
مجموعهاي از مطالب مرتبط که از يک سو به گونه هماهنگ نسبت به يکديگر متناظر و متناسب هستند و از سوي ديگر به گونه همسو به آن موضوع معطوف هستند و اين ارتباط هماهنگ و همسو يک نحو سازمندي و ساختمندي به دين بخشيده است. البته با گفتن گزاره معناي دين از دين تکويني که در لوح محفوظ به قلم الهي نوشته شده و از دسترس مخاطبان خارج است، به دين تشريعي، ارسالي و تنزيلي منصرف شده که به صورت نظام گزارهاي از سوي اولياي معصوم – نبي ختمي و اوصياي ختمي – ابلاغ شده و در دسترس همه جهانيان قرار گرفته است.
اين نظامواره – چنان که خواهيم گفت – به دليل صدق محض ميزان سنجش است و گزارههاي موجود در آن معيارهاي سنجش صدق و خطاي ديگر گزارههاي متناسب بشري هستند، بلکه البته اگر اين پايه پذيرفته شود که دين همه نيازهاي بشري را برطرف ميسازد و براي همه امور دنيوي و اخروي حکمي دارد، ميتوان دين را ميزان همه علوم خطاپذير بشري برشمرد و از اين رهگذر به علم ديني دست يافت که سخن از اين نظريه موجب خروج از دايره اين نوشته خواهد شد؛ اما آنچه که دراينجا بايد پي گرفت اين است که در ميان گزارههاي ديني چه نوع گزارهاي با گزارههاي عرفان نظري تناسب دارند تا معيار صدق و خطاي آن گزارهها باشند؟
اگر گزارههاي ديني از آن حيث که بر واقعيتها دلالت دارند و از واقعيتها اخبار ميدهند، لحاظ شوند و به تعبيري از حيث مداليل واقعي عيني لحاظ شود، بر دو گونهاند: گزارههاي وجودي و گزارههاي اخلاقي. چراکه واقعيتها نيز بر دو قسمند: واقعيتهاي وجودي مانند جهان و جهانيان و واقعيتهاي اخلاقي که در بايدها و نبايدها تبلور يافتهاند.
گزارههاي اخلاقي که در ساحت کردارها هستند، بر دو نوعند: يکي گزارههاي تکليفي فقهي که از کردارهاي ظاهري جوارحي خبر ميدهند و در مقام ترسيم آيين شريعت – اوامر و نواهي – ميباشند و ديگري گزارههاي تکليفي سلوکي که بر کردارهاي باطني جوانحي دلالت دارند و در مقام تبيين برنامههاي طريقت – مهلکات و منجيات – مي باشند.
گزارههاي وجودي در ساحت هستي از واقعيتهاي خارج از قوه شناخت به عنوان حقايق موجود خبر ميدهند؛ حقايقي که در دستگاه شناخت طرف تعلق باورها هستند. اين حقايق از يک جهت در سه موضوع اصلي جاي ميگيرند: خدا، جهان و انسان که هر يک عوارض و احکام خاص به خود دارند.
بر اين اساس نوع گزارههاي ديني به عنوان سنجه گزارههاي عرفان نظري روشن ميشود و آن گزارههاي وجودي است. زيرا فقط اين گزارهها هستند که با مسايل عرفان نظري تناسب دارند و تناسب شرط توزين است. پس گزارههاي وجودي در ميزان ديني معيار سنجش هستند.
با توجه به اين پيش گفته ميتوان شناسه کلي ميزان ديني را اين دانست که ” ميزان ديني که در مقام پسا شهودي و در ساحت فراعرفان ناظر بر گزارههاي عرفان نظري است، نظاموارهاي از گزارههاي وجودي موجود در کتاب و سنت است که با هر يک گزارههايش معيار سنجش گزارههاي عرفاني ميباشد. ” ليک از منظر عرفان اين ميزان بايد علمي، تدويني و کلي باشد و نه عملي، تکويني و جزئي. از اين رو بايد اقسام ميزان ديني را که به نوعي در حوزه عرفان نظري ورود دارند، ولي به طور مستقيم ميزان گزارههاي عرفاني نيستند، تعريف و تشريح شوند.
ساحت دوم: اقسام ميزان ديني
عارفان از آن رو که دلباخته حقيقت هستي بودهاند، در راه وصول به آن حقيقت پيوسته سلوک خويش را با ميزان سنجشگرانه دين تراز نمودهاند. به گفته ابوحفص حداد ( م 264 هـق ): “هر كه در هر وقتى افعال و اقوال و احوال خود را به ميزان كتاب و سنت نسنجد، و خواطر خود را متّهم ندارد، وى را از جمله مردان نمىشمريم.”113
حارث محاسبي ( م 243 هـق ) چنين ميگويد:
من صحح باطنه بالمراقبة و الإخلاص بأن راقب حركاته بقلبه و جوارحه و وزنها بميزان الشرع الأنور، فكانت روحه مكاشفة في عالمها منبأة من سيدها.114
بر اين پايه آنان براي هموارگي سير و حرکت در صراط سلوک و التفات و اتصال به مبدأ هستي موازين و ملاکات چندگانهاي را تبيين کردهاند که بررسي همه آن موازين افزون بر آن که از توان اين بيبضاعت خارج است، چه بسا به عرفان نظري اختصاص نداشته باشند و سخن از آنها خروج از دستگاه ترسيمي اين نوشته باشد. لذا به قدر توان به برخي از آن موازين که به عرفان نظري اختصاص دارند، ميپردازيم.
الف. ميزان عملي و ميزان علمي
بنا به ديدگاه عرفاي محقق، اهل شهود همواره چه پيش از رخداد شهود و چه پس از آن به ميزان نياز دارند و لذا به ديده آنان عرفان محفوف به ميزان است. بر اين اساس ميزان ديني را به دو قسم تقسيم ميکنند: ميزان عملي و ميزان علمي که البته چنان که خواهيم گفت در عرفان نظري يکي از آن دو اهميت منطقي دارد.
ميزان عملي همان نفس اعمال اخلاقي است که نقش تمهيدي داشته و براي اهل معرفت به مثابه عناصر پيشين جهت تحصيل شهود، بلکه شهود صريح است تا مشهود در هواي مغبر در کمند رؤيت نيايد و اصابت به نحو تام صورت پذيرد. زيرا اولا شهود با توجه تام رخ ميدهد و توجه با تشويش در تضاد است و تشويش ريشه در تعلق دارد و لذا توجه با تعلق در تضاد است. براي دفع تشويش و رفع تعلق بايد دست به انجام اعمالي زد که طمأنينه و اطمينان را به ارث بگذارند و ثبات و استقرار را به وجود آورد و اضطراب و تزلزل را دور سازد و اين شاخصهها به مثابه آثاري از اعمال اخلاقي بروز ميکنند 115. صاحب قواعد التوحيد، ابوحامد محمد ترکه اصفهاني مينويسد:
متي لم يتقدم رياضة تهذيبه بحقائق العلوم يتشبث بالقلب خيالات فاسدة يطمئن النفس اليها مدة مديدة فکم سالک سلک هذا الطريق ثم بقي في خيال واحد منذ عشرين سنه او اکثر من ذلک. 116
ثانيا چنان که پيشتر گفتيم شروط تحقق شهود دو مؤلفه مناسبت مدرِک و مدرَک و ارتباط اتصالي حضوري آن دوست و حصول اين دو مؤلفه مشروط به اعمال اخلاقي است. از اين روست که علامه محمد حسين طباطبايي در خطاب به علامه حسن حسنزاده آملي فرمود: ” آقا من هر روز [ که ] مراقبتم قويتر است، در شب مشاهدات من، مکاشفات من زلالتر است، صافيتر است؛ هر چه روز مراقبت شريفتتر باشد، در شب زلالتر و صافيتر است. “117
نکته دقيق آن که اگر اين ميزان عملي در آينه يک عمل جامع جسته شود، بايد آن را در تقوا جست و انواع و مراتب آن را در تمامي مراتب ميزان عملي حاکم ديد؛ چنان که کشّاف حقايق امام بحق ناطق امام صادق عليه السلام فرمودند:
اتق اللَّه و كن حيث شئت و من أى قوم شئت…. و هو ميزان كل علم و حكمة، و اساس كل طاعة مقبولة، ….فهذا أصل كل حق. 118
ميزان عملي بر پايه نوع عمل به دو قسم ميزان ظاهري و ميزان باطني تقسيم ميشود.
ميزان ظاهري همان اعمال تکليفي جوارحي است. بر اساس قانون تأثر هر يک از نفس و بدن از ديگري119، هر يک از اعمال ظاهري بدني تأثير بسزايي در عروج و دروج نفس دارند. همان گونه که صدرالمتألهين در بحث ميزان الاعمال گفته، اگر اين تأثير از سوي حسنات و طاعات باشد، موجب تنوير نفس و تطهير جان از تعلقات و تخليص روح از اسارت اميال و شهوات شده و جذبه به ساحت قدس ربوبي را به همراه دارد. هر چه اين اعمال تضاعف پيدا کنند، نفس بيش از پيش تأثير ميپذيرد120. ميراث اين تأثير اشتداد وجودي در حرکت جوهري عروجي و انجذاب روحي است.
ميزان باطني همان اعمال قلبي مانند توجه تام به مبدأ هستي و فضايل اخلاقي و منازل سلوکي است. اعمال قلبي تشابه وصفي با اوصاف کمالي ما بعد طبيعي دارد که اگر کسي به آن اعمال قلبي دست زند و نفس نطقي خويش را به آن اوصاف متصف سازد، بر اساس قانون مناسبات کمالي 121 از جهت وصفي با مراتب ما بعد طبيعي مناسبت وصفي پيدا ميکند. اين اتصافات و مناسبات بر پايه قانون اتحاد عاقل به معقول و عامل به معمول در حکمت متعاليه موجب اشتداد وجودي و انجذاب روحي ميشود.
مناسبات وصفي و انجذابات روحي زمينه حصول کمال شهود را فراهم ميسازند؛ يعني درجه خطاپذيري شهود را به حداقل ممکن ميرساند122. همان گونه که اشتداد وجودي و اتساع وجودي موجب تقويت تناسب وجودي با مراتب و حقايق ما بعد طبيعي؛ و موجب تحقق ارتباط اتصال حضوري با آن حقايق را فراهم ميسازد و اين دو، رکن تحقق شهود تام هستند.
صدرالدين قونوي در بيان تعامل تناسب و مشاهده مينويسد:
فعلى قدر المناسبة و صحّة المزاج الروحاني المذكور يقوى الكشف، و يصحّ و يكثر، و تعلو مرتبته، و تشرف نتائجه من العلوم و الأذواق و التجلّيات بشرط اقتران حكم الاسم الأوّل و مساعدته … و على قدر المباينة و قلّة المناسبة و ضعف الامتزاج و المزاج الروحانيّين يكثر الحجب و يقلّ الكشف و العلم و الإدراك الذوقي و لوازم ذلك كلّه.123
در مقابل ميزان عملي، ميزان علمي است که پيش از اين آن را به عنوان ميزان ديني عرفان نظري تعريف کردهايم؛ يعني همان نظامواره گزارههاي وجودي کتاب و سنت که هر يک از گزارههايش معيار سنجش گزارههاي عرفاني ميباشد.
اين ميزان، ميزان منطقي دانش عرفان نظري است. زيرا اولا تنها آن است که ميتواند به صورت مستقل از فاعل شناسا در هنگامه گزارهسازي سنجه راستي گزارههاي عرفاني قرار گيرد؛ ثانيا براي اهل معرفت و شهود ميزان عملي نقش پيشيني و ميزان علمي براي آنان نقش پسيني دارد؛ به تعبيري ميزان عملي ميزان پيشا شهودي و پيشا گزارهاي است و در حقيقت زمينه تحقق شهود صريح و گزاره صادق را فراهم ميسازد؛ اما ميزان علمي ميزان پسا شهودي و پسا گزارهاي است و آنچه که ميتواند در عرفان نظري به مثابه ميزان سنجش قلمداد شود، ميزان پسا شهودي و گزارهاي است و آن، ميزان علمي است و نه ميزان عملي.
ب. ميزان تکويني و ميزان تدويني
از اقسام ميزان ديني که عرفاي محقق در دانش عرفان نظري از آن سخن گفتهاند، ميزان تکويني و ميزان تدويني است که البته ميزان تکويني زير بناي ميزان تدويني است.
ميزان تکويني ميزان متحصل خارجي در عالم امکان است که به عنوان شاخص اعتدال در هر عصري از سوي خدا در يک انسان کامل معصوم با بدن عنصري تجسد مييابد که او را نبي و امام خوانند. لذا صدرالدين قونوي ميگويد: ” و الميزان الإلهي في كلّ زمان هو كامل ذلك الزمان و حاله و كشفه. “124 در فرهنگ عرفاني به ميزان تکويني ميزان اعتدالي گويند125. زيرا اعتدال که ملاک تحقق اين قسم از ميزان ديني و الهي است، همان اعتدال کمالي است که در نهاد انسان کامل معصوم وجود دارد و به وزان مرتبه انسان کامل که ريشه در مرتبه تجلي ذاتي و فتح ربوبي وي دارد، مرتبهاي از آن ظهور پيدا ميکند. البته برترين مرتبه از اين ميزان به حقيقت محمديه علويه که حائز مقام تجلي ذاتي احدي برقي است اختصاص دارد که در اصطلاح به آن ميزان کمالي احدي جمعي اعتدالي گويند126.
اعتدال کمالي احدي اشتمال جمعي و جمعالجمعي به مظهريت تمام اسماي الهيه و کونيه به نحو اکملي امکاني است؛ به نحوي که هر يک از اسما نه تنها خود حائز درجه اکمليت هستند، بلکه به صورت متوازن با ديگر اسما در تعامل کامل هستند و اين موجب ظهور اتم تنکاح اسمايي شده و همه اسما را بي هيچ نقصي در ساحت دولت حاکم بر گوهر وجود انسان کامل معصوم مستقر کرده و او را به نحو وجودي عبدِ أَلله (= بنده خدا ) ساخته است.
اين اعتدال در انسان کامل معصوم دو اثر دارد؛ يکي اثر وجودي و ديگري اثر اخلاقي. اثر وجودي از تحقق اسمايي و اثر اخلاقي از تخلق اسمايي برميخيزد و اين دو وي را از دو جهت وجودي و اخلاقي در نظام هستي براي کائنات مسئول ميزان قرار ميدهد.
تحقق اسمايي در ساحت اعتدال به معناي اتصاف وجودي انسان کامل معصوم به مظهريت، به تمامي اسماي الهيه و کونيه به نحو اکملي امکاني و البته به وجه تبعي است؛ به گونهاي که او را به عنوان ايدهآل وجودي در نظام هستي معيار سنجش تحقق مظهري ديگر کائنات مسئول به کمالات الهي قرار داده است تا معلوم شود هر يک از کائنات عقلي، کائنات مثالي و انسان در چه درجه اتصافياند. بر اين پايه پيغمبران و امامان ملاک تمييز کمال از نقص و معيار شناخت مراتب کائنات مسئول ميباشند؛ هم چنان که ” بالميزان [التکويني ] يحصل
