
امامت امام علي (ع) دفاع شده است.2- کتاب الامالي، در بر دارنده فضائل امام علي (ع)،3398- کتاب الامامه الکبير،4- کتاب الامامه الصغير،399
5- کتاب الظلامه الفاطميه400 6- کتاب الامام المفترض الطاعه، 7- کتاب روضه المتوسمين في الامامه، 8- کتاب الاصول في اثبات الامامه والائمه من ولد امير المومنين (ع) در موضوع فقه 1- کتاب الصلوه الکبير به گفته ابوطالب هاروني کسي اين کتاب را بخواند به درجه اجتهاد ميرسد. وناصر اين کتاب را در مدت اقامتش در گيلاکجان گيلان تأليف کرده است401 2- کتاب الابانه؛ در موضوع تفسير؛
1- کتاب التفسير القرآن 2- کتاب تفسير تسع سور من القرآن؛ در رد بر مخالفان 1- کتاب النقض علي ابنالراوندي متکلم مشهور 2- کتاب الرد علي الخوارج معروف به کتاب الخوارج 3- کتاب النقض علي ابي بکر الاصم في الاصول 4- کتاب رد حمر يا حمزه بخاري؛402 در موضوع پاسخ به سوالات
1- مسائل عبد الله بنحسن ايوازي 2- مسائل موسي بناحمد کلاري، 3- مسائل حسن بناحمد نيروسي 4- مسائل حسن بناحمد ديلمي 5- مسائل اسماعيل بنعبد الله کلاري 6- مسائل اليماني، زماني که ناصر در نزد جستان در ديلم به سر ميبرد اين سوالات از سوي يمن براي ايشان ميآمد.
7- مسائل الديلم، پاسخ به سوالات مردم ديلم.403 علاوه بر اين کتابهاي ديگري ناصر در ساير موضوعات تأليف کرده است که به دليل اطاله کلام از ذکر آنها اجتناب گرديد. از آنجاييکه ناصر خود عالمي برجسته بود با دانشمندان بزرگي نيز چون محمد بنزکرياي رازي (م 313ق يا 320) حکيم مشهور ايراني در ارتباط بوده است. رازي کتابي در حکمت براي وي به نگارش در آورده است.404
2-3-2-1-3- شخصيت مذهبي ناصر
ناصر اطروش از جمله محدود شخصيتهايي است که در نزد بسياري از بزرگان مذاهب اسلامي از جايگاه بالاي برخوردار است. و نکته حائز اهميت اينکه هيچ نويسندهاي جايگاه علمي ومعنوي وي را مورد خدشه قرار نداده است. و در ميان فرق اسلامي تنها اماميه و زيديه بر سر گرايش مذهبي ناصر کشمکش دارند. و بسياري از علماي اهل سنت با ديده احترام به ناصر مينگرند. به عنوان نمونه ابنتغري بردي (م 874ق) از تاريخ نويسان اهل سنت در باره وي مينويسد: “ناصر فردي فاضل وعاقل بود که خداوند به وسيله ايشان قوم ديلم را هدايت کرد”405 ولي هيچگاه او را در رديف هم باوران مذهبي خود قرار نميدهند. تنها ابنحزم اندلسي (م456ق) سني مذهب از او با تعبير “حسن المذهب” ياد مينمايد.406 و اين سخن هيچگونه صراحتي بر گرايش مذهبي ناصر ندارد. جمع زيادي از نويسندگان با گرايشهاي مختلف مذهبي او را فردي زيدي مذهب معرفي کردهاند. که به سخنان برخي از آنان اشاره ميکنيم:
ابننديم (م438ق) فهرست نگار معروف، با اذعان به اينکه بيش از ده کتاب فقهي ناصر را ديده او را در زمره نويسندگان زيدي قرار داده است.407 ابنشهرآشوب (م588ق) از علماي اماميه وي را از امامان زيديه برشمرده است.408 ابناثير (م630ق) تاريخ نگار اهل سنت، ناصر را پيرو مذهب زيديه داده است.409 فخر رازي (م606ق) از او با تعبير “امام الزيديه” ياد کرده است.410 ابنطاووس (م664ق) به نقل از ابوالحسين خطيب مينويسد: “اگر من پيرو مذهب زيديه بودم بدون ترديد امامت ناصر را ميپذيرفتم.”411 ابنطقطقي (م709ق) از ناصر به عنوان يکي از بزرگترين ائمه زيديان ياد مينمايد.412 نويري (م733ق) وي را زيدي مذهب معرفي کرده است.413 ابنعنبه (م828ق) نسب شناس مشهور شيعه در باره ايشان مينويسد: “او (ناصر) امام زيديه وپادشاه ديلم است که داراي ديدگاه (مقاله) خاصي بوده و زيديان ناصري به وي منتسب ميباشند.”414 ابنخلدون نيز وي را از زيديه قلمداد کرده است.415 ناصر نيز در کتاب “الحجج الواضحه” زيديه را به عنوان فرقه ناجيه معرفي مينمايد.416 افزونتر از اين اقوال، ابوالحسين احمد پسر ناصر که امامي مذهب بوده است، با سرودن اشعاري عقيده زيدي پدر را مورد نکوهش قرار ميدهد.417 زيديان هم که از ميراث داران علمي ناصر به شمار ميروند، هيچ ترديدي در مذهب زيدي ناصرندارند.418
با اين حال عدهاي از علماي اماميه با تکيه بر پارهاي از شواهد سعي دارند ناصر اطروش را امامي مذهب معرفي نمايند. عموما اين نظريه پس از قرن دهم در بين نويسندگان امامي مطرح شده است و اين نظريه نيز از برخي سخنان سيد مرتضي و نجاشي دو تن از دانشمندان امامي مذهب ناشي شده است. اينک سخنان آنان نقل و بررسي خواهيم کرد.
سيد مرتضي (م436ق) از نوادگان ناصر شرحي بر بعضي از مسائل فقهي وي به نام الناصريات نوشته است ودر مقدمه اين اثر فراوان از اطروش تجليل به عمل آورده و به نسب ناصري خويش افتخار کرده است.419 عدهاي از عالمان امامي ستايش سيد مرتضي را از ناصر دليل بر امامي ناصر ميدانند. و ميگويند معقول نيست سيد مرتضي به نسب غير امامي خويش افتخار بورزد.420 با مراجعه به محتواي کتاب پاسخ اين سخن روشن ميشود. چون سيد از مجموع 207 مساله فقهي تنها با 81 مساله با ناصر موافق بوده است. و فراوان از اجماع اماميه در برابر ناصر استفاده کرده است.
نجاشي (م450ق) از نويسندگان اماميه، ناصر را از معتقدين به امامت معرفي کرده و در بيان کتابهاي وي از کتاب “انساب الائمه ومواليدهم الي صاحب الامر عليهم السلام” ايشان ياد کرده است.421 بعضي با استناد به اين مطالب نجاشي، ناصر را امامي مذهب دانستهاند.422 که البته قابل پذيرش نيست.چون همانطور که قبلا در تعريف فرقه زيديه گذشت زيديان نيز مانند اماميه به اصل امامت وحتي منصوص بودن امامت امام علي، امام حسن، وامام حسين عليهم السلام باور دارند. و در اين راستا نيز آثاري را تأليف کردهاند. در باره کتاب انساب الائمه بايد گفت احتمالاً اين کتاب نسب طالبيين از جمله نسب امامان اثني عشر را در برداشته است. چون ناصر کتابي به نام انساب الطالبيين داشته است.423 احتمالاً نجاشي اسم کتاب را به سليقه خودش انتخاب کرده است. وگرنه نسب وسال تولد امامان در يک ورق جاي ميگيرد نه در حجم يک کتاب. از اين روست که علامه حلي (م726ق)424 وابن داود حلي (م740ق)425 با نقل سخن نجاشي، ناصر را درقسم دوم (ضعفاء) کتابهاي خويش جاي ميدهند.
شيخ بهايي (م1031ق) در يکي از رسالههاي خويش در باره اطروش سخن به ميان آورده واظهار داشته که او پيرو مذهب امام صادق (ع) بوده است وچون ياران وي از فرقههاي مختلف بودند. ايشان به خاطر عدم تفرقه اطرافيانش اظهار مذهب نميکرده است. و اساسا ناصر عقايد امامي داشته است از اينرو او احاديت “لاتخلوا الارض” را در آثارش ذکر کرده است. و وي هيچگاه خود را امام نخوانده است. بلکه پيروانش چنين اعتقاد باطلي نسبت به ايشان داشتهاند.426 اولا اينکه ناصر پيرو مذهب امام صادق (ع) بوده است وخودش ادعاي امامت نداشته است. ادعاي بزرگي ميباشد و شواهد قوي ميطلبد. چون اگر سخنان زيديان را درباره ناصر که همواره ميراثداران وي در طول تاريخ بودهاند. با دلايل سست رد کنيم و نپذيريم. به نوعي به منطق اهل سنت در جداسازي افکار و انديشه اماميه از امامان اثناعشر، تمسک جسته ايم. ثانيا بيان احاديث “لاتخلوا الارض” دلالتي بر امامي بودن کسي ندارد. چون زيديان نيز مانند اماميان به نقل اين احاديث اهتمام داشتهاند.427
سيدجعفر مرتضي عاملي از نويسندگان معاصر اماميه ميگويد: ناصر بر مذهب اماميه بوده است. به خاطر اشتباه بين نام داعي الحق (حسن بنزيد) زيدي و ناصر الحق،او را زيدي مذهب پنداشتهاند.428 با اندک مطالعه منابع تاريخي وغير تاريخي سستي اين سخن به خوبي روشن ميشود. چرا که هيچ تاريخ نگاري بين اين دو با توجه به فاصله زماني شان اشتباهي نکرده است.
البته دو تن از فرزندان ناصر به نام ابوالحسين احمد و ابوالحسن علي الاديب امامي مذهب بودهاند.429 همانطور که بيان شد. ابوالحسين ازگرايش زيدي پدر مذمت ميکند.430 و ابوالحسن نيز عقايد زيديان با سرودن اشعاري هجو مينمود.431 با اين امور نيز نميتوان ناصر را در زمره امامي مذهبان به شمار آورد. چون در تاريخ اسلام از اين نمونهها زياد به چشم ميخورد.
هرچند دليلي صريحي مبني مذهب امامي ناصر در دست نيست. ولي نميتوان از ارتباط ناصر با اماميه وامامانشان چشم پوشي کرد. زيرا او و پدرش علي بنحسن با ائمه اماميه مرتبط بودند. از اينرو وي را از اصحاب امام هادي 432وامام عسکري433 عليهما السلام برشمردهاند. البته برخي به اشتباه پسرش ابوالحسين احمد را از اصحاب امام عسکري قرار دادهاند.434 پدرش نيز از اصحاب امام جواد به شمار ميرفته است.435 او رواياتي را مرسلا از امام صادق نقل کرده است.436 ودر سلسله اسناد برخي از رواياتش بعضي از محدثان امامي قمي قرار دارند.437 در مجالس ناصر احاديثي از راويان اماميه مانند حمران بناعين خوانده ميشد. وحتي وي در باره راويان امامي اظهار نظر ميکرد.438 بزرگان اماميه نيزآراء و منقولات ناصر را از نظر دور نگه نميداشتند. از اين روست که سيد مرتضي (م436ق) به شرح نظرات فقهي وي همت گماشته است.439 وهمچنين او از نظرات ناصر در ساير موضوعات هم بهره برده است.440 محدثان امامي نيز کم وبيش به نقل روايات وي اهتمام ورزيدهاند.441 برخي از منابع از جاسوس قمي تبار ناصر در بين سپاهيان ساماني ياد ميکنند.442 با توجه به اکثريت جميعت امامي مذهب قم، به نظر ميرسد در عرصه نظامي نيز شيعيان امامي با ناصر همکاري داشتهاند. حاکمان امامي مذهب طبرستان نيز براي ناصر احترام ويژهاي قائل بودند. از اينرو در سال 814 ق سيد علي بنسيد قوام الدين مرعشي امير مرعشيان طبرستان وقتي به زيارت قبر ناصر رفت وبناي قبر را نامناسب ديد گفت: “اين عمارت لايق اين سيد نيست” لذا به دستور وي بر روي مرقد ناصر بناي شايستهاي ساختند.443
2-3-2-1-4- ديدگاه زيديان و مردم گيل وديلم نسبت به ناصر
علاوه بر مباحث گذشته ناصر در نزد زيديان به ويژه زيديان گيل وديلم از جايگاه مقدسي نيز برخوردار بوده است. نويسندگان زيدي مطالبي را در اين راستا نقل کردهاند. که با توجه به
قيام و حضور ناصر در گيل و ديلم، نمونههاي از باورهاي تقديسي زيديان خصوصا زيديه مناطق گيل وديلم را بازگو مينمايم. تا منزلت و قداست شخصيت ناصر در بين پيروانش بيش از پيش روشن گردد.
در منابع زيديه رواياتي را از نبي مکرم اسلام (ص) و امام علي (ع) در بشارت به قيام ناصر اطروش در ديلم بيان شده است. مثلا پيامبر در روايتي فرموده است: “از نشانههاي آخر الزمان قيام شيخ ناشنوا از نسل برادرم (امام علي) به همراه قومي که موهايشان مثل موهاي زنها (موهاي بلند ازويژگي قوم ديلم بوده است) و در دستانشان نيزههاي کوچک است، ميباشد.”444 ويا حضرت علي (ع) در خطبهاي فرموده است “در سر زمين ديلم جواني خوش سيما هم اسم فرزند اکبر پيامبر (امام حسن) خروج مينمايد”445 و يا نقل ميکنند. “به امر باري تعالي تمام زمين غرق در آب گرديد ولي کوهستان ديلم را آب فرا نگرفت که ملائکه از اين موضوع سوال کردند که خداوند در جواب فرمود مردي از نسل پيامبر امي در آنجا قيام خواهد کرد”446
علاوه بر اين روايات کرامتهاي ديگري از ناصر در نزد پيروانش در کرانههاي درياي خزر مشهور بوده است. از اينرو برخي از نويسندگان در کتابها يشان فصلي به نام “کرامات الامام ناصر للحق” باز کردهاند.447 ويا ابناسفنديار مينويسد: “آثار کرامات او (ناصر) در گيلان وديلمان ظاهر است”448 چند نمونه از آنها را در اين مجال بيان ميکنيم.
نمونه اول: حمزه بنمحمود گيلاني از نظام الدين بنفيروز شاه گيلاني از عالمان زيدي نقل ميکند که روزي ناصر به تنهايي و بدون سلاح به مسجد ميرفته که مورد حمله يکي از دشمنانش قرار ميگيرد او براي دفاع دست به صخرهاي چنگ ميزند ومقداري از سنگ را ميکند و به فرد مهاجم ميزند. ولي آثار انگشتان وي در آن صخره باقي ميماند. از اينرو مردم به قصد تبرک به زيارت آن مکان ميروند.449
نمونه دوم: يکي از بزرگان زيدي به نام حسن بنعلي ديلمي450 نقل مينمايد: فردي در ميان بيشهها وجنگلهاي ديلم به همراه سگ درندهاش به قتل و غارت مشغول بود. روزي ناصر به تنهايي از آن
