
ديگر اين ست كه: تسخير شياطين به معنای تسخير هر جنى است كه بناكنندهي خانههاى بلند و عمارتهاى مستحكم باشند.338
24-2. تسخير حيوانات به دست سليمان(علیه السلام)
امر شگفتآور ديگري كه از يك وليّ خدا، سليمان نبي(علیه السلام) ديده شد و در قرآن كريم بازگو شده است دانش سخنگويي با پرندگان است: «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر: به ما زبان مرغان آموختهاند.» همين مرغان هوايي كه با يك نگاه، از جاي خود میپرند و به شاخهاي و يا حتي به سرزميني ديگر فرار میکنند. بيشك اين كار، امري بس اعجازگونه و اعجابآورست و از دست كسي جز داوود و سليمان(عليهما السلام)، آنان كه دستشان در دست خدا بود برخاسته نيست. تعجببرانگيزتر اينكه: پرندگان، از مسخرات سليمان و در خيل لشكريانش بودند.339 هدهد چونان كارگزاري باهوش در خدمت ولي خدا بود: اين پرنده از دور دست گزارشي آن هم درست برايش آورد كه خود آگاه نبود و اعجاب برانگيز تر اينكه به گونه اي وضعيت سرزمين سبا را كارشناسانه گزارش میدهد مسائل توحيدي را بررسي كرده و كفر آنها را نمايان میکند كه گويا در دانشگاههاي سياسي بر اين امر آموزش ديده است و پیامبر خدا دوباره او را به مأموریت بزرگي میفرستد و آن مرغ هموايي، مو به مو انجام میدهد. اين چنين كارها همه در اختيار و توان يك ولي خداست كه مرتاضان و جادوگران و جن گيران به توحيد و كفر كاري ندارند.340
چون سليمان را سراپرده زدند
جمله مرغان ترك كرده جيك جيك
هدهد ايشان پي تقديس را
هدهدي نامه بياورد و نشان
پيش او مرغان به خدمت آمدند341
با سليمان گشته اَفْصَح مِن اَخيك342
میگشاید راه صد بلقيس را343
از سليمان چند حرفي با بيان344
با مرغان هوا سر و سرّي داشت چرا كه خداوند متعال منطقالطيرش داد:
منطق الطيران خاقاني صداست منطق الطير سليماني كجاست345
او صداي موران میشنید و سخنانشان را میدانست و يا با فهميدن سخن مورچگان به خنده درآمد: «… فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها…:… مورى گفت: اى مورچگان به خانههاى خود در آييد تا سليمان و لشكريانش نادانسته شما را درهم نشكنند… پس [سليمان] خندان از گفته آن [مورچه] تبسّمى كرد….»
پس سليمان از دلش آگاه شد
آن كسي كه بانگ موران بشنود
كز دل او تا دل او راه شد
هم فغان سر دوران بشنود346
24-3. تسخير كوه توسط حضرت داود(علیه السلام) و نيروي شگرفش
از كارهاي شگفت روزگار داود پيامبر(علیه السلام) يكي اين بود كه کوهها رام او بودند و به دستور او بودند:« سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ: كوهها را براى داوود رام ساختيم كه با او تسبيح مىگفتند».347
كوه با داود گشته همرهي
لحن داودي به سنگ و كُه رسيد
هر دو مطرب مست در عشق شهي348
گوش آن سنگين دلانش كم شنيد349
24-4. تسخير و همنوايي مرغان هوا با داود(علیه السلام)
افزون بر همراهي كوهها با داود در تسبيح خداوند، پرندگان آسمان نيز همنواي صداي محبوب او بودند تا ميخهاي زمين و مرغان هوا تسبيح خويش را با اوراد آن ولي خدا به جاي آورند« سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْر:… و مرغان را [نيز رام كرديم]».350
كوه و مرغان هم رسايل با دمش
لحن داودي چنان محبوب بود
هر دو اندر وقت دعوت مَحْرمش351
ليك بر محروم بانگ چوب بود352
24-5. تسخير باد
تندبادي كه سفر يك ماهه را به اندك زماني انجام ميداد رام و مسخر سليمان بود هر جا كه تصميم میگرفت به فرمان او نرم و روان میشد كه هر اندازه و گونه كه بخواهد آن را تنظيم كند و به اين سو آن سو رهبري كند:« لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِه…: و براى سليمان باد تندرو را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى روان مىشد كه در آن بركت نهادهايم».353 اما امروزه كه در دوران پست مدرن به سر میبریم بادها چنان بي اختيار بیابانها و خیابانها را در مي نودند و ويرانه به جاي میگذارند
و در کشتیهای بزرگ را به تلاطم میافکنند كه مجالي براي انديش در مهارش نمیگذارند چه
رسد به رام كردنش. و از این رو كار سليمان آن لي پر توان خدا امري فرامعمول و خارق عادت به شما میرود.
باد حمال سليماني شود
صرصرى مىبرد بر سر تخت شاه
بحر با موسي سخن داني شود354
هر صباح و هر مسا يك ماهه راه355
كوتاه اينكه، عالمي در دست سليمان نبيّ(علیه السلام) بود. ابر و باد و جن و انس و حيوان در تسخير يك وليّ خدا و پيامبري پادشاهگونه از اموري است كه بهمثل آن در تاريخ نيامده است.
25. نرم شدن آهن در دستان وليّ خدا
آهن نماد سخت و نشكن بودن است و مايه جنگ و ستيز356 به گونه اي كه «براي برابر ساختن کوهها از آن بهره میبرند.»357 اما در دستان دوستان خدا همچو موم نرم خواهد شد: «أَلَنَّا لَهُ الْحَديد: آهن را برايش نرم كرديم»358 چرا كه با نزديكي به قدرت مطلق تواني الهي یافتهاند. كاري شگفت كه داوود پيامبر(علیه السلام) انجام میداد امري كه جز وليّ خدا را نشايد.
صنعت زرهسازي با دستان اين وليّ خدا آغاز شد.359
آهن اندر دست تو چون موم شد چون زره سازي ت را معلوم شد360
26. شگفتيهايي از برخي حيوانات
تا به اينجا همهي گفتهها در بيان نيروها و كارهاي حيرتآور آدمي بود. اما متعال تقدير خداوند
متعال، گاه بر اين مقدر شده است كه حيواني مجراي امري اعجازآور شود و در قرآن كريم نمونهايي
از اين دست يافت ميشود.
26-1. كارهاي شگفت هدهد
پيغامبري هدهد، درك مسئلهي دقيق توحيد و نيز گزارش موحد نبودن ملكه سبأ و اهل ديارش به حضرت سليمان همراه با استدلال(علیه السلام)، چيزي فراي از منطقالطير حضرت سليمان(علیه السلام) است، كه سخن از فهم يگانگي خداوند متعال است كه آدمي را در حيرت بيشتري مينهد: «وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ…: و [سليمان] از حال مرغان پرس و جو كرد، آن گاه گفت: مرا چه شده است كه «هدهد» را نمىبينم يا [اينكه] غايب است…»« وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُون: او و قومش را [چنان] يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان كارهايشان را برايشان آراسته، و آنان را از راه [خدا] باز داشته است، پس آنان راه نمىيابند»361
26-2. بازماندن سگ اصحاب كهف پس از صدها سال
با اينكه سگ از منفورترين جانداران در نزد آدميان جلوه نموده است اما فرمان الهي به شگفتيساز بودن همين موجود رقم خورده است و اين حيوان را با آن مردان خدا سالم و زنده نگه داشته است و چه شيرين ترسيم ميكند اين صحنه را قرآن كريم، آنجا كه ميفرمايد: «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيد: و سگشان دو دستش را بر آستانهي در گشاده بود.»362
26-3. كار شگفتانگيز پرندگان در زمينگير كردن اصحاب فيل
در سالهاي پيش از اسلام، آنگاه كه خداوند نيرنگ فيلبانان را به تباهي كشاند، بدين وسيله كه:
«أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيل: گروه پرندگان را بر آنان فرستاد.»، «[كه] به سوى آنان سنگريزههايى از سنگ گل مىانداختند.» و «سرانجام آنان را مانند باز مانده [كاه] جويده شده قرار داد.» 363
27. اعجابآوري كوه و درخت
پس از يادكرد نمونههاي قرآني از خارق عادتهاي رخداده شده بر مجراي حيوانات، مواردي نيز از مجرا شدن جمادات و نباتات ميآوريم.
27-1. شنود صدا از كوه از سوي موساي كليم(علیه السلام)
امور خارق عادتي كه از حضرت موسي(علیه السلام) در قرآن كريم بدان اشاره شده و سير پيامآوري ايشان، اینگونه مینماید كه نخستين كار غريب ايشان همان شنيدن صداي مرموز از درون كوه است كه در كتاب الهي بازگو شده است. آنگاه كه «نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَن: از سوى راست [كوه] طور او را ندا داديم»364 و به راستي اين آغاز پيامبري ايشان بود تا «گروهى را بيم دهى كه پيش از تو هشدار دهندهاى به سوى آنان نيامده بود. باشد كه آنان پند پذيرند.»365
كوه طور از نور موسي شد به رقص
جسم خاك از عشق بر افلاك شد
عشق جانِ طور آمد عاشقا
صوفي كامل شد و رست او ز نقص366
كوه در رقص آمد و چالاك شد
طور مست و خر موسي صاعقا367
27-2. ديدن آتش از درخت و تكلم با خدا
درختي كه خداي تعالي از پس آن با موسي(علیه السلام) تكلم فرمود و در قرآن بدان اشاره شده است. در قرآن كريم، دو بار از درختي سبز «الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ»368 سخن رفته است. همان درختي كه آتشي از ان ديده شد: يكي كريمهاي كه میگوید: آنگاه كه در وادي ايمن موسي آتش مي بیند به درخت نزديك میشود و صدايي میشنود كه میگوید: «يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ»369 از اين آتش، به آتش موسي هم تعبير شده است و در مثنوي حكيم رومي هم آمده است.370 دوم آنكه مربوط است به استدلالي براي منكرين رستاخيز برين مضمون كه خدا كسي است كه آتش را در درخت سبز قرار داده كه شما از ان آتش میافروزید.371 و بهطور كلي قرآن از اين آتش درخت در چهار نوبت سخن آورده است.372
28. شكافت دريا
وقتي لشكر موسي(علیه السلام) به كرانه دريا رسيد و چاره اي براي گريز از دست فرعونيان نداشت، موسي(علیه السلام)، وليّ خدا، چوبدستي خويش را بر دريا زد، آبها به گونه اي خارق عادت كنار رفت راهرويي براي آنان باز شد و بي خطر از آنچه هراس داشتند گذر كردند و به دنبال آنان سپاهيان دشمن در آب فرو رفتند.373 «وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا…: دريا را آرميده رها كن. بى گمان آنان سپاهى هستند كه غرق خواهند شد.»374
موسيي فرعون را با رود نيل میکشد با لشكر و جمع ثقيل375
گذر كردن موساي كليم(علیه السلام) و يارانش از ميان دريا و غرق شدن دشمنانشان در رود نيل، رهآورد كار خارق عادت آن حضرت با عصاي خويش است. در آيات پرشماري، سخن از نجات موسويان و فروبردن فرعونيان آمده است: «وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْن َ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُون: و هنگامى كه دريا را با ورودتان شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را در حالى كه مىنگريستيد، غرق كرديم».376
29. درخشش دست
از شگفت آفرینیهای اولياي خدا به فراخور فضاي تبليغي خود يكي درخشش و سفيد شدن دست موساي كليم(علیه السلام) بيهيچ عيبي بود كه در گريبان فرو برد و برون كشيدش: «وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى: و دستت را به پهلويت پيوسته بدار، تا به عنوان نشانهاى ديگر سفيد [و] بى عيب بيرون آيد».377
سخن شاياني كه در اين آيه در باب خوارق عادات بيان شده است اين است كه خداوند متعال به وضوح، اين امر را از نشانهها و به گونهاي از اتمام حجتهاي خداوند بر بينندگان اين كارها دانسته است و شايد بتوان اين اتمام حجت را در همهي نشانههاي شگفتي كه براي گرويدن منكران به ايمان يا درخواست كنندگان كارهاي خارق عادت از انبياي الهي انجام شده است جاري كرد كه اين نكتهي مهمي است.
همچو موسى نور كى يابد ز جيب سُخـرهى استـاد و شـاگرد كـتاب378
30. از ميان رفتن كارايي يك افزار
كارد برنده را به دست كودكي هم بدهيم تا حتي بي هيچ قصدي به جسمي نازك مانند پوست انسان بكشد جسارت نگاه كردن به آن را نخواهيم داشت چرا كه در بريده شدن اين ابزار ترديد نداريم اما گاه به اذن الهي شاهد امري شگرف يعني عمل نكردن آن ابزار خواهيم شد كه در قرآن كريم نمونهاي را ياد ميفرمايد.
30-1. نبريدن كارد در قرباني كردن اسماعيل(علیه السلام)
حضرت ابراهيم(علیه السلام) به تنها فرزند خويش كه پس از سالها چشمانتظاري به او عنايت شده بود «گفت: فرزندم، من در خواب ديدهام كه من [دارم] تو را سر مىبرّم، بنگر تو چه نظر دارى.
[فرزندش] گفت: پدرجان، آنچه را فرمان مىيابى انجام بده.» 379اما كارد به حكم خداوند قادر كار
ذاتي خود را انجام نداد و در كمال شگفتي به اسماعيل آسيبي نرسيد «و [گوسفندى آماده]
