
مناطق به پيوستگيهاي واقعي روستايي و شهري بستگي دارد و نبايد چنين تصور كرد كه هر نوع گسترش در هر شرايطي سودمند است. حتي در جاهائيكه وظايف شهري ميتوانند خانوارهاي روستايي را پوشش دهند اين امر چنان غير يكنواخت صورت ميگيرد كه تنها معضلاتي چون فقر و نابرابري را كاهش نميدهد بلكه به آن دامن ميزند (چاره جو،1385،90).
2-6-6 نظریه اگروپليتن
فريدمن و داگلاس در سال ۱۹۷۸ با توجه به ضعفهاي نظرياتي چون قطب رشد، مركز پيرامون و راهبردهاي نيازهاي پايه، نظريه توسعه اگروپليتن را مطرح كردند.
اين نظريه تأكيد بر توسعه روستايي با تأكيد بر پيوندهاي شهر و روستا از طريق تركيب و ادغام ساختارهاي اجتماعي شهري و روستايي در حاشيه مراكز شهري دارد (تقی زاده،1387، ۲۱4 – ۲۱1).
پيشبرد راهبرد توسعه روستا شهري نيازمند در نظر گرفتن موارد زير است:
– سرمايهگذاري بخش دولتي در روستاهاي بخصوص روستا شهرها
– گسترش شبكه كنش متقابل اجتماعي در نواحي روستايي و نه در يك روستاي منفرد (تأكيد بر مقياس ناحيه)
– تعريف فعاليتهاي كشاورزي و غير كشاورزي در يك ناحيه با تأكيد بر تنوع امكانات كاركردها
– تعريف نواحي روستا شهري در غالب شبكهاي از ارتباطات درون منطقهاي
– لزوم ايجاد يك نظام حكومتي در سطوح مختلف و متناسب با ويژگيهاي منطقهاي و ناحيهاي و با تأكيد در تفويض اختيار به سطوح محلي تصميمگيري
– تأكيد بر استفاده منابع مالي و درآمدي هر ناحيه در چرخه جريانات اقتصادي همان ناحيه
– ظرفيت سازي محلي و جلب مشاركت در راستاي گسترش منافع مشترك روستايي- شهري (همان،۲۱۴).
– چالشهاي پيشروي رويكرد اگروپليتن اين است كه تنها تأكيد بر ظرفيت سازي محلي و مشاركت عمومي دارد و هرگز از چگونگي اين دو فاكتور در برنامهريزي براي توسعه متعادل شهر و روستا سخن نميگويد (چاره جو،1385،89).
2-6-7 راهبرد توسعه يكپارچهاي منطقهاي
برنامهريزي توسعه منطقهاي يكپارچه پاسخي به نياز چگونگي تركيب بهتر موضوعات بيشماري است . اين ترکیب، موضوعات و ديدگاههاي متضادي را در رابطه با چگونگي مصرف منابع يك منطقه در بر ميگيرد.
اهميت اين رهيافت به علت افزايش ارتباط ميان سطوح منطقهاي در زمينههاي اجتماعي، اقتصادي، محيطي، سياسي و پيچيدگي و وابستگي هر چه بيشتر فرآيندهاي آنهاست. در مواجه با اين چالشها نياز به رهيافت توسعهاي يكپارچه بر محور همكاري ميان بخشها، عملياتهاي اجرايي است.
راهبرد توسعه يكپارچه منطقهاي فرآيندي دموكراتيك مبتني بر مشاركت و در جهت منافع تمامي گروههاي دخيل در امر توسعه منطقهاي است. براي دستيابي به يكپارچگي بايد پيشنهادات، استراتژيها، سياستهايي در جهت منابع تمامي گروههاي متأثر از ارتباطات ميان بخشها و در انطباق با برنامههاي مطرح بالادست در نظر گرفته شود (كسلخه،1375 ،18 – 9).
2-6-8 راهبرد شبكه منطقهاي
داگلاس به همراه فريدمن راهبرد شبكه منطقهاي را حدود ۲۰سال پس از نظريه اگروپليتن در پاسخ به نقاط ضعف نظريههاي پيشين به خصوص اگروپليتن ، مطرح كرد. (پورحسين،1380،10).
داگلاس معتقد است، نظريهها و مدلهاي سياستگزاري پيشين، نه واقعيت توسعه و نه روابط عمومي ميان شهر و روستا را در نظر ميگيرند. بنابراين نياز به پاراديم جديدي است كه پاسخگوي اين روابط متقابل باشد و موانعي چون جدايي برنامهريزي شهري و روستايي يا نگاه غالب شهري يا روستايي در برنامهريزي را رفع كند (تقيزاده ،1388،46).
اين پاراديم جديد نقش و عملكردي كه شهرها در حوزههاي پيراموني خود ايفا ميكنند را در قالب پيوندها و وابستگيهاي متقابل ميان نقاط شهري و روستايي ميداند و با تأكيد بر روابط متقابل شهر و روستا تلاش در رفع تضادهاي ميان نقاط شهري و روستايي ميكند (پورحسين،1380،10).
« اين راهبرد تمام اصول رويكرد اگروپليتن را مورد توجه قرار داده و آن را با جهتگيري جديد در زمينه محيطزيست، عدم تمركز دموكراتيك و جهاني شدن تركيب كرده است» (تقيزاده ،1388،53).
به طور كلي رويكرد شبكه منطقهاي با تأكيد بر دو اصل ضرورت مداخله دولت و سرمايهگذاري همزمان در سكونتگاههاي شهري و روستايي و اصل پيوستگي تغييرات رشد شهري و روستايي، نظام برنامهريزي غير متمركزي را در رابطه با پويايي و پيوندهاي روستايي- شهري با در نظر گرفتن ماهيت چند بخشی توسعه و با هدف ايجاد تنوع در منابع رشد اقتصادي ارائه ميدهد كه در نهايت به رشد متعادل ناحيهاي منطقهاي ميانجامد. (همان،68).
مايك داگلاس خصوصيات مدل خوشه سازي منطقهاي يا مدل شبكهاي را كه راهبرد شبكه منطقهاي بر مبناي آن پايهريزي ميشود چنين بيان ميكند:
– تمام بخشهاي اقتصادي را با در نظر گرفتن شرايط و امتيازات هر كدام رادر سطوح مختلف عملكردي شامل ميشود.
– تمام واحدهاي توليدي داراي مركزيت درون منطقهاي را در بر ميگيرد.
– نظام شهري افقي و چند مركزي با تأكيد بر تخصصها و مزيتهاي نسبي سكونتگاههاي نظام برنامهريزي غير متمركز، از پايين به بالا و چند سطحي (تقيزاده،نقش بازارهاي محلي در پيوندهاي روستايي شهر)
پس مفهوم شبكه منطقهاي مفهومي پويا و ديناميك است كه متأثر از تغيير در عملكرد نقاط است. به عبارت ديگر فعاليتي كه در يك نقطه و در يك حالت به ثبات رسيده بود ممكن است تحت تأثير توسعه سيستم بزرگتري تغيير يابد. در نتيجه پيوندهاي چند منطقه منفرد (كه هر يك به طور طبيعي در سطح بالايي از خود كفايي در پسكرانه خود قرار دارند) با شبكههاي ملي و بينالمللي ميتوانند تأثير عميقي در نقش و عملكرد نقاط بگذارند (شكوئي،1385،330 ).
همان گونه که از توضیحات فوق مشخص شد، این روش تحلیل به عنوان مکملی برای روش های پیشین با برطرف کردن معایب اساسی آنها می باشد .بنابراین،این روش، بايد يك سيستم سكونتگاهي متشكل از شبكه يكپارچه جغرافيايي ايجاد كند، تا منافع توسعه اجتماعي، اقتصادي از مراكز شهري به حوزه روستايي و از آنجا به ناحيه شهري و سپس به كل سيستم جریان يابد .
2-7 نظریه ها و مدلهای متداول در محیط GIS و تحلیل شبکه
2-7-1 مدل سطح جاذبه
مفهوم سطح جاذبه در تجزیه و تحلیل فضایی از قانون مشهور جاذبه نیوتن گرفته شده است بر مبنای قانون جاذبه نیوتن ، مرکز جاذبه نقطه ای است که در آن توازن و تعادل یک شیء حاصل می شود . در تجزیه و تحلیل فضایی ، مرکز جاذبه یک ناحیه جایی است که در آن حداکثر قابلیت دسترسی ، حاصل شود. در واقع، مرکز جاذبه ای که فاصله حداقل به تمام نقاط داشته باشد .
دو جسم در صورتی به تعادل می رسند که مجموع حرکات آنها صفر باشد یعنی w1*d1+w2*d2=0 باشد . در صورتی که این دو جسم همدیگر را به تعادل برسانند ، نقطه تعادل به نام مرکز جاذبه فیزیکی نامیده می شود که از دو جسم ساخته شده است .
( WWW.Esri.com –Gravity Center – 1999).
2-7-2 مدل دایره ای یا شعاعی
در این مدل فرض بر این که پتانسیل مشتری و یا استفاده کننده از طریق تعداد افرادی که در یک منطقه و در فاصله نزدیک به هر مرکز فروش و یا مرکز خدماتی زندگی می کنند ، تعیین می شود . همزمان با افزایش تعداد افراد سالن در منطقه پیرامون یک مرکز فروش و یا مراکز خدماتی ، پتانسیل بالاتر خواهد رفت ، این روش درGIS از طریق تجزیه و تحلیل ایجاد حریم قابل پیاده می باشد.اما این مدل دارای دو ایراد می باشد : اول اینکه در این مدل فرض می شود که مشتریان به طور یکنواخت در تمام مسیرها توزیع یافته اند و دوم اینکه فرض بر این است که تقاطع های جاده ها به طور یکنواخت در تمام مسیرها مناسب می باشند در واقع هر دو فرض بندرت واقعیت پیدا می کنند . (Shaun K ,1999,1) .
2-7-3 تکنیک های آنالوگ
ویلیلام آپلبوم ، تکنیک های آنالوگ پیش بینی فروش را در اوایل سال 1932 ابداع کرد . طبق نظر گوش و مک لافرتی سال 1995 ، روش آنالوگ اولین سیستم پیش بینی خرده فروشی سیستماتیک می باشد که در داده های تجربی یافته شدند . این تکنیک ها هنوز نیز در حال توسعه می باشد. روش آنالوگ از ارزیابی مشتری برای تعیین الگوهای جغرافیایی سطوح تجاری موجود استفاده می کند . تکنیک های آنالوگ ، فروش های بالقوه پیشنهادی و یا بازاراهای جدید مبتنی بر شاخص های اجرایی گذشته فروشگاههای مشابه و موقعیت های موجود در بازارهای قابل مقایسه را پیش بینی می کند . این مدل فرض می کند که فروشگاههای فعال دارای مشخصات فضایی می باشند و می توانند در مکانهای آتی تکرار شوند . این مقایسه اغلب به طور دستی و از طریق تکنیک های رگرسیون انجام می شوند .
ایراد این مدل در این است که استفاده از این مدل وقت گیر و پر هزینه می باشد وآگاهی نسبت به عادات مشتریان مستلزم تکمیل پر سشنامه ویا مصاحبه می باشد . (Lbid,2).
2-7-4 تکنیک های رگرسیون
متداول ترین تکنیک آماری فضایی برای برآورد درآمد بالقوه فروشگاههای موجود ویا پیشنهادی ،مدل رگرسیون چند گانه می باشد .رگرسیون اساسأ به صورت تجزیه وتحلیلی از روابط بین متغیرها تعریف می شود. ضرایب مبتنی بر تجارب گذشته فروشگاههای موجود برای وزن دهی اهمیت هر متغیر وابسته محاسبه می شوند. مدل رگرسیون از تابعی استفاده می کند که در ان متغیر وابسته،میزان کارآیی یک فروشگاه موجود و پیشنهادی می باشدو مبتنی بر یک سری از متغیرهای وابسته ای است که بر کارآیی فروشگاه تأثیر می گذارد.
ضعف اولیه این مدل ، این است که ارتباط متقابل را در یک سطح فضایی در نظر نمی گیرد . این مدل مکان را به طور جداگانه و بدون در نظر گرفتن رقابت و یا اثرات شبکه گروهی از فروشگاهها و توزیع بر روی در آمد های تأثیر می گذارد را در نظر نمی گیرد . علاوه بر این ، این مدل نمی تواند تأثیر فروشگاههای جدید را بر شبکه فروشگاهها ارزیابی کند . تکنیک رگرسیون واکنش فضایی را در نظر نمی گیرد و بایستی از آن به عنوان مدل توصیفی استفاده کرد(Lbid,2).
2-7-5 مدل اثر متقابل فضایی :23
مدلسازی اثر متقابل فضایی در مکان یابی مبتنی بر این فرض است که در موقع انتخاب بین بازارها و مراکز خرید، مشتریان برای بازارها و مراکز جذاب (باقدرت جذب بیشتر) اولویتی را قرار می دهند و تمام موارد دیگر را یکسان در نظر می گیرند. همچنین موقعی که مراکز خرید بازارها قدرت جذب مشابهی داشته باشند، قابل دسترسی ترین را انتخاب خواهند کرد. این مدل جریانات هزینه را در بین نقاط مبدأ و مقصد مبتنی بر دو فرضیۀ اصلی اختصاصی می دهد: اول اینکه میزان جریان بین نقطۀ مبدأ (تقاضا) و نقطۀ مقصد (عرضه) متناسب با قدرت جذب آن نقطه در مقایسه با نقاط مقصد دیگری باشد. دوم اینکه میزان جریان بین نقطۀ مبدأ و نقطۀ مقصد متناسب با قابلیت دسترسی آن نقطه در مقایسه با تمام نقاط مقصد دیگر خواهد بود.
برای برقراری ارتباط متقابل فضایی سه ویژگی بایستی برقرار باشد:
• کامل بودن24: موجود بودن شرط برقراری ارتباط متقابل فضایی (نقصان در یک محل و مازاد در محل دیگر).
• قابلیت انتقال 25: امکان نقل و انتقال کالای مورد تقاضا از طریق پرداخت هزینه.
• عدم وجود فرصت مداخله26 : بین دو موقعیتی که ارتباط ما بین آن دو برقرار خواهد شد، فرصت مداخله ای موجود نباشد. به عبارت دیگر، فرصت مداخله در صورتی مانع برقراری ارتباط متقابل فضایی بین دو نقطه خواهد شد که نیازهای یکی از موقعیت ها مرتفع شود. (Lbid,5,8).
2-7-6 محدوده های سطوح بازاری و یا خدماتی :
قانون جاذبه خرده فروشی رالی، احتمال اینکه یک شهر (یک مرکز خرید) مشتریان را از منطقه پیرامونی جذب خواهد کرد با اندازه شهر (یا مرکز خرید) ارتباط مستقیم دارد و با فاصله از شهر یا مرکز خرید رابطه عکس دارد قانون جاذبه خرده فروشی می تواند با آگاهی از موقعیت و اندازۀ بازارهای رقیب، برای ایجاد محدوده ای پیرامون مرکز تا آنجایی که احتمال بیشتری وجود دارد که مشتری به مرکز دیگر خواهد رفت، تکمیل شود.
برای هر مسیر از مرکز مورد نظر i که یک مرکز رقیب در آن وجود دارد، محدوده سطح بازار یا (نقطۀ شکست) به صورت زیر می باشد:
2-1
مدلهای جاذبه و یا مدلهای ارتباط متقابل فضایی، سطح تجارت را مبتنی بر قدرت
