
فرهنگ گيل و ديلم داشتهاند و در اين دوران تاريخ اين مرز و بوم به نوعي تحت تاثير تحرکات آنان قرار داشته است. لذا بررسي تاريخ تشيع گيل و ديلم در واقع همان واکاوي اقدامات علويان حاکم بر اين منطقه است. از اينرو بررسي وضعيت تشيع گيل وديلم بدون وضعيت علويان شيعي آنجا امکان پذير نميباشد. به دليل اين حضور گسترده و نقش آفريني و نيز تاثيرگذاري آنان ناگزيريم اين فصل را به علويان زيدي مذهب اختصاص دهيم. البته در فصل پسيني در بخش گونهشناسي مذاهب شيعي موجود در گيل و ديلم از حضور کم رنگ ساير گروههاي شيعي سخن به ميان خواهد آمد. حکومت علويان در طبرستان در پي کشمکشهاي سادات و اميران گيلي وديلمي در سال 316 ق با قتل اسماعيل بنابوالقاسم ناصري متلاشي گرديد. و امارتشان در محدوده گيل وديلم انحصار يافت.555 از اين دوره به بعد سيطره سادات علوي بر منطقه گيل و ديلم براي قرنهاي متمادي تداوم يافت. آنها قيامهاي متعددي را در آن منطقه به راه انداختند. و در پي آن فعاليتهاي سياسي وفرهنگي خود را ادامه دادند. ولي هيچگاه تا قبل از پيدايش دولت آل کيا به اقتدار قبلي خويش دست پيدا نکردند. لازم به ذکر است که اين مقطع مياني (از انقراض حکومت در طبرستان تا پيدايش آل کيا) حلقه اتصال ميان دو دوره اقتدار و شکوفايي تشيع در گيل وديلم را تشکيل ميدهد. که از سوي پژوهشگران مورد بررسي قرار نگرفته است. اين عدم توجه احتمالاً از فقر منابع و پرا کندگي گزارشات اين دوره ناشي شده است. لذا مباحثي که در اين فصل بدان پرداخته خواهد. بسياري از آن مباحث در پژوهشهاي جديد به هر دليل مورد توجه قرار نگرفته است.
3-1- بررسي قيامها و حکومتهاي شيعي گيل وديلم تا ابتداي قرن هفتم
همچنان اشاره کرديم پس از بر افتادن حکومت علويان در طبرستان، منطقه گيل وديلم تنها پايگاه فعال علويان به شمار ميرفت. آنان فعاليتهاي سياسي و فرهنگي شان را در نواحي گيل وديلم پيگيري کردند. و تا ابتداي قرن هفتم يعني حدود سه قرن قدرت فرهنگي و سياسي آن مناطق در دست علويان بود. و در اين دوره، علويان و نيز مذهب زيديه با همه ناملايمات و کشمکشهاي دروني در عرصه سياسي و مذهبي گيل وديلم، قدرتمند بودند. در ادامه به بررسي حيات سياسي واجتماعي علويان در اين دوره ياد شده ميپردازيم.
3-1-1- قيام حسن بنزيد (م نيمه اول قرن 4)در ديلم
نويري (م733ق) از قيام ابومحمد مهدي حسن بنزيد بنمحمد بنزيد بنمحمد بناسماعيل بنحسن بنزيد بنحسن مجتبي (ع) در ديلم خبر ميدهد.556 پس از آنکه داعي محمد بنزيد در سال 287ق در گرگان به دست سپاهيان ساماني به قتل رسيد557. به دستور امير اسماعيل ساماني فرزندان داعي از جمله وليعهدش ابوالحسين زيد را به عنوان اسير روانه بخارا کردند558. پس از چندي امير بخارا زيد بنمحمد را آزاد و او به اختيار خويش در بخار سکني گزيد. وتشکيل خانواده داد.559 هيچ يک از تاريخ نگاران از بازگشت فرزندان وي به طبرستان و يا گيل و ديلم و قيام آنان، سخني به ميان نياوردهاند. تنها نويري از قيام حسن بنزيد در ديلم خبر ميدهد و با اذعان به عدم تدوين اخبار جنگها و نيز عدم ثبت خطبههاي او، مينويسد: مهدي حسن بنزيد در ديلم قيام کرد ودر آنجا به نام وي خطبه خوانده شد.و در آن سامان با مخالفان نيز جنگها داشته است.560 اما او هيچ گونه اطلاعي از آغاز و فرجام کار حسن بنزيد به دست نميدهد. غير از نويري تنها ابونصر بخاري (م) نسب شناس مشهور از حسن بنزيد با لقب مهدي ياد ميکند.561 که اين مطلب را ميتوان به عنوان شاهد و مويدي بر سخن نويري تلقي کرد. هر چند ساير انساب نگاران از تداوم نسل محمد بنزيد سخن گفتهاند ولي هيچ اشارهاي به نام و قيام مهدي حسن بنزيد ننمودهاند.
3- 1 -2- قيام زيد قاضي علوي (م نيمه اول قرن 4) در ديلم
ابوالقاسم يا ابوالحسن زيد بنصالح بنمحمد اعلم بنعبيدالله بنمحمد بنعبدالرحمن الشجري بنقاسم بنحسن بنزيد بنحسن (ع) مشهور به زيد قاضي در ديلم قيام کرده است. و برخي از ديلميان نيز با او بيعت کردند.562 از زمان و چگونگي نهضت وي چيزي دانسته نيست. اما از آنجاييکه زيد قاضي مدتي از سوي ناصر اطروش در طبرستان منصب قضاوت را بر عهده داشته است.563 به نظر ميرسد او پس از ناصر اظروش (م304ق)و در نيمه نخست قرن چهارم در ديلم دست به قيام زده است. ظاهرا او مدتي را نيز به دستور آل زيار در زندان شير اسفار ديلمي گرفتار بوده وپس از مدتي نيز آزاد شده است.564 از پايان کار ايشان نيز چيزي نميدانيم. البته دو تن از نوادگانش به نامهاي المسددبالله و الراضي بالله نيز در اوائل قرن پنجم در ديلم قيام کردند.565 که در ادامه بدان ميپردازيم.
3-1-3- قيام الثائر في الله (اول) علوي (م350ق) در گيل و ديلم
پس از متلاشي شدن حکومت علويان در طبرستان، ابوالفضل جعفر بنمحمد بنحسين بنعلي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنزين العابدين (ع)566 در سال 320ق در گيلان و ديلمان قيام کرده وحکومت تشکيل داد.567 آملي او را برادر زاده ناصر اطروش معرفي کرده است.568 در واقع پدر وي برادر زاده ناصر اطروش ميباشد. لازم به ذکر است که بسياري از نويسندگان در نگارش نسب ايشان دچار اشتباه شدهاند.569 وي پس از آنکه موفق به قيام وتشکيل حکومت خود را به “الثائر في الله” ملقب کرد.570 و به سيد ابيض (سفيد) نيز مشهور بود571 از ايشان با القاب “الثائر بالله”572 و “الفايز بالله” نيز ياد کردهاند.573 ابناسفنديار با دو کنيه ابوالفضل وابو طالب از ثائر سخن به ميان ميآورد.574 قيام ثائر علوي در گيل وديلم در سال 320ق به وقوع پيوست. البته مرعشي (م 892ق) زمان قيام وي را در سال 350ق ذکر کرده است.575 بنا بر شواهدي که در ادامه بيان خواهد شد. سخن مرعشي نادرست ميباشد.
3-1- 3-1- حمله ثائر به طبرستان با کمک ماکان بنکاکي.
پس از آنکه ماکان ديلمي فرمانرواي طبرستان از سوي مرداويج زياري (م 323ق) متحمل شکست گرديد. به ديلم نزد ثائر علوي پناهنده شد.576 آن دو با لشکري از گيل وديلم براي باز پس گيري طبرستان از دست زياريان به آن ديار يورش بردند. که بوالقاسم بنبانجين کار گزار مردآويج زياري آنان را شکست داد. از آن پس ماکان به نيشابور گريخت وثائر به تختگاه خويش ديلم بازگشت.577و به حکمراني در گيل وديلم مشغول گرديد.
3-1-3-2- حمله ثائر به طبرستان به درخواست استندار رستمدار
پس از مدتي آل بويه با غلبه بر وشمگير زياري بر طبرستان استيلا يافتند.578 اصفهبد شهريار بندارا حاکم کوهستان طبرستان که از حمايت آل بويه برخوردار بود. بر محمد بنشهريار استندار رستمدار طبرستان حمله برده و رستمدار را تصرف کرد. از اينرو استندار براي باز پس گيري مناطق از دست رفتهاش از ثائر مدد طلبيد.579اين بار ثائرعلوي براي حمايت از استندار رستمدار در سال 337ق به طبرستان لشکرکشي کرد. حسن بنبويه پس از آگاهي از حمله ثائر به طبرستان، لشکري را به فرماندهي ابنعميد وخواهر زادهاش ابنکامه روانه آن سامان نمود.580 سپاهيان بويهي در منطقه تمنجاديه (تمنگا) در مصاف با نيروهاي ثائر و استندار هزيمت يافتند. ثائر وارد آمل گرديد وپهنه طبرستان را به محدوده حکومت خويش افزود.581 حضور ثائر علوي خيلي در طبرستان تداوم نداشت. زيرا پس از مدتي استندار ابوالفضل محمد بنشهريار با وي به مخالفت برخاست. از اينرو ايشان ناگزير به ترک آمل شد. و رهسپار تختگاه سابقش گيلان گرديد582
3-1-3-3- روابط ثائر علوي با وشمگير زياري
وشمگير زياري که از سوي آل بويه در طبرستان شکست خورده بود. به گيلان نزد ثائر علوي پناهنده گرديد583. پس مدتي آن دو سپاهي از گيل وديلم به سوي طبرستان لشکرکشي کردند. و برآنجا تسلط يافت. ثائر در آمل ماندگار شد.ولي وشمگير با لشکري به سوي گرگان عزيمت نمود.584 و در گرگان تعهدات خود با ثائر را زير پا گذاشته،و به سامانيان گرايش پيدا کرد. شيرج بنليلي از جانب وشمگير به آمل آمد.585 عدهاي از نزديکان ثائر به قتل رساند. برخي از نيروهاي ثائر نيز به وي پيوستند. ثائر به ناچار به گيلان مراجعت کرد.586 او دوباره با کمک آل بويه بر طبرستان استيلا يافت587. ولي پس از مدتي وشمگير او را از طبرستان متواري نمود و دو تن از پسران وي را نيز به اسارت خويش در آورد. البته وي پس از مشاهده رفتارهاي مسالمت جويانه ثائر علوي، فرزندانش را رها کرد.588 پس از خروج ثائر از آمل تا تشکيل دولت مرعشيان توسط سيد قوام الدين مرعشي (م) کسي از علويان در طبرستان قيامي ترتيب نداد.589
3-1-3-4- اقدامات ثائر علوي در گيل وديلم وفرجام کار او
هرچند ثائر علوي بخش زيادي از زمامدارياش را در جنگ و ستيز با مخالفان در طبرستان سپري کرد. ولي با اين همه از امور داخلي گيل وديلم غافل نبود. به دستور وي مدارس و مساجد وحتي خانقاههاي را در گيلان بنا شد. برخي از آن آثار تا قرن دهم در ناحيه سياکله رود ميانده رودسر باقي مانده بود.590 ثائر پس از ناکامي در طبرستان همواره در گيلان به سر ميبرد.591 برخي از منابع از شورش يکي از خدمتکاران وي به نام عمير در گيلان خبر ميدهند. عمير توانسته بود امور گيلان را در دست بگيرد.592 از سرانجام قيام وي اطلاعي در دست نيست. ثائر در سال 345ق براي ملاقات با مرزبان بنمحمدبن مسافر ديلمي فرمانرواي آذربايجان به آن ديار مسافرت کرد. وسپس به گيلان بازگشت.593 احتمالاً سفر او به آذر بايجان براي دريافت کمک عليه شورشيان داخلي بوده است. سر انجام ثائر پس از مرگ دو تن از پسرانش، در سال 350ق در هوسم (رودسر) درگذشت.594 قبر او در سياه کله رود ميانده رودسر واقع شده است.595 ظهير الدين مرعشي (م 892ق) که از طرف سلطان محمد آل کيا در آن منطقه حاکم بوده است. در قرن نهم عمارت قبر ثائر را بازسازي و تعمير کرد.596
3-1-4- حکومت القائم بالحق ثائري (م 352ق) در گيلان
پس از مرگ الثائر في الله علوي در سال 350ق پسرش ابوالحسين مهدي بنجعفر بنمحمد بنحسين بنعلي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنزين العابدين (ع) بر مسند حکومت گيل وديلم تکيه زد. و خود را مقلب به لقب “القائم بالحق” نمود597. برخي از ايشان با لقب الثائر في الله نيز ياد کردهاند.598 حکومت وي دوامي چنداني نداشت. او پس از يک سال حکمراني در سال 352ق به علت بيماري آبله وفات يافت.599
3-1-5- حکومت الثائر في الله دوم (م 360ق) برگيلان
ابوالقاسم حسين بنجعفر بنمحمد بنحسين بنعلي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنامام زينالعابدين (ع) ملقب به الثائر في الله پس از مرگ برادرش القائم بالحق در سال 352ق امور حکومت گيل وديلم را به دست گرفت.600 حکومت وي نيز مانند دوران پدر وبرادرش، هماره از جانب زياران مقيم طبرستان با تهديد روبرو بود. سر انجام لنگر بنوشمگير زياري در يک حمله غافلگيرانه ودر حال صلح، ثائر علوي دستگير وچشمان وي نابيناکرد. لنکر او را نزد پدرش فرستاد. و وشگير نيز وي زنداني نمود601. اين چنين حکومت آل ثائر علوي پس از سه دهه حکفرمايي در گيل و ديلم برچيده شد. البته بعد از سال 360 ق بهستون بنوشمگير او را از حبس رهانيد. و به همراه سپاهي براي جنگ با ابومحمد ناصري روانه گيلان کرد. که ابومحمد ناصري در جنگ او را به قتل رساند.602
3-1-6- حکومت ابومحمد ناصري (م نيمه دوم قرن 4) در گيلان
پس از دستگير شدن الثائر في الله دوم به وسيله آل زيار، ابومحمد حسن بنمحمد بناحمد بنحسن (اطروش)بن علي بنحسن بنعلي بنعمر اشرف بنزين العابدين (ع) در هوسم (رودسر فعلي) جانشين وي گرديد.603 او در سال 353ق موفق شد وشمگير زياري دشمن ديرينه علويان گيلان را به قتل برساند. کشتن وشمگير زياري موفقيت بزرگي براي وي به شمار ميرفت. اما با اين حال حکومت ايشان نيز زياد دوام نياورد. با قيام اميرکا بنابوالفضل ثائري در هوسم بساط حکومت وي نيز برچيده شد. لذا ناصري به نزد رکن الدوله بويهي پناهنده گرديد. تا اينکه در سال 354ق با حمايت آل بويه به همراه سپاهي از ري به گيلان آمد. و به قيام دايي خود محمد بنحسن معروف به ابنداعي در آن ديار پيوست. او پس از مدتي با ابنداعي اختلاف نظر پيدا کرده از
