
قربانى كردند، به آنان گفته شد: “لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ”
2. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروهى را براى تبليغ نزد كفّار فرستاد. كفّار نمايندگان پيامبر را كشتند و تنها سه نفر توانستند فرار كنند. اين سه نفر در مسير بازگشت دو نفر از كفّار قبيلهى بنىعامر را به انتقام كشته شدن دوستان خود كشتند، در حالى كه آن دو نفر بىتقصير بودند. قرآن آنان را به خاطر اين عمل خودسرانه توبيخ كرد كه چرا بدون دستور پيامبر دست به اين عمل زديد؟ (زمخشري کشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج4، 349تا150)
3. قوم بنىتميم از پيامبر صلى الله عليه و آله امير و حاكم خواستند. خليفهى اوّل و دوّم هر كدام شخصى را پيشنهاد كردند و با هم مشاجره مىكردند كه كانديداى من بهتر است، آيه نازل شد:
لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ … و لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ (بخارى،1410،ج 3، 123)
الف – 2 ) مصاديق انتقادات مردم به حاکمان سياسي در قرآن کريم:
آيات را در اين بخش از جنبه هاي مختلف مي توان تقسيم بندي کرد.امادر اينجا براساس جايگاه فکري مردم تحت حاکميت نظام اسلامي اين تقسيم بندي صورت گرفته است.براين اساس آيات مورد نظر در 5 دسته ذيل قرار مي گيرند)ازاين بخش به بعد به جهت اختصار وجلوگيري از اطاله وتکرار نظرات يکي از مفسزين محترم بيان مي شود)
الف – 2 – 1 ) دلسوزان : اين افراد کساني هستند که ازباب ليطمئن قلبي سوالات و يا انتقاداتي را نسبت به حکومت اسلامي مطرح مي کنند.
الف – 2 – 1 – 1 ) سوره محمد-آيه 38 : ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم.
آرى، شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، بعضى از شما بخل مىورزند؛ و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است؛ و خداوند بىنياز است و شما همه نيازمنديد؛ و هرگاه سرپيچى كنيد، خداوند گروه ديگرى را جاى شما مىآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مىكنند. تفسير الميزان مي نويسد : در الدر المنثور آمده كه: عبد الرزاق، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، ابن ابى حاتم، و طبرانى- در كتاب اوسط- و بيهقى- در كتاب دلائل- همگى از ابو هريره روايت كردهاند كه گفت: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اين آيه را تلاوت كرد:” وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ” مردم پرسيدند: اى رسول خدا اين قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مىگذارد؟رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دست به شانه سلمان زد و فرمود: اين و قوم اين مرد است، به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مىآورند مؤلف: الدر المنثور اين روايت را به طرقى ديگر به همين عبارت از ابو هريره نقل كرده است، و همچنين مثل آن را از ابن مردويه از جابر آورده . در مجمع البيان مىگويد: ابو بصير از امام ابى جعفر عليه السلام روايت كرده كه در ذيل جمله” إِنْ تَتَوَلَّوْا” فرمود: اى گروه عرب اگر به دين خدا پشت كنيد” يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ” خداوند به جاى شما قومى ديگر قرار مىدهد، يعنى موالى همين اقوامى كه امروز از آنان برده گيرى مىكنيد.در همان كتاب از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند خدا آن كار را كرد، و به جاى عرب موالى را كه بهتر از ايشان بودند گذاشت.( طباطبايي،1374، ج8 ، 376)
الف – 2 – 1 – 2 ) سوره فتح – آيات15و 16 سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلاَّ قَليلاً (15)قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليما.(16)
هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلّفان (حديبيّه) مىگويند: “بگذاريد ما هم در پى شما بيائيم، آنها مىخواهند كلام خدا را تغيير دهند؛ بگو: “هرگز نبايد بدنبال ما بياييد؛ اين گونه خداوند از قبل گفته است!”آنها به زودى مىگويند: “شما نسبت به ما حسد مىورزيد!” ولى آنها جز اندكى نمىفهمند! (15)به متخلّفان از اعراب بگو: “بزودى از شما دعوت مىشود كه بسوى قومى نيرومند و جنگجو برويد و با آنها پيكار كنيد تا اسلام بياورند؛ اگر اطاعت كنيد، خداوند پاداش نيكى به شما مىدهد؛ و اگر سرپيچى نماييد -همان گونه كه در گذشته نيز سرپيچى كرديد- شما را با عذاب دردناكى كيفر مىدهد!”(16)
در اين آيه خبر از يك آيندهاى ديگر مىدهد، و آن اين است كه مؤمنين به زودى جنگى مىكنند كه در آن جنگ فتح نصيبشان مىشود، و غنيمتهايى عائدشان مىگردد، آن وقت آنهايى كه تخلف كردند پشيمان شده درخواست مىكنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه جنگ آيند تا از غنيمت بهرهمند شوند. و اين جنگ جنگ خيبر است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و مؤمنين از آنجا گذشتند و آن را فتح نموده غنيمتهايى گرفتند. خداى تعالى آن غنائم را به كسانى اختصاص داد كه در سفر حديبيه با او بودند، و غير آنان را شركت نداد. معناى آيه اين است كه: شما به زودى روانه جنگى مىشويد كه در آن غنيمتهايى به دست خواهيد آورد، آن وقت اين متخلفين خواهند گفت: بگذاريد ما هم به شما بپيونديم.” يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ”- بعضى گفتهاند: مراد از اين كلام خدا كه” مىخواهند تبديلش كنند” همان وعدهاى است كه خدا به اهل حديبيه داد كه به زودىغنيمتهاى خيبر را بعد از فتح خيبر به آنان اختصاص مىدهد كه به زودى داستانش در تفسير آيه” وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ” خواهد آمد. و خدا در اين آيه با جمله” إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها” به همان داستان اشاره دارد.” قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ”- در اين آيه به رسول گرامى خود مىفرمايد:ايشان را نگذار دنبالت بيايند. و در پاسخ جمله” ذرونا” بگو” لن تتبعونا”. [مقصود از اينكه در باره متخلفانى كه در خواستشان در مورد پيوستن به مجاهدان براى غنيمت گرفتن رد شد فرمود: جز اندكى نمىفهمند]” فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا”- يعنى متخلفين بعد از اينكه اين درخواستشان كه به دنبال آنها حركت كنند پذيرفته نشود خواهند گفت: شما به ما حسد مىورزيد. و در جمله” بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا”، پاسخى است از اينكه گفتند شما به ما حسد مىورزيد، ولى اين جواب را صريحا متوجه خود آنان نكرد و نفرمود:” بل لا تكادون تفقهون …”، شما حرف به خرجتان نمىرود، بلكه فرمود ايشان حرف به خرجشان نمىرود، و اين بدان جهت بوده كه حرف به خرجشان نمىرفته، و در مقامى كه قرآن ادعاء مىكند كه آنها چنين هستند، ديگر معنا ندارد روى سخن را به خود آنان كند، لذا خطاب را متوجه رسول خدا كرد و فرمود:” بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا”. دليل نفهميشان اين است كه اين گفتارشان” شما با ما حسادت مىورزيد” اصلا ربطى به كلام رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ندارد و آن جناب از غيب خبرشان داده بود كه خدا از پيش اينچنين خبر داده كه شما هرگز ما را پيروى نمىكنيد، و آنها در پاسخ گفتهاند اولا شما نمىگذاريد ما پيرويتان كنيم و اين معنا از ناحيه خدا نيست. و ثانيا جلوگيريتان از شركت ما در غنائم براى اين است كه مىخواهيد غنائم را خودتان به تنهايى بخوريد و به ما ندهيد. اين پاسخ كلام كسى است كه نه ايمان دارد و نه عقل. كسى كه اينقدر قدرت تشخيص ندارد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم معصوم است و در هيچ امرى داخل و خارج نمىشود مگر به امر خدا، اگر بخواهيم حمل به صحت كنيم حد اقل اين است كه بگوييم مردمانى ساده و كم فهم بودهاند، كه با ادعاى اسلام و ايمان اين طور با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم سخن گفتهاند.از اينجا معلوم مىشود كه مراد از” نفهميدنشان مگر اندك” بسيط بودن عقل و ضعف فهم آنان است، كه سخن اشخاص را آن طور كه بايد درك نمىكنند، نه اينكه بعضى از قسمتهاى كلام را مىفهمند و بعضى را نمىفهمند و آنچه مىفهمند كمتر و آنچه را نمىفهمند بيشتر است. و نه اينكه اقليتى از آنان مىفهمند و اكثريتى نمىفهمند، كما اينكه بعضى مفسرين اين طور معنا كردهاند.” قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ” ……خداى سبحان كلام خود را با وعده و وعيد خاتمه مىدهد. وعده در مقابل اطاعت، و وعيد در مقابل معصيت. مىفرمايد:” فَإِنْ تُطِيعُوا” اگر اطاعت كنيد و براى قتال بيرون شويد” يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً” خدا اجر نيكى به شما مىدهد” وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا” و اگر روى بگردانيد و نافرمانى كنيد و خارج نشويد” كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ” همانطورى كه بار قبلى رو گردانديد، و در سفر حديبيه خارج نشديد، آن وقت” يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلِيماً” خدا در دنيا- به طورى كه از ظاهر مقام استفاده مىشود- و يا هم در دنيا و هم در آخرت شما را به عذابى اليم و دردناك معذب مىكند.( طباطبايي،1374، ج18، 418تا421)
الف – 2 – 1 – 3 ) سوره مائده -آيه 67 : يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ.
اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند.
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي نويسند : خطرى كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم از آن نگران بوده خطر جانى نبوده بلكه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از خطر اضمحلال دين بيمناك بوده است؟
گفتيم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم خطرات محتملى در تبليغ اين حكم پيش بينى مىكند ليكن اين خطر خطر جانى براى شخص آن جناب نيست، زيرا آن جناب از اينكه جان شريف خود را در راه رضاى خدا قربان كند دريغ نداشت، آرى او أجل از اين است كه حتى براى كوچكترين اوامر الهى از خون خود بخل ورزد.
اين تكليف تكليفى بوده حائز كمال اهميت و رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در ابلاغ آن از ناحيه مسلمين انديشناك بوده است نه از ناحيه كفار و مشركين.
اين مطلب بخوبى از آيه استفاده مىشود، و آيه كشف مىكند آن حكم، حكمى است كه مايه تماميت دين و استقرار آنست، حكمى است كه انتظار مىرود مردم عليه آن قيام كنند، و در نتيجه ورق را برگردانيده و آنچه را كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم از بنيان دين بنا كرده منهدم و متلاشى سازند، و نيز كشف مىكند از اينكه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم هم اين معنا را تفرس مىكرده و از آن انديشناك بوده، و لذا در انتظار فرصتى مناسب و محيطى آرام، امروز و فردا مىكرده كه بتواند مطلب را به عموم مسلمين ابلاغ كند و مسلمين هم آن را بپذيرند. در چنين موقعى اين آيه نازل شده است، و دستور فورى و اكيد به تبليغ آن حكم داده است. بايد دانست كه اين انتظار از ناحيه مشركين و بتپرستان عرب و ساير كفار نمىرفته، بلكه از ناحيه مسلمين بوده زيرا دگرگون ساختن اوضاع و خنثى كردن زحمات رسول
