتند (و آرزو مىكردند) شما را گمراه كنند؛ (امّا آنها بايد بدانند كه نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىكنند مگر خودشان را، و نمىفهمند!
بعضى از مفسران نقل كردهاند كه جمعى از يهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاكدل چون” معاذ” و” عمار” و بعضى ديگر را به سوى آئين خود دعوت كنند و با وسوسههاى شيطانى از اسلام بازگردانند آيه فوق نازل شد و به همه مسلمانان در اين زمينه اخطار كرد (اين شان نزول با اختلاف مختصرى در تفسير ابو الفتوح، روح المعانى و تفسير كبير و غير آن آمده است.)بىشك اگر مىتوانستند در يك يا چند نفر از ياران نزديك آن حضرت نفوذ كنند ضربه بزرگى بر اسلام وارد مىشد و زمينه براى تزلزل ديگران نيز فراهم مىگشت.آيه فوق ضمن افشاى اين نقشه دشمنان، به آنها يادآور مىشود كه دست از كوشش بيهوده خود بر دارند، مىفرمايد:” جمعى از اهل كتاب دوست داشتند شما را گمراه كنند” (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ) غافل از اينكه تربيت مسلمانان در مكتب پيامبر ص به اندازهاى حساب شده و آگاهانه بود كه احتمال بازگشت وجود نداشت، آنها اسلام را با تمام هستى خود دريافته بودند و به آن عشق مىورزيدند، بنا بر
