
تروریسم (سنی) به آنها کمک کند. (پورسعید 1389، 19).
گروه صدر
از سوی دیگر، گروه صدر در قبال امریکا و حضور آن در عراق نسبت به سایر گروههای شیعی دیدگاههای متفاوتی دارد. این گروه همواره آمریکا را عامل اصلی ناامنی در عراق معرفی کرده است. این رویکرد، تا کنون زمینه ساز تقابلات گسترده ای با آمریکا شده است. صدریون در اکثر حوزهها دارای دیدگاهی منتقد و کم انعطاف هستند و این رفتار آنها را نه تنها در برابر امریکاییها، بلکه در نگاه اکثر بازیگران داخلی و خارجی عراق بهعنوان عنصری تهدیدآمیز و ضد ثبات جلوه داده است. رویکرد ضد امریکایی صدریون از عوامل متعددی ناشی میشود. گروه صدر برخلاف سایر احزاب شیعی که دارای سابقه فعالیت و ساختار تشکیلاتیاند و یا رهبران مذهبی چون آیتالله سیستانی که از مقام و مرتبه بالای مذهبی برخوردارند، فاقد زمینههای لازم برای طرح رهبری خود میباشد، از اینرو، وی از ضدیت با امریکا بهعنوان موضوعی برای طرح رهبری خود و همچنین ایجاد چالش در برابر سایر گروههای شیعی بهرهبرداری میکند. علاوه بر این، تشدید خشونتهای فرقهای در عراق و ناتوانی دولت در ایجاد امنیت و همچنین احساسات ضد امریکایی بخشی از تودههای شیعی، گرایش به گروههای مخالف چون صدریون را افزایش میدهد و این امر به نو به خود بر تداوم رویکرد ضد امریکایی صدریون تأثیر میگذارد.
بسیاری از مردم شیعه عراق این گروه را مستقل و ملی میدانند. صدریون از ابتدای اشغال عراق با نیروهای امریکا درگیریهایی داشتند، اما در سال 2007، مقتدا صدر اعلام کرد که نیروهایش اسلحههای خود را به مدت شش ماه بر زمین میگذارند و بعد از سپری شدن این مدت، صدر با اعلام رضایت از بهبود شرایط امنیتی این مدت را تمدید کرد. اما با وجود اعلام آتشبس از سوی گروه صدر، تلاش دولت مالکی برای خلع سلاح جیش المهدی و حمایت امریکا از نیروهای امنیتی دولتی، برای مبارزه با جیش المهدی، بار دیگر منجر به آغاز مرحله جدیدی از درگیریها و تنشهای صدریون با دولت و نیروهای امریکایی شد.(برزگر 1388، 96).
حزب الدعوه
حزب الدعوه دارای نگاه و رویکردی متفاوت از مجلس اعلا و گروه صدر است و با هر کدام از این دو گروه دارای نقاط اشتراکی است. نوری المالکی و حزب الدعوه پست نخستوزیری خود را (که تا سال 2014 در اختیار داشتند) مدیون حمایت صدریون در پارلمان این کشور از آنها بودند و این مسئله نوع نگاه و رویکرد آنها را در قبال امریکا بسیار متأثر کرد. اما به تدریج اختلاف نظرهای عمدهای در بین این دو گروه در خصوص نحوه تعامل با امریکا ایجاد شد. با وجود هم پوشانی نظرات صدریون و حزب الدعوه در بسیاری از مسائل عراق، مالکی بر خلاف صدر بر نقش امریکاییها به عنوان یکی از عوامل اصلی ناامنی در عراق پافشاری نمیکند و همانند حکیم از حضور نیروهای امریکایی در جهت ایجاد امنیت و مبارزه با شورشیان سنی استفاده میکند. با وجود این، حزب الدعوه همواره منتقد سیاستهای امریکا بوده است و در ابتدا مقابل برخی درخواستهای امریکا چون خلع سلاح شبه نظامیان شیعی مقاومت کرده است.
آیتالله سیستانی
آیتالله سیستانی اصلیترین و تأثیرگذارترین رهبر مذهبی شیعیان عراق دارای نگاه و نقش ویژهای در قبال امریکا میباشد. این نگاه ویژه در برگیرنده عناصری چون لزوم اجتناب از اقدامات خشونتآمیز در مقابل امریکا و تنشزایی، مقاومت مدنی و مسالمتآمیز در برابر سیاستهای ضد شیعی امریکا، حفظ انسجام و یکپارچگی گروههای شیعی در روند سیاسی و اجتناب از وارد شدن به جنگ داخلی است. این دیدگاه که بر پایه تجربیات و اشتباهات تاریخی شیعیان عراق و آگاهی از عوامل و لوازم نهادینه شدن قدرت جامعه شیعی نظیر قدرت و نقش تعیین کننده امریکا در روند سیاسی عراق استوار است، در عرصه عمل بارها باعث حفظ منافع شیعیان این کشور شده است. تأکید آیتالله سیستانی بر برگزاری به موقع انتخابات سراسری در عراق با تکیه بر تودههای شیعی، نقش وی در ایجاد صلح بین مقتدا صدر و نیروهای امریکایی در سال 2004، درخواست برای تشکیل ائتلاف شیعی در انتخابات و همچنین ترغیب مشی دموکراتیک و میانهروی و دوری از جنگ داخلی در عراق، همگی وجود عناصری از عملگرایی و مصلحت اندیشی در نگاه سیستانی را تأیید میکنند.( زارعی 1390، 49).
بهرغم غالب بودن رویکرد پراگماتیستی اکثریت گروهها و رهبران شیعی عراق در قبال امریکا، رویکردهای مخالفتآمیز و چالش برانگیز دائمی چون رویکرد صدریون و برخی تنشها و مخالفتهای مقطعی نیز در میان شیعیان این کشور وجود دارد که بخش عمده آن واکنشهایی است که در برابر سیاستهای محدودیتساز و تنظیمی امریکا نشان داده میشود. مداخله آشکار امریکا در روند سیاسی عراق، تلاش برای محدودیت فعالیت شبه نظامیان شیعی، سیاست تقویت گروههای سنی و شیعیان سکولار و انتقاد از عملکرد دولتمردان شیعی، از جمله این سیاستها است که باعث میشود برخی شیعیان از سیاست امریکا در این کشور بهعنوان «خیانت دوم» علیه شیعیان، بعد از جنگ 1991 خلیج فارس، یاد کنند و آن را تحت نفوذ و تأثیر حکمرانان سنی در اردن و عربستان بدانند. از اینرو، در رویکرد عملگرایانه اکثریت جامعه شیعی عراق در قبال امریکا برای کسب حمایت، عناصری از تردید و ابهام نیز یافت میشود.
3-9-4 تقابل احزاب شیعی و سنی با یکدیگر:
الف: شرایط گذشته:
هرچند تاريخ اختلافات شيعي – سني به صدر اسلام برميگردد، اما در تاريخ جديد خاورميانه يعني از زمان زوال امپراتوري عثماني و شكلگيري دولتهاي نوپاي عربي تا زمان فروپاشي رژيم بعث عراق در سال 2003، روابط شيعي و سني و چگونگي تأثيرگذاري آن بر الگوها و تعاملات سياسي نسبتاً يكسان و پايدار بوده است. در طول دهههاي گذشته عنصر شيعي در سياست منطقه بسيار كمرنگ بوده و به ويژه در جهان عرب اقليتهاي شيعي و حتي در كشورهايي چون عراق و بحرين اكثريت شيعي، تحت حاكميت و كنترل رهبران سني مذهب عربي قرار داشتهاند و الگوي مطرح نيز مليگرايي عربي بوده است. اين امر باعث شد تا شيعيان نتوانند به عنوان يك گروه مذهبي – سياسي بر معاملات قدرت و الگوهاي سياسي در منطقه تأثيرگذار باشند، به گونهاي كه گراهام فولر در كتاب خود از شيعيان جهان عرب به عنوان مسلمانان فراموش شده ياد ميكند و بر محروميت آنها از حقوق سياسي – اجتماعي تأكيد ميكند.
وقوع انقلاب اسلامي ايران و فعال شدن جنبشهاي اسلامي شيعي (حزبالله) در جهان عرب، در اواخر دهه 1970، باعث پررنگتر شدن عنصر مذهب و به تبع آن عنصر شيعي در خاورميانه شد. اما با وجود اين واكنش حاكميتهاي اقتدارگراي جهان عرب در مقابل انقلاب اسلامي، به ويژه با اعمال كنترل و فشار بر جمهوري اسلامي ايران از طريق جنگ عراق با ايران و حمايت اكثريت كشورهاي عربي از عراق در اين جنگ، مانع از فعال شدن عنصر شيعي در منطقه و تأثيرگذاري آن بر معاملات منطقهاي شد. از اين رو شرايط اصلي در دوره قبل از سال 2003، حاكميت دولتهاي اقتدارگراي سني عرب، عدم تأثيرگذاري شيعيان عرب در سياست منطقه و نيز وجود دولتي اسلامي با ماهيت شيعي در ايران بوده است. براين اساس، رقابت شيعي – سني و تنشهاي ناشي از آن به شكل كنوني در منطقه وجود نداشته است و شايد تنها در قالب چهارچوبهاي بزرگتر مانند رقابت ايراني – عربي حيات داشته است.
ب: فعال شدن عنصر شيعي در منطقه
با فروپاشي رژيم عمدتاً سني بعث در عراق و تشكيل دولت تحت تسلط شيعيان در اين كشور در سال 2003، و همچنين بحران لبنان در سال 2006 و نمايش قدرت گروه شيعي حزبالله، عنصر شيعي و تأثيرگذاري آن بر معاملات منطقهاي به يكي از ويژگيهاي اصلي سياست در خاورميانه تبديل شد. اين مسئله كه مقاومت و واكنش گروهها در دولتهاي عرب سني منطقه را در پي داشته است، باعث شكلگيري رقابت و منازعات فرقهاي قدرت و تنشهاي فزاينده شيعي – سني شده است.
احزاب شیعی عراق از ابتداي ابعاد ايجاد عراق از مشاركت مؤثر در ساختار قدرت در اين كشور محروم بودند و عمدتاً براساس ايدئولوژي پان عربيستي دولتهاي گذشته مورد سركوب قرار داشتند. از اين رو، هويت عراق در عرصههاي منطقهاي و جهاني ماهيتي عربي – سني داشت و دولت عراق همواره از دولتهاي پيشرو عربي محسوب ميشد. تلاش دولتهاي عراق قبل از سال 2003، براي تأكيد بر اين شكل از هويت و ساختار سياسي در عراق، عمدتاً در جهت ايجاد انحصار سياسي و تداوم حيات حكومت اقتدارگراي سني صورت ميگرفت و اين امر مانع ظهور عناصر شيعي جامعه عراق كه اكثريت جمعيت را تشكيل ميدادند، در عرصه سياست داخلي و انعكاس پيامدهاي آن در عرصه منطقهاي شد.
اشغال عراق توسط آمريكا باعث مشاركت گروههاي شيعي عراق در ساختار قدرت جديد و ايجاد دولت تحت تسلط شيعيان در اين كشور شد، اين تحول به تشكيل اولين دولت با اكثريت شيعي عربي در تاريخ مدرن خاورميانه منجر شد. براين اساس، هويت عراق از مباني عربي – سني به هويت جديد با مشاركت فزاينده عنصر شيعي و كرد تغيير كرد و در نتيجه كاركردهاي نويني پيدا نمود كه در عرصه سياست منطقهاي داراي تأثيرات و پيامدهاي عمدهاي بوده است. قدرتيابي شيعيان در عراق از منظر سياست داخلي باعث مقاومت فزاينده اقليت سني در برابر ساختار سياسي جديد و فعاليتهاي خشونتآميز گروههاي شورشي سني عليه شيعيان و دولت شد. راهبرد اوليه رهبران سياسي و مذهبي شيعي عراق در قبال خشونتهاي گروههاي شورشي، صبر و مقاومت و عدم توسل به اقدامات خشونتآميز متقابل به منظور جلوگيري از شكلگيري جنگ فرقهاي در اين كشور بود. اما با تشديد كشتار شيعيان و اقداماتي چون بمبگذاري در سامرا، كنترل رهبران بر تودههاي شيعي كاهش و خشونتهاي فرقهاي در اين كشور افزايش يافت. (دليرپور 1384، 210)
رويكرد و منافع دولتهاي عربي
فعال شدن عنصر شيعي و ايجاد تصوير افزايش قدرت منطقهاي شيعيان در نتيجه تحولات عراق ، تشديد رقابتهاي شيعي – سني و تنشهاي پيرامون آن با منافع و رويكردهاي سياست خارجي بخش عمدهاي از بازيگران تأثيرگذار منطقهاي و قدرتهاي بينالمللي در ارتباط است. در خصوص كشورهاي عربي يكي از موضوعات اساسي قابل طرح اين است كه رويكرد و منافع دولتهاي اقتدارگراي عربي در قبال تحولات جهان شيعي و به ويژه رقابتها و تنشهاي شيعي – سني در منطقه در سالهاي اخير چه بوده و چه متغيرهايي بر جهتگيريهاي اين دولتها در اين خصوص تأثيرگذار ميباشند؟
نكته مهم و قابل توجه در مورد تبيين رقابتها و تنشهاي شيعي – سني كنوني در خاورميانه اين است كه منشأ منازعات شيعي – سني تفاوتهاي اعتقادي يا فرقهاي واقعي نيست، بلكه اين منازعات براي كسب قدرت سياسي و منافع عيني در شرايط جديد بين جوامع رقيب روي داده است. از اين رو، در مقطع كنوني، تنش شيعي – سني در وهله اول در مناطق و كشورهايي مشاهده ميشود كه جوامع شيعي و سني در مجاورت و يا نزديك يكديگر زندگي ميكنند و در كشوري مانند عراق، اين تنشها به دليل كاهش شديد قدرت سنيها و مقاومت آنها در قبال ساختار سياسي جديد بسيار مشهور ميباشد. براين اساس، تنش شيعي – سني در كشورهاي داراي اقليت مهم شيعي جديتر و در كشورهاي داراي بافت جمعيت عمدتاً سني چون مصر و اردن كم اهميتتر است.
به رقم آغاز رقابتها و تنش شيعي – سني از عراق بعد از سال 2005، و وخيمتر شدن آن در كشورهايي چون عراق كنون اين رقابت به مسئلهاي منطقهاي تبديل شده و روابط، تعاملات و سياست خارجي بخش عمدهاي از كشورهاي خاورميانه را تحت تأثير خود قرار داده است. قدرتيابي شيعيان در منطقه و مقاومت جوامع و دولتهاي عرب سني در مقابل اين امر و در نتيجه رقابتها و تنش شيعي و سني، زمينهها و متغيرهاي سياستگذاري دولتهاي اقتدارگراي عربي را در سطوح سه گانه داخلي، منطقهاي و بينالمللي تحت الشعاع قرار داده و مقاومت و مخالفت اين دولتها در قبال جوامع شيعي را باعث شده است.
4-9-4 اختلاف احزاب عراق با یکدیگر:
اقوام عراقي علاوه بر تلاش آشكار براي تقويت قدرت خود در دولت مركزي، به صورت پنهان نيز تلاش ميكنند در صورت هرج و مرج و خروج
