
پرسشنامههاي سنجش عزتنفس گواهي بر اين ادعاست. داينر22 (1984) با استناد به 11 پژوهش، به وجود همبستگي بين شادماني و عزت نفس اشاره ميکند. تحقيقات از جمله بنتال23 (1992) نشان ميدهد که دانشآموزاني که داراي عزت نفس پايين هستند، از حضور در جمع خودداري ميکنند و اين امر سبب گوشهگير شدن آنها و در نتيجه ايجاد افسردگي در آنها ميگردد. افسردگي نيز موجب کاهش ميزان شادماني فرد میشود . به اعتقاد برخي از کارشناسان روانشناسي، هنگام وجود احساس ناراحتي و فقدان شادماني، عزتنفس افراد کاهش مييابد. به عبارت ديگر، بين شادماني و عزتنفس ارتباط علي متقابل وجود دارد، اما آرگایل ولو24 (1990) ضمن مخالفت با اين نظر، معتقدند که عزتنفس شادماني را افزايش ميدهد، اما فقدان آن موجب کاهش عزتنفس نميشود ( بهزادی آقایی ، 1388 ) .
2- اعتقادات مذهبي
يکي از عوامل مؤثر در ايجاد شادماني، ايمان مذهبي است. از آنجا که فردِ با ايمان داراي ارتباطات و اعتقادات معنوي است، کمتر احساس رهاشدگي، پوچي و تنهايي ميکند. مايرز25 (2000) معتقد است ايمان مذهبي تأثير زيادي بر ميزان شادماني دارد. ايمان موردنظر مايرز ايماني است که حمايت اجتماعي، هدفمندي، احساس پذيرفته شدن و اميدواري را براي فرد به ارمغان ميآورد. از نظر گريلي26 (1975) فعاليتهاي مذهبي داراي کارکردهايي هستند که نهايتاً موجب افزايش شادماني فردي ميگردد. هيلز و آرگایل (1998) در بيان اين کارکردها به مواردي از جمله احساس اتصال با معبودي بسيار قدرتمند و مقدس، عشق، برابري و احساس در جمع بودن اشاره ميکنند. همچنين در مذاهب مختلف، ايماژهايي مثل آب، گرما، نور و آتش ديده ميشود که به نظر هيلز و آرگایل توجه پيروان اين مذاهب به اين ايماژها و عناصر ياد شده موجب افزايش شادماني آنان ميگردد. در زمينه تأثير ايمان و فعاليتهاي مذهبي بر ميزان شادماني افراد، تحقيقات متعددي شده است. هاي27 (1982) در تحقيق خود گزارش کرده است که 61 درصد کساني که در مراسم مذهبي شرکت ميکنند، احساس آرامش و شادماني ميکنند. در پژوهش ديگري که توسط هالمان، هونک و دمور28 (1987) انجام شد، اين نتيجه به دست آمد که فعاليتهاي مذهبي از جمله حضور در کليسا بر شادماني آن افراد ميافزايد ( شفیعی ، 1381 ) .
3- سرمايه اجتماعي
يکي از مفاهيمي که در سالهاي اخير وارد حوزه علوم اجتماعي و اقتصادي شده است، مفهوم «سرمايه اجتماعي» است. ريچاردز29 (2000) سرمايه اجتماعي يا همبستگي اجتماعي را چگونگي شبکه روابط اجتماعی ، دوستيها، احساس کنترل شخصي و اعتماد اجتماعي ميداند. به عقيدهي او سرمايه اجتماعي بيش از سرمايه انساني (سطح تحصيلات، درآمد، موقعيت اجتماعي فرد و …) بر ميزان شادماني افراد جامعه اثر ميگذارد . پوتنام30 و همکاران در تحقيقي که با همکاري دانشگاه هاروارد و مرکز بشردوستي دانشگاه اينديانا انجام دادند، دريافتند که افرادي که از نظر روابط اجتماعي مهارت بيشتر دارند و بهتر ميتوانند با مردم رابطه برقرار کنند، نسبت به افرادي که از نظر مالي غنيتر، ولي روابط اجتماعي مطلوبي ندارند، شادمانتر هستند. به نظر پوتنام و همکاران، سرمايه اجتماعي عبارت است از ارتباطاتي که بين مردم وجود دارد و محل زندگي آنها را از نظر روابط غني ميسازد. آنها معتقدند که سرمايه اجتماعي، در واقع يک پيشبيني کننده قوي براي تعيين ميزان شادماني افراد و کيفيت زندگي در اجتماع است، لذا براي افزايش سطح شادماني مردم سرمايهگذاري در سرمايه اجتماعي بسيار ارزشمندتر از سرمايهگذاريهاي اقتصادي است (هوپکه31، 2001) . رابينسون و دراکر32 نيز ضمن تأکيد بر تأثير سرمايه اجتماعي بر ميزان شادماني جامعه، ابعاد سرمايه اجتماعي را به شرح ذيل بيان ميکنند :
الف) اعتماد که شامل سه مقوله ميشود: 1) اعتماد اجتماعي؛ يعني ميزان اعتمادي که افراد جامعه نسبت به يکديگر دارند. 2) اعتماد بين نژادي؛ به اين معنا که اقوام و نژادهاي يک جامعه به چه ميزان نسبت به يکديگراعتماد دارند و 3) تنوع روابط دوستانه؛ يعني اينکه افراد به چه ميزان از ميان گروههاي شغلي و اجتماعي مختلف به دوستيابي اقدام ميکنند .
ب) مشارکتهاي سياسي اجتماعي: طيف وسيعي از فعاليتها را شامل ميشود که مهمترين آنها عبارتاند از: 1) شرکت در فعاليتهاي سياسي مرسوم از جمله شرکت در انتخابات، ابراز علايق از طريق شرکت در ميتينگهاي رسمي، مطالعه روزنامه و …؛ 2) شرکت در اعتراضات سياسي، اعتصابات و تظاهرات؛ 3) عضويت در نهادهاي اجتماعي (مدني) و اتحاديههاي رسمي؛ 4) فعاليتهاي اجتماعي غيررسمي؛ 5) پرداختن به امور خيريه؛ 6) تعهدات مذهبي؛ و 7) عدالت اجتماعي ( بهزادی آقایی ، 1388 ) .
4- فعاليتهاي اوقات فراغت
فعاليتهاي اوقات فراغت منبع بسيار خوبي براي ايجاد شادماني هستند. شادي آفريني فعاليتهاي اوقات را با استفاده از دو تئوري ميتوان توضيح داد. تئوري اول مربوط به انتخابگر بودن انسان است. از آنجا که فعاليتهاي اوقات فراغت، فعاليتهايي هستند که فرد با توجه به علاقه خود و با آزادي عمل در مورد آنها تصميمگيري ميکند؛ اينگونه فعاليتها حتي وقتي که فرد را از نظر جسماني آزار ميدهند نيز موجب شادماني او ميشوند. به عنوان مثال: ميتوان به ورزش بوکس و دوي ماراتون اشاره کرد. (هيلز و آرگایل ، 1998) . تئوري ديگر که نشاط انگيزي فعاليتهاي اوقات فراغت را تبيين ميکند، تئوري انگيزش اجتماعي است. زيرا تمام فعاليتهاي اوقات فراغت با وجود تنوع و تفاوتهايي که با هم دارند، به نحوي نيازهاي اجتماعي را برآورده ميسازند. به عنوان مثال، شرکت در مسابقات ورزشي حمايت اعضاي تيم و طرفداران آنها را به دنبال دارد و شرکت در کنسرتهاي موسيقي، ميتواند حمايت گروه ارکستر و علاقه مندان به آن موسيقي را به همراه داشته باشد. تماشاي تلويزيون نيز وقتي که در کنار دوستان يا خانواده باشد ، به نوعي براي فرد حمايت ايجاد ميکند. بندورا33 (1977) علاوه بر حمايت اجتماعي، شادي بخش بودن فعاليت اوقات فراغت را اينگونه تفسير ميکند که وقتي افراد به اين نوع فعاليتها ميپردازند، در حال انجام کاري هستند که ميتوانند آن را به خوبي انجام دهند يا لااقل تصور ميکنند که توانايي انجام آن را دارند، بنابراين سعي ميکنند هر چه بيشتر به اين فعاليتها بپردازند و نهايتاً بر ميزان شادماني آنها افزوده ميشود. زاکرمن34 (1979) معتقد است فعاليتهاي اوقات فراغت دو دستهاند: دسته اول، فعاليتهايي هستند که در عين آرامش و بدون تحرک جسماني انجام ميگيرند و سطح برانگيختگي و نشاط انگيزي آنها کمتر است و دسته دوم، فعاليتهايي هستند که ضمن فعالسازي جسم با افزايش شور و هيجان همراه هستند و سطح برانگيختگي و نشاط آفريني آنها بيشتر است .
يکي از فعاليتهاي اوقات فراغت، موسيقي است. موسيقي روح انسان را تلطيف ميکند و او را از خشونتها و سختيهاي عالم ماده و قوانين آن ميرهاند. به نظرافلاطون و فيثارغورث، موسيقي و نغمات موزون، يادگارهاي خوش و موزون حرکات آسمان را- که انسان در عالم ذر و عالم قبل از تولد شنيده و به آن مأنوس بوده است- در روح او بر ميانگيزد و به واسطه آنکه يادگارهاي گذاشته را بيدار ميکند، انسان را به وجد ميآورد (رجايي بخارايي، 1372) .
مريام35 (1964) براي موسيقي اين نقشها را قائل ا ست: ابراز احساسات، لذتبخشي، زيبايي شناختي، سرگرمي، برقراري ارتباط با ديگران، نمايش سمبوليک، پاسخ فيزيکي، استحکام هنجارهاي اجتماعي، تأييد و تصديق نهادهاي اجتماعي و آيينهاي مذهبي، تشريک مساعي در ثبات و استحکام فرهنگ جامعه و حفظ يکپارچگي آن. يکي ديگر از عواملي که موجب ميشود موسيقي در افراد ايجاد شادماني کند، اين است که موسيقي معمولاً در جمع و يا لااقل براي جمع اجرا ميشود و براي لذت بخشيدن به خود و ديگران صورت ميگيرد. در سالهاي اخير در آمريکا ، از موسيقي بهعنوان داوري پيشگيري و تقويتکننده سلامت شخصيت استفاده ميشودو بهنظر ميرسد که موسيقي موجب تجديدقوا و رفع کسالت ميگردد. موسيقي ميتواند در انسان احساس آرامش بيافريند و خستگي و اضطراب را کاهش دهد و به همين دليل است که در هواپيما و فرودگاه جهت آرامسازي افراد موسيقي نواخته ميشود (هيلز و آرگایل 1998) .
يکي ديگر از فعاليتهاي اوقات فراغت که ميتواند خستگي را از بين ببرد و بر سرزندگي و شادماني فرد بيفزايد، ورزش است. ورزش به دليل سرعت بخشيدن به فعاليتهاي دستگاه گردش خون و دستگاه تنفس، عضلات را تقويت ميکند. به دنبال تقويت جسماني، فرد احساس ميکند که تواناييش افزايش يافته است و انجام کارها برايش آسانتر مينمايد. استپتو و بولتون36 (1988) معتقدند ورزش خستگي، تنش، اضطراب و افسردگي را کاهش ميدهدو بر انرژي فرد ميافزايد . به نظر بيدل و موتريه37 (1991)، ورزش علاوه برکاهش افسردگي و اضطراب ،عزت نفس فرد را تقويت ميکند و نهايتاً موجب افزايش ميزان شادي او ميگردد ( شفیعی ، 1381 ) .
5- وضعيت اقتصادي
بهنظر ميرسد شادماني انسان با افزايش ثروت افزايش مييابد و کاهش ثروت، شادي را ميکاهد. برخي از صاحبنظران نيز همين عقيده را دارند. برخي از تحقيقات از جمله داينر، سو، لوکاس و اسميت38 (1999) چنين گزارش کردهاند که مردم کشورهاي ثروتمند از مردم کشورهاي فقير بسيار شادترند. اما مايرز(2000) چنين بيان ميکند که بين سطح درآمد و شادي در ميان مردم آمريکا، کانادا و اروپا همبستگي ضعيفي وجود دارد. آرگایل (1999) معتقد است بين درآمد و شادماني ارتباط مثبت وجود دارد، اما پژوهشهاي وي نشان ميدهدکه اين ارتباط در بين اقشار کم درآمد بيشتر است؛ يعني درآمد تا اندازهاي که نيازهاي مادي افراد را برطرف ميسازد بر شادماني تأثير دارد، ولي درآمد بيشاز حد موردنياز شادماني را افزايش نميدهد . براي مطالعه رابطه شادماني و ثروت بررسيهاي مختلفي شده است. بريکمن، کوتس و يانوف بولمن39 (1978) براي مطالعه اين موضوع، برندگان چند لاتاري را به عنوان گروه آزمايش و به همان تعداد، از افراد ديگر به عنوان گروه گواه انتخاب کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد که ميزان تغييري را که به دليل برنده شدن در لاتاري در زندگيشان رخ داده است، ميزان شادي خود در گذشته و حال و انتظاراتي را که از آينده دارند بيان کنند. همچنين از آنها خواسته شد که ميزان رضايت خود را نسبت به امور روزمره از قبيل تماشاي تلويزيون و ارتباط با دوستان خود را اظهار کنند. نتايج اين مطالعه نشان داد که برندگان لاتاري و گروه گواه از نظر ميزان شادماني درگذشته، حال و آينده تفاوت معناداري با يکديگر ندارند. علاوه بر اين، برندگان لاتاري به طور معناداري از فعاليتهاي روزانه خود اظهار ناخرسندي کردند. شرح و تفسيرهاي مختلفي راجع به اينکه چرا پول به تنهايي نميتواند در شادسازي افراد تأثير زيادي داشته باشد، وجود دارد. سيکزنت ميهالایي40 (1997) در اين رابطه معتقد است که اولاً افراد خيلي زود به سطح درآمد خود عادت ميکنند. ثانياً ، اکثر مردم درآمد و دارايي خود را با درآمد و دارايي ديگران مقابله ميکنند. دليل سوم اين است که ثروت شايد براي زندگي مفيد باشد، اما انسان نيازهاي ديگري نيز دارد که با پول قابل مقايسه و خريداري نيستند ( بهزادی آقایی ، 1388 ) .
در سطح ملي و بينالمللي نيز، درباره وضعيت اقتصادي کشورها و ميزان شادماني مردم آنها تحقيقاتي شده است. از جمله، کلارک و اسوالد41 (1994) در اين زمينه نتايج قابلتوجهي به دست آوردهاند. آنها گزارش کردهاند که شواهدي وجود دارد که توليد نشان ميدهد ناخالص ملي سرانه با ميزان شادماني افراد جامعه رابطه مستقيم دارد و افزايش در آمد ملي شادماني مردم را افزايش ميدهد . وجود بيکاري نيز در جامعه، حتي براي کساني که به کار اشتغال دارند استرسآور و شادماني زداست. بلنچفلور42 (1991) يکي از دلايل اين امر را ترس از بيکار شدن ميداند. دليل ديگر
