
ديلمي (م319ق) از سرداران مشهور علويان به مذهب اسماعيلي روي آورده بود. اسفار از قبيله وردادوند بوده است1379 که يکي از قبايل اصيل ديلم به شمار ميرفته است.1380 اسفار بنشيرويه که يکي سرداران مهم داعي صغير علوي (م316ق) بود به دليل اختلافات علويان، از داعي صغير جدا شد. مرعشي (م892ق) در اين باره مينويسد: “اسفار بنشيرويه که يکي از ارکان دولت داعي بود. از او برگشته به گرگان رفت.”1381 او در آنجا به سامانيان پيوست.1382 به هرروي عدهاي ازنويسندگان بر اين عقيدهاند که او در زمان کشمکهاي علويان در ديلم بر اثر تبليغ ابوحاتم رازي (م322ق) داعي برجسته اسماعيليه به آيين اسماعيلي رويگردان شد.1383 عبد القاهر بغدادي (م 429ق)) در اين خصوص مينگارد: “شخصي از باطنيان (اسماعيليه) به نام ابوحاتم (رازي) وارد ديلم گرديد. گروهي از ديلميها از جمله اسفار بنشيرويه به وي پيوستند.”1384
4-2-3-2- مردآويج زياري گيلي
مرداويج بنزيار بنوردانشاه (حک 319ق-323ق) بنيانگذار دولت آل زيار از قبيله اصيل “شاهنشاه آوند” بود1385 که اين قبيله در ناحيه “داخل”1386 گيلان سکونت داشتهاند.1387 او ابتدا در سپاه داعي صغير حسن بنقاسم (م316ق) بود ولي پس از آنکه دايي وي هروسندان بنتيرداد به دست داعي صغير به قتل رسيد.1388 او از داعي صغير روي برگرداند. در جنگي که بين داعي صغير و اسفار بنشيرويه در سال 316ق در گرفت مرداويج با کشتن داعي صغير انتقام دايي خود را گرفت.1389 درباره گرايش مذهبي مردآويج اختلاف نظر وجود دارد.1390 برخي از تاريخ نويسان او را نيز همانند اسفار بنشيرويه تاثير پذيرفته از ابوحاتم رازي اسماعيلي ميدانند. رشيدالدين فضل الله در اين زمينه مينويسد: “و او (ابوحاتم رازي) بعضي را از ديالمه در دعوت آورد و مردآويج گيلي او را اجابت کرد.”1391
4-2-3-3- ابوطاهر اراني ديلمي
او يکي از ديلميان اسماعيلي مذهب بود که در سال 485ق خواجه نظام الملک وزير سلجوقيان را در منطقه “صحنه” (سحنه) کرمانشاه به قتل رساند.1392
4-3- اماميه (اثناعشريه)
شيعيان اماميه يا اثناعشريه گروهي هستند که به امامت امام علي و يازده فرزند آن حضرت و به غيبت امام دوازدهم اعتقاد دارند. امروزه بسياري از جمعيت تشيع به شيعيان امامي اختصاص دارد. (در بخش مفاهيم مفصلا به تعريف اماميه اشاره گرديد.) اکنون بنا داريم حضور تشيع امامي را در منطقه گيل و ديلم مورد بررسي و بازکاوي قرار دهيم.
4-3-1- بررسي حضور اماميه در گيل وديلم
با بررسي تاريخ تشيع در گيل و ديلم (از ابتدا تا پيدايش آل کيا) تشيع امامي کمترين و کم رنگترين حضور را نسبت به زيديان و اسماعيليان در آن سامان داشته است. با اين وجود قاضي نور الله شوشتري (م019ق) ادعا ميکند مردم ديلمان و گيلان قبل از ناصر امامي و پيرو امام جعفر صادق بودهاند. او در اين باره مينويسد: “و اهالي آنجا (ديلم) از مبدأ دخول در اسلام تا الحال مذهب اماميه دارند و نقش محبت خاندان بر لوح خاطر مينگارنند. در ايامي که ناصر الحق (م 304ق) اهل گيلان را به اسلام در آورد اهالي ديلمان به واسطه همسايگي قزوين و امراء آن حدود که اکثر سني بودند تقيه مينمودند لاجرم ناصرالحق بگمان آنکه ايشان نيز مذهب اهل سنت دارند لشکر به ديلمان کشيد و کار به قتال رسيد و چون “شنگول” که امير اهل ديلمان بود از کلماتي که از لشکريان ناصر در اثناي جنگ ميگفتند باعث ايشان را بر قتال تعيين نمود فرياد برکشيده اظهار مذهب حقه جعفري نموده از ناصر امان طلبيد. ناصر گفت اگر پيش از اين اشهب مذهب خود را در مضمار اظهار ميساختي از ورطه تعرض من خلاص مييافتي اما اکنون که نائره حرب مشتعل گرديده و باد نصرت بر اعلام ظفر انجام من وزيده بي آنکه تو نزد من آيي و خود را تسليم نمايي خلاصي متصور نيست. چون شنگول تسليم خود را مصلحت نديد همچنان جنگ ميکرد تا کشته گرديد و باقي اهل ديلمان امان طلبيدند و خود را در ظل رايت ناصر کشيدند.”1393 اين رخداد به چند دليل قابل پذيرش نيست. يکم؛ هيچ يک از تاريخ نويسان پيش از قاضي نورالله شوشتري از اين رخداد ياد نکردهاند. دوم؛ تمام نويسندگان بر اين نظرند که تا قبل از ورود ناصر اغلب مردم گيل و ديلم اسلام را نپذيرفته بودند. سوم؛ همچنانکه در فصل دوم گذشت ناصر هيچگاه براي تغيير مذهب در گيل و ديلم جنگ نکرد بلکه او با او فعاليتهاي فرهنگي اهالي آنجا را به اسلام شيعي رويگردان نمود. چهارم؛ چگونه ناصر با توجه به زندگي طولاني مدتاش در بين گيل وديلم متوجه مذهب شنگول و طرفداران وي نشده است. پنجم؛ ناصر که تمام همتش را براي تغيير کيش گيل وديلم به کار برده بود چگونه فردي مسلمان و آن هم شيعه را به قتل ميرساند. ششم؛ هيچ نشانهاي از اين افراد جعفري مذهب در گيل و ديلم پس از ناصر در دست نيست. هفتم؛ با جمله “والله اعلم بحقائق الامور” شوشتري در پايان ذکر اين رخداد، فهميده ميشود که نويسنده نيز در صحت اين گزارش ترديدداشته است.
درباره حضور تشيع امامي در گيل و ديلم ميتوان به تشيع فرزندان ناصر اطروش اشاره کرد. ابوالحسن علي الاديب بنناصر اطروش پيرو مذهب اماميه بوده او حتي پدرش ناصر و مذهب زيديه هجو کرده است.1394 ابناسفنديار (زنده قرن 7) نيز ابوالحسين احمد را نيز پيزو مذهب اماميه معرفي مينمايد. در اين خصوص مينگارد: “واحمد بنالناصر امامي المذهب بود…”1395 از سوي ديگر عبد العظيم بنحسين هاروني برادر امام مؤيد بالله (م411ق)و امام ابوطالب هاروني (م424ق) دو تن از مشهورترين امامان زيديه گيل وديلم نيز مانند پدرشان بر مذهب اماميه بوده است.1396 با اين همه هيچ دليلي وجود ندارد که اين امامي مذهبان، در منطقه گيل و ديلم براي ترويج مذهب اماميه تلاشي کرده باشند و يا کساني به دست اينان به مذهب اماميه رهنمون شده باشد. يکي از نشانههاي احتمالي حضور تشيع امامي در گيل و ديلم ميتواند کتاب “المسائل الديلميه” سيد مرتضي (م436ق) دانشمند برجسته اماميه باشد.1397 سيد مرتضي در پاسخ به مسائل شيعيان مناطق کتابهاي را به رشته تحرير درآورده است. مانند کتاب “المسائل الموصليات” و کتاب “المصريات” وي که در پاسخ به پرسشهاي مردم موصل و مصر نوشته است.1398 شيخ مفيد (م413ق) نيز کتابهاي چون “المسائل الصاغانيه” و “المسائل الخوارزمي” در جواب اهالي منطقه صاغان و خوارزم نگاشته است.1399 کتاب “المسائل الديلميه” که در موضوع فقه بوده است1400 احتمال ميرود سيد مرتضي در پاسخ سوالات شرعي مردم ديلم که پيرو مذهب اماميه بودهاند نوشته باشد. چرا که نگارش اين نوع کتابها در پاسخ به سوالهاي مردم مناطق دوردست بوده است. هرچند احتمال داده ميشود سيد مرتضي اين کتاب را در پاسخ ديلميهاي ساکن بغداد يا سرداران ديلمي آل بويه تأليف کرده باشد. افزون بر اين به خاطر مقبوليت سيد مرتضي در نزد بسياري از فرقههاي اسلامي احتمالاً زيديان ديلم سوالاتي از او به عنوان شخصيت ممتاز علمي، مطرح کرده باشند. به هر روي نميتوان از عنوان کتاب “المسائل الديلميه” حضور تشيع امامي در ديلم را به طور قاطع اثبات کرد. فشرده سخن اينکه شواهدي مبني بر فعاليت و حضور قابل توجه تشيع امامي در گيل وديلم در دست نيست.
4-3-2- معرفي دانشوران امامي مذهب گيل وديلم
هر چند شواهدي بر حضور پر رنگ مذهب اماميه در منطقه گيل و ديلم يافت نشد. با اين حال تعداد قابل توجهي از عالمان امامي مذهب اصالت گيلي و يا ديلمي داشتهاند از چگونگي گرايش برخي از آنان به مذهب اثناعشري اطلاعي در دست نيست و نکته جالب توجه آنکه اين عالمان گيلي تبار و ديلمي تبار در نوعا در خارج از منطقه گيل و ديلم ميزيستند. در ادامه به معرفي آنان ميپردازيم.
4-3-2-1- سلار ديلمي
ابويعلي سلار (سالار) بنعبدالعزيز ديلمي از علماي صاحب نام اماميه که تباري ديلمي دارد. او در نزد شيخ مفيد (م 413ق) و سيد مرتضي (م 436ق) تلمذ کرده است.1401 وي در زمينه ادبيات عرب نيز متبحر بوده است از اينرو سيوطي او را در طبقه عالمان علم نحو قرار داده است.1402 سلار ديلمي در بين شاگردان سيد مرتضي از جايگاه والاي برخوردار بوده است. وي از محدود کساني بود که در تجهيز و تغسيل جنازه استادش سيد مرتضي شرکت داشت.1403 او کتابهاي مهمي را در موضوعات مختلف تأليف کرد که عبارتند از: کتاب “المراسم العلويه في احکام النبويه”، کتاب “المقنع في المذهب”، کتاب “التقريب في اصول الفقه”، کتاب “الرد علي ابي الحسين البصري”، کتاب “الذکره في حقيقه الجوهر والعرض”.1404 سلار ديلمي در سال 448ق1405 در قريه “خسروشاه” تبريز درگذشت و در آنجا مدفون گشت.1406
4-3-2-2- ابوالبرکات ديلمي
ابوالبرکات رشيد الدين عبداد يا عيداد بنجعفر بنمحمد بنعلي بنخسرو ديلمي از فقهاي اماميه که در قرن ششم ظاهرا در عراق ميزيسته است.1407 برخي از علماي شيعه او با عناويني چون “رئيس الروساء الشيعه، صدر علماء العراق، قدوه الاکابر…” ياد کرده اند1408 که اين عنوانها حکايت از جايگاه بلند وي دارند. ابوالبرکات ديلمي کتاب “الفهرست”شيخ طوسي (م460ق) را به واسطه حسين بنعبدالله معروف به ابنرطبه السوراوي از ابوعلي پسر شيخ طوسي روايت کرده است.1409 که در سال 587ق عدهاي از عالمان شيعي در بغداد اين کتاب از او روايت کردهاند.1410 از سال وفات وي هيچ اطلاعي در دست نيست.
4-3-2-3- سيد واثق بالله علوي گيلاني
سيد واثق بالله بناحمد بنحسين حسيني گيلي (الجيلي)1411 از عالمان شيعي گيلان که ظاهرا در ري زندگي ميکرده است.1412 ابنبابويه رازي از او با عنوان “فقيه و مناظر” نام برده است.1413 وي در نزد رشيد الدين عبدالجليل رازي از دانشمندان اماميه1414 تلمذکرد. واثق بالله پس از مدتي از مذهب زيديه به سوي اماميه رويگردان شد.1415 ظاهرا مراوده علمي او با عبدالجليل رازي امامي مذهب، موجب تغيير مذهب وي شده است.
4-3-2-4- وکيل هوسمي
ابوالحسن علي بنعبدالله بنعلي الوکيل هوسمي1416، عالم امامي مذهب که ابنبابويه رازي با تعبير “فقيه، صالح، محدث” از او ياد مينمايد.1417 به دليل شناخت ابنبابويه رازي از وي، احتمال ميرود ايشان در ري سکونت داشته است. وکيل هوسمي ابتدا پيرو مذهب زيديه بوده است سپس به اماميه روي آورد.1418 از چگونگي رويگرداني وي چيزي دانسته نيست.
4-3-2-5- حسن بنابي الحسن ديلمي
ابومحمد حسن بنابي الحسن محمد ديلمي از علماي اماميه که در قرن هشتم ميزيسته است.1419 کساني مانند ابنفهد حلي (م 826ق) در نزد او تلمذ کردهاند.1420 از سال ولادت و يا مرگ وي چيزي در دست نيست. او چند کتاب مهم از خود برجاي گذاشت که عبارتنداز: کتاب “ارشاد القلوب”، کتاب “غرر الاخبار” و کتاب “اعلام الدين”.1421
4-3-2-6- رکن الدين لاهيجاني
حسام الدوله اردشير بنحسن اصفهبد امامي مذهب طبرستان، به بسياري از سادات و علماي اماميه هداياي را تقديم کرد. از جمله اين علما شخصي به نام شيخ الاسلام رکن الدين لاهيجاني است که به مبلغ 700 دينار و نيز اشيايي ديگري از اصفهبد امامي طبرستان هديه گرفت.1422 از زندگي فردي و اجتماعي رکن الدين لاهيجاني اطلاعي در دست نيست.
4-3-3- معرفي ساير عالمان شيعي گيل و ديلم
افزون بر افراد ياد شده که امامي بودنشان تقريبا قطعي است. ابنبابويه رازي عالم و نويسنده مشهور اماميه در اوائل قرن ششم، در کتاب معروف “الفهرست” خويش از برخي عالمان گيل و ديلم سخن به ميان آورد ه است. هرچند اغلب افراد مطرح در اين کتاب امامي مذهب هستند ولي نويسنده از ذکر اشخاص غير امامي به طور کامل اجتناب نورزيده است. مثلا او از ابوسعيد اسماعيل بنعلي السمان از علماي اهل سنت1423 و يا از يحيي بنحسين مرشد بالله امام زيديه با عباراتي تمجيد آميز در اين کتاب سخن به ميان آورده است.1424 از اينرو در مذهب امامي افراد ياد شده ترديد وجود دارد ولي از آنجاييکه اغلب اشخاص مذکور در کتاب را علماي امامي مذهب تشکيل ميدهند. احتمال ميرود آنان نيز پيرو مذهب اماميه بوده باشند. لذا نام آنها را جداگانه ذکر ميکنيم.
4-3-3-1- کيکاوس بندشمن زيار ديلمي
امير شهيد کيکاوس بندشمن زياز
