
مس توانستند به تعداد بیشتری از مس دست یابند و با استفاده از قالب برای ساختن ابزار مورد نیاز زندگی از آن استفاده کنند.
قدیمیترین ساخته بشر از مس ریختگی، سنجاقهای زینتی، مهرهها، سرنیزه و سایر لوازم شکار، تبر آینه صیقلی مسی است که نمونه آنها در تپه حصار واقع در پنج کیلومتری دامغان کشف شده است. در مورد وجود قلع در ایران نظرات متفاوتی ذکر شده است. علاوه بر این مناطق مشخص شده، قلع در اوایل دورهی برنز (مفرغ) در کوههای دریای سیاه و کوههای زاگرس در شمال همدان بهدست آمده است. پس از کشف ذوب مس و دیگر فلزات، فلزکاران توانستند با افزودن قلع و مس، آلیاژ سختی بهدست آورده و به دنبال آن عصر مفرغ آغاز شد.
از آنجا که ایران برروی کمربند معدنی جهان قرار دارد، در تولید زیورآلات و مصنوعات فلزاتی چون طلا و نقره از دیگر کشورهای جهان پیشی گرفته است. جواهرسازان ایرانی در قبل و بعد از اسلام در ساختن زیورآلاتی از طلا و جواهرات مختلف مهارت بسیاری داشته اند. طلا با اکسیژن هوا ترکیب نمیشود و خواص ظاهری آن کاربرد بسیاری دارد. مثلا رنگ بندی طلا آن را از سایر فلزات متمایز میکند. در جواهرسازی طلای سفید در ساخت زیورآلاتی که در آن الماس به کار برده شده یا طلای سبز برای جواهرات به اصطلاح آنتیک که قدمت بیشتری دارند به کار میرود (غیبی،1391).
« برنز در بین النهرین از آغاز هزارهی چهارم قبل از میلاد شناخته شده بود و برنزهای معروف لرستان از درجهی دوم تا اول درجهبندی می شوند. کاربرد برنز به عنوان پرمصرف ترین فلز ادامه یافت، اما در سدههای قبل از تسخیر اعراب، نقره و طلا، در امپراطوریهای بزرگ آن زمان، به منظور اهداف با شکوه مذهبی یا از نظر تجملگرایی استفاده میشدند» (برند،1383،34).
« برنز که از دیدگاه فنی از ترکیب فلز مس با قلع و کمی روی تشکیل شده است، در دوران اسلامی به جز در مورد بعضی تولیدات خاص، مثل آینه ها، تقریبا ناشناخته بود. تیرگی رنگ و پوشش بعضی برنجهای سرب دار باعث میشد تا با اشیای برنز اشتباه شوند. با تجزیهی این فلز مشخص میشود، بیشتر این اشیای فلزی دارای مقدار زیادی روی مخصوص برنج هستند و درصد بالایی از فلز برنز در آن به کار رفته است» (وارد،1384،29).
فلزات میتوانند به تنهایی مورد استفاده قرار بگیرند، به استثنای طلا و نقره که به خاطر ارزش مالی، در موقعیتی جدا از دیگر فلزات قرار میگیرند، فلزات معمولا به شکل آلیاژهایی ترکیب میشدند که متداولترین آنها برنج، ترکیبی از مس با روی بوده است. میزان درصد مس برنج خالص بیشتر از روی بوده و تنها با آثاری از سرب و قلع که برای اشیاء ساخته شده از ورق فلزی استفاده میشد، همراه بود. فلز روی، برنج را انعطافپذیر و طلایی رنگ میکرد ولی ارزش مس از سرب و روی پایینتر بود و این امر به ارزان شدن قیمت اشیاء قالبگیری شده با دیوارهای ضخیم کمک میکرد، همچنین سبب روانی حرکت فلز و اضافه شدن وزن به شیء تولید شده، میگشت. منابع مفید فلزات برای این آلیاژها، ظرفهای قدیمی یا شکسته و مجسمههای قبل از اسلام بودند.
مادهی اصلی فلز مورد پسند برای اشیای ظریف و زیبا در سراسر دوران اسلامی برنج بود؛ اما این فلز آسیبپذیر بوده و زنگار میگرفت. همچنین باعث ایجاد گازی سمی، خطرناک و بدبو میشد که به وسیلهی مایع و مواد اسیدی تشدید مییافت. بنابراین، این فلز برای ظروف غذاخوری و آشپزی مناسب نبود، مگر این که با لایهای محافظتی نظیر روکش نازکی از قلع پوشانده میشد (وارد،1384).
« در مورد دامنه یا گستردگی کاربرد چشمگیر برنز در مقابل برنج در اوایل دورهی اسلامی (مس بیش تر با روی ترکیب میشد) توافق چندانی در میان کارشناسان وجود ندارد تا اینکه اخیرا مطالعاتی صورت گرفته که بیانگر شناخت آلیاژها از طریق مطالعه ظاهرشان شده است. اما امروزه استفاده از روشهای تجزیه و تحلیل متداولتر شده و این روش نشان میدهد، بعضی از اشیایی که ظاهرشان مایل به قهوهای است مقاومت ندارند. از آنجایی که این اشیاء در بر گیرندهی روی بیشتری نسبت به قلع هستند، در گروه اشیاء برنجی طبقه بندی می شوند. در واقع آلیاژها اغلب از ترکیب چندین فلز به وجود میآیند. با دانستن این مسأله در توصیف آنها، برنز با درجهی قلع بالا یا برنج سربدار شناخته میشود. این فلزات در ساخت اشیایی که جنبهی تجملی مناسبی داشته اند، استفاده میشدند» (برند،1383،36).
«دوران آلبویه از ادوار درخشان صنعت فلزکاری میباشد. به هنگام مطالعهی هنر عباسیان گفته شد که هنرمندان این دوره به کار بردن فلزات قیمتی چون طلا و نقره را در هنر اسلامی حرام میدانستند. لذا بهترین فلزکاری با برنز در سرزمینهای خراسان و ترکستان غربی انجام شد. اما هنرمندان آلبویه نه تنها اعتقادات عباسیان را نادیده گرفتند بلکه با فلزکاران دوران ساسانی به رقابت پرداختند. در این دوره تعداد بیشماری بشقاب های طلا و نقره، فنجان های طلا و همچنین مدالهایی با کندهکاری سر شاهزادگان ساخته شد. در گذشته تصور می شد که ظروف نقرهای این دوره بایستی مربوط به زمان ساسانی باشد؛ زیرا در نظر اول این ظروف کارهای صنعتگران ساسانی را مجسم مینمود، ولی با امتحانات دقیق از روشهایی که با کارهای قبلی مشاهده میشد، مشخص شد که این اشیاء در دورهی آلبویه ساخته شده است» (دوری،1368،51). به عنوان نمونه آویز یا مدالی از دورهی اولیهی اسلامی برجا مانده که میتوان گفت از نظر نقش اندازی، یادگاری از دورهی ساسانی و علاقهی خاص مردم آن زمان به نمایاندن قدرت وشیوهی ماهرانهی آنهاست. این « آویز یا مدال طلا که در دو طرف آن بهرام گور را در حال شکار و بزم شاهانه نشان میدهد، نمونهای از طلاکاری در دوران آلبویه در سدهی چهارم هجری، دهم میلادی است»1 (غیبی،1391،241). « در طرفی بهرام گور بر تختی نشسته است و دو شیر، مقابل هم در زیر آن لمیدهاند و در دو سوی بهرام نیز دو زن به ساقیگری مشغولند. در دست بهرام جامی است و بر کمرش کمربندی گوهرنشان بسته است. روی دیگر نشان، او را سوار بر اسب نشان میدهد که بر دستی باز، و بر دستی دیگر شاهین را نگاه داشته است» (ضیاءپور،1348،325). (تصویر2-9)
(تصویر2-9) آویز یا مدال طلا. قرن 4 ه.ق/ 10م. دورهی اسلامی
« در سدهی ششم هجری/ دوازدهم میلادی دو اتفاق هم زمان با هم پدید آمد. یکی کمبود نقره و دیگری تقاضای رو به رشد بازرگانان و شاهزادهها در خصوص اشیاء نفیس و پرتجمل هنری بود. در ظاهر امر یکی از نتایج آن متوقف شدن کاربرد نقره در بدنهی ظروف بوده و در عوض در مرصعکاری روی اشیاء از آلیاژهای فلزی قهوهای رنگ استفاده شد. اما از سدهی هفتم هجری/ سیزدهم میلادی بارها به طور مشخصی از برنج زرد رنگ استفاده شده است» (برند،1383،92).
«برنج و مفرغ از رایجترین مواد فلزی بوده که معمولا مورخان هنر بین آنها فرقی قائل نشده اند. بعضی از ظروف سیمین، مطلا و طرح هایی با سیاه قلم نیز باقی مانده است. طلا فقط در زیورآلات محفوظ شده ولی با ارزیابی تعدادی از اسامی افرادی که در منابع ادبی ویا طراحیهای زیورآلات طلایی به عنوان “زرگر” آمده، معلوم میشود که طلا کاربرد عمومی و همگانی داشته است» (حیدرآبادیان،1388،79).
«تعداد زیادی از اشیاء مفرغی و برنجی سلجوقی که حکاکی یا نقرهکوبی شده اند، به علت کثرت شباهت، به اشتباه در ردیف هنرهای مشابه سوری و مصری از طرف خاورشناسان قرار گرفتهاند» (حیدرآبادیان،1388،74).
مرحلهی بعد از انتخاب فلز، تعیین روش ساخت اشیاء فلزی است. «هنر استفاده از قالب و روش قالبگیری یکی از جلوههای اعجاز و جهش قریحه و هنر ایرانیان در دورانهای تاریخی گوناگون بوده است. بیگمان قالب و روش قالبگیری نقش مهمی در تاریخ زیورسازی داشته است. گنجینههای گرانبهایی که از دورانهای گذشته به دست آمده است، مشخصکنندهی نقش قالب در این هنر اصیل است» (اشتری،1381،294). « هنرشناسان بر این عقیدهاند که تا پایان قرن سوم هجری شیوههای ساخت آثار فلزی و فرم آنها ادامهی سنتهای گذشته است. حتی در مناطقی از ایران که به لحاظ موقعیت جغرافیایی، دین اسلام را به تدریج پذیرفتند، بسیاری از آداب و رسوم عصر ساسانی در آن مناطق تداوم پیدا کرد. هرچند آثار باقی مانده از سدههای اول و دوم هجری در این مناطق در مقایسه با سایر آثار به جامانده از سدههای متأخر اسلامی بسیار اندک است ولی در مجموع آنچه که از این دوره ها برجای مانده است، اسناد معتبری از تأثیر و تداوم شیوه ی ساخت آثار هنری ایران وگسترش آن در دیگر سرزمینهای اسلامی است. از نمونههای مورد نظر میتوان به ظروفی اشاره کرد که در قرون اول و دوم هجری ساخته شدهاند و نام صاحب آنها به خط و زبان پهلوی ساسانی حک شده است و نقشها نشانی از تزیین دوره ساسانی و اسلامی را دارند» (توحیدی.1390).
حال با این پیشینه در مورد تکنیکهای فلزکاری به شناخت انواع آنها میپردازیم. کار ریختهگری در قالب عموما در نوع باز و بسته مشاهده میشوند.
2-12-1- قالب باز:
قالبهای رو باز، روشی آسان را برای ریختهگری وسایل کوچک، مانند اتصالات و قطعات کمربند یا گردن بندها، تأمین میکردند. (وارد،1384،30) در این روش ابتدا مدل یا نمونه اولیه را در گل خام میفشردند تا نقش آن در گل باقی بماند، سپس فلز مذاب را در داخل قالب میریختند تا نقش قالب را به خود بگیرد و پس از سرد شدن آن را از قالب خارج میکردند.
اسناد بهدست آمده از فعالیتهای باستانشناسی نشان میدهد که نخستین مرحله قالبگیری، در قالبهای باز انجام پذیرفته است. در این قالبها تنها یک روی شیء، شکل مورد نظر را داشت. در حالی که روی دیگر آن به علت باز بودن قالب صاف و مسطح بود. از این روی برای آن که شکل دلخواه و مورد نظر به فلز داده شود، پس از قالبگیری، عمل حرارت دادن و چکشکاری تا رسیدن به شکل مطلوب به کار برده میشد.
2-12-2- قالب بسته (دو کفه)
ریختهگری در قالبهای بسته به نسبت قابل ملاحظهای پیچیده تر از تولید شیء فلزی در قالبهای باز است. بدین جهت دانش و مهارت بیشتری را در مورد تکنیک فلزکاری و طبیعت و ترکیبات فلزات نیاز دارد. این نوع قالب در حقیقت از دو کفهی متصل به هم، همانند صدف، ساخته میشود که مجزا و یا مجراهایی در میان آن تعبیه شده تا فلز مذاب بتواند از آن مجرا به داخل قالب راه یابد و نیز سوراخهایی برای رد کردن میخ تا دو کفه را بدان وسیله به یکدیگر متصل سازد. این نوع قالبگیری برای ساخت انواع آلات و ادوات اسلحهسازی وسایل خانه و … به کار میرفته است که سطوح پشت و روی آن هر دو دارای برجستگی و تزیینات بوده است.
روش ساخت فلز با این نوع قالبگیری بدین ترتیب بود که ابتدا نمونهی شیء مورد نظر با موم ساخته میشد. سپس اطراف نمونهی مومی را با پوششی نازک از گل رس مرغوب بسیار نرم میپوشانیدند. بعد روی آن را با لایهی دیگری از گل نامرغوب و سخت میگرفتند و منافذی به داخل این لایهها تعبیه میکردند و سپس در کوره حرارت میدادند تا سفال، پوششی سخت شود و در ضمن موم در اثر حرارت آب شده، از منافذ خارج گردد.
در این مرحله فلز مورد نظر را که غالبا از جنس برنز بوده بهصورت مذاب از درون منافذ پوششی به داخل قالب سفالین جاری میساختند. در این حالت فلز مذاب جانشین موم آب شده، میگشت و در نتیجه شکل قالب سفالین را به خود میگرفت. پس از سرد شدن فلز، حفاظ گلی اطراف آن را شکسته و فلز سخت شده را خارج مینمودند. این روش برای اشیاء توپر استفاده میشده است. برای ساخت اشیاء تو خالی میبایست یک توده خمیر اضافی در قسمت میانی قالب مومی قرار دهند به طوری که موم به صورت لایههای نازک دور آن را بگیرد.
لازمهی انجام این نوع قالبگیری دقت و ظرافت هرچه بیشتر بوده است. بنابراین اشیاء تزیینی و مجسمههای هنری که احتیاج به تزیینات بسیار ظریف و دقیق و پیچیدهای داشته اند معمولا توسط قالبگیری با موم، ساخته میشدهاند.
در دورهی اسلامی برای ساخت برخی از اشیاء فولادی هم از روش قالبگیری استفاده میشد. در روش قالبگیری،
