
ادعای اتفاق مسلمین بر اشتراط ایمان که صاحب جواهر شاهد بر ترادف معنای اسلام و ایمان دانسته، وجهی ندارد و نمیتواند مدعای ایشان را به اثبات برساند از این رو، حق در مسأله آن است که ایمان هم نزد متأخران بهمعنای باور قلبی و جازم به [توحید، نبوت و معاد] بوده و فرض دارا بودن دو معنا برای آن ناشی از خلطی است که بین مفهوم و مصداق رخ داده است بنابر این اسلام و ایمان دو مفهومی هستند که در مراتب تکاملی خود قابل تطبیق بر هم بوده و اگر در بعضی تعابیر فقها ایمان به شیعه دوازده امامی اطلاق شده در واقع بیان بارز ایمان است.12
ازدواج با مسلمانان
الف)ازدواج مرد شیعه با زن سنی
1ـ سید علی طباطبایی در اینباره میفرماید:
مشهور علمای امامیه، قائل به جواز این ازدواج هستند بلکه از شیخ طوسی در خلاف و مبسوط و نیز ابنادریس حلی در سرائر، سرائر، سلار در مراسم و ابنزهره در غنیه، حکایت اجماع شده است از روایات که در حد تواتر بر میآید دلالت بر جواز نکاح مومن با غیر مومنه استفاده میشود.
از میان قدما تنها عبارت ابنادریس است که تقریبا به صراحت میگوید ازدواج با غیر مستضعفه جایز نیست البته دلیلی بر آن ارائه ننموده است.
صاحب جواهر نظر با متن کتاب شرایع الاسلام درباره تساوی زوجین در ایمان علاوه بر تساوی در اسلام میگوید: «فیه روایتان اظهرهما الاکتفاء بالاسلام و ان تاکد استحباب الایمان» و آنگاه میفرماید رعایت شرط ایمان در جانب زن، تأکید استحبابی دارد زیرا زن بهطور معمول – تأثیر پذیرتر از دین همسرش میباشد و در ادامه میافزاید اما جواز عکس این حالت، یعنی ازدواج مرد مومن با زن غیر مومن مخالفتی وجود ندارد.
ب) ازدواج زوج سنی با زوجه شیعه
برخی قدما از فقها (رضوان الله تعالی علیهم) ادعای اجماع بر لزوم مومن بودن شوهر برای زن مومن نمودهاند مانند شیخ طوسی، در کتاب الخلاف، «الکفاءة معتبرة فی النکاح، و هی عند نا شیئان، احد هما الایمان والاخر امکان القیام بالنفقه…و دلیلنا اجماع الفرقه و اخبارهم» و همچنین نظر او در مبسوط و ابنادریس در کتاب السرائر همین است.13
نظر حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی):
بدون تردید ازدواج مرد مومن با اهل سنت که ناصبی نباشد جایز است ولی در
ازدواج زن امامی با مرد ناصبی میان فقها اختلاف نظر وجود دارد چنین ازدواجی
هر چند جایز اما مکروه است لذا سزاوار نیست احتیاط در این نوع ازدواجها ترک
شود.14
ج) بطلان نکاح ناصبی
آنچه مد نظر امامیه از معنای ناصبی است بر کسی اطلاق میشود که اعلان دشمنی یا سب یا العیاذ بالله بر اهل بیت پیامبر گرامی اسلام نموده باشد این معنا با آنچه از معنای غلات فهمیده میشود متفاوت است بهطور کلی فقه شیعی، ناصبی و هر کسی را که یکی از ضروریات دین را انکار کند جزء کفار میداند و اهل سنت اگر ناصبی را بر قائل به الوهیت علی و یا الوهیت شخص دیگری تطبیق دهند، یا بگویند کسی که قائل است، جبرئیل خیانت کرد (العیاذ بالله) و به جای حضرت علی بر حضرت رسول اکرم وحی فرستاد و مانند آن اینگونه موارد قابل تطبیق با معنای غالیان میباشد در هر صورت حکم به کفر غالی، نزد فریقین و حکم به کفر ناصبی در نزد امامیه مهم است.
بنابراین عدم اشتراط ایمان، در الحاق حکمی شیعه غیر اثنی عشری به اهل سنت و حتی الحاق آنها به نواصب، در جانب نصوص و فتاوا، اختلاف نظر وجود دارد و بعید نیست این تفاوت موجود در روایات و به تبع آن، آراء فقها، به میزان مخالفت و معاندت این فرقهها با ائمه اثنی عشری، و موضعگیری در مقابل ایشان باز گردد.15
کفویت از نگاه اهل سنت
تعریف اهل سنت
قبل از آنکه به این موضوع بپردازیم اهل سنت را تعریف میکنیم.
سنت در زبان عربی به معنای سیره و راه و روش است و در اصطلاح شرعی به گفتار و رفتار و افعال پیامبر(صلي الله عليه و آله) گفته میشود اهل سنت نیز به گروهی از مسلمانان میگویند که بنا به تبلیغ بعضی از صحابه پیامبر خلافت و جانشینی پس از پیامبر را به اجماع اهل حل و عقد دانسته و از این رو به خلافت ابیبکر، عمر، عثمان، و امیرالمومنین علی(علیه السلام) معتقد شدهاند آنان معتقدند پس از قرآن باید راه و روش و گفتار پیامبر و چهار خلیفه فوق پیروی کرد در فقه و کلام دینی نیز سنت پیامبر و اعمال و افعال چهار خلیفه و سایر صحابه پیامبر را ملاک و حجت میدانند بر خلاف اهل سنت، شیعیان خلافت و امامت را در امتداد رسالت و امری اللهی و تابع تعیین خداوند و تصریح پیامبر میدانند از این رو معتقد به ولایت امیرالمومنین هستند و در فقه و احکام اسلامی نیز به فعل و سخن امامان معصوم(عليهم السلام) ملتزماند آنها تنها احادیثی را معتبر میدانند که از طریق راویان موثق به پیامبر یا یکی از دوازده امام معصوم و حضرت زهرا منتهی گردد اهل سنت که به عامه یا «سنی مذهبان» مشهورند به چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی تقسیم میشوند.
آنانتمام صحابه پیامبر را مومن وعادل میدانند همه جنگجویان جنگ رااهل بهشت میدانند و بدگویی عشره مبشره (ده تن از صحابه که به زعم آنان پیامبر به آنان بشارت بهشت داده) را حرام میشمارند.
در باره پیدایش اصطلاح «اهل سنت» میان مورخان اختلاف است ولی قدر مسلم این است که رواج آن به زمان خلافت متوکل عباسی باز میگردد که وی را محیی السنه(احیا کننده سنت) لقب داده بودند مذهب اهل سنت به اتکای دولتهای اسلامی به خصوص خلفای عباسی که اهل تسنن را ضامن قدرت خود و وسیله سرکوبی شیعیان میدانستند در قرن سوم هجری با ظهور فقها و محدثین مشهور و نگارش صحاح و سنن و مسانید به اوج شهرت رسید.16
لذا میتوان نتیجه گرفت تا پایان خلافت بنیامیه(سال 132 هجری قمری) و امامت امام جعفر صادق قطعأ لفظ اهل سنت و شیعه به این صورت که در زمان حال وجود دارد رواج نداشته است و این لفظ در زمان متوکل رواج پیدا کرده و مسلمانان بهطور مشخص با شاخصهها و معرفههای مشخص تمییز داده میشوند.
از زمان امامت حضرت علی تا امامت امام جعفر صادق که موضوع این رساله است اختلاف شیعه و سنی برسر جانشینی پیامبر بوده و بحثهای کلامی مانند علم امام، عصمت امام، تقیه، امام زمان(عجلالله تعالیفرجهالشریف) و دیگر شاخصهای شیعیان در آن بهصورت جدی مطرح نبوده بلکه در طول تاریخ شکل میگیرد.17
در صدر اسلام علی رغم اختلاف بر سر جانشینی پیامبر همه اصحاب پیامبر و فرزندان و نوادگان آنان در جرگه مسلمانان بودند نه کافر مبحث کفائت نزد عالمان اهل سنت منحصر در بیان شرایط و ویژگیهایی است که فقدان آن، ازدواج را از کفویت، همتایی و تناسب زوجین میاندازد و«نبودن آن ایجاد ننگ و عار میکنند»
الف: اعتبار شرط اسلام در تحقق کفائت
اهل سنت ازشرط اسلام بهعنوان شرط صحت عقد نکاح سخن گفتهاند وازدواج مسلمانان با زن غیر کتابی راجایز نمیدانند و نیز نکاح زن مسلمان با کافر، مطلقأ مشروع نیست وهمه اهل سنت بر جواز ازدواج با زن کتابی نیز اتفاق نظر دارند.18
ب) مصادیق کافر کتابی و غیر کتابی
این نکته قابل توجه است که هرچند بر اساس شرط اسلام بهعنوان شرط صحت ازدواج اتفاق نظر وجود دارد تعیین مصادیق کتابی و غیر کتابی نزد همه یکسان نیست به عبارت دیگر مصداق غیر مسلمان به سه بخش تقسیم میشود آنها که بهطور مسلم اهل کتاب نیستند مانند بتپرستان با اقسام متعددی که دارند و آنان که یقینأ صاحب کتاباند مانند یهودیان و مسیحیان و بخش سوم شامل برخی مذاهب و عقایدی است که صاحب کتاب بودنشان، مشکوک بوده و نزد همه روشن نیست مانند زرتشتیان، براهمه، بیشتر فقهای عمامه، مجوس(زرتشت) را جزءاهل کتاب نمیدانند و به اتفاق مذاهب اربعه، نکاح با آنان را جایز نمیشمارند در حالیکه بیشتر فقهای امامیه احکام اهل کتاب را برای مجوس ثابت میدانند حال یا بخاطر اینکه زرتشت را یک دین الهی و در اصل صاحب کتاب دانستهاند و یا اگر از اهل کتاب ندانستهاند، با آن معامله اهل کتاب نمودهاند.
الف: تفاوت ماهوی در اعتبار اسلام به فقه امامیه
نکته دیگر در اینباره این است که در مجموعهی مواردی که اهل سنت در کفائت اعتبار دانستهاند برخی مانند حنفیه به شرط اسلام یا دیانت تصریح کردهاند اما همان طور که گفتیم منظور آنها اصل مسلمان بودن بهعنوان شرط صحت نکاح نیست بلکه بنا به تصریح خودشان، ناظر به همتایی، هم شأنی و تناسب زوجین در مراتب مسلمان بودن و اسلام پدران است برای مثال کسی که تنها پذرش مسلمان است هم کفو کسی نیست که پدر و مادر مسلمان مسلمان دارد یا مرتدی که مسلمان گشته کفو کسی که مرتد نشده نمیباشد.
ب: کفائت بهعنوان شرط تناسب و همتایی زوجین
در فقه اهل سنت عنوان کفائت بهصورت بحث مستقل به معنای مولفههای تناسبی و همتایی در انتخاب زوجین مطرح میشود.
اعتبار کفائت و نگرشهای متفاوت
اساسأکفائت، بحثی مدنی و در دایره محیط اجتماعی قابل طرح است و ساختار مناسب با آن را میطلبد اهل سنت در این باره تصریح نمودهاند کفائت، دلیل قرآنی یا یک دلیل محکم روایی ندارد و آنچه از روایات رسیده، یک دست نیست و قابل خدشه بوده و مورد تضعیف علماء حدیث قرار گرفته است از این رو در نگاه فقهی، جمهور فقهای اهل سنت اصل کفائت در باب ازدواج را بهعنوان یک اصل عقلایی و یا به کمک ترجیج ادله نقلی بر اعتبار کفائت پذیرفتهاند، اما از منظر برخی دیگر مانند سفیان ثوری، ابوبکر جصاص و یا به یک معنا مالک، و نیز احمدبن حنبل(در یک قول از او) اصل اعتبار کفائت، مردود دانسته شده و حتی روایاتی را بر عدم مشروعیت آن ارائه کردهاند از جمله نقل کردهاند رسول خدا فرمود: «مردم مانند دندانههای شانه با هم برابرند عرب بر عجم برتری ندارد مگر به تقوا و پرهیزگاری» یا فرمود: خداوند [در برتری یکی با دیگری] نظر به حبها، جسمها، مالهای شما ندارد بلکه او به قلبهای شما نکاه میکند شما همه فرزندان آدم هستید محبوبترین شما نزد خداوند پارساترین شماست»
همچنین روایت کردهاند رسول خدا به طایفه بنیبیاضه خطاب کرده و فرمود: «به او هند – که حرفه شریفی ندارد ـ زن بدهید» و یا فرمودهاند بلال به خواستگاری میرفت اما کسی حاضر نبود به او زن بدهد رسول خدا به انصار امر کرد تا بلال را همسر بدهند.
نیز گفتهاند اگرکفائت بین زوجین اساس شرعی داشت بایست درباب قصاص بطریق اولی رعایت همتایی میشد به این معنا که شخص شریفی که انسان فرو مایه و پستی را کشته قصاص نشود در حالیکه چنین چیزی نیست بنابر این معقول نیست شرع مقدس – مانع ازدواج شریف با وضیع و فرو مایه گردد.
اکنون به بیان مواد تشکیل دهنده کفائت پرداخته و ویژگیهای معتبر در آن را از نگاه هر یک از فرقههای اهل سنت بر میشماریم: از نظر فقیهان حنفی مذهب شش ویژگی(شرط) در کفویت معتبر است.
1ـ نسب: مردم دو دستهاند عرب و غیر عرب، خود عرب دو طایفه است قریشی و غیر قریشی منظور از نسب آن است که عرب بر عجم و قریشی بر غیر قریشی برتری دارد بنابر این اگر ازدواج در میان عرب صورت بگیرد و زن قریشی بود لازم است مردم هم از همین طایفه باشد و گرنه غیر قریشی همتای زن قریشی نیست در مورد عجم نیز رعایت نسب لازم نیست ولی به هر حال مرد عجمی، هم کفو زن عربی نیست هرچند آن مرد عالم یا حکیم باشد.
2و3ـ حر ُو مسلمان بودن آباء و اجداد: یعنی کسی که فقط پدر او مسلمان است کفو زنی نیست که پدر و مادر مسلمان دارد و یا مسلمانی که قبلأ سابفه ارتداد داشته همشأن کسی نیست که از ابتدا مسلمان بوده است.
همین نگاه را نیز درباره حرُ و آزاد بودن دارند بنابراین کسی که بنده و آزاده شد کفو شخصی نیست که از اول حرُ بوده.
4ـ دیانت و تقوا: پس مرد فاسق، همتای بانوی صالحه و یا حتی همشأن زن فاسقی که دختر مرد صالحی میباشد نیست و بنابر ظاهر در اینکه آن مرد متجاهر به فسق باشد یا نه تفاوتی نیست.
مگر در نقلی از ابو یوسف که قائل به این فرق است. البته از محمد شیبانی یکی از شاگردان برجسته ابو حنیفه نقل شده اصل دیندار بودن، اعتباری نیست و فاسق اگر متجاهر به
